Está en la página 1de 370

‫احکام القرآن‬

‫نویسنده‪:‬‬
‫امام محمد بن ادریس شافعی رحمه الله‬

‫ترجمة‪:‬‬
‫آيت الله العظمى‬
‫علمه سيد ابوالفضل ابن الرضا برقعي قمی‬
‫رحمه الله‬
‫بسم الله الرحمن الرحیم‬
‫مقدمه مترجم‬
‫»الحمدلله الذي هدانا بکتابه وصلی الله على نننبیه‬
‫وآله وأصحابه«‬
‫و بعد بدانکه جمیع علققوم اسققلمی و شققعب آن بققبرکت قققرآن و‬
‫استنباط و اسققتخراج از آیقات آن بوجققود آمققده از فقققه و اصققول و‬
‫تفسیر و علم رجال‪ ،‬و درایه و تاریخ‪ ،‬و خصوصا ً در تفسیر قرآن و‬
‫توضیح احکام و قوانین آن کتب بسققیاری از قققدیم و جدیققد نوشققته‬
‫شده و آن قدر زیاد است که احصاء و شمارة آن بسیار مشققکل و‬
‫تمیز و امتیازات هر یک از دیگر کار هر کسی نیست‪ .‬البته آنان که‬
‫هانققد‬
‫السابقون السابقون بوده و به زمان نزول قرآن نزدیکققتر بود ‌‬
‫متر و ارج زیققادتری دارد‪.‬‬ ‫کارشان و افکارشان و کتابشان طبعا ً مه ‌‬
‫هانققد و‬
‫خصوصا آنان که از قوم عرب و بققه زبققان قققوم آشققن‌اتر بود ‌‬
‫ً‬
‫خصوصا ً کسانی کقه از قریقش و یقا از نزدیکقان رسقول خقدا ‪ ‬و‬
‫جامع علم و عمل و زهققد و تقققوی‪ ،‬مختصققر آنکققه جققامع الشققرایط‬
‫هاند‪ .‬از جمله امققام معظققم و فقیققه مقققدم محمققد بققن ادریققس‬ ‫بود ‌‬
‫الشافعی پسر عم رسول خدا‪ ‬که نسب او با رسول خدا‪ ‬در‬
‫یرسد که نسققب او چنیققن اسققت‪ :‬محمققد‬ ‫جدشان عبد مناف بهم م ‌‬
‫بن ادریس بن عباس بن شافع بن السائب بن عبید بققن عبققد یزیققد‬
‫بن هاشم بن مطلب بن عبد مناف القرشی الحجازی‪.‬‬

‫شخصیت و صفات خاصة امام شافعی‬


‫‪ -1‬او ساکن مکه بوده و به زبان قققرآن و سققنت رسققول خققدا‪‬‬
‫از سایر دانشمندان آشققناتر بققوده‪ .‬زیققرا والققدة مققا جققدة او در بلد‬
‫شام یعنی در ارض مقدسه او را متولد نمود‪ ،‬سپس در دو سالگی‬
‫او را به مکه برد و در آنجا ساکن شدند و در آنجا به تحصیل علوم‬
‫دینی پرداخت‪ ،‬و از ائمة مسلمین از قبیل مسلم بن خالد زنجققی و‬
‫سققایر علمققای مکققه اسققتفاده نمققود و از ابتققدا معلومققات خققود را‬
‫ینوشت‪ ،‬سپس از مکه بققه سققوی مدینققة منققوره کققوچ کققرد و از‬ ‫م ‌‬
‫امام بزرگوار مالک بن انس امام مالکیه استفاده کققرد و شققاگردی‬
‫یداشقت بققرای‬ ‫او را اختیقار نمققود‪ .‬و مالققک او را بسققیار گرامقی م ‌‬
‫‪3‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫نسب و دانش و هم عقل و ادب و فهم او‪ .‬و کتققاب »الموطققأ« را‬
‫از حفظ نزد مالققک فققرا گرفققت و حفققظ و قققرائت او مالققک را بققه‬
‫عجب آورد در حالی که شافعی سیزده ساله بود‪ .‬سققپس بققه یمققن‬
‫رفت و متولی تدریس و تعلیم علققوم دینققی بققه دیگققران شققد و بققه‬
‫حسن اخلق و رفتار مشهور گردید‪ .‬سپس به طققرف عققراق کققوچ‬
‫کرد و در اشتغال به علقوم جقدیت نمققود‪ ،‬و بقا اعلققم العلمقاء آنجقا‬
‫محمققد ابققن الحسققن الشققیبانی شققاگرد امققام ابققوحنیفه مبققاحثه و‬
‫منققاظره کققرد و بققه نشققر علققم و حققدیث و سققنت رسققول خققدا ‪‬‬
‫پرداخت‪ ،‬و فضل و دانش او شهرت پیدا کققرد‪ .‬حققتی آنکققه علمققای‬
‫معاصر او از او درخواست کردند که کتابی در اصول فقه بنویسققد‬
‫و عبدالرحمن بن مهدی که امام اهل حدیث زمان خققود بققود و هققم‬
‫چنین علمای دیگر مانند یحیی بن سعید القطان از علم و دانش او‬
‫در شگفت بودند و اینان و هم احمد بن حنبل امام حنققابله در حققق‬
‫یدیدند بتوسط او و همققت او دیققن خققدا‬ ‫یکردند و چون م ‌‬
‫او دعا م ‌‬
‫یشققود در‬ ‫یعنققی کتققاب خققدا و سققنت رسققول منتشققر و ترویققج م ‌‬
‫یخواسققتند‪ ،‬و پققس از‬ ‫نمازهای خود سلمتی و تأیید او را از خدا م ‌‬
‫مدتی یعنی در سنة ‪ 199‬هجری به طرف مملکت مصر کوچ کرد‪،‬‬
‫و کتققب بسققیاری تصققنیف نمققود و نققام او در بلد اسققلمی شققهرت‬
‫یافت‪ ،‬و از نواحی شام و یمن و عراق دانشجویان اسققلمی بققرای‬
‫کسب علوم دینی از او‪ ،‬و خواندن و نسخه برداشتن کتققب او نققزد‬
‫یکردند‪ .‬ربیع بن سلیمان مصری گوید‪ :‬روزی دیققدم در‬ ‫او هجوم م ‌‬
‫پشققگاه خانققة شققافعی نهصققد قققافله بققرای شققنیدن کتققب او بققار‬
‫هاند‪.‬‬
‫انداخت ‌‬
‫‪ -2‬تواضع و فروتنی او‪ ،‬بققا اینکققه معاصققرین او ماننققد ائمققة‬
‫شیعه و مرشدان صوفیه هر یک بنابر نقل رواتشان مدعی کشققف‬
‫و کرامات بودند و بر خلف کتاب خدا هر کدام خققود را حجققت بققر‬
‫خلقق و معقدن وحقی و عقالم بقه ماکقان و مقایکون و محقل نقزول‬
‫یگفققت‪:‬‬ ‫یدانستند‪ ،‬شافعی ابدا ادعایی نداشت و م ‌‬ ‫ملئکة وحی م ‌‬
‫من دوست دارم این مردم علم دین و کتاب خققدا و سققنت رسققول‬
‫را بیابند‪ ،‬از من فرا گیرند و حرفی از آن را به من نسبت ندهند و‬
‫یفرمود‪:‬‬ ‫نامی از من به زبان نیاورند و نیز از او روایت شده که م ‌‬
‫یدارم که خدای تعققالی حققق‬ ‫هرگاه با کسی مناظره کنم دوست م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪4‬‬

‫را بتوسط او ظاهر کند و باضافه بر دانشققجویان و واردیققن بسققیار‬


‫یداد و بققه فراگرفتققن کتققاب‬
‫مهربان بود و آنان را پند و نصیحت م ‌‬
‫یکققرد و خققود مققدعی آوردن‬ ‫خققدا و سققنت رسققول ‪ ‬تشققویق م ‌‬
‫مذهبی نگردید چنققانکه هیققچ کققدام از ائمققة مققذاهب مققدعی آوردن‬
‫مذهبی نبودند‪.‬‬
‫‪ -3‬بر خلف سیر علمننا و دانشننمندان کننه دسننت بگیننر‬
‫دارند و چنانکه خدا در سورة توبه آیة ‪ 34‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)توبه ‪(34 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»ای مققؤمنین‪ ،‬هشققیار باشققید کققه بسققیاری از دانشققمندان و‬
‫مهققای وجققوه‬ ‫یخورنققد )بنا ‌‬
‫مقدسین اموال مردم را بباطل م ‌‬
‫دینی از قبیل عشر و سهم امام و خمققس و غیققر اینهققا( و از‬
‫یدارند«‪.‬‬
‫راه خدا باز م ‌‬
‫ولی شافعی بعکس دارای سخاوت و دست بخشندگی داشققت‪.‬‬
‫در تاریخ آمده که شافعی از صققنعا بققه مکققه آمققد در حققالی کققه ده‬
‫هققزار دینققار همققراه داشققت‪ ،‬در بیابققان مکققه خیمققه زد و مققردم‬
‫یگرفتند و شب نشد که همه را تمام نمققود‪ .‬روزی بنققد‬ ‫یآمدند م ‌‬
‫م ‌‬
‫نعلین او پاره شقد مقردی آن را اصقلح کقرد شقافعی بقه ربیقع کقه‬
‫همراهش بود گفت‪ :‬آیا از مخارج مققا چیققزی بققاقی مانققده؟ گفققت‪:‬‬
‫بلی هفت دینار‪ ،‬گفت همه را به او بده‪ .‬ابو سققعید گفتققه‪ :‬شققافعی‬
‫از تمام مردم سخاوتمندتر بققود‪ .‬و ربیققع گویققد‪ :‬چققون سققائلی از او‬
‫یشققد و بسققرعت‬ ‫یخواست او از خجالت رنگش سققرخ م ‌‬ ‫چیزی م ‌‬
‫یکرد‪.‬‬
‫به او عطا م ‌‬
‫‪ -3‬شافعی مرد جامعی بوده و به اشعار عرب و ایام عرب دانققا‬
‫و آنها را قبل ً فرا گرفته و سپس شروع به فقققه نمققود‪ .‬مسققلم بققن‬
‫خالد زنجی که از علمای مکه بود روزی او را دیقد در حقالی کقه او‬
‫به شعری از اشعار عرب متمثل بود و تازه جوان هققم بققود گفققت‪:‬‬
‫‪5‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫های؟ گفت‪ :‬از اهل مکققه و از‬ ‫ای جوان‪ ،‬از اهل کجا و از کدام قبیل ‌‬
‫قبیلة عبد مناف‪ .‬گفت‪ :‬خداوند تققو را شققرافت دنیققا و آخققرت داده‬
‫چرا فهم خود را در فقه مصرف نمی کنی که بر تو نیکوتر اسققت‪.‬‬
‫و شافعی در فنون طب و تیراندازی و اسب سواری نیز وارد بود‪،‬‬
‫و دارای هیبت و شجاعت بوده است‪ .‬و در آخر ماه رجب ‪ 204‬هق‬
‫وفات کرد و قبر او در مصر مشهور است‪ .‬رحمه الله علیه‪.‬‬

‫تألیفات شافعی‬
‫مؤلفات شافعی بسیار بوده‪ .‬امام ابو الحسن مققروزی گفتققه‪ :‬او‬
‫صد و سیزده کتاب در تفسیر و فقه و ادب تصققنیف نمققوده‪ ،‬از آن‬
‫جمله کتاب »الم« که کتاب جامعی است در هفت جلققد بققزرگ‪ .‬و‬
‫دیگر کتاب جامعی مزنی کبیر و صغیر و مختصققر آن دو و مختصققر‬
‫الربیع و مختصر البویطی و کتاب حرمله و کتققاب الحجققه و رسققالة‬
‫قدیمه و رسالة جدیده و امالی و املء و غیر اینها که امققام بیهقققی‬
‫جامع این کتاب‪ ،‬یعنققی کتققاب احکققام القققرآن کتققب او را در کتققابی‬
‫بنام مناقب الشافعی ذکر کرده است‪ .‬و نیز بققدانکه تمققام علمققای‬
‫هاند‪.‬‬
‫معاصرین شافعی از او تعریف و تمجید بسیار کرد ‌‬

‫تذکر لزم‬
‫باید دانت کققه بسققیاری از فقهققاء و علمققاء از رمققوز و کلمققات و‬
‫هاند‪،‬‬
‫آیات قرآن استنباطاتی کرده و کتبی بنام احکام القرآن نوشت ‌‬
‫از آن جمله‪ :‬أحکام القققرآن علقی بقن موسققی بقن یققزداد القمققی و‬
‫یبکققر‬‫أحکققام القققرآن ابققی جعفققر الطحققاوی و أحکققام القققرآن أب ‌‬
‫الجصققاص الققرازی و تلخیققص أحکققام القققرآن جمققال بققن محمققود‬
‫القونققونی السققراج و أحکققام القققرآن صققاحب نققور النققوار هنققدی و‬
‫أحکام القرآن اسماعیل القاضی المالکی و مختصر أحکام القققرآن‬
‫قاضی مالکی تألیف بکر بن علء القشققیری و أحکققام القققرآن ابققن‬
‫بکیر و أحکام القرآن أبققی بکققر بققن العربققی و أحکققام القققرآن ابققن‬
‫فرس و أحکام القرآن خزائلی فارسی و أحکام القرآن مترجم این‬
‫کتققاب سققید ابوالفضققل الققبرقعی القمققی‪ .‬ولققی بقاعققدة‪» :‬الفضققل‬
‫للمتقدم والفضيلة لمن سبق«‪ ،‬کتاب احکام القرآن امققام شققافعی‬
‫از تمام اینها سبقت گرفتققه و اگققر چققه تققألیف خققود امققام شققافعی‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪6‬‬

‫نیسققت‪ ،‬بلکققه مطققالب و اسققتنباطات و احکققامی اسققت کققه امققام‬


‫شقققافعی در مجقققالس متعقققدده بیقققان کقققرده و دانشقققجویان از او‬
‫هاند‪ ،‬تا اینکه امام کبیر عالم بزرگواری ماننققد‬ ‫فراگرفته و ثبت کرد ‌‬
‫ابوبکر احمققد بققن الحسققین الققبیهقی النیشققابوری کققه از بزرگققترین‬
‫علمای شافعی اسققت و در سققنة ‪ 384‬در قریققة خسققروجرد بیهققق‬
‫نیشابور به دنیا آمد و ملقب است به علمققه حققافظ کققبیر‪ .‬و دارای‬
‫تألیفاتی بوده از آن جمله‪ :‬السنن الکبری در ده جلد و کتاب دلئل‬
‫النبوة و کتب دیگر‪ .‬و در زمان خود اعلم علمای خراسققان بققوده و‬
‫در تمام بلد اسلمی شهرت داشته و اول کسی است که نصققوص‬
‫شافعی را در ده جلد جمع نموده و بر گردن تمام شققافعیین منققت‬
‫گذاشته و نام او در تراجققم و کتققب رجققال و حققدیث ذکققر شققده‪ .‬و‬
‫کتققاب احکققام القققرآن شققافعی را همیققن شققخص از روی نسققخ و‬
‫روایت رسیدة از امام شافعی جمققع کققرده‪ ،‬و مجلققس درس او در‬
‫نیشابور مملققو بققوده از علمققاء و محققدثین‪ ،‬و در سققنة ‪ 458‬وفققات‬
‫نمود و جنازة او را به قریة خسروجرد حمل نمودند‪ .‬و امام بیهقی‬
‫یکنقد‪ ،‬و مطقالب شقافعی را‬ ‫بقا سقه فاصقله از شقافعی روایقت م ‌‬
‫یکنیقم‪ .‬ان‬ ‫فصل فصل آورده و ما نیز همانطور باختصار ترجمقه م ‌‬
‫شاء الله‪.‬‬
‫مترجم‪ :‬ا‪ .‬ع‪ .‬ب‪ .‬بعون الله وقوته‪.‬‬
‫و بققدانکه مطققالب احکققام القققرآن شققافعی در مققواردی مققورد‬
‫اشکال ما بود ولقی چقون بنققاء مققا بققر اشققکال و رد و ایققراد نبققوده‬
‫هایم‪ .‬ولی در بعضی از موارد کققه محتققاج بققه توضققیح‬ ‫متعرض نشد ‌‬
‫هایم‪.‬‬‫بوده در پاورقی توضیح داد ‌‬
‫‪7‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫بسم الله الرحمن الرحیم‬


‫وبه العون‬
‫حمد و ثنا مخصوص است به ذاتی که مستجمع کمالت ذاتیققه و‬
‫پروردگار جهانیان و بخشاینده و مهربان و مالک روز جققزاء اسققت‪،‬‬
‫گل خلق کرد و نسل او را از نطفه و قطرة آبققی‬ ‫آنکه انسان را از ِ‬
‫تبندی کرد و از روح که بزرگترین خلق‬ ‫قرار داد سپس او را صور ‌‬
‫او بود در آن دمید‪ .‬و برای او چشققم و گققوش و دل قققرار داد و در‬
‫میققان نسققل او رسققولن و پیشققوایانی برانگیخققت تققا آنققان را کققه‬
‫مطیعند به بهشت برین بشارت دهند و کسانی را که اهل عصققیان‬
‫و یاغی باشند بدوزخ بترسانند‪ .‬و بر ما منت نهاد بفرستادن پیغمبر‬
‫مصطفی و رسول مجتبی ابی القاسققم محمققد بققن عبققدالله صققلى‬
‫الله عليه وعلى آله‪ ،‬آنان که خدا هدایتشققان نمققود و از میققان بنققی‬
‫هاشم برگزیدشان‪.‬‬
‫خدا رسول خود را به راه حق فرستاد برای کسانی که مکلفنققد‬
‫از تمام خلق‪ ،‬برای بشارت و انذار و دعوت به سوی پروردگققار در‬
‫حالی که او چراغی بود فروزنده‪ .‬و با او کتابی عزیز و نور روشققن‬
‫و بینائی و بیانی و حکمققتی و برهققانی و رحمققت و شققفائی و پنققد و‬
‫موعظه و ذکرى فرستاد‪ .‬و کسانی را کققه مققورد نعمققت توفیققق او‬
‫بودند از کفر و ضققللت بققه سققوی رشققد و هققدایت ارشققاد نمققود‪ .‬و‬
‫حلل و حرام خود را در آن بیان کرد‪ .‬و به آنچققه پسققند و یققا مققورد‬
‫مذمت و یا عبادت و معصیت بققود دللققت کققرد‪ .‬و بققه تصققریح و یققا‬
‫اشاره رهنمایی کرد‪ ،‬و وعدة ثواب و عقاب داد و بشققارت و انققذار‬
‫نکنندة آن کتاب قرار داد‪ .‬و چون او را‬ ‫فرمود‪ ،‬و رسول خود را بیا ‌‬
‫قبض روح نمود در میققان امققت او جمققاعتی را بوجققود آورد کققه در‬
‫شناخت کتاب او و سنت رسول او دقت نظر افکندند تا در دانققش‬
‫راسخ و استوار گشتند‪ ،‬و به امققر او پیشققوایان هققدایت گردیدنققد و‬
‫چیزهایی که بر دیگران مشکل گردد از احکام قرآن بیان کنند‪.‬‬
‫و بتحقیق بسیاری از متقققدمین و متققأخرین در تفسققیر و معققانی‬
‫قرآن و اعراب و سکون و لغققت آن کتققبی نوشققتند و هققر کققس بققه‬
‫آنچه دانشش رسید ذکر کرد‪ .‬و بسا قول او موافق قول ما و بسا‬
‫مخالف قول ما بود‪ .‬ولی آن کس که دلیل بر صحت قول او باشققد‬
‫به نظر من ابی عبدالله محمد بققن ادریققس شققافعی مطلققبی پسققر‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪8‬‬

‫عم رسول خدا ‪ ‬بود که آنچه از احکام قققرآن معرفققت آن بققر مققا‬
‫لزم بود بیان کرد‪.‬‬
‫و بیان او در کتبی که تصنیف شده در اصققول و احکققام پراکنققده‬
‫بود و من که برای آنها امتیازی قققائل بققودم‪ ،‬آنهققا را در ایققن اوراق‬
‫بترتیب اختصار جمع آوری کققردم و در نقققل کلم بقققدر بیققان مققراد‬
‫اکتفا نمودم و از طول کلم احققتراز جسققتم و از کلم او در اصققول‬
‫فقه و استشققهاد بققه آیقاتی کققه محققل احتیققاج بققود بنهققایت اختصققار‬
‫قناعت نمودم و آنچه به این کتاب لیق بود گرد آوردم‪ .‬و از خدای‬
‫رحیم مهربان خواستارم که مرا و نظرکنندگان به آنچه آورده بهره‬
‫بخشد‪ .‬و ما را جزائی مانند جزاء اقتداکنندگان عطا کند‪.‬‬
‫بتحقیق امام شافعی در شرح و بیان سعی نموده و بقدر امکان‬
‫خیرخواهی خود را ادا کرده و بققه صققواب و برهققان اشققاره و آگققاه‬
‫کرده تا کسانی که به او اقتداء کنند مورد اطمینان خود را از دیققن‬
‫پروردگار یافته و به مذهب یقین رسیده باشند‪.‬‬
‫و ستایش خدا را که شرح صدر و وسعت فکر به ما داد و ما را‬
‫به صحت این اعتقاد رهنمون شد‪ .‬و به او امیدواریم که بققر دسققت‬
‫ما این اعتقاد و آثار را اجققرا نمایققد و مققا را در آنچققه اذن و رضققای‬
‫یکنیم که ما را به‬ ‫اوست یاری کند‪ .‬و به سوی او تضرع و زاری م ‌‬
‫رحمت خود فرا گیرد و از عقوبت خود حفظ کند زیرا او آمرزنققده‬
‫و مهربان و فعال ما یشاء است‪ ،‬و او ما را کققافی و وکیققل خققوبی‬
‫است‪.‬‬
‫»خبر داد« ما را ابوعبدالله محمد بن عبدالله الحافظ‪ ،‬و گفققت‪:‬‬
‫ما را خبر داد ابوالولید حسان بن محمد الفقیه‪ ،‬و او گفققت‪ :‬مققا را‬
‫خبر داد ابوبکر احمد بن محمد بن عبیده که او گفت‪ :‬ما از یققونس‬
‫بن عبدالعلی تفسیر زید بن اسلم را که از ابقن وهققب نققل شقده‬
‫یشنیدیم‪ .‬پس یققونس بققه مققا گفققت‪ :‬مققن اول بققه مجققالس اهققل‬ ‫م ‌‬
‫یکققردم‪ .‬ولققی شققافعی را دیققدم کققه‬ ‫یرفتققم و منققاظره م ‌‬ ‫تفسیر م ‌‬
‫یکند گویی وقت نزول قرآن حاضر بققوده‬ ‫چون شروع به تفسیر م ‌‬
‫است‪.‬‬
‫و باز ما را »خبر داد« ابوعبدالله الحافظ کقه گفققت‪ :‬مقا را خقبر‬
‫داد ابو الولیقد فقیققه کقه گفقت‪ :‬مققا را خقبر داد ابقابکر حمقدون‪ ،‬او‬
‫یگفت‪ :‬کم وقتی بود که من بر شافعی‬ ‫گفت‪ :‬از ربیع شنیدم که م ‌‬
‫‪9‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫وارد شوم و کتاب خققدا در جلققو او نباشققد و جسققتجو از احکققام آن‬


‫ننماید‪.‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫آنچه شافعی ذکر‬
‫کرده در تحریض بر‬
‫فراگرفتن احکام‬
‫قرآن‬
‫»ما را خبر داد« ابوعبدالله محمد بن عبققدالله الحققافظ ‪ -‬رحمققة‬
‫الله علیه‪ -‬کققه گفققت‪ :‬خققبر داد ابوالعبققاس محمققد بققن یعقققوب کققه‬
‫گفت‪ :‬ما را خقبر داد ربیقع بقن سقلیمان کقه گفقت‪ :‬مقا را خقبر داد‬
‫شافعی ‪ -‬رحمة اللققه علیققه‪ -‬در ذکققر نعمققت اللققه بققر مققا بواسققطة‬
‫رسول خود به آنچه بر او از کتاب خود نازل نموده و فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫)فصلت ‪(42 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»البته این قرآن کتابی است ارجمند کققه باطققل از جلققو و از‬
‫پشقت آن نیایقد‪ ،‬نقازل شقده از جقانب خقدای حکیقم سقتوده‬
‫شده«‪.‬‬
‫و بواسطة آن کتققاب‪ ،‬ایشققان را از کفققر و کققوری بققه روشققنی و‬
‫هدایت نقل داد‪ ،‬و در آن بیان کققرد آنچققه بخقاطر برکققت و وسقعت‬
‫دادن بر خلق برای ما حلل نمود‪ ،‬و آنچه حرام بققود روشققن نمققود‪.‬‬
‫زیرا او به بهرة ایشان از خودداری آن در دنیا و آخرت داناتر بققود‪.‬‬
‫و ایشان را به طاعت خودشان آزمایش نمود به اینکققه آنققان را بققه‬
‫بندگی قولی و عملی واداشققت و بققه امسققاک از حققرام و غرقگققاه‬
‫خود نهی نمود‪ .‬و ایشققان را بققر طققاعت ثققواب خلققود در بهشققت و‬
‫نجققات از عققذاب وعققده داد‪ .‬چققه قققدر نعمققت او بققزرگ و ثنققاء او‬
‫سزاوار‪.‬‬
‫و ایشان را اعلم نمود که اهل عصیان و اهققل طققاعت مسققاوی‬
‫نیستند و به اخبار گذشتگان ایشققان را پنققد داد‪ ،‬آنققان کققه امققوال و‬
‫یتری داشققتند و آثققار‬ ‫اولدشان زیادتر از اینققان بققود و عمققر طققولن ‌‬
‫بهتری از خققود گذاشققتند‪ .‬و چققون اجلشققان سققرآمد عقققوبت او بققه‬
‫ایشان نازل گردید تا دیگران عبرت گیرند و بروشنی بیققان بفهمنققد‬
‫و قبل از آمدن غفلت آگاه گردند و قبل از گذشتن مدت کار کننققد‬
‫برای وقتی که به گناهکار اعتناء نشققود و فققدیه پققذیرفته نگققردد‪ .‬و‬
‫هر کسی آنچه را از خیر انجام داده حاضر بیند و دوست دارد بیققن‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪12‬‬

‫یهایش جدائی بسیار باشد‪ .‬و آنچه در کتاب او )جل جلله(‬ ‫او و بد ‌‬
‫باشد رحمت و حجت است‪ ،‬هر کققس دانسققت و هققر کققه ندانسققت‬
‫نادان بود‪.‬‬
‫شافعی فرموده‪ :‬مردم در دانش و علم درجاتی دارند هر کققس‬
‫یباشد‪ .‬پس بققر طققالبین‬ ‫مقامش بقدر درجاتش در علم و دانش م ‌‬
‫علم سزاوار است که کوشش کنند در زیاد کردن علم خودشققان و‬
‫بر هر پیش آمدی که پیش آید صبر کنند و در طلب علم نیت خققود‬
‫را بققرای خققدا خققالص کننققد‪ ،‬چققه بققرای درک نصققوص و چققه در‬
‫استنباطات‪ .‬و به سوی خدا توجه کنند در یاری بر طلب علم‪ ،‬زیرا‬
‫خیری به کسی نرسد جز بیاری او‪ .‬بتحقیق کسی که احکام خدا را‬
‫که در کتاب اوست بنص و استدلل درک نماید و خدا او را توفیققق‬
‫داده باشد که قول ً و عمل ً به آنچه دانسته عمل کنققد بققه فضققیلت و‬
‫برتری دینی و دنیائی خود رسیده و شققک از او بققر طققرف گققردد و‬
‫دل او بنور حکمت نورانی شود‪ .‬و در دین مسققتحق مقققام امققامت‬
‫باشد‪.‬‬
‫پس از خدائی که ابتدا کرد به نعمققت خققود بققر مققا و هسققتی داد‬
‫قبل از استحقاق ما‪ ،‬خواستاریم که نعمت را بر ما ادامه دهققد‪ ،‬بققا‬
‫تهققا کققه مققا را‬
‫اینکه ما کوتاه و تقصیر کاریم در شکر نمققودن نعم ‌‬
‫تها قرار داد و برای سایر مردم ما را شققاهد قققرار داد‪.‬‬ ‫بهترین ام ‌‬
‫از او خواهانیم که فهم در کتاب خود به ما روزی کند‪ .‬سپس درک‬
‫سنت رسول خود‪ ‬را‪ .‬و توفیق دهد که قول ً و عمل ً حق او را ادا‬
‫کنیم تا برای ما موجب عطای زیادتری گردد‪.‬‬
‫بدانکه بر احدی از اهل دین خدا پیش آمدی نکند و حققوادثی رخ‬
‫ندهد مگر آنکه در کتاب خدا دلیلقی بقر راه هقدایت در آن‪ ،‬موجقود‬
‫است‪ .‬خدای عزوجل در سورة ابراهیم آیة ‪ 1‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)ابراهیم ‪(1 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪13‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»کتابی که به سوی تو نازل کردیم برای این است که مردم‬


‫یهقققا بقققه سقققوی نقققور راهنمقققائی کنقققی بقققاذن‬
‫را از تاریک ‌‬
‫پروردگارشان به راه خدای عزیز حمید«‪.‬‬
‫و در سورة نحل آیة ‪ 89‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬نحل ‪(89 /‬‬
‫»بر تو این کتاب را نازل نمودیم کققه بیققانی اسققت بققرای هققر‬
‫چیزی و هدایت و رحمت و بشارتی است برای مسلمین«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 44‬همان سوره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)نحل ‪(44 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»و ما به سوی تو این کتاب را نققازل کردیققم تققا بققرای مققردم‬
‫بیان کنی آنچه به ایشان نازل شده تا ایشان فکر کنند«‪.‬‬
‫یگردد که تمققام آن‬ ‫شافعی گوید‪ :‬از مجموع کتاب خدا معلوم م ‌‬
‫به زبان عرب نازل شده*‪ .‬و علم به آن و شناخت ناسخ و منسوخ‬
‫و فرض و غیر فرض و آداب و ارشاد و ابققاحه‪ ،‬و شققناخت مقققامی‬
‫را کققه خققدا بققه رسققول خققود داده و او را چگققونه معرفققی کققرده و‬
‫بواجبات از خلق خود چه خواسته‪ ،‬آیا از بعضی از ایشان خواسققته‬
‫و یا تمامشان و فهققم واجبققات و محرمققات آن و آنچققه در آن مثققل‬
‫آورده که دللت بققر اطققاعت نمققوده و اجتنققاب از عصققیان را بیققان‬
‫کرده و ترک غفلت بنققدگان از بهققره بققردن و زیققاد نمققودن فضققائل‬
‫خود‪ ،‬پس بر جهانیان واجب است که سخن نگویند مگر از آنجا که‬
‫هاند‪ .‬سپس شافعی کلم را کشانیده تا آنجا که گویققد‪ :‬قققرآن‬ ‫دانست ‌‬

‫های غیر عربی باشد آن هم معرب است‪ .‬مترجم‬


‫و اگر چند کلم ‌‬ ‫*‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪14‬‬

‫دللت دارد بر اینکه چیزی در کتاب خدا نیست جز به زبان عققرب‪.‬‬


‫چنانچه در سورة شعراء آیة ‪ 192‬تا ‪ 195‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪) .  ‬شعراء ‪(195-192 /‬‬
‫»و محققا ً قرآن نزول آن از طرف پروردگار جهانیققان اسققت‬
‫که روح المیققن آن را بققر قلققب تققو نققازل نمققوده تققا از انققذار‬
‫کنندگان بوده باشی و به زبان عربی روشن نازل شده«‪.‬‬
‫و در سورة رعد آیة ‪ 37‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫)رعد ‪(37 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»آن را فرمانی عربی نازل کردیم«‪.‬‬
‫و در سورة شوری آیة ‪ 7‬فرموده‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)شوری ‪(7 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»بققه تققو وحققی کردیققم قققرآن عربققی را تققا بترسققانی مکققه و‬
‫اطرافیان آن را«‪.‬‬
‫پس حجت آورده کققه کتققاب او عربققی اسققت‪ .‬سققپس در دو آیققه‬
‫تأکید کرده که زبان غیر عرب در آن نیسققت‪ :‬اول در سققورة نحققل‬
‫آیة ‪ 103‬فرموده‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)نحل ‪(103 /‬‬
‫‪15‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و اگر آن را قرآن اعجمی )غیر فصیح و غیققر عربققی( قققرار‬


‫یگفتند چرا آیات آن بیان نشده آیا عجمققی‬‫یدادیم همانا م ‌‬
‫م ‌‬
‫و عربی است«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬و شاید آنکققه گفتققه در قققرآن غیققر عربققی هسققت‪،‬‬
‫یفهمققد‪ .‬و زبققان‬‫عقیده داشته که بعضی از آیات قرآن را عرب نم ‌‬
‫نهققا اسققت چققه از نظققر دینققی و چققه از نظققر‬
‫عترین زبا ‌‬
‫عرب وسققی ‌‬
‫کثرت الفاظ‪ .‬و غیر از پیغمبر ‪ ‬کسی احاطه به تمققام الفققاظ آن‬
‫ندارد‪ .‬ولیکن بر عموم اهل علم چیزی از آن مخفی نیست‪ ،‬ماننققد‬
‫علم فقهاء به سنت رسول خدا‪ . ‬مردی که جمیققع آن را بدانققد و‬
‫چیزی از نظر او مخفی نشققده باشققد مققا سققراغ نققداریم‪ ،‬و هرگققاه‬
‫عآوری کنققد بققر سققنن‬‫علم عموم اهل علم را نسققبت بققه سققنت جم ‌‬
‫وارد شده است‪ .‬و عجمی که به چیزی از زبان عرب نطق کند بر‬
‫او انکاری نیست هرگاه لفظی را فرا گرفته و یا به آن تلفظ کرده‬
‫موافق با زبان عجم‪ .‬اگر چه بعضی از لغت عجم موافق بققا زبققان‬
‫عرب است و شافعی در آن بسط داده است‪.‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در شناخت عموم و‬
‫خصوص‬
‫»ما را خبر داد« ابو عبدالله الحافظ‪ ،‬گفقت‪ :‬مقا را خقبر داد ابقو‬
‫العباس‪ ،‬گفت‪ :‬ما را خقبر داد ربیققع‪ ،‬گفقت‪ :‬شقافعی )رحمققه اللقه(‬
‫فرموده که خدای تبارک وتعالی در سورة انعام آیة ‪ 102‬فرموده‪:‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(102‬‬
‫ت‬ ‫)انعامرا‪ /‬عبققاد‬ ‫‪‬او‪‬‬
‫آفرینندة هر چیزی نیست پس او‬ ‫»معبودی جز‬‫‪‬‬
‫کنید و او بر هر چیزی وکیل و کارساز است«‪.‬‬
‫ت‬
‫وا ِ‬
‫م َ‬
‫س َ‬ ‫خل َ َ‬
‫ق ال ّ‬ ‫و نیققز در سققور‌ههای متعققدد فرمققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫َ‬
‫نها و زمین را آفرید«‪.‬‬ ‫واْلْر َ‬
‫ض﴾‪» ،‬آسما ‌‬ ‫َ‬
‫و در سورة هود آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫)هود ‪(6 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫های در زمین نیست مگر آنکه روزی او بر عهققدة‬
‫»هیچ جنبند ‌‬
‫خدای تعالی است«‪.‬‬
‫که این کلمات »کل شئ« و یا »سموات« و یا »دابه‪ ،‬جنبنققده«‬
‫عام است‪ .‬یعنی شامل عموم افراد خود اسققت‪ .‬مثل »کققل شققئ«‬
‫که در آن خاصی ذکر نشده شامل آسمان و زمین و بشققر و حجققر‬
‫و شجر و غیر اینهقا اسقت کقه خقدا خقالق تمقام آنهاسقت‪ .‬و »کقل‬
‫یدهققد و جایگققاه‬
‫دابه«‪ ،‬هر جنبققده را‪ ،‬بطققور عمققوم‌‪ ،‬خققدا روزی م ‌‬
‫یدانققد‪ .‬و نیققز خققدای تعققالی در سققورة‬
‫برقققراری و مققوقت آن را م ‌‬
‫حجرات آیة ‪ 13‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪18‬‬

‫‪  ‬‬


‫)حجرات ‪(13 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫هها و‬
‫»ما شما را از مققردی و زنققی آفریققدیم و شققما را شققعب ‌‬
‫یترین‬‫هها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید محققا ً گرام ‌‬ ‫قبیل ‌‬
‫شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 183‬تا ‪ 185‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ﴾ ‬إلننى ﴿‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪185‬ز(‬
‫‪-183‬پیققش ا‬ ‫)بقرهق ‪/‬‬
‫قانی کققه‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫قانکه بققر کس‬‫»روزه بر شما نوشته شد‪ ،‬چنق‬
‫شما بودنققد نوشققته گردیققد باشققد کققه پرهیزگققار گردیققد‪ ،‬چنققد‬
‫روزی بیش نیسقت‪ . ....‬پقس هقر کقس از شقما ایقن مقاه را‬
‫دریابد باید روزه گیرد«‪.‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 103‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪103‬ب(‬
‫قرر ‪/‬و واجق‬
‫)نساء‬
‫»البتققه نمققاز بققر مققؤمنین در اوقققات معلققوم مقق‬
‫است«‪.‬‬
‫شافعی فرموده‪ .‬خدا بیققان کققرده در کتققاب خققود در ایققن آیققات‪،‬‬
‫عموم و خصققوص را‪ .‬امققا عمققوم از ایققن آیققات کلمققة ذکققر و انققثی‬
‫یباشد هر نفسی مخاطب به این آیه است چه در زمققان رسققول‬ ‫م ‌‬
‫خدا ‪ ‬باشققد و چققه قبققل و چققه بعققد‪ ،‬همققه مخلققوق از نققر و مققاده‬
‫هاند‪ .‬و خققاص آن جملققة ﴿‪‬‬ ‫هسققتند و همققه شققعبه و قققبییله شققد ‌‬
‫‪» ،﴾    ‬همانا‬
‫یتریققن شققما اسققت«‪ .‬زیققرا تقققوى فقققط‬ ‫نزد خدا بهترین شما متق ‌‬
‫‪19‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫برای عدة مخصوصی هستند که به دنبال عقل بروند و تعقل کننققد‬


‫های و‬ ‫و از خردمندان باشند نه هر بنی آدم و نه هققر حیققوان جنبنققد ‌‬
‫نه هر که عقل خود را مغلوب هوی و هوس نمققوده و نققه اطفققالی‬
‫هاند‪ .‬پققس جققایز نیسققت هققر کققس را بققه‬ ‫که به عقل تقققوی نرسققید ‌‬
‫وصف تقوی خواند مگر کسی که به حد عقل رسیده و اهل تعقققل‬
‫باشققد‪ .‬پققس اگققر مخققالف عقققل و تقققوی رفتققار کققرده از اهققل آن‬
‫نیست‪ .‬و در سنت نیز کلماتی دللت بر عققام و خققاص دارد‪ ،‬ماننققد‬
‫ة‪ :‬الّنائ ِم ِ‬ ‫ن ث ََلث َ ٍ‬
‫ع ْ‬ ‫قل َ ُ‬
‫م َ‬ ‫ع ال ْ َ‬
‫ف َ‬
‫این حدیث که در سنت آمده‪ُ» :‬ر ِ‬
‫حت ّننى‬
‫ن َ‬
‫جن ُننو ِ‬ ‫وال ْ َ‬
‫م ْ‬ ‫حّتى ي َب ْل ُن َ‬
‫غ‪َ ،‬‬ ‫ي َ‬
‫صب ِ ّ‬
‫وال ّ‬ ‫ق َ‬
‫ظ‪َ ،‬‬ ‫ست َي ْ ِ‬ ‫حّتى ي َ ْ‬‫َ‬
‫ق« ‪ .‬یعنی »قلم تکلیف از سققه طققائفه برداشققته شققده‪ :‬از‬ ‫)‪( 1‬‬
‫في َ‬
‫يُ ِ‬
‫خوابیده تا بیدار گردد‪ .‬و طفل تا بققالغ شققود و دیققوانه تققا بققه عقققل‬
‫آید«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و همچنیقن آنچقه نقازل در نمقاز و‬
‫روزه که تکلیف آنها بر بالغان و عاقلن است نه آن کسققی کققه بققه‬
‫بلققوغ نرسققیده از کسققانی کققه عقلشققان مغلوبسققت‪ ،‬و نققه در ایققام‬
‫حیض‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة آل عمران آیة‬
‫‪ 173‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬ ‫﴿‪    ‬‬
‫‪ ‬‬‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪.﴾  ‬‬
‫»آنان که مردم به ایشان گویند که مردم برای دفع شما‬
‫هاند از ایشققان بترسققید‪ ،‬پققس ایمققان آنققان زیققاد‬
‫جمع شد ‌‬
‫گردد و گویند‪ :‬خدا ما را کافی و خوب وکیلی است«‪.‬‬

‫‪ -‬أبو داود )‪ ، 4/141‬حدیث ‪ ، (4403‬ترمذى )‪ ، 4/32‬حدیث ‪ (1423‬و‬ ‫‪1‬‬

‫فرموده‪» :‬حسن غريب«‪ ،‬نسائى )‪ ، 6/468‬حدیث ‪ ، (3432‬ابن ماجه )‬


‫‪ ، 1/659‬حدیث ‪ .(2042‬شیخ آلبانی گفته است‪ :‬این حدیث صحیح است‪.‬‬
‫که کلمات نائم و صبی و مجنون عققام اسققت یعنققی شققامل هققر نققائم و هققر‬ ‫‪‬‬

‫یباشد‪.‬‬
‫طفل و هر مجنونی م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪20‬‬

‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬کلمة »الناس« در این آیه گفته شده‬
‫های که ایشان را خبر‬ ‫های که با رسول خدا ‪ ‬بودند و بر عد ‌‬ ‫بر عد ‌‬
‫یآوردند و نیز بر عدة دشققمنی کققه علیققه ایشققان‬ ‫یدادند و خبر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫جمع شده بودند‪ .‬و معلوم است که همة مردم با رسول ‪ ‬نبودند‬
‫و نیز همة مردم خبرآور نبودند و نیز همة مردم به دشمنی نیامققده‬
‫یشود هم بر سه نفر و هم بر‬ ‫بودند‪ .‬و لیکن کلمة »ناس« گفته م ‌‬
‫تمام مردم و هم بر بعضی از مردم‪ .‬و ایققن صققحیح اسققت در کلم‬
‫که گفته شود‪ :‬مردم به ایشان گفتند‪ .‬و همانا گویندگان چهققار نفققر‬
‫بودند‪ .‬و مقصود از کلمة »ناس« کسانیند که از احد برگشته بودند‬
‫و جماعت زیادی از مردم نبودند و آنانکه جمع شقده بودنقد غیقر از‬
‫آنان بودند که خبر جمع شدن را آورده بودنققد و غیققر از شققنوندگان‬
‫خبر بودند‪ .‬و خدای عزوجل در سققورة بقققره آیققة ‪ 124‬فرمققوده‪﴿ :‬‬
‫جاَرةُ﴾‪» ،‬پقققس‬ ‫ح َ‬‫وال ْ ِ‬
‫س َ‬ ‫ها الّنا ُ‬‫قودُ َ‬ ‫قوا الّناَر ال ِّتي َ‬
‫و ُ‬ ‫فات ّ ُ‬‫َ‬
‫گها‬‫بترسققید از آتشققی کققه هیققزم و آتققش افققروز آن مققردم و سققن ‌‬
‫باشند«‪ ،‬پس کتقاب خقدا دللقت دارد بقر اینکقه آتقش افقروز دوزخ‬
‫بعضققی از مردمنققد‪ ،‬زیققرا خققدای تعققالی در سققورة انبیققاء آیققه ‪101‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)انبیاء ‪(101 /‬‬ ‫‪     ‬‬
‫»آنان که حسن سابقه از نزد ما دارنققد‪ ،‬از دوزخ و آتققش آن‬
‫بدورند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای عزوجققل در سققورة نسققاء آیققة‬
‫‪ 11‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫)نساء ‪(11 /‬‬
‫‪21‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»هرگاه میت را فرزندی باشد برای والدین میت‪ ،‬هققر کققدام‬


‫یک ششم میراث است«‪.‬‬
‫و آیات دیگری که در این مورد آمده است‪.‬‬
‫سپس شافعی گوید‪ :‬پس خدا روشن ساخت که برای والققدین و‬
‫همسران در حالت مختلفه که ذکر کققرده چیققزی از میققراث بققرای‬
‫یشققود‪ .‬پققس از آن سققنت رسققول‪ ‬دللققت دارد بققر‬ ‫آنان خققارج م ‌‬
‫اینکه مقصود بعضی از افراد والدین و ازواج است نه بعض دیگققر‪،‬‬
‫یبرند که دین ایشان با دین میققت یکققی‬ ‫و والدین و ازواجی ارث م ‌‬
‫باشد و دیگر اینکققه قاتققل میققت نباشققند‪ ،‬و نیققز مملققوک نباشققند‪ .‬و‬
‫خدای تعالی در همان آیة ‪ 11‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(11 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»)قسمت کققردن میققراث( پققس از انجققام و عمققل بققه وصققیت و‬
‫پرداخت دیونی است که میققت دارد«‪ ،‬کققه بطققور عمققوم وصققیت و‬
‫دین را بر ارث مقدم داشت‪ ،‬ولی رسول خدا ‪ ‬بیان کققرد کققه در‬
‫یشققود و دو ثلققث بققرای اهققل میققراث‬ ‫تها اکتفققاء بققر ثلققث م ‌‬
‫وصققی ‌‬
‫دیقن قبققل از وصققیت و قبققل از میققراث‬ ‫است‪ .‬و روشن ساخت که َ‬
‫دیقن‬‫دیقن تمقام َ‬
‫است‪ ،‬و بیان کرد که وصیت وارثی نیست تا اهقل َ‬
‫خود را دریافت کنند‪ .‬و اگر دللت سنت و اجماع نبود میراث نبققود‬
‫یداشققتند‬‫دین مقدم م ‌‬ ‫دین‪ ،‬و وصیت را بر َ‬ ‫مگر پس از وصیت و یا َ‬
‫یدادند‪.‬‬
‫و یا مساوی قرار م ‌‬
‫و شافعی )رحمه الله( در آیات مانند این آیه‪ ،‬آیققة وضققو را ذکققر‬
‫کرده‪ ،‬و در سنت آمده که مسح بر خفین جققایز اسققت‪ .‬و همچنیققن‬
‫آیة سرقت و دزدی که بققه بریققدن دسققت دزد امققر شققده‪ .‬ولققی در‬
‫یشققود در سققرقت میققوه و خوشققه‬ ‫سنت آمده که دست بریده نم ‌‬
‫نخل )‪ (2) (1‬زیرا سرقت از حرز نشده )حرز جائی است کققه دیققوار‬

‫‪ -1‬لفظ حدیث اينطور است‪» :‬ل قطع في ثمر ول كثر«‪.‬‬


‫‪ -‬موطأ مالك )‪ ،839 /2‬حديث‪ ،(1528 :‬سنن أبي داود )‪ ،541 /2‬حديث‪:‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ ،(438‬سنن ترمذي )‪ ،52 /4‬حديث‪ ،(1449 :‬سنن نسائي )‪،86 /8‬‬


‫حديث‪ .(4960 :‬آلباني و شعيب ارنؤوط می گویند‪ :‬این حدیث صحیح‬
‫است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪22‬‬

‫یشققود مگققر از‬ ‫و در بسققته داشققته باشققد(‪ ،‬و نیققز دسققت بریققده نم ‌‬
‫دزدی که سرقت او به قیمققت یققک چهققارم دینققار طل باشققد‪ .‬و آیققة‬
‫تازیققانه در زانققی و زانیققه اسققت و سققنت بیققان کققرده کققه مقصققود‬
‫موردی است که طرفین بکر باشند نه بیوه‪.‬‬
‫و آیة سهم »ذوی القربی« عام است‪ ،‬هر خویشاوندی را شامل‬
‫یشود و سنت بیان کرده که مراد بنی هاشم و بنی عبدالمطلب‬ ‫م ‌‬
‫است نه سایر خویشان‪ .‬و آیققة غنیمققت شققامل هققر غنیمققت جنگققی‬
‫اسققت ولققی سققنت بیققان کققرده کققه لبققاس مقتققول و اسققلحة او‬
‫مخصوص قاتل است‪ .‬و تمام اینها تخصققیص داده عمققوم کتققاب را‬
‫بواسطة سنت‪ .‬و اگر سنت نبود و استدلل به سنت نبود طهققارت‬
‫مها بود و اگر چه خف پوشیده باشد‪ ،‬و هر کس نققام‬ ‫در شستن قد ‌‬
‫یکرد صد تازیانه‬ ‫یشد و هر کس زنا م ‌‬ ‫او سارق بود قطع دست م ‌‬
‫یخورد و اگر چه بیوه بود‪ ،‬و سهم ذوی القربی مال هر کس کققه‬ ‫م ‌‬
‫خویشی با رسققول خققدا ‪ ‬داشققت بققود‪ ،‬و اسققلحة مقتققول خمققس‬
‫داشت مانند غنائم دیگر‪.‬‬
‫فصل‪:‬‬
‫خدا در کتاب خود‬
‫پیروی از سنت رسول‬
‫را واجب کرده‬
‫»خققبر داد مققا را« ابوعبققدالله الحققافظ‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را‬
‫ابوالعباس گفت‪ :‬ربیع‪ ،‬گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خققدای‬
‫‪ ‬از برای دین و امر و کتاب خققود رسققول خققود را علققم و نشققانه‬
‫قرار داد‪ ،‬بواسطة آنکه طاعت او را واجب و عصققیان او را حققرام‬
‫نمود‪ .‬و فضیلت او را آشکار کرد بواسطة آنکه ایمان به خود را بققا‬
‫ایمان با رسول مقرر نمود‪ .‬پس خققدای تبققارک و تعققالی در سققورة‬
‫نساء آیة ‪ 136‬فرمود‪:‬‬
‫‪                   ‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)          ‬نساء‬
‫‪.(136 /‬‬
‫»ای مؤمنان‪ ،‬به خدا و پیامبر او ایمان آورید«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 62‬سورة نور فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫)نور ‪(62 /‬‬
‫»همانا مؤمنین کسانیند که به خدا و رسول او ایمان آورند و‬
‫یاذن او اقدام ننمایند«‪.‬‬
‫هرگاه با او در امری حاضر باشند ب ‌‬
‫پققس رسققول را راهنمققای ایمققان قققرار داد کققه دیگققران تققابع او‬
‫های بققه‬‫باشند‪ .‬ایمان به خدا سپس به رسول او ‪ .‬پققس اگققر بنققد ‌‬
‫خدا ایمان آورد و به رسول او ایمان نیاورد هرگز نام مؤمن کامققل‬
‫)‪ (1‬بر او گفته نشود تا آنکه به رسول او ایمان آورد‪.‬‬
‫‪ -‬در اصل نص امام شافعی رحمه الله نیز اینطور آمده‪:‬‬ ‫‪1‬‬

‫م‬ ‫ّ‬
‫س َ‬ ‫ل‬ ‫و َ‬ ‫عل َي ْ ِ‬
‫ه َ‬ ‫ه َ‬‫صّلى الل ّ ُ‬‫ه َ‬‫سول ِ ِ‬ ‫ن ب َِر ُ‬
‫م ْ‬ ‫ؤ ِ‬ ‫ول َ ْ‬
‫م يُ ْ‬ ‫عب ْدٌ َ‬
‫ه َ‬
‫ن بِ ِ‬ ‫م َ‬‫وآ َ‬ ‫فل َ ْ‬
‫» َ‬
‫َ‬
‫ه‬
‫سول ِ ِ‬‫ن ب َِر ُ‬ ‫م َ‬‫ؤ ِ‬‫حّتى ي ُ ْ‬
‫دا ‪َ ،‬‬‫ن أب َ ً‬ ‫ما ِ‬ ‫لا ِْ‬
‫لي َ‬ ‫ما ِ‬‫م كَ َ‬‫س ُ‬ ‫ها ْ‬‫عل َي ْ ِ‬‫ع َ‬ ‫م يَ َ‬
‫ق ْ‬ ‫لَ ْ‬
‫‪25‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و خدای تعققالی بققر مققردم واجققب‬
‫تهای رسول خود را‪ ،‬و در کتاب خود‬ ‫کرده پیروی وحی خود و سن ‌‬
‫در سورة بقره آیة ‪ 129‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(129 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»خدایا‪ ،‬در میان ایشان رسولی از خودشان برانگیز تا آیققات‬
‫تو را بر ایشان بخواند و کتاب و حکمت به ایشان بیققاموزد و‬
‫ایشان را پاک سازد‪ ،‬همانا تو عزیز و حکیمی«‪.‬‬
‫و در سورة آل عمران آیة ‪ 164‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫ه«اگر کسی به خدا ایمان بیاورد اما به‬‫ع ُ‬


‫م َ‬ ‫سَل ُ‬
‫م َ‬ ‫عل َي ْ ِ‬
‫ه ال ّ‬ ‫َ‬
‫رسول الله ‪ ‬ایمان نیاورد اصل مؤمن نیست چه رسد به‬
‫اینکه کمال ایمان از او نفی شود‪ .،‬والله أعلم‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪26‬‬

‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬


‫)آل عمران ‪(164 /‬‬
‫»بتحقیق خدا بققر مققؤمنین منققت نهققاد زیققرا در میققان ایشققان‬
‫رسققولی از خودشققان برانگیخققت کققه آیققات او را بققر ایشققان‬
‫تلوت کنققد و بققه ملیمققت و تققأنی بخوانققد و ایشققان را از‬
‫یها پاک و تزکیققه نمایققد و کتققاب و حکمققت بققه ایشققان‬ ‫آلودگ ‌‬
‫بیاموزد و حقا که از پیش در گمراهی آشکار بودند«‪.‬‬
‫و در سورة احزاب آیة ‪ 34‬به زنان رسول خدا فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)احزاب ‪(34 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫ههققای شققما از آیققات و‬
‫یشود در خان ‌‬
‫»بیاد آرید آنچه تلوت م ‌‬
‫حکمت الهی«‪.‬‬
‫و غیر این آیات که در همین معنی نازل شققده‪ .‬پققس مقصققود از‬
‫ذکققققر کتققققاب در جملققققة ﴿ ‪ ‬‬
‫‪ ،﴾‬قرآن است‪ .‬و اما مقصود از حکمت‪ ،‬شنیدم‬
‫یگفققت‪» :‬حکمققت«‪،‬‬ ‫از یک نفری که اهل علم به قققرآن بققود کققه م ‌‬
‫سنت رسول است‪ ،‬زیرا حکمت مقرون به کتاب آمققده و آن نبایققد‬
‫باشد مگر سنت رسول که رسول خدا ‪ ‬بیان کنندة مققراد خققدا و‬
‫راهنمای بر خاص و عام کتاب است‪ ،‬و برای احقدی چنیقن مققامی‬
‫نیست‪.‬‬
‫سپس شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬از طققرف خققدا آیققاتی وارد‬
‫شده بققرای بیققان وجققوب طققاعت رسققول خققدا ‪ .‬از آن جملققه در‬
‫سورة نساء آیة ‪ 59‬فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪     ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(59 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫‪27‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫هاید‪ ،‬اطاعت کنید خدا و اطققاعت‬


‫»ای کسانی که ایمان آورد ‌‬
‫کنید رسول و فرماندارانی که از میان شما هستند«‪.‬‬
‫هانققد کققه مقصققود از »أولققو المققر«‬ ‫بعضققی از اهققل علققم گفت ‌‬
‫فرمانداران سپاهیان رسول خداینققد‪ ،‬و چنیققن بققه مققا خققبر رسققیده‬
‫است‪ ،‬و خدا داناتر است‪ .‬و این قققول شققبیه اسققت بققه قققول آنکققه‬
‫گفته که اطراف مکه بعضی عرب های بودند که امارتی و امیققری‬
‫یخورد که بعضی مطیقع دیگققری‬ ‫یشناخت و به دماغ آن بر م ‌‬ ‫را نم ‌‬
‫باشد بعنوان امارت‪ .‬پس چون دین رسول خدا ‪ ‬را پذیرفت غیققر‬
‫یشققناخت‪ ،‬پققس مققأمور‬ ‫رسول خدا کس دیگر را به ایققن مقققام نم ‌‬
‫شققدند کققه فرمانققدارانی کققه رسققول خققدا ‪ ‬آنققان را معیققن کققرده‬
‫اطاعت کنند نه اطاعت مطلقه‪ ،‬بلکقه چنققان اطقاعتی کققه اسققتثناء‬
‫دارد )و مقید است به اینکققه امرشققان طبققق کتققاب و سققنت باشققد‬
‫یباشققد(‬‫زیرا اطاعت خدا و رسول مقدم بر اطاعت اولوا المققر م ‌‬
‫و لذا خدای تعالی در همان آیة ‪ 59‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)    ‬نساء ‪/‬‬
‫‪(59‬‬
‫»اگر بین شما با یکدیگر )حتی با فرماندار( نزاع گردید و در‬
‫چیزی اختلف نمودید نزاع را برگردانید به آنچه خققدا گفتققه و‬
‫رسول بیان نموده«‪.‬‬
‫یدانید چون به رسول خدا ‪ ‬و یا اصققحاب او رسققیدید‬ ‫و اگر نم ‌‬
‫سؤال کنید زیرا این واجققبی اسققت کققه نققزاع در آن نیسققت‪ .‬و لققذا‬
‫خدای عزوجل در سورة احزاب آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)احزاب ‪(36 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫های اختیققاری نیسققت هرگققاه خققدا و‬
‫»بققرای مققؤمن و مققؤمن ‌‬
‫رسول او امری را معین کردند«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪28‬‬

‫و کسی که پس از رسول خققدا ‪ ‬باشققد در نققزاع بایققد مراجعققه‬


‫کند به حکم خدا سپس به حکم رسققول خققدا ‪ .‬اگققر در مققورد آن‬
‫نزاع نصی در حکم خدا و رسول نبود باید برگردانند بققه قیققاس بققر‬
‫یکی از این دو‪ .‬و خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪ 65‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(65 /‬‬
‫»نه‪ ،‬قسم به پروردگارت ایشان ایمان ندارند تا اینکققه تققو را‬
‫در منازعات و اختلفاتشان حکم قرار دهند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬این آیه طبق آنچه به ما رسیده و‬
‫خدا داناتر است آنکه نازل شقده دربقارة مقردی کقه بقا زبیقر‪ ‬در‬
‫زمینی نزاع کرد‪ ،‬پس رسول خدا ‪ ‬بنفع زبیققر حکققم کققرد‪ .‬و ایققن‬
‫قضاوت سنتی از رسول خدا ‪ ‬بققود و حکققم منصوصققی در قققرآن‬
‫نبود‪ .‬و خدای عزوجل در سورة نور آیة ‪ 48‬و آیات بعد فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪) ﴾   ‬نور ‪/‬‬
‫‪(48‬‬
‫»و چققون دعققوت شققوند بققه سققوی خققدا و رسققول او تققا بیققن‬
‫یکنند«‪.‬‬ ‫ایشان حکم کند ناگاه گروهی از ایشان اعراض م ‌‬
‫پققس خققدا مققردم را اعلم کققرده و ایشقان را خوانققده بققه سققوی‬
‫رسول خدا ‪ ‬تا بین ایشققان حکققم کنققد طبققق حکققم خققدا‪ ،‬و چققون‬
‫هاند‪.‬‬
‫تسلیم حکم رسول شدند همانا تسلیم حکم واجب الهققی شققد ‌‬
‫و شافعی بسط کلم داده‪.‬‬
‫و شققافعی‪ ‬فرمققوده‪ :‬و خققدای جققل جللققه شققهادت داده کققه‬
‫یزننققد بققه خققود‬
‫یزند به امر او‪ ،‬و دیگران چنگ م ‌‬
‫رسول او چنگ م ‌‬
‫رسول و هدایت خود او و هدایت پیروانش‪ .‬و در سورة شوری آیة‬
‫‪ 53-52‬فرموده‪:‬‬
‫‪29‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪)   ‬شوری ‪-52 /‬‬
‫‪(53‬‬
‫»بدین گونه ما به تو وحی کردیم روحی از امققر خققود را‪ ،‬تققو‬
‫یدانستی کتاب چیست و ایمان چه باشد و لیکن ما آن را‬ ‫نم ‌‬
‫نوری ققرار دادیقم کقه بقآن هقر کقس از بنقدگان خقود را کقه‬
‫بخواهیم هدایت کنیم و بدون شک تو بققه راه راسققت هققدایت‬
‫یکنی‪ ،‬راه خدائی که ملک او و مخصوص اوسققت آنچققه در‬ ‫م ‌‬
‫نها و زمین است‪ ،‬آگاه باش برگشققت امققور بققه سققوی‬ ‫آسما ‌‬
‫یباشد«‪.‬‬‫خدا م ‌‬
‫و با این آیققه‪ ،‬آیققات دیگققری نیققز ذکققر کققرده و شققهادت داده کققه‬
‫رسول خققدا ‪ ‬بواسققطة قققرآن بققه راه مسققتقیم راه خققدا هققدایت‬
‫یکند و در وصف او‪ ،‬او را واجب الطاعه خوانده و بققه او اقامققة‬ ‫م ‌‬
‫حجت بر خلق نموده به اینکه تابع حکم رسول باشققند و امققر او را‬
‫اطاعت کنند‪ .‬پس آنچه رسول خدا ‪ ‬در سنت خود بیان کرده که‬
‫در آن حکم خدا منصوص نیست‪ ،‬پس حکم خدا سنت او است‪.‬‬
‫سپس شافعی )رحمه الله( استدلل کرده به سنت او بر ناسققخ‬
‫و منسوخ از کتاب خدا‪ ،‬سپس ذکر کققرده فرائضققی را کققه رسققول‬
‫خدا ‪ ‬بیان کرده‪ ،‬سپس ذکر کرده فرائض اجمالی را که رسققول‬
‫خدا از کتاب خققدا بیققان کققرده و تفصققیل داده کققه چگققونه اسققت و‬
‫اوقات آنها را بیان کرده‪ .‬سپس عمومات امققر خققدا را بیققان کققرده‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪30‬‬

‫که کدام به عموم باقی است و کدام از آن عمومققات خققاص اراده‬


‫شده‪ .‬سپس ذکر کققرده سققنت رسققول خققدا ‪ ‬را در مققواردی کققه‬
‫نصی از کتاب خدا نبوده‪ .‬و ایراد تمام آنها در اینجا موجب طولنی‬
‫شدن کتاب است و در آنچه ذکر کردیم اشاره است به آنچققه ذکققر‬
‫نکردیم‪.‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در اثبات حجیت‬
‫خبر واحد ازآیات‬
‫کتاب خدا‬
‫»خققبر داد مققا را« حققافظ ابوعبققدالله‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را‬
‫ابوالعبققاس محمققد بققن یعقققوب‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را ربیققع ابققن‬
‫سلیمان که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( فرمققوده‪ :‬در کتققاب خققدای‬
‫عزوجل دللت است بر آنچه گفتم‪ .‬خدای تعالی در سورة اعققراف‬
‫آیة ‪ 59‬و در سورة مؤمنون آیة ‪ 23‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مؤمنون و اعراف ‪ 23 /‬و ‪(59‬‬ ‫‪‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 163‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(163 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫و در سورة اعراف آیة ‪ 65‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)   ‬اعراف ‪/‬‬
‫‪(65‬‬
‫و در آیة ‪ 73‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)اعراف ‪(73 /‬‬
‫و در آیة ‪ 85‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)اعراف ‪(85 /‬‬
‫ههای دیگر فرموده‪:‬‬
‫و در سور ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪33‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪          ‬‬


‫‪) .﴾    ‬الشنننعراء‪-160 :‬‬
‫‪.(163‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 163‬به پیامبرش محمد ‪ ‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(163 /‬‬
‫و در سورة آل عمران آیة ‪ 144‬فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)آل عمران ‪(144 /‬‬ ‫‪.﴾‬‬
‫کققه در ایققن آیققات فرمققوده‪» :‬مققا نققوح را بققه سققوی قققومش‬
‫فرستادیم« »و به ابراهیم و اسماعیل وحی کریم« »و هققود را بققه‬
‫سوی قوم او که قققوم عققاد بققود فرسققتادیم« »و بققرای قققوم ثمققود‬
‫صققالح را فرسققتادیم« »قققوم لققوط فرسققتادگان )خققدا( را تكققذيب‬
‫كردند‪ .‬هنگامى كه برادرشان لوط به آنققان گفققت‪ :‬آيققا تقققوا پيشققه‬
‫نمىكنيد؟! من براى شما پيامبرى امين هسققتم! پققس تقققواى الهققى‬
‫پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييققد!« »و بققه سققوی تققو وحققی کردیققم‬
‫چنققانکه بققه سققوی نققوح و پیغمققبران بعققد از او وحققی کردیققم«‪» .‬و‬
‫نيسققت محمققد ‪ ‬مگققر پيغمققبر هققر آئينققه گذشققتهاند پيققش از وى‬
‫پيغامبران«‪) .‬ولی هر یک از این انبیاء یک فرد بودند و خبر آن یققک‬
‫فرد برای قوم او حجت بود پس خبر واحدی که عادل باشد و قول‬
‫او مخالف قرآن نباشد حجت است(‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬پس خدای جل جلله حجققت خققود‬
‫را بر خلق خود اقامه کرد در مورد پیغمبرانش‪ ،‬و ایققن حجققت بققود‬
‫بر کسانی که امور انبیاء را مشاهده کردند و دلئل آنان را شنیدند‬
‫هم بر آنان و هم بر کسانی که پققس از انبیقاء آمدنقد و یقک نفققر از‬
‫یشود‬ ‫ایشان و یا بیشتر یکسانند‪ .‬چنانکه به یک نفر اقامة حجت م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪34‬‬

‫یشود‪ .‬و خدای تعققالی در سققورة یققس آیققات ‪ 13‬و‬


‫به بیشتر نیز م ‌‬
‫‪ 14‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)یس ‪(14-13 /‬‬
‫»بققرای ایشققان مثققل اصققحاب قریققه را بققزن کققه رسققولنی‬
‫برایشان آمد هنگامی که دو نفر به سوی ایشققان فرسققتادیم‬
‫پس آن دو را تکذیب کردند پس ایشان را بققه سققومی عزیققز‬
‫کردیم که گفتند‪ :‬ما فرستادة به سوی شمائیم«‪.‬‬
‫پس خدای تعالی بققرای ایشققان حجققت را ظققاهر کققرد بققدو نفققر‪،‬‬
‫تهققا‪ ،‬و‬
‫سپس بسومی‪ ،‬و چنین اقامة حجت کرده بیک نفققر بققر ام ‌‬
‫زیادتر در تأکید از حجت بودن یک نفر مانع نیست هرگاه خدا به او‬
‫امتیازی عطا کند‪ .‬و شافعی )رحمه الله( استدلل کققرده بققه آیققاتی‬
‫که در قرآن وارد شقده در وجقوب اطقاعت خقدا و رسقول او ‪ ‬و‬
‫کسی که از دیدن رسول خدا‪ ‬محروم شده و غققایب بققوده و یققا‬
‫به دنیا نیامده بوده‪ ،‬امر رسول خدا ‪ ‬را ندانسققته مگققر بواسققطة‬
‫خبر او‪ .‬و شافعی کلم را در این مورد بسط داده است‪.‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در نسخ‬
‫»مققا را خققبر داد« ابوعبققدالله الحققافظ‪ ،‬گفققت‪ :‬مققا را خققبر داد‬
‫ابوالعباس گفققت‪ :‬مقا را خققبر داد ربیققع‪ ،‬او گفققت‪ :‬شققافعی )رحمققه‬
‫الله( فرموده که خدا مردم را خلققق کققرد بققرای آن کققه در علققم او‬
‫گذشته بود که چه ميخواسته با افریدن ایشان‪ .‬و خققدای تعققالی در‬
‫سورة رعد آیة ‪ 41‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬رعد‬
‫‪(41 /‬‬
‫»بققرای حکققم او تبققدیلی نیسققت‪ ،‬و او بققزودی بققه حسققاب‬
‫یرسد«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫و در سورة نحل آیة ‪ 89‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬نحل ‪(89 /‬‬
‫»و قرآن را بر تو نازل نمودیم که بیان هر چیققزی )از احکققام‬
‫خدا( و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است«‪.‬‬
‫و در قرآن واجباتی است که آنها را اثبات کرده و قسم دیگققری‬
‫که آنها را نسخ کرده برای رحمققت بققر خلققق بواسققطة تخفیققف بققر‬
‫ایشان و برای وسعت بر ایشان و زیققاد کققردن نعمققت در آنچققه بققه‬
‫ایشان ابتداء داده‪ ،‬و برای آنکه ایشان را ثققواب دهققد‪ .‬و در مقابققل‬
‫اطاعت ایشان‪ ،‬بهشت خود و نجات از عققذاب خققود را وعققده داده‬
‫است‪ .‬پس در آنچه تکلیف کرده و یا نسخ نموده شمول رحمت او‬
‫تهققا‪ .‬و خققدا بققرای ایشققان‬
‫است‪ .‬پس برای او حمد اسققت بققر نعم ‌‬
‫یشود بکتاب‪ .‬و امققا سققنت‪ ،‬پققس‬ ‫بیان کرده که همانا کتاب نسخ م ‌‬
‫ناسخ کتاب نیست‪ ،‬و جز این نیست که سنت تابع کتاب است کققه‬
‫سنت مانند نصی است که نازل شده و مفسر آنسققت‪ ،‬و مجملت‬
‫یکند‪ .‬چنانکه خقدای تعقالی در سققورة یقونس آیققة‬ ‫کتاب را معنی م ‌‬
‫‪ 15‬فرموده‪:‬‬
‫‪37‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)یونس ‪(15 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و چون آیات روشن ما بر ایشان تلوت شققود‪ ،‬آنققانکه امیققد‬
‫ملقات ما را ندارند‪ ،‬گویند‪ :‬قرآنی غیر از این بیاور و یا ایققن‬
‫را تبدیل کن‪ ،‬بگو‪ :‬مرا نرسد که پیش خود تبدیل کنم‪ ،‬پیروی‬
‫یکنم مگر آنچقه را بقه سقوی مقن وحقی شقود‪ ،‬زیقرا مقن‬ ‫نم ‌‬
‫یترسم که اگر پروردگارم را عصققیان کنققم بققه عققذاب روز‬ ‫م ‌‬
‫بزرگ مبتل شوم«‪.‬‬
‫پس خدای عزوجل خبر داده که‪ :‬بر پیغمبر خود پیروی آنچققه بققه‬
‫یشود واجب است‪ .‬و برای او حق تبدیل قرار نققداده از‬ ‫او وحی م ‌‬
‫پیققش خققود‪ .‬و در آن جملققه کققه فرمققوده‪     ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪» ،﴾‬مققرا جققایز نباشققد کققه آن را از پیققش خققود‬
‫یکنققد مگققر کتققاب‬
‫تبدیل کنم«‪ .‬بیان شده که کتاب خدا را نسخ نم ‌‬
‫یتواند بردارد آنچققه را‬
‫او‪ .‬چنانچه خود در ابتدا واجب کرده‪ ،‬خود م ‌‬
‫بخواهد و احدی از مخلوق این حق را ندارد‪ .‬و لذا در سققورة رعققد‬
‫آیة ‪ 39‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪38‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)رعد ‪(39 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یکنققد و آنچققه را بخواهققد اثبققات‬
‫»خدا هر چه بخواهد محققو م ‌‬
‫کند«‪.‬‬
‫یکنققد و وجققوب آنچققه‬
‫گفته شده‪ :‬وجوب آنچه را بخواهد محو م ‌‬
‫یکند‪ ،‬و ایقن شقبیه اسقت بقه آن آیقة دیگقر کقه در‬
‫بخواهد اثبات م ‌‬
‫سورة بقره آیة ‪ 106‬دللت دارد‪ ،‬و خدا داناتر است‪ ،‬که فرموده‪:‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(106 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫های را که نسخ کنیم و یا به نسیان گذاریم بهققتر از آن‬ ‫»ما آی ‌‬
‫و یا مانند آن را بیاوریم«‪.‬‬
‫پققس خققدا خققبر داده کققه نسققخ قققرآن و تققأخیر نققازل کققردن آن‬
‫یباشد مگر بقرآنی مثل آن‪ .‬و در سورة نحل آیة ‪ 101‬فرموده‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)نحل ‪(106 /‬‬
‫های و خققدا دانققاتر‬
‫های را مکققان آی ‌‬
‫»و هرگققاه تبققدیل کنیققم آی ‌‬
‫یکند‪ ،‬گویند‪ :‬همانا تو افتراء بستی«‪.‬‬ ‫است به آنچه نازل م ‌‬
‫یکنقد مگقر سققنت‬ ‫و همچنین سققنت رسققول خققدا ‪ ‬را نسققخ نم ‌‬
‫رسول الله‪ .‬و شققافعی )رحمققه اللققه( در ایققن مققورد بسققط کلم‬
‫داده است‪.‬‬
‫شافعی )ره( فرموده‪ :‬بعضی از اهل علققم در ذیققل قققول خققدای‬
‫تعقققققققققققققققققالی‪      ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪» ،﴾‬بگو‪ :‬مرا نرسد و نسزد کققه از پیققش خققود‬
‫‪39‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫هانققد ‪ -‬و خققدا دانققاتر اسققت – کققه ایققن آیققه‬


‫آن را تبدیل کنققم«‪ ،‬گفت ‌‬
‫دللت دارد که در مواردی که قرآن حکمی را بیان ننموده خداونققد‬
‫به پیغمبر اجققازه فرمققوده اسققت کققه خققود دربققارة آن حکققم صققادر‬
‫نماید‪» .‬والله اعلم«‪.‬‬
‫»ما را خبر داد« ابو عبدالله الحققافظ گفققت‪ :‬مقا را خققبر داد ابققو‬
‫العباس همان اصم گفت‪ :‬ما را خبر داد ربیققع کققه شققافعی )رحمققه‬
‫الله( فرموده‪ :‬خدای تبارک و تعالی دربققارة نمققاز در سققورة نسققاء‬
‫آیة ‪ 103‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(103 /‬‬
‫»البتققه نمققاز بققر مققؤمنین در اوقققات معلققوم مقققرر و واجققب‬
‫است«‪.‬‬
‫پس رسول خققدا ‪ ‬از جققانب خققدا آن وق ‌‬
‫تهققا را بیققان کققرده و‬
‫نماز را بوقت آن خوانققده‪ ،‬پققس در جنققگ احققزاب محاصققره شققد و‬
‫توانست نماز را بوقت آن بخواند و برای عذر آن را به تأخیر افکند‬
‫تا آنکه نماز ظهر و عصققر و مغققرب و عشققاء را در یققک مقققام بجققا‬
‫آورد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خبر داد ابن ابی فدیک از ابن ابی‬
‫ذئب از مقبری از عبدالرحمن بن ابی سعید الخدری از پدرش کققه‬
‫گفت‪ :‬روز جنگ خندق ما از نماز بازماندیم تا پس از مغرب بورود‬
‫شب تا کفایت شدیم‪ ،‬و ایققن اسققت قققول خققدای تعققالی در سققورة‬
‫احزاب‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪(25 /‬‬ ‫)احزاب‬ ‫‪ ‬‬
‫»و خدا کارزار مؤمنین را کفایت کرد«‪.‬‬
‫گفققت‪ :‬پققس رسققول خققدا‪ ‬بلل را خواسققت و او را امققر کققرد‬
‫اقامة نماز را گفت‪ ،‬و نماز ظهر خواند بخققوبی همققانطوری کققه در‬
‫مچنین‪ ،‬سپس‬ ‫یآورد انجام داد‪ ،‬سپس نماز عصر را ه ‌‬
‫وقت خود م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪40‬‬

‫اقامه کرد مغرب را چنین‪ .‬سپس عشاء را نیز چنیققن )‪ ،(1‬پیققش از‬
‫آنکه خدا آیة نماز خوف را کققه در سققورة بقققره و در سققورة نسققاء‬
‫آمده نازل کند که نماز خوف در سورة بقره آیة ‪ 239‬است و هققم‬
‫در سورة نساء آیة ‪ ،101‬خدای تعالی فرماید‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪.(239 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»و اگققر ]از دشققمن[ ترسققان بوديققد‪ ،‬در حققال راه رفتققن يققا‬
‫سواره ]نماز را به جاى آوريد[«‪.‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(101 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و چون پا به سفر در زمین حرکت کردیققد‪ ،‬اگققر از فتنققه )و‬
‫حملة( کفار خوف داشتید‪ ،‬بر شما بققاکی )و گنققاهی( نیسققت‬
‫که نماز خود را قصر کنید«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 102‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(102 /‬‬

‫‪ -‬سنن نسائي )حديث‪ ،(107 :‬سنن دارمي )‪ ،(358‬شافعي در )الم(‬ ‫‪1‬‬

‫)‪ ،(75 / 1‬سنن بيهقي )‪ ،(402 / 1‬مسند طيالسي )‪ ،(295‬مسند‬


‫احمد )‪ 25 / 3‬و ‪ 49‬و ‪ .(68 - 67‬شيخ آلباني می گوید‪ :‬اين اسناد‬
‫صحيح طبق شرط مسلم است‪.‬‬
‫‪41‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و هرگاه تو در میان ایشان بودی و اقامققة نمققاز بققر ایشققان‬


‫های با تو بایسققتند و طائفققة دیگققر در برابققر‬
‫کردی‪ ،‬پس طائف ‌‬
‫دشمن«‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( ذکر نموده حدیث صالح بققن خققوات را از‬
‫کسی که با پیامبر‪ ‬روز جنگ ذات الرقاع‪ ‬نماز خوف بجققا آورده‪.‬‬
‫سپس شافعی فرموده‪ :‬در این آیه دللت است بر آنچه من گفتققم‬
‫یآورد و خققدا آن را نسققخ‬ ‫که رسول خدا ‪ ‬هرگاه سنتی را پدید م ‌‬
‫یداشققت تققا نسققخ‬ ‫یفرمود‪ ،‬حضققرت هققم سققنت دیگققر را بیققان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫سنت قبلی را مبرهن و روشن دارد تا از آن سققنت اول بققه سققنت‬
‫بعدی بگرایند‪ .‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پس خققدا تققأخیر نمققاز را‬
‫خ کرد و امر کرد کققه صققلة خققوف را در وقققت بجققا‬ ‫از وقت آن نس ‌‬
‫آرند‪ ،‬چنانکه رسول خدا ‪ ‬نسخ نمود بواسطة فرضی که خققدا در‬
‫کتاب خود آورد‪ ،‬پس نماز را در وقت بجا آورد چنانکه گفتیم‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خبر داد ما را مالک از نافع از ابن‬
‫عمر از رسول خدا ‪ ‬که نماز خوف را ذکر کققرد و فرمققود‪» :‬اگققر‬
‫تتر از این شد نماز را پیاده و سواره رو به قبله و بققه‬ ‫خوفی سخ ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫ه بققر‬‫غیر قبله بخوانید« ‪ .‬شافعی فرموده‪ :‬پس سنت دللت کرد ‌‬
‫آنچه گفتم از اینکه قبله در نماز واجبی همیشه واجب اسققت مگققر‬
‫در موقعی که ممکن نباشد رو به قبله بودن‪ ،‬و این وقت شمشققیر‬
‫زدن و فرار کردن و آنچه در این معنی باشد که نمققاز رو بققه قبلققه‬
‫ممکققن نباشققد و سققنت بیققان کققرده کققه نمققاز در وقققت خققود تققرک‬
‫یشود و هر طوری که نمازگزار در امکانش باشد باید بجا آورد‪.‬‬ ‫نم ‌‬

‫یگویند برای آنکه قدم مجاهدین پاره پققاره شققد‬‫این غزوه را ذات الرقاع م ‌‬ ‫‪‬‬

‫یبستند‪ ،‬زیرا سنگلخ بود‪ .‬و چون از دشمن‬ ‫و بر قدم خود پاره پاره کهنه م ‌‬
‫وحشت داشتند نماز خوف خواندند‪.‬‬
‫‪ -‬متفق عليه‪] ،‬صحيح بخاري )‪ ،319 /1‬حديث‪ ،(900 :‬صحيح مسلم )‪/1‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،574‬حديث‪.[(839 :‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫استشهاد شافعی‬
‫به آیات در ابطال‬
‫استحسان‬
‫»خبر داد ما را« ابوسعید بن ابی عمققرو‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را‬
‫ابوالعبققاس محمققد بققن یعقققوب‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را ربیققع بققن‬
‫سلیمان‪ ،‬گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( فرمققوده‪ :‬حکققم خققدا‪ ،‬سققپس‬
‫حکم رسول الله ‪ ،‬سپس حکم مسلمین‪ .‬دلیققل اسققت بققر اینکققه‬
‫برای اهل فتوی و یا حاکم جایز نیست حکم کنقد و یقا فتقوی بدهقد‬
‫مگر از جهت خبر لزم العمل‪ ،‬و آن کتاب است‪ ،‬سپس سنت و یققا‬
‫آنچه اهل علم بدون اختلف گفته باشند و یا قیاس بر بعض این‪ .‬و‬
‫جایز نیست برای او که حکم کند و یققا فتققوی دهققد بققه استحسققان‪.‬‬
‫زیرا استحسان واجب نبوده و در یکی از ایققن معققانی نبققوده‪ .‬و در‬
‫ضمن احتجاج نموده به قول خدای تعالی در سورة قیققامه آیققة ‪36‬‬
‫که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪        ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪)             ‬قیامه ‪/‬‬
‫‪(36‬‬
‫یشود«‪.‬‬
‫یکند که بیهوده رها م ‌‬
‫»آیا انسان گمان م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬اهل علم اختلف ندارنققد در آنچققه‬
‫دى« کسی است که نه مققورد امققر باشققد و‬ ‫س َ‬
‫هام که »ال ّ‬
‫من دانست ‌‬
‫نه مورد نهی‪ ،‬و آنکه فتوی دهد و یا حکم کند به آنچه مأمور نشده‬
‫بتحقیق خقود را در معقانی سقدی جقایز دانسقته‪ ،‬و بتحقیقق خقدای‬
‫هام‪ ،‬و‬‫عزوجل او را با رأیش رها نکققرده کققه بگویققد‪ :‬آنچققه خواسققت ‌‬
‫ادعائی کنقد کقه ققرآن بقر خلف او نقازل شقده‪ ،‬خقدای تعقالی بقه‬
‫رسول خود در سورة انعام آیة ‪ 106‬فرموده‪:‬‬
‫‪           ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫‪‬‬
‫)انعام ‪(106 /‬‬
‫»آنچه را که از پروردگارت نازل شده پیروی کن«‪.‬‬
‫و در سورة مائده آیة ‪ 49‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪44‬‬

‫»و از آنان برحذر باش كه مبادا تو را از بخشى از آنچه خققدا‬


‫به سويت نازل كرده است‪ ،‬منحرف كنند«‪.‬‬
‫سپس قومی نزد رسول خدا ‪ ‬آمدند و از او از اصحاب کهققف‬
‫یآمقوزم‪ ،‬یعنقی از جبرئیقل‬
‫سؤال کردند‪ ،‬فرمود‪ :‬فقردا بقه شقما م ‌‬
‫یدهم‪ ،‬پس خدای عزوجققل آیققة ‪-23‬‬ ‫یکنم و به شما یاد م ‌‬
‫سؤال م ‌‬
‫‪ 24‬سوره کهف را نازل کرد که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫)کهف ‪(24-23 /‬‬
‫»و البته در هیچ چیز مگو که فردا آن را بجا آورم مگققر آنکققه‬
‫اگر خدا خواسته باشد«‪.‬‬
‫و زن اوس بن صامت آمد و به رسول خدا ‪ ‬از اوس شققکایت‬
‫کرد؟ او را جواب نداد تا وحی نازل شد که‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)   ‬مجادله‬
‫‪(1 /‬‬
‫»حقا که خدا شنید گفتار آن زنی را که دربارة شوهر خود با‬
‫یکرد‪.(1)«....‬‬
‫تو مجادله م ‌‬
‫و عجلنققی آمققد خققدمت آن حضققرت و زن خققود را متهققم کققرد‪،‬‬
‫رسول خدا ‪ ‬فرمود‪ :‬دربارة شما وحی نققازل نشققده‪ ،‬پققس چققون‬
‫‪ -‬سنن أبي داود )‪ ،674 /1‬حديث‪ ،(2214 :‬المستدرك على الصحيحين –‬ ‫‪1‬‬

‫الحاكم )‪ 523 /2‬حديث‪ ،(3791 :‬و حاکم در مورد این حدیث می گوید‪:‬‬
‫»صحیح السناد« و ذهبی نیز به صحت آن حکم کرده است‪ ،‬و آلباني مي‬
‫گوید‪ :‬حسن است‪.‬‬
‫‪45‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫وحی نازل شد آنان را خواست‪ ،‬و ملعنه کرد بیقن ایشقان چنقانکه‬
‫خدا امر کرده بود )‪ .(1‬شافعی کلم را با استدلل به کتاب و سققنت‬
‫و دلیل عقلی بسط داده در رد حکم استحسانی نه قیاس بر کتاب‬
‫و سنت و اجماع‪.‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحیح بخاری )‪ ،2014 /5‬حدیث‪ ،(4959 :‬صحیح مسلم )‪/2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،1129‬حدیث‪.(1492 :‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در آنچه شافعی از‬
‫آیات متفرقه‬
‫تفسیر فرموده‬
‫»خبر داد ما را« ابققو سققعید‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را ابوالعبققاس‪،‬‬
‫گفت‪ :‬خبر داد ما را ربیع‪ ،‬گفت‪ :‬شافعی فرموده‪ :‬خدای تعققالی در‬
‫سورة احقاف آیة ‪ 9‬به رسول خود ‪ ‬فرموده‪:‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬

‫)احقاف ‪(9 /‬‬


‫یدانم به من و‬
‫»بگو‪ :‬من از رسولن تازه درآمد نیستم و نم ‌‬
‫به شما چه خواهند کرد«‪.‬‬
‫سپس خدای عزوجل بر پیغمبر خود نازل نمود که خدا بققرای او‬
‫آمرزیده گناه مقدم و گناه مؤخر او را‪ .‬یعنققی‪ :‬و خققدا اعلققم اسققت‬
‫های‬ ‫های و آنچققه پققس از وحققی کققرد ‌‬‫که گناهی که قبل از وحی کرد ‌‬
‫یکنی‪ ،‬آنچه خدا نسبت به او بجققا‬ ‫که او تو را حفظ کرد که گناه نم ‌‬
‫آرد این است که از او خوشققنود گققردد و او اولیققن شققافع و اولیققن‬
‫شفاعتي كه قبول ميشود در روز قیامت شفاعت رسول اسققت و‬
‫او سید خلیق است ‪ .‬و شنیدم اباعبدالله محمققد بققن ابراهیققم بققن‬
‫یگفت‪ :‬شققنیدم از ابققی الحسققن محمققد بققن ابققی‬ ‫عبدان کرمانی م ‌‬
‫اسماعیل العلوی در بخاری که گفت‪ :‬شنیدم احمد بققن محمققد بققن‬
‫یگویققد‪ :‬از‬ ‫یگفققت‪ :‬شققنیدم مزنققی م ‌‬ ‫حسققان مصققری در مکققه م ‌‬
‫شافعی از آیة‬
‫‪   ‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬ ‫ظقققققاهر آیقققققات‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ ،﴾     ‬این است که پس از فتح مکه گنققاه‬


‫یکققرد‪،‬‬‫یصققبری م ‌‬ ‫یصبری تو را آمرزیده چون رسول خدا ‪ ‬قبل از فتح ب ‌‬ ‫ب ‌‬
‫یگفتند »متی نصققر اللققه«؟ پققس یققاری خققدا چققه وقققت‬ ‫خود و اصحاب او م ‌‬
‫است«؟ و معانی متن بر خلف ظاهر آیات است‪ .‬و خدا در سوره نصر بققه‬
‫ح‬
‫سنب ّ ْ‬
‫ف َ‬‫ح‪َ ....‬‬
‫فت ْن ُ‬‫وال ْ َ‬ ‫صنُر الل ّن ِ‬
‫ه َ‬ ‫جاءَ ن َ ْ‬ ‫رسققول خققود ‪ ‬فرمققوده‪﴿ :‬إ ِ َ‬
‫ذا َ‬
‫ه﴾‪» .‬وقققتى كققه بيايققد نصققرت خققدا و بظهققور آيققد‬ ‫فْر ُ‬
‫غ ِ‬‫ست َ ْ‬
‫وا ْ‬ ‫د َرب ّ َ‬
‫ك َ‬ ‫م ِ‬
‫ح ْ‬‫بِ َ‬
‫فتح ‪ ....‬پس بپاكى ياد كن همراه ستايش پروردگقار خقود و آمقرزش طلقب‬
‫كن از وى«‪ .‬مترجم‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪48‬‬

‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪        ‬‬
‫)فتح ‪(2-1 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»حقا که ما برای تو فتح نمایانی پیققش آوردیققم تققا خققدا گنققاه‬
‫متقدم و متأخر ترا بیامرزد«‪.‬‬
‫کققه آیققة اول و دوم سققورة فتققح اسققت سققؤال شققد؟ او گفققت‪:‬‬
‫معنایش این است »ما تقدم« )آنچه گذشت( از گناه پققدرت آدم و‬
‫ما تأخر از گناهققان امتققت کققه ایشققان را بواسققطة شققفاعت داخققل‬
‫یکنم‪ .‬شیخ )رحمه الله( گفته‪ :‬و این گفتار ظریفی است‬ ‫بهشت م ‌‬
‫حتر و بققه ظققاهر روایققت‬
‫ولی آنچه شافعی در کتاب خود گفته صحی ‌‬
‫هتر است‪) .‬مترجم گوید‪ :‬خدای متعال آدم را آمرزید بکلمققاتی‬ ‫شبی ‌‬
‫که خود به او تلقین کرد چنانکه در سورة اعراف آیة ‪ 23‬گفتند‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬اعراف ‪(23 /‬‬
‫»پروردگارا ما به خود ستم کردیم و اگر برای ما نیققامرزی و‬
‫رحم نکنی البته از زیانکاران خواهیم بود«‪.‬‬
‫و توبه کردند و خدا توبة ایشان را پذیرفت و چندین هقزار سقال‬
‫قبل از فتح مکققه او را آمرزیققد نققه اینکققه توبققة او را قبققول نکنققد و‬
‫بگذارد پس از فتح مکه او را بیامرزد‪ .‬اینجا اسققت کققه بایققد گفققت‪:‬‬
‫لغزش بزرگان بزرگترین لغزش است(‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ گفت‪ :‬شنیدم ابوبکر احمققد‬
‫یگفققت‪ :‬شققنیدم جعفققر بققن احمققد السققامانی‬ ‫بن محمد المتکلققم م ‌‬
‫یگویققد‪:‬‬
‫یگفت‪ :‬شنیدم عبدالرحمن بن عبدالله بققن عبققدالحکم م ‌‬ ‫م ‌‬
‫از شققافعی پرسققیدم‪ :‬کققدام آیققه بیشققتر محققل امیققدواری اسققت؟‬
‫و‬ ‫َ‬ ‫م ْ‬ ‫فرمود‪ :‬آیة‪ 16-15 :‬از سورة بلد‪ ،‬یعنی‪﴿ :‬ي َِتيم نا ً َ‬
‫ة*أ ْ‬ ‫قَرب َ ن ٍ‬ ‫ذا َ‬
‫ة﴾‪» .‬طعام دادن به یتیم خویشاوند و یا مسققکین‬ ‫مت َْرب َ ٍ‬ ‫كينا ً َ‬
‫ذا َ‬ ‫س ِ‬
‫م ْ‬‫ِ‬
‫نیازمند«‪.‬‬
‫‪49‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»خبر داد ما را« محمد بن عبدالله الحافظ گفقت‪ :‬خقبر داد مقرا‬
‫ابوبکر احمد بقن محمقد بقن یحیقی المتکلقم گفققت‪ :‬خقبر داد مقا را‬
‫اسحاق بن ابراهیم البسققتی گفققت‪ :‬حققدیث کققرد مققرا ابراهیققم بققن‬
‫حرب بغدادی که از شافعی در اثنای طواف )کعبه( در مکه سؤال‬
‫شد از قول خدای تعالی در سورة مائده آیة ‪:118‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫)مائده ‪(118 /‬‬
‫»اگر ایشان را عذاب کنی بندگان تو هستند و اگققر بیققامرزی‬
‫ایشان را پس بتحقیق تو خود عزیز حکیمی«‪.‬‬
‫فرمود‪ :‬اگر عذاب کنی که ایشان بندگان تو اند و اگققر بیققامرزی‬
‫و اجل ایشان را عقب اندازی و بقر ایشقان منققت بگقذاری بتقوبه و‬
‫مغفرت‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالرحمن محمد بن الحسین السلمی کققه‬
‫یگوید‪ :‬شنیدم جعفققر‬ ‫م محمد بن عبدالله بن شاذان م ‌‬
‫گفت‪ :‬شنید ‌‬
‫یگویققد‪ :‬از‬
‫یگوید‪ :‬شنیدم ربیع بقن سقلیمان م ‌‬‫بن احمد الخلطی م ‌‬
‫شافعی سؤال شد از قول خدای تعالی در سورة بقره‪:‬‬
‫﴿ ‪   ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقرة‪.(155 :‬‬
‫»و البته البته شما را به مقداری از ترس و گرسققنگی و‬
‫یکنیم‪ ،‬و‬‫سها و محصولت امتحان م ‌‬ ‫لها و نف ‌‬
‫کاهش ما ‌‬
‫صابران را )به پاداش( مژده بده«‪.‬‬
‫فرمود‪ :‬خققوف‪ ،‬تققرس از دشققمن اسققت‪ ،‬و جققوع گرسققنگی مققاه‬
‫رمضققان اسققت‪ ،‬و نقققص امققوال زکققات اسققت‪ ،‬و انفققس‪ ،‬امققراض‬
‫است‪ ،‬و ثمرات‪ ،‬صدقات است‪ ،‬و صابرین را بشارت بده بققر ادای‬
‫آنها‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪50‬‬

‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحققافظ‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققرا ابققو‬
‫عبدالله الزبیر بن عبدالواحققد الحققافظ اسققترآبادی‪ ،‬گفققت‪ :‬شققنیدم‬
‫یگوید‪ :‬مزنی و ربیع گفتند کققه‬ ‫ابوسعید محمد بن عقیل فاریابی م ‌‬
‫ما روزی نزد شافعی بودیم که مققردی آمققد و بققه او گفققت‪ :‬سققؤال‬
‫کنم؟ شافعی گفت‪ :‬سققؤال كققن‪ .‬او گفققت‪ :‬چققه چیققز در دیققن خققدا‬
‫حجت است؟ شافعی گفت‪ :‬کتاب خدا‪ ،‬او گفت‪ :‬دیگر چه؟ گفققت‪:‬‬
‫سنت رسول خدا‪ ،‬او گفت‪ :‬دیگر چه؟ گفت‪ :‬اتفاق امت‪ ،‬او گفت‪:‬‬
‫از کجای کتاب خدا اتفاق امت را گفقتی؟ پقس شقافعی تقدبر کقرد‬
‫ساعتی‪ ،‬آن مرد گفت‪ :‬تققو را سققه روز مهلققت دادم بققرای جققواب‪،‬‬
‫پس رنگ شافعی تغییققر کققرد‪ ،‬سققپس شققافعی رفققت و چنققد روزی‬
‫بیرون نیامد‪ ،‬پس روز سوم از خانه بیرون آمققد و بققزودی آن مققرد‬
‫سائل آمد و سلم کرد و نشسققت و گفققت‪ :‬حققاجت مققن چققه شققد؟‬
‫ن‬‫طا ِ‬‫ش ني ْ َ‬
‫ن ال ّ‬
‫من َ‬ ‫شافعی )رحمه الله( گفت‪ :‬بلی‪﴿ ،‬أعوذُ ِبالل ّ ِ‬
‫ه ِ‬
‫حي نم ِ﴾ و آیققة ‪ 115‬سققورة‬ ‫ن الّر ِ‬
‫من ِ‬
‫ح َ‬ ‫سم ِ الل ّ ِ‬
‫ه الّر ْ‬ ‫جيم ِ﴾ ﴿ب ِ ْ‬
‫الّر ِ‬
‫نساء را که در حجیت اتفاق امت است برای او خواند‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬

‫)نساء ‪(115 /‬‬


‫»و هر کس پققس از روشققن شققدن هققدایت خققدا برایققش‪ ،‬بققا‬
‫رسول دشمنی و مخالفت کند و راهی جز راه مؤمنین پیققش‬
‫گیرد‪ ،‬واگققذایم او را بققه آنچققه دوسققت دارد و او را بققه دوزخ‬
‫درآوریم که جای بازگشت بدی است«‪.‬‬
‫و گفت‪ :‬خدا فرموده‪» :‬نصلیه جهنم= او را بققه دوزخ بریققم«‪ ،‬و‬
‫یکند بققرای مخققالفت مققؤمنین مگققر‬
‫خدا کسی را به دوزخ وارد نم ‌‬
‫آنکه راه مؤمنین واجب التباع باشد‪ .‬آن مرد گفت‪ :‬راسققت گفققتی‬
‫و برخاست و برفت‪ .‬شققافعی گفققت‪ :‬قققرآن را در هققر روز و شققب‬
‫‪51‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫سققه مرتبققه خوانققدم تققا بققر ایققن آیققه واقققف شققدم و ایققن حکققایت‬
‫هام در کتاب مدخل‪.‬‬ ‫طتر از این است‪ ،‬من نقل کرد ‌‬ ‫مبسو ‌‬
‫»ما را خبر داد« محمد بن عبققدالله الحققافظ گفققت‪ :‬شققنیدم ابققو‬
‫یگویققد‪ :‬شققنیدم ابققا عبققدالله‬‫محمد جعفر بن محمد بققن الحققارث م ‌‬
‫یگویققد‪:‬‬‫الحسین بن محمققد بقن الضققحاک معققروف بققه ابققن بحققر م ‌‬
‫یگویققد‪ :‬شققنیدم ابققن هققرم‬ ‫شنیدم اسققماعیل بققن یحیققی المزنققی م ‌‬
‫یگوید‪ :‬شنیدم شافعی در آیة ‪ 15‬سورة مطففین‬ ‫القرشی م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫»اين چنين نيست كه آنان مىپندارنققد‪ ،‬بلكققه اينققان در آن‬
‫روز از پروردگارشان محجوباند«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬چون ایشان را در غضب خققود محجققوب کققرد در ایققن‬ ‫م ‌‬
‫یبینند‪.‬‬
‫دلیل است که او را در حال خوشنودی م ‌‬
‫»ما را خبر داد« ابو عبدالله محمد بن حیان القاضی گفت‪ :‬خبر‬
‫داد ما را محمد بن عبدالرحمن بققن زیققاد گفققت‪ :‬خققبر داد مققرا ابققو‬
‫یحیی الساجی و یا با مشافهه مرا اجازه داد گفت‪ :‬حدیث کققرد مقا‬
‫را ربیع که گفت‪ :‬از شققافعی )رحمققه اللققه( شققنیدم کققه در تفسققیر‬
‫یگفت‪ :‬مشیت مخصققوص اوسققت نققه خلققق‬ ‫کتاب خدای عزوجل م ‌‬
‫او‪ ،‬و مشیت ارادة او است‪ ،‬خدای عزوجققل در سققورة انسققان آیققة‬
‫‪ 30‬و در سورة تکویر آیة ‪:29‬‬
‫﴿﴾‪          ‬‬
‫‪﴿       ‬‬
‫‪) ﴾   ‬انسان و تکویر ‪/‬‬
‫‪ 30‬و ‪(29‬‬
‫یشود مگر آن که خدا بخواهد«‪.‬‬
‫»خواست شما نم ‌‬
‫یفرمایققد‪ :‬پققس بققه خلققق خققود اعلم کققرد کققه مشققیت مققؤثر‬‫م ‌‬
‫مخصوص او است‪.‬‬
‫»ما را خبر داد« ابقو عبقدالله الحقافظ گفقت‪ :‬خقبر داد مقرا ابقو‬
‫احمد بققن الحسققن‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را عبققدالرحمن بققن محمققد‬
‫الحنظلققی‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را ابوعبققدالملک بققن عبدالحمیققد‬
‫المیمونی‪ ،‬گفت‪ :‬حدیث کرد مرا ابوعثمققان محمققد بققن محمققد بققن‬
‫ادریققس الشققافعی گفققت‪ :‬شققنیدم شققبی پققدرم بققا حمیققدی سققخن‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪52‬‬

‫یآورد و بققه آیققه احتجققاج آورد‪ ،‬از‬


‫یگفت‪ ،‬و علیه مرجئه حجت م ‌‬
‫م ‌‬
‫قول خدای تعالی در سورة بینه آیة ‪ 15‬که فرموده‪:‬‬
‫﴿‪      ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫)بینه ‪(5 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫»مردم مأمور نشدند مگر برای عبادت خققدا بققه اخلص دیققن‬
‫برای او که مایل به حق باشند و نماز را اقامه کنند و زکققات‬
‫را بدهند و این است دین پا بر جا«‪.‬‬
‫در کتاب ابی الحسن محمد بن الحسن القاضی قرائت کردم در‬
‫آنچه خبر داده بققود او را ابوعبققدالله محمققد بققن یوسققف بققن نصققر‪،‬‬
‫گفت‪ :‬خبر داد ما را ابن الحکم گفت‪ :‬شنیدم شافعی )رحمه الله(‬
‫در ذیل قول خدای عزوجل در سورة روم آیة ‪ 27‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬

‫)روم ‪(27 /‬‬


‫یکنققد سققپس آن را بققر‬
‫»و اوست خدائی که ابتققداءا خلققق م ‌‬
‫یگرداند و این بر گردانیدن بر او آسانتر است«‪.‬‬‫م ‌‬
‫یفرمود‪ :‬معنی این است کقه آسقانتر در عقبرت گرفتقن شقما‬ ‫م ‌‬
‫است )نسبت به فهم شما عود و ترکیب آسانتر از ایجاد و ترکیققب‬
‫یآیققد‬
‫یگویققد‪ :‬بققاش پققس انسققانی م ‌‬ ‫از عدم اسققت(‪ .‬خققدائی کققه م ‌‬
‫ترکیب شده به دو چشم و دو گوش و بند و بند و آنچققه در آنسققت‬
‫تتر اسققت از اینکققه چیققز‬ ‫گه‌ا‪ ،‬چنین امری به فهم شققما سققخ ‌‬ ‫از ر ‌‬
‫بوده را برگرداند و بگوید‪ :‬برگرد به آنچه قبل بودی‪ .‬و گرنققه بققرای‬
‫خدا سهل و آسانتر معنی ندارد‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحققافظ گفققت‪ :‬خقبر داد مققا را ابققو‬
‫العباس محمد بن یعقوب گفت‪ :‬خققبر داد مققا را ربیققع بققن سققلیمان‬
‫‪53‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫گفت‪ :‬خبر داد ما را شافعی‪ ،‬گفت‪ :‬خبر داد ما را ابراهیم بن سعد‬


‫از ابن شهاب از عامر بن سعد از پدرش که رسول خدا ‪ ‬فرمود‪:‬‬
‫»بزرگترین جرم مسلمین در میان مسلمین‪ ،‬جرم کسی است کققه‬
‫از چیققزی کققه حققرام نبققوده سققؤال کنققد و بخققاطر سققؤال او حققرام‬
‫شود«)‪ .(1‬شققافعی گفققت‪ :‬و خققدای عزوجققل در سققورة مققائده آیققة‬
‫‪ 102-101‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬

‫)مائده ‪(102-101 /‬‬


‫»ای مؤمنین‪ ،‬از چیزهایی سؤال نکنیققد کققه اگققر بققرای شققما‬
‫آشکار و عیان شود شما را ناراحت کند‪ ،‬و اگر هنگققام نققزول‬
‫قرآن از آنها بپرسید برایتان روشن شققود‪ ،‬خققدا از آنچققه قبل ً‬
‫سققؤال نمودیققد در گذشققت کققه خققدا غفققور و بردبققار اسققت‪،‬‬
‫لها کردند سپس بققه‬ ‫بتحقیق پیش از شما قومی از این سؤا ‌‬
‫)جواب( آنها کافر شدند«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬مسائلی بوده که چیزی در مورد آنها نققازل نبققوده‬
‫هرگاه وحی نازل شود مورد کراهت باشققد‪ ،‬و معنققی کراهققت ایققن‬

‫‪ -‬متفق علیه )صحیح بخارى )‪ ، 6/2658‬حديث‪ ،(6859 :‬و صحیح‬ ‫‪1‬‬

‫مسلم )‪ ، 4/1831‬حدیث‪.(2358 :‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪54‬‬

‫است که سؤال کنند از چیزی که حققرام نبققوده‪ ،‬پققس اگققر خققدا در‬
‫کتاب خود و یا بر زبان رسول خود حققرام کنققد‪ ،‬حققرام ابققدی گققردد‬
‫مگر آنکقه خقدا حرمقت آن را نسقخ کنقد در کتقابش و یقا بقر زبقان‬
‫رسولش سنتی را به سنتی‪.‬‬
‫»ما را خبر داد« ابوعبققدالله الحسقن بقن محمقد بقن فنجققویه در‬
‫دامغان‪ ،‬گفت‪ :‬خبر داد ما را فضل بن فضل کندی‪ ،‬گفققت‪ :‬حققدیث‬
‫کرد مققا را زکریقا بقن یحیققی السققاجی‪ ،‬گفققت‪ :‬شققنیدم ابققا عبققدالله‬
‫یگویققد‪ :‬شققنیدم شققافعی )رحمققه اللققه(‬‫)بققرادرزادة ابققن وهققب( م ‌‬
‫یگوید‪ :‬امت بر سه معنی اسققت‪ :‬اول‪ ،‬بمعنققی دیققن ماننققد قققول‬ ‫م ‌‬
‫خدای تعالی در سورة زخرف آیة ‪:22‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)زخرف ‪(22 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»ما پدران خود را بر دینی یافتیم«‪.‬‬
‫دوم‪ ،‬بمعنی زمان‪ ،‬مانند قول خدای تعالی در سورة یوسف آیة‬
‫‪:45‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)یوسف ‪(45 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»پس از زمانی بیاد آورد«‪.‬‬
‫سوم‪ ،‬بمعنی مقتدا و معلم‪ ،‬مانند قول خققدای تعققالی در سققورة‬
‫نحل آیة ‪:120‬‬
‫‪  ‬‬‫‪ ‬‬
‫)نحل ‪/‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪(120‬‬
‫»ابراهیم مقتدا و معلم و برای خدا خاضع بود«‪.‬‬
‫یباشد(‪.‬‬ ‫)البته معنی دیگر امت بمعنی فرقه و طائفه م ‌‬
‫»ما را خبر داد« ابو عبققدالله الحققافظ‪ ،‬گفققت‪ :‬حققدیث کققرد مققرا‬
‫ابوبکر احمد بن محمد بن ایوب الفارسی مفسققر‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد‬
‫ما را ابوبکر محمد بن صالح بن الحسن البستانی در شیراز‪ ،‬گفت‬
‫خبر داد مققا را ربیققع بققن سققلیمان المققرادی‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را‬
‫محمد بققن ادریققس الشققافعی )رحمققه اللققه( گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را‬
‫‪55‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫ابراهیم بن سعد از شهاب از سعید بن مرجانه گفققت‪ :‬عکرمققه بققه‬


‫ابن عباس گفت که ابن عمر این آیة ‪ 284‬بقره را تلوت کرد‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(284 /‬‬
‫»و اگر مکنونات و آنچه در جانتان اسققت ظقاهر سقازید و یقا‬
‫یکند«‪.‬‬
‫مخفی کنید‪ ،‬خدا شما را بآن محاسبه م ‌‬
‫پس گریه کرد‪ ،‬سپس گفت‪ :‬و الله اگر خدا مققا را بققآن مؤاخققذه‬
‫کند البته هلک شویم‪ .‬پس ابن عباس گفت‪ :‬خققدا رحمققت کنققد ابققا‬
‫عبدالرحمن یعنقی ابقن عمقر را‪ ،‬هنگقامی کقه ایقن آیقه نقازل شقد‪،‬‬
‫مسلمین همین حققالت را یافتنققد‪ ،‬پققس بققرای رسققول خققدا ‪ ‬ذکققر‬
‫کردند‪ ،‬پس آیة ‪286‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫نکند«‪(286 .‬‬
‫)بقره ‪/‬‬‫»خدا هیچ کس را جز باندازة وسعتش تکلیف‬
‫نازل شد از قول و عمل‪ .‬ولی حدیث نفققس و خیققالت ذهنققی از‬
‫چیزهایی است که باختیار احدی نیست و احدی بر آن توانا نیست‪.‬‬

‫تحقیق آنست که گناهققان جوانققح کققه منحصققرا قلققبی اسققت و مربققوط بققه‬ ‫‪‬‬

‫یباشد‪ ،‬مانند شرک و نفاق و سوء ظن به خققدا‪ ،‬مسققتقل ً حسققاب‬ ‫جوارح نم ‌‬


‫دارد چه ظاهر گردد و چه مخفی باشد‪ .‬و اما گناهانی که مربوط به جققوارح‬
‫است‪ ،‬اگر قصد قلبی کند و عمل نکند یعنی ظاهر نسازد بخشققیده شققده و‬
‫حساب ندارد‪.‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در تفسیر و معانی‬
‫رسیده از شافعی‬
‫در طهارات و‬
‫نمازها‬
‫»ما را خبر داد« محمد بن موسی بن الفضل‪ ،‬گفت‪ :‬خبر داد ما‬
‫را ابوالعباس محمققد بققن یعقققوب‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را ربیققع بققن‬
‫سلیمان‪ ،‬گفققت‪ :‬خققبر داد مققا را شققافعی )رحمققه اللققه( کققه گفققت‪:‬‬
‫خدای جل ثناؤه در سورة مائده آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫‪       ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪         ‬‬
‫تهاتا‪6‬ن(‬
‫)مائده ‌ ‪/‬‬ ‫‪‬‬
‫تها و دسق‬ ‫‪ ‬‬
‫برخیزی‪‬ققد‪‬بش‪‬ققوئید صققور ‌‬ ‫نمققاز‬ ‫‪ ...‬‬
‫به ‪‬‬ ‫‪‬‬
‫»هر گاه‬
‫را ‪ ....‬تا آخر«‪.‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( فرمققود‪ :‬نققزد مخققاطبین روشققن بققود کققه‬
‫یباشد و نزد مخاطب معلوم است که آب را‬ ‫شستن همانا با آب م ‌‬
‫خدا خلق کرده و بققرای آدمیققان در آن صققنعتی نیسققت‪ .‬و ذکققر آب‬
‫ههققا و‬ ‫ههققا و چال ‌‬‫عمومیت دارد چه آب آسمان و چه آب نهرها و چا ‌‬
‫دریاها چه گوارا از تمام اینها و چه تلخ و شور‪ ،‬مسققاویند در اینکققه‬
‫یکنند‪ ،‬و برای کسققی وضققو گیققرد و یققا غسققل کنققد طهققارت‬ ‫پاک م ‌‬
‫یگردد‪.‬‬
‫حاصل م ‌‬
‫و شافعی )رحمه الله( در قول خققدای عزوجققل‪   ﴿ :‬‬
‫تهایتان را«‪،‬‬ ‫‪» ،﴾    ‬بشقققوئید صقققور ‌‬
‫یدانم در اینکه صورت در شسققتن وضققو آنچققه‬ ‫فرمود‪ :‬مخالفی نم ‌‬
‫یباشد نه آنچه باطن است‪ .‬و گوید‪ :‬معقول‬ ‫ظاهر است مقصود م ‌‬
‫این است که صورت از محل روئیدن موی سر است تققا دو گققوش‬
‫و محل ریش و چانه‪ .‬و در قول خدای تعالی‪  ﴿ :‬‬
‫‪» ﴾     ‬و دسققتهاتان را تققا‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫قها«‪ ،‬گوید‪ :‬و مخالفی ندانستم که مرفق باید شسته شود‪ .‬و‬ ‫مرف ‌‬
‫در قققققققققققول خققققققققققدای تعققققققققققالی‪   ﴿ :‬‬
‫‪» ،﴾‬سرهاتان را مسح کنیققد«‪ ،‬گویققد‪:‬‬
‫معقول در آیه ایققن اسققت کققه آن کققس کققه مقققداری از سققرش را‬
‫یگویققد‪ ،‬و ایققن‬ ‫مسح کند همانا مسح نموده‪ ،‬و آیه جز همیققن را نم ‌‬
‫ظاهرترین معانی آنست و یا تمام سققرش را مسققح کنققد‪ .‬شققافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬سنت دللت دارد بر اینکه بر انسان مسح تمام‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪58‬‬

‫سر واجب نیست و هرگاه سنت بر این دللت کرد پس معنقی آیقه‬
‫یشود که هر کس جزئی از سرش را مسح کرد او را کافی‬ ‫این م ‌‬
‫است‪.‬‬
‫قققول خققدای تعققالی‪  ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾ ‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬ما به فتققح‬
‫یکنیققم بمعنققای‪» :‬اغسلوا أرجلکم«‪،‬‬ ‫»أرجلکققم«‪ ،‬قققرائت م ‌‬
‫»پاهای خققود را بشققوئید«‪ .‬گویققد‪ :‬و نشققنیدم مخققالفی در اینکققه دو‬
‫کعب را که خدای عزوجل ذکر کرده‪ ،‬دو کعبی است که بققال آمققده‬
‫و آن دو‪ ،‬محل جمع ساق و قققدم اسققت‪ ،‬و اینکققه شسققتن بققر آنهققا‬
‫مهای خود را تققا شسققتن دو‬ ‫است‪ .‬گویا معنی چنین است که‪» :‬قد ‌‬
‫یگوینققد‬‫کعب بشوئید«‪ .‬و در غیر این روایت گفته‪ ،‬کعب را کعب م ‌‬
‫چون از محل خود بال آمده و خققارج شققده و بققه روغنققی کققه جمققع‬
‫یگویند‪ ،‬کعب سمن‪ ،‬و پسققتان چققون بققال‬ ‫شده و روی هم رفته‪ ،‬م ‌‬
‫رفت آن را کعب گویند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در روایت مققا از ابققی سققعید و اصققل‬
‫مذهب ما این است که بشوید هر طور خواسته باشققد‪ ،‬و اگققر چققه‬
‫قطعه قطعه باشد‪ ،‬زیرا خدای تبققارک و تعققالی فرمققوده‪ ﴿ :‬‬
‫‪.   ﴾‬‬
‫شافعی )رحمه اللققه( فرمققوده‪ :‬و رسققول خققدا‪ ‬وضققو گرفققت‬
‫چنانچه خدا امر کرده بققود و ابتققدا کققرد بققه آنچققه خققدا بققه آن ابتققدا‬
‫کرده‪ ،‬پس بهققتر ایققن اسققت کققه بققر وضققوگیرنده در وضققو دو چیققز‬
‫است‪ :‬اول اینکه ابتدا کند به آنچه خدا و رسول ابتدا کرده‪ ،‬و دیگر‬
‫اینکه به تمام و کمال انجققام دهققد‪ .‬و ایققن مسققئله شققبیه اسققت بققه‬
‫مسئلة صفا و مروه که خققدای عزوجققل در سققورة بقققره آیققة ‪158‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪(158 /‬‬
‫»براستی که صفا و مروه از شعائر خدا است«‪.‬‬
‫‪59‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫پس رسققول خققدا ‪ ‬در طققواف ابتققدا کققرد بققه صققفا‪ ،‬و فرمققود‪:‬‬
‫یکنیم به آنچه خدا به آن ابتدا کرده است«)‪.(1‬‬ ‫»ابتدا م ‌‬
‫تها و دو پاها را با هم ذکر کققرده و‬ ‫شافعی گوید‪ :‬و خدا دو دس ‌‬
‫من دوست می دارم که ابتدا شود به راست‪ ،‬و اگر بقه چقپ ابتقدا‬
‫کرد بد کرده ولی اعاده بر او نیست‪.‬‬
‫و در قققققول خققققدای عزوجققققل‪  ﴿ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪﴾...     ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫تهایتان را ‪«....‬‬‫تها و دس ق ‌‬ ‫»هرگاه به نماز برخیزید بشوئید صققور ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬ظاهر این است که هر کس برای نمققاز‬
‫یکند بر او اسققت کققه وضققو گیققرد‪ .‬و محتمققل اسققت کققه در‬ ‫قیام م ‌‬
‫مورد خاصی نازل شده باشد‪ .‬و شنیدم از یکی از کسققانی کققه بققه‬
‫یکرد این آیه نازل شده در حق آنققان کققه از‬ ‫قرآن دانا بود گمان م ‌‬
‫یکنققم صققحیح گفتققه باشققد‪ ،‬زیققرا در‬
‫هاند‪ .‬و گمققان م ‌‬
‫خواب برخاست ‌‬
‫سنت دلیلی اسقت کققه هققر کققس از خققواب برخاسقته وضقو گیقرد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬وضوئی که خدا ذکر کرده بقا راهنمقائی‬
‫سنت‪ ،‬بر کسی است کقه بقول و غقائطی نکقرده‪ ،‬امقا اگقر بقول و‬
‫غائط کرده باید استنجاء کند با آب و یا با سنگ‪ .‬زیرا بول و غققائط‬
‫هانقد‪ .‬و اگقر بقا سقنگ‬ ‫نجسند و بقا جقزئی از بقدن تمقاس پیقدا کرد ‌‬
‫استنجاء شود باز با آب شسته شود نزد مققن بهققتر اسققت‪ .‬و گفتققه‬
‫شده که قققومی از انصققار بققا آب اسققتنجاء مققی کردنققد و آیققة ‪108‬‬
‫سورة توبه‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫)توبه ‪(108 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»در آن مسجد مردانی هستند که پاک شدن خود را دوسققت‬
‫یدارد«‪.‬‬
‫یدارند و خدا پاکان را دوست م ‌‬
‫م ‌‬

‫‪ -‬صحیح مسلم )‪ ، 2/886‬حديث ‪ ،(1218‬موطأ مالك )‪، 1/372‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث ‪ ،(829‬سنن أبي داود )‪ ، 2/182‬حديث ‪ ، (1905‬سنن ترمذى‬


‫)‪ ، 3/216‬حديث ‪ (862‬و فرموده‪» :‬حسن صحيح«‪ ،‬سنن نسائى )‬
‫‪ ، 5/239‬حديث ‪.(2969‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪60‬‬

‫نازل شد‪.‬‬
‫شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و معقققول اسققت کققه چققون خققدای‬
‫تعالی غائط را در آیة وضو ذکر کرده‪ ،‬غققائط تخلققی اسققت و چققون‬
‫تخلی کرد بر او وضو و واجب است‪ .‬سپس شافعی )رحمققه اللققه(‬
‫از غیر کتاب حجت آورده در وجوب وضققو بواسققطة بققا د و بققول و‬
‫یشود از راه حدث‪ .‬و در قققول‬ ‫مدی و ودی و غیر اینها که خارج م ‌‬
‫خدای تعالی‪» ﴾               ﴿ :‬یا با‬
‫زنان نزدیکی نمودید« که در آیة ‪ 43‬سققورة نسققاء و آیققة ‪ 6‬سققورة‬
‫مائده آمده‪ .‬شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی ذکققر کققرده‬
‫وضو را بر آنکه بر خیزد به نمققاز ماننققد آنکققه از خققواب برخیققزد‪ .‬و‬
‫ذکر کرده طهارت جنقب را‪ ،‬سقپس بعقد از آن فرمقوده‪   ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪» ﴾      ‬و اگقققر شقققما‬
‫بیمار و یا بر سفر بودید و یا یکی از شما از محل غققائط آمققد و یققا‬
‫مس کردید زنان را و آبی نیافتید تیمم کنیققد«‪ .‬پققس گویققا وضققو را‬
‫واجب دانسته از غائط و واجب دانسته از لمس با زنان‪ .‬پس گویا‬
‫مقصود لمس بدست و بوسققه اسقت نقه جنقابت‪ .‬سققپس اسققتدلل‬
‫کرده به اخباری که ذکر کرده است‪ .‬ربیع گوید‪ :‬مقصود از لمققس‪،‬‬
‫یبینقی کقه رسقول خقدا ‪ ‬نهقی‬ ‫لمس با کف دست اسقت‪ ،‬آیقا نم ‌‬
‫کرده از خرید ملمسه‪ ،‬ملمسه این است که مرد به جامه دسققت‬
‫بمالد و زیر و رو نکند‪ .‬چنانکه شققاعری لمققس را در رسققیدن کققف‬
‫دست دست استعمال کققرده‪ ،‬و چنیققن یققافتم در کتققابم‪ .‬و بتحقیققق‬
‫هاند که گفت‪ :‬خبر داد مققا را‬ ‫دیگران از ربیع از شافعی روایت کرد ‌‬
‫ابو عبدالرحمن السلمی‪ ،‬گفت‪ :‬خبر داد مققا را حسققین بققن رشققیق‬
‫المصری باجازه‪ ،‬گفت‪ :‬خبر داد مققا را احمققد بققن یحیققی بققن حریققر‬
‫یگوید‪ :‬پقس معنقائی کققه‬ ‫النحوی‪ ،‬گفت‪ :‬شنیدم ربیع بن سلیمان م ‌‬
‫از شافعی نقل شد ذکر کرده‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو سعید از ابو العباس از ربیع که شافعی )رحمه‬
‫الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪ 43‬فرموده‪:‬‬
‫‪61‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪   ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(43 /‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانیققد‬
‫یگویید و نه در حال جنابت تا آنکققه غسققل نماییققد مگققر‬
‫چه م ‌‬
‫آنکه مسافر باشید«‪.‬‬
‫پس خدای جل ثناؤه واجب کرده غسل از جنابت را‪ ،‬و در زبققان‬
‫های‬ ‫عرب معروف بوده که جنابت‪ ،‬جماع است و اگر چه آب جهند ‌‬
‫نباشد )یعنی منی خارج نشود( و همچنین این معنی اسققت در حققد‬
‫زنا و واجب شدن مهر و غیر آن‪ ،‬و هر کس خطاب شود به اینکققه‬
‫یفهمد که بققا او هققم بسققتر شققده و‬
‫هزن جنب شده م ‌‬ ‫فلنی از فلن ‌‬
‫اگر چه منی نیامده باشد‪.‬‬
‫و به همین اسناد شققافعی گویققد‪ :‬و خققدا واجققب کققرده غسققل را‬
‫لکننده غسققل کنققد‬‫ولی ذکر نکرده به چه ابتدا کند‪ ،‬پس چون غسق ‌‬
‫بهر نحو که باشد کافی است‪ .‬والله اعلم‪ .‬و همچنین کافی نیسققت‬
‫مگر آنکه تمام بدنش را غسل دهد‪.‬‬
‫»ما را خبر داد« ابو عبدالله الحافظ گفت‪ :‬خبر داد ابو العبققاس‬
‫از ربیع که شافعی فرمود‪ :‬خققدای تعققالی فرمققوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪     ‬‬
‫تهایتان‬ ‫‪» ،﴾‬با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صور ‌‬
‫تهایتان و دسقق ‌‬
‫بکشید«‪ ،‬گوید‪ :‬ایققن آیققه در غققزوة بنققی المصققطلق نققازل شققد کققه‬
‫گردنبند عایشه )رضی الله عنها( پاره شقد‪ ،‬پقس مقردم بقا رسقول‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪62‬‬

‫خدا ‪ ‬معطل شدند و آبی نداشتند و خدا آیققة تیمققم را نققازل کققرد‬
‫های از قریش و اهل علم به تاریقخ و غیقر ایشقان مقا را بقه‬ ‫)‪ .(1‬عد ‌‬
‫این مطلب خبر دادند و در آن حدیثی از مالک رسیده که در کتققاب‬
‫معرفت ذکر شده‪.‬‬
‫»ما را خبر داد« ابو سعید بن ابی عمرو از ابو العبققاس از ربیققع‬
‫که شافعی )رحمه الله( گفت‪ :‬خدای تعالی فرمققوده‪     ﴿ :‬‬
‫‪» ،﴾                ‬خققاک پققاکی را‬
‫قصد کرده تیمم کنید«‪ ،‬گوید‪ :‬هر چه به آن صققعید گفتققه شققود کققه‬
‫مخلوط بقه نجاسقت نباشقد تیمقم بقه آن خوبسقت‪ .‬و صقعید گفتقه‬
‫یشود مگر به خاک دارای غبار‪ .‬و اما بیابان زبر و درشت و تققل‬ ‫نم ‌‬
‫ریگ‪ ،‬پس به آن صعید گفته نشود‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شققافعی گویققد‪ :‬خققدای تعققالی فرمققوده‪   ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾            ‬تا آخر‪ ،‬و در ذیل آن‬
‫فرمقققققققققققققوده‪     ﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪» ،﴾...     ‬و اگققر‬
‫بیمار و یا مسافر بودید و یا یکی از شما از قضای حاجت آمد و یققا‬
‫با زنان آمیزش نمودید و آبی نیافتید پس تیمم کنید‪ «...‬کققه دللققت‬
‫دارد بر اینکه تیمم مباح است در دو حالت‪ :‬یکی سفر و نایابی آب‬
‫و دیگر مرض بیماری‪ ،‬در حضر باشد و یققا در سققفر‪ ،‬و دللققت دارد‬
‫کققه بققر مسققافر اسققت طلققب آب‪ ،‬زیققرا فرمققوده‪ ﴿ :‬‬
‫‪ ،﴾   ‬و هر کس بیرون رفت از شهر خققود‬
‫یکنققد‪ ،‬کوتققاه باشققد و یققا‬
‫به جای دیگر‪ ،‬اسم مسافر بر او صدق م ‌‬
‫طولنی‪ ،‬و از سنت دلیلققی نیسققت کققه بعضققی از مسققافرین تیمققم‬
‫بکنند و بعضی نکنند‪ .‬پقس ظقاهر ققرآن اینسقتکه هرکقس مسقافر‬
‫باشد چه نزدیک و چه دور تیمم کند‪ .‬شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪:‬‬
‫هرگاه مریض شد‪ ،‬چه در حضر و چه در سفر‪ ،‬واجد آب باشد و یا‬
‫نباشققد‪ ،‬تیمققم کنققد‪ ،‬و مققرض اسققم جققامعی اسققت بققرای امققراض‬
‫‪ -‬نگا‪ :‬صحیح بخاری )‪ ،127 /1‬حدیث‪ ،(327 :‬صحیح مسلم )‪،279 /1‬‬ ‫‪1‬‬

‫حدیث‪.(367 :‬‬
‫‪63‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫مختلفه‪ .‬پس آنچه شنیدم این است که برای مرد اسققت کققه تیمققم‬
‫یترسد که تلققف‬ ‫کند در جراحت‪ ، ،‬زیرا در همة اینها از مس آب م ‌‬
‫شود و یا مرض زیاد گردد‪ .‬و در قدیم بروایت زعفرانی از او گفته‬
‫که‪ :‬اگر از رسیدن آب ترس تلف و یا شدت مرض دارد تیمم کند‪.‬‬
‫ویطی گوید‪ :‬هرگاه بترسد از رسیدن آب که بمیرد و‬ ‫و در کتاب الب ُ َ‬
‫یا زیاد گردد که بیشتر شود تیمم کند و نماز بجا آرد‪ ،‬و اعاده بر او‬
‫نیست‪ ،‬زیرا خدا برای مریض تیمم را مباح نمققوده اسققت‪ .‬و گفتققه‬
‫شده که آن مرض‪ ،‬جراحت و جدری و آنچه به معنی این دو بوده‪،‬‬
‫باشد‪ .‬و تب و مانند آن نیست‪ .‬و همچنین چشم درد و غیر آن‪.‬‬
‫تهققا‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در روایت ما خدا برای نمققاز وق ‌‬
‫تهققا حققق نققدارد نمققاز کنققد‪ .‬و‬ ‫قرار داده‪ ،‬پس احدی قبل از آن وق ‌‬
‫همانا امر شده به قیام به آن‪ ،‬چون وقت آن داخل شد‪ .‬و همچنین‬
‫امر شده به تیمم وقت قیام نماز و نایابی آب‪ .‬پس کسی که تیمم‬
‫کرد برای نمازی قبل از وقت نماز و قبل از طلب آب برای نمققاز‪،‬‬
‫حق ندارد با آن تیمم نماز بخواند‪.‬‬
‫»ما را خبر داد« ابو سقعید از ابقو العبقاس از ربیقع کقه شقافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬و همانا گفتم‪ :‬با آبی که غیر با آن وضو گرفتققه‪،‬‬
‫سُلوا‬‫غ ِ‬‫فا ْ‬ ‫یفرمایققد‪َ ﴿ :‬‬‫مردی وضو نگیققرد زیققرا خققدای عزوجققل م ‌‬
‫هك ُم َ‬
‫م﴾ و معقققول ایققن اسققت کققه صققورت شسققته‬ ‫دي َك ُ ْ‬
‫وأي ْ ِ‬ ‫جو َ ْ َ‬ ‫و ُ‬‫ُ‬
‫یشود مگر با آب ابتدائی‪) ،‬نه آب استعمال شده(‪ ،‬سپس بر او‬ ‫نم ‌‬
‫در دو دست هم نزد من مانند حکم صورت اسققت کققه بایققد بققا آب‬
‫ابتدائی بشوید‪ .‬پس اگر با آبی کققه صققورت را شسققته اعققاده دهققد‬
‫گویا بین دو دست و صورت را مساوی ننموده‪ ،‬و بتحقیققق رسققول‬
‫یگرفت‪.‬‬ ‫خدا ‪ ‬برای هر عضوی آب جدیدی م ‌‬
‫و بهمیققن اسققناد شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای عزوجققل‬
‫م إَلننى‬ ‫جل َ ُ‬ ‫هك ُم‪ ﴾...‬تننا ﴿ َ‬
‫كنن ْ‬ ‫وأْر ُ‬
‫َ‬ ‫جننو َ ْ‬ ‫سننُلوا ُ‬
‫و ُ‬ ‫غ ِ‬ ‫فا ْ‬ ‫فرمققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫ن﴾ امر خدا به شستن کعققبین شققده و ایققن امققر بققرای هققر‬ ‫ال ْك َ ْ‬
‫عب َي ْ ِ‬
‫وضو گیرنده است‪ ،‬و احتمال دارد برای بعضی از وضققو گیرنققدگان‬
‫نباشد پس مسح رسول خدا ‪ ‬بر روی خققف و مققوزه دللققت دارد‬
‫که مسح بر کعب بر کسی است که خف ندارد‪ ،‬و بر خف یا موزه‬
‫وقتی است که موزه را با کمققال طهققارت پوشققیده باشققد‪ .‬چنققانکه‬
‫نماز رسول خدا ‪ ،‬دو نماز را بققا یققک وضققو‪ ،‬و چنققد نمققاز بققا یققک‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪64‬‬

‫وضو‪ ،‬دللت دارد که وجوب وضو بر بعضی است که وضو ندارنققد‪.‬‬


‫نه اینکه مسح )بر خفیققن( بققر خلف کتققاب خققدا باشققد و نققه اینکققه‬
‫وضو و شستن قدمین بر خلف کتاب خدا باشد‪ .‬در روایت مققن از‬
‫ابی عبدالله از ابی العباس از ربیققع از شققافعی زیققاد شققده جملققة‪:‬‬
‫همانا غسل و شستن کمال است و مسح )بر خفین( اجازة کمققال‬
‫است‪ ،‬و هر کدام را خواست بجا آرد‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫م‬‫مت ُ ْ‬
‫ق ْ‬‫ذا ُ‬
‫شافعی که گفققت‪ :‬خققدای تبققارک و تعققالی فرمققوده‪﴿ :‬إ ِ َ‬
‫لوا‪» ﴾...‬هرگققاه بققه نمققاز برخیزیققد پققس‬ ‫س ُ‬‫غ ِ‬‫فا ْ‬ ‫ة َ‬
‫صل ِ‬‫إ َِلى ال ّ‬
‫بشوئید ‪ «...‬و سنت دللت دارد بر اینکققه وضققو از حققدث اسققت‪ ،‬و‬
‫سن َ‬ ‫قربوا الصلةَ َ‬
‫حت ّننى‬ ‫كاَرى َ‬ ‫م ُ‬ ‫وأن ْت ُن ْ‬
‫َ‬ ‫ّ‬ ‫خدا فرموده‪﴿ :‬ل ت َ ْ َ ُ‬
‫حّتننى‬ ‫ل َ‬ ‫سِبي ٍ‬
‫ري َ‬ ‫جُنبا ً إ ِّل َ‬
‫عاب ِ ِ‬ ‫ول ُ‬ ‫قوُلو َ‬
‫ن َ‬ ‫ما ت َ ُ‬
‫موا َ‬‫عل َ ُ‬
‫تَ ْ‬
‫لوا‪» ﴾....‬در حال مستی به نماز نزدیک نشققوید تققا بدانیققد‬ ‫س ُ‬
‫غت َ ِ‬ ‫تَ ْ‬
‫یگوئید و نه در حال جنابت تا آنکققه غسققل نماییققد مگققر آنکققه‬ ‫چه م ‌‬
‫مسافر باشید«‪ ،‬پس وضو در کتاب خدا عام است از هر حدثی‪ ،‬و‬
‫امر خدا در حالت جنابت به غسل‪ ،‬دلیل بققر ایققن اسققت کققه غسققل‬
‫واجب نیست مگر از جنابت‪ ،‬مگر اینکه دلیلی آید بر غسلی که مققا‬
‫آن را بواسطة سنت واجب بدانیم‪ ،‬و سنت دللت دارد بققر وجققوب‬
‫غسل جنابت‪ ،‬و دلیل روشن ندانستم بر وجوب غسل غیققر جنققابت‬
‫وجوبی که غیر آن کافی نباشد‪ .‬و بتحقیق در غسققل جمعققه چیققزی‬
‫هاند و زبان عققرب‬ ‫روایت شده و کسانی به غیر آنچه ما گفتیم رفت ‌‬
‫وسیع است‪ .‬سپس شافعی آنچه در جمعه روایت شده ذکر کققرده‬
‫و تأویل آن را ذکر نموده و سنتی را که دللت بققر وجققوب آن دارد‬
‫در حال اختیار ذکققر کققرده و نظققافت و تغییققر بققو را وقققت اجتمققاع‬
‫مردم ذکر نموده در کتاب »المعرفة«‪.‬‬
‫و در آنچققه ابوعبققدالله مققرا خققبر داده باجققازه از ربیققع‪ ،‬گویققد‪:‬‬
‫شافعی گفته‪ :‬خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪ 222‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪65‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪.(222 /‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫یکنند از تو دربارة حیققض زنققان‪ ،‬بگققو در آن‬ ‫»و سؤال م ‌‬
‫هگیری‬ ‫آزاری است‪ ،‬پققس در وقققت حیققض از زنققان کنققار ‌‬
‫کنید و با ایشان آمیزش نکنید تا پاک شوند‪.‬‬
‫پس روشن کرده که زن حائض طاهر نیست و ما را امققر کققرده‬
‫که نزدیک او نشویم تا پاک شود‪ .‬و نه وقتی که پققاک شققد تققا آنکققه‬
‫تطهیر یعنی غسل کنققد و از کسقانی شققود کققه نمققاز بققری او جققایز‬
‫است‪.‬‬
‫و در ققققول خقققدای تعقققالی‪    ﴿ :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪» .﴾‬پققس چققون تطهیققر کردنققد‪ ،‬از‬
‫‪‬‬
‫آنجا که خدا امرتان کرده و مقرر داشته )طریققق طققبیعی( نزدیققک‬
‫هانققد کققه‬
‫ایشان بیائید«‪ .‬گوید‪ :‬بعضققی از اهققل علققم بققه قققرآن گفت ‌‬
‫چون تطهیر کردند از جائی که خققدا شققما را امققر کققرده بققا ایشققان‬
‫آمیزش و نزدیکی کنید یعنی در ُقبل که محل حیققض اسققت‪ ،‬و آیققه‬
‫هگیری از تمام بدنشان در‬ ‫محتمل اینست‪ .‬و محتمل است که کنار ‌‬
‫هگیری از‬ ‫هنگام حیض باشد‪ .‬و سنت رسول ‪ ‬دللت دارد که کنار ‌‬
‫زیر لنگ ناف به پایین است و بالتر مباح است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬بیان کردیم در قول خققدای تعققالی‪﴿ :‬‬
‫‪» ،﴾ ‬تا پاک شوند« که زنان حیض‬
‫شده در حال طهارت نیستند‪ ،‬و خدا بر جنب حکم کققرده کققه نمققاز‬
‫نکند تا غسل کند‪ ،‬پس بیققان شققده مققدتی بققرای طهققارت از جنققب‬
‫نیست مگر غسل‪ ،‬و برای طهارت حائض مدتی نیست مگر رفتققن‬
‫حیققققض‪ ،‬سققققپس غسققققل‪ .‬زیققققرا خققققدا فرمققققوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪» ،﴾‬تققا پققاک شققوند«‪ ،‬و ایققن گذشققتن حیققض‬
‫است‪ ،‬و جملققة‪» ،﴾    ﴿ :‬پققس چققون‬
‫تطهیر کننققد« یعنققی بغسققل‪ ،‬زیققرا سققنت دللققت دارد کققه طهققارت‬
‫حائض غسل است‪ .‬و دللت دارد بر بیان آنچه خققدا در کتققاب خققود‬
‫راهنمائی کرده که حائض نماز نخواند‪ ،‬پس حدیث عایشققه را ذکققر‬
‫کققرده کققه بققه او فرمققوده‪» :‬بققه خانققة کعبققه طققواف مکققن تققا پققاک‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪66‬‬

‫شوی«‪ ،‬دللت دارد که نماز نخواند زیرا حققائض غیققر طققاهر اسققت‬
‫مققادامی کققه در حیققض اسققت‪ ،‬و لققذا خققدا فرمققوده‪     ﴿ :‬‬
‫‪ ،﴾       ‬تا پاک شوند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در سققورة بقققره آیققة‬
‫‪ 239-238‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)   ...‬بقره ‪(239-238 /‬‬
‫نتر را محققافظت کنیققد و بحققال‬
‫»همققة نمازهققا و نمققاز میققا ‌‬
‫فروتنی برای خدا قیام کنید‪ .‬و اگر از دشمنی خوف داشتید‪،‬‬
‫پس پیاده یا سواره نماز را بخوانید«‪.‬‬
‫پس چون خدا در تأخیر نمازهققا در حققال خققوف اجققازه نققداده‪ .‬و‬
‫اجازه داده که هر طور ممکن است پیقاده یقا سقواره نمقاز را بجققا‬
‫آورند‪ ،‬و در سورة نساء آیة ‪ 103‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(103 /‬‬
‫»نماز بر مؤمنین بوقت معین واجب و نوشته شده«‪.‬‬
‫و هر کس از عقلء بققالغ شققد بققترک نمققاز و تققأخیر از وقققت آن‪،‬‬
‫عصیان کرده اگر فراموش نکرده باشد‪ .‬و حائض بالغه و عاقله به‬
‫یاد نماز است و طاقت آن را دارد‪ .‬و حکم خدا این بود کققه زوج او‬
‫در حال حیض نزدیک او نشود‪ .‬و سنت رسول خدا ‪ ‬دللت کرده‬
‫که هرگاه بر زوج خود حرام بود نماز بر او حرام است‪ .‬ایققن دلیققل‬
‫است که واجب الهی در ایام حیض از او زائل شققده در حققالی کققه‬
‫‪67‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫عققاقله و ذاکققره و دارای طققاقت اسققت و قضققاء بققر او نیسققت‪ .‬و‬


‫چگونه قضا کند چیزی را که بر او واجب نشده‪ .‬و این چیزی است‬
‫یدانم‪.‬‬
‫که مخالفی برای آن نم ‌‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله محمد بن عبققدالله الحققافظ )رحمققه‬
‫الله( از ابو العباس محمد بن یعقوب الصم از ربیع بن سلیمان که‬
‫گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و از بعضی از اهل علقم نققل‬
‫شده كه شنیدم خدای تعالی نمازی را واجب کققرد قبققل از وجققوب‬
‫نمازهای پنجگانه‪ ،‬در سورة مزمل آیات ‪ 1‬تا ‪ 4‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪          ‬‬
‫‪           ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪                ‬‬
‫‪    (3)   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)مزمل ‪(4-1 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ای گلیم بر خققود پیچیققده‪ ،‬شققب را قیققام کققن مگققر انققدکی‪،‬‬
‫نیمی از آن و یا کمی از آن کمتر‪ ،‬و یا بر آن بیفققزا‪ ،‬و قققرآن‬
‫را بسرود بخوان سرودنی«‪.‬‬
‫سپس این نسخ شد در همین سوره و در آیة ‪ 20‬همققان سققوره‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪68‬‬

‫‪   ‬‬


‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مزمل ‪(20 /‬‬
‫یخیققزی کمققتر از دو ثلققث‬ ‫یدانند که تو بققر م ‌‬
‫»پروردگار تو م ‌‬
‫شب را و نیمی از آن و ثلث آن را و گروهی از آنان که با تو‬
‫یدهد شب و روز را‪ ،‬خدا‬ ‫یخیزند و خدا اندازه م ‌‬ ‫هستند بر م ‌‬
‫یکنیققد‪ ،‬پققس توبققة شققما را‬ ‫دانست که هرگز آن را احصاء نم ‌‬
‫پذیرفت‪ ،‬پس هر چه میسر است از قرآن قرائت کنید‪ ،‬خققدا‬
‫دانست که بعضی از شما بیمار و بعضی از شما مسافرند و‬
‫یکننققد‪،‬‬
‫در پی فضل خداینققد و دیگرانققی در راه خققدا قتققال م ‌‬
‫پس آنچه میسر است از قرآن قققرائت کنیققد و نمققاز را بپققای‬
‫دارید و زکات بدهید«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬و چون خدای عزوجققل امققر کققرد بققه قیققام شققب‪،‬‬
‫نصف آن و یققا زیققاده بققر آن‪ ،‬تخفیققف داد و فرمققود‪» :‬آنچققه میسققر‬
‫است قرائت کنید از قرآن«‪ .‬و بیان کرد در کتاب خود نسققخ قیققام‬
‫شققب و نصققف آن را بقققول خققود کققه آنچققه میسققر اسققت‪ .‬سققپس‬
‫احتمال داده شده در ایققن آیققه دو معنققی‪ :‬یکققی اینکققه ایققن قققرائت‬
‫میسر واجب ثابتی باشد که واجب دیگری را نسخ کرده‪ .‬و احتمال‬
‫دیگر واجب منسوخی باشد که زایققل شققده بققه آیققة دیگققری کققه در‬
‫سورة اسراء آیة ‪ 79‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)اسراء ‪(79 /‬‬ ‫‪‬‬
‫‪69‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و بعضی از شب را بیدار باش بنماز تا برای تو نافله باشققد‬


‫های بدهد«‪.‬‬ ‫شاید که پروردگارت تو را مقام ستود ‌‬
‫که نماز نافله بخوانند غیر از آنچه میسر بوده‪ ،‬پس واجب است‬
‫که به سنت استدلل شود بر یکققی از ایققن دو معنققی‪ .‬پققس یققافتیم‬
‫سنت رسول ‪ ‬را که دللت دارد بر اینکه واجب نیسققت جقز نمققاز‬
‫پنجگانه‪ .‬پس گفتیم‪ :‬واجب پنج است و غیر آن از نمققازی کققه قبل ً‬
‫واجب بوده نسخ شده بآن‪ ،‬و ما دوسققت نققداریم بققرای احققدی کققه‬
‫ترک نافله کند به آنچه بر او خدا و کتاب خود میسقر کقرده‪ ،‬و بهقر‬
‫حال هر چه بیشتر‪ ،‬به سوی ما محبوبتر‪ ،‬سپس ذکر کققرده حققدیث‬
‫طلحققه بققن عبیققدالله و عبققاده بققن الصققامت را دربققارة نمازهققای‬
‫پنجگانه‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابو العبققاس از ربیققع‬
‫که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ ،‬و ذکر کرده همین مطلققب را‬
‫به لفظ دیگر‪ .‬سپس گوید‪ :‬گفته شده‪ :‬آیة مزمل نسخ شده به آیة‬
‫‪ 79-78‬سورة اسراء که فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)اسراء ‪(79-78 /‬‬
‫»نماز را به پادار وقت میل و زوال خورشید در نصف النهققار‬
‫تا تاریکی شب که نماز عشاء باشققد و بپققادار قققرائت کققردن‬
‫فجر را زیرا قرائت فجر )نماز صبح( مشاهده شده اسققت و‬
‫بعضی از شب نماز نافله کن برای خود«‪.‬‬
‫که او را اعلم کرد که نافله است نه واجققب‪ ،‬و اینکققه نمازهققای‬
‫واجب آنست که ذکر شده از شب و روز‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪70‬‬

‫یشود‪ :‬در قول خدای عزوجل در سورة‬


‫شافعی گوید‪ :‬و گفته م ‌‬
‫روم آیة ‪ 17‬که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)روم ‪(17 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یکنید«‪.‬‬
‫»پس تنزیه خدا هنگامیست که شب م ‌‬
‫نمققققققاز مغققققققرب و عشققققققاء اسققققققت‪ ،‬و ﴿ ‪ ‬‬
‫یکنید‪ ،‬نماز صبح‬‫‪ ،﴾ ‬و هنگامی که صبح م ‌‬
‫اسقققت‪     ﴿ .‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪» ،﴾‬و خققققاص او اسقققققت سقققققتایش در‬
‫نها و زمین در حال عشی« عصر اسققت‪ ﴿ ،‬‬ ‫آسما ‌‬
‫‪ ،﴾‬ظهر است‪ .‬شافعی گوید‪ :‬و چه قدر‬
‫شبیه است آنچه گفته به قول دیگر و الله اعلم‪.‬‬
‫و بهمیققن اسققناد سققابق شققافعی گفتققه‪ :‬خققدای عزوجققل محکققم‬
‫گردانید در کتابش آنچه واجب کرد از نمازها را بوقت‪ .‬والله اعلم‪.‬‬
‫یخققوانیم‪ .‬و در سققورة نسققاء آیققة‬
‫همان وقتی که ما در آن نمققاز م ‌‬
‫‪ 103‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(103 /‬‬
‫»یعنی نماز بر مؤمنین نوشته شده بوقت«‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی گوید‪ :‬خدای تعققالی در سققورة نسققاء آیققة‬
‫‪ 43‬فرمقققققققققققققققققققوده‪      ﴿ :‬‬
‫‪» ﴾  ‬در حال مستی به نماز‬
‫یشود‪ :‬این آیه قبققل از تحریققم خمققر‬‫نزدیک نشوید«‪ ،‬گوید‪ :‬گفته م ‌‬
‫نازل شده‪ ،‬و هر چه باشد چه قبل نازل شده باشد و چه بعد‪ ،‬هققر‬
‫کس در مستی نماز بخواند نماز او کافی نیست برای نهققی خققدای‬
‫یگوید‪ .‬و معقول این است کققه نمققاز‬ ‫عزوجل از نماز تا بداند چه م ‌‬
‫‪71‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫قول و عمل است و امساک در مواضع مختلفه و آن را طبق آنچه‬


‫یکند مگر کسی که عاقل باشد‪.‬‬ ‫امر شده اداء نم ‌‬
‫و به این اسناد شافعی )رحمه اللققه( فرمققوده‪ :‬خققدای تعققالی در‬
‫سورة مائده آیة ‪ 58‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(58 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»چون برای نماز ندا کردید آن را مسخره و بازی گرفتند«‪.‬‬
‫و در سورة جمعه آیة ‪ 9‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)جمعه ‪(9 /‬‬
‫»چون در روز جمعه برای نماز ندا شد پققس سققعی کنیققد بققه‬
‫سوی ذکر خدا«‪.‬‬
‫در این دو آیه خدا اذان را ذکر کرده‪ ،‬والله اعلم‪ ،‬و معلوم است‬
‫که مقصود به این دو آیه نماز واجبی است‪ .‬و رسول خققدا ‪ ‬اذان‬
‫را سنت قرار داد برای نماز واجب و احدی از او نقل نکرده که او‬
‫امر کرده باشد برای نماز غیر واجب اذان گفته شود‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی از سفیان بن عیینقه از ابقن ابقی نجیقح از مجاهقد در ققول‬
‫خدای تعالی در سورة انشراح آیة ‪:4‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)شرح ‪(4 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫که خدا فرموده‪» :‬ما ذکر تو را بلند کردیم« که من ذکققر نشققوم‬
‫مگققر تققو بققا مققن ذکققر شققوی‪» :‬أشنهد أن ل إلنه إل اللنه‬
‫وأشهد أن محمدا ً رسول الله«‪ .‬شققافعی )رحمققه اللققه(‬
‫فرموده‪ :‬و الله اعلم‪ ،‬یعنی ذکر او وقت ایمققان بققه خققدا و اذان‪ ،‬و‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪72‬‬

‫محتمل است ذکر او و وقت تلوت قرآن و وقت عمل به طققاعت‪،‬‬


‫و خودداری از معصیت باشد‪.‬‬
‫و در فضیلت تعجیل به نمازهققا اسققتدلل کققرده بققه قققول خققدای‬
‫عزوجل در سورة اسراء آیة ‪:78‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)اسراء ‪(78 /‬‬
‫»نماز را بپادار وقت میل و زوال خورشید«‪.‬‬
‫و دلوک خورشید میل اوست از وسط السماء )کققه بایققد تعجیققل‬
‫کرد و همان وقت نماز خواند( و به آیة دیگر در سورة طه آیة ‪14‬‬
‫‪  ‬‬
‫)طه ‪(14 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»نماز را برای یاد من بر پا دار«‪.‬‬
‫و به آیة ‪ 238‬سورة بقره‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(238 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»بر نمازها محافظت کنید«‪.‬‬
‫و محافظت بر چیزی تعجیل آن است‪.‬‬
‫و شافعی در محل دیگر گوید‪ :‬و کسی که نماز را در اول وقققت‬
‫آن مقدم دارد سزاوارتر به محافظت اسققت از آنکققه از اول وقققت‬
‫عقب عقب انداخته‪.‬‬
‫و شافعی در محل دیگر گوید‪ :‬و کسی که نماز را در اول وقققت‬
‫آن مقدم دارد سزاوارتر به محافظت اسققت از آنکققه از اول وقققت‬
‫عقب انداخته‪.‬‬
‫طى﴾‪» ،‬و‬ ‫سن َ‬‫و ْ‬‫ة ال ْ ُ‬
‫صل ِ‬
‫وال ّ‬
‫و شافعی در قول خققدای تعققالی‪َ ﴿ :‬‬
‫نتر« )البقرة ‪ (238 /‬گوید‪ :‬ما معتقدیم که نماز وسققطی‪،‬‬ ‫نماز میا ‌‬
‫نماز صبح است‪ ،‬و اگر آن نباشد بققاز هققم نمققاز صققبح از نمازهققایی‬
‫یباشیم‪.‬‬‫است که به محافظت آن مأمور م ‌‬
‫و ذکققر کقرده در روایقت المزنقی و حرملقه‪ ،‬حققدیث ابقی یققونس‬
‫مولی عایشه – رضی الله عنها – را کققه در آن مققذكره امل کققرده‪:‬‬
‫سن َ‬
‫طى﴾ وصننلة‬ ‫ة ال ْ ُ‬
‫و ْ‬ ‫صل ِ‬
‫وال ّ‬
‫ت َ‬ ‫صل َ َ‬
‫وا ِ‬ ‫عَلى ال ّ‬ ‫ف ُ‬
‫ظوا َ‬ ‫حا ِ‬
‫»﴿ َ‬
‫‪73‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫العصر«‪» ،‬محققافظت کنیققد بققر نمازهققا و نمققاز وسققطی و نمققاز‬


‫عصققر«‪ ،‬سققپس گفتققه‪ :‬از رسققول خققدا ‪ ‬آن را شققنیدم )‪ .(1‬پققس‬
‫حدیث عایشه دللققت دارد کقه نمقاز وسققطی‪ ،‬نمققاز عصققر نیسققت‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬و بعضی از اصحاب رسققول خققدا ‪ ‬اختلف کردنققد‪،‬‬
‫پس از علی و از ابن عباس روایت شده کققه نمققاز وسققطی‪ ،‬صققبح‬
‫است‪ .‬و ما این قول را قبققول کردیققم‪ .‬و از زیققد بققن ثققابت روایققت‬
‫شده که ظهر است‪ .‬و از غیر او روایت شده که عصر اسققت و در‬
‫آن روایتی از پیغمبر نقل شده‪.‬‬
‫امام بیهقی گفتققه‪ :‬آنچققه شققافعی در ایققن مققورد از علققی و ابققن‬
‫عبققاس روایققت کققرده‪ ،‬مالققک در کتققاب »الموطققأ« روایققت کققرده‬
‫بسندی که به او رسیده‪ .‬و ما به سند متصل از ابققن عبققاس و ابققن‬
‫عمر روایت کردیم‪ .‬و این قول عطا و طاووس و مجاهد و عکرمه‬
‫است‪.‬‬
‫و برای ما روایتی است از عاصم از زربن حبیش از علی‪ ‬کققه‬
‫یدیدیم که نماز وسطی‪ ،‬نماز فجر است تا آنکققه‬ ‫گفت‪ :‬ما چنان م ‌‬
‫یفرمود‪» :‬کفار مققا را از‬ ‫شنیدم رسول خدا ‪ ‬روز جنگ احزاب م ‌‬
‫نماز وسطی نماز عصر مشغول کردنققد تققا خورشققید غققروب کققرد‪،‬‬
‫مهای ایشان را پر از آتققش کنققد«)‪ .(2‬و روایققت او‬ ‫خدا قبرها و شک ‌‬
‫در اینجا از پیغمبر ‪ ‬صحیح است‪ .‬و از عبیققدة سققلمانی و غیققر او‬
‫نیز از علی روایت شده‪ ،‬و همچنین از مره از ابققن مسققعود‪ .‬و نیققز‬
‫به این مطلب گفته ابی بن کعب و ابو ایوب انصاری و ابوهریره و‬
‫عبدالله بن عمرو‪ .‬و ایققن در یکققی از دو روایققتی اسققت کققه از ابققن‬
‫عمر و ابن عبققاس و ابققی سققعید الخققدری و عایشققه ‪ ‬نقققل شققده‬
‫است‪.‬‬
‫و در کتاب حرمله خواندم از شافعی )رحمققه اللققه( در ذیققل آیققة‬
‫‪ 18‬سورة اسراء‪:‬‬
‫‪/‬‬ ‫هودا ً﴾)اسراء‬ ‫م ْ‬
‫ش ُ‬ ‫ن َ‬ ‫ر َ‬
‫كا َ‬ ‫ج ِ‬ ‫ن ال ْ َ‬
‫ف ْ‬ ‫ن ُ‬
‫قْرآ َ‬ ‫﴿إ ِ ّ‬
‫‪(18‬‬
‫‪ -‬صحیح مسلم )‪ ،228 /4‬حديث‪ ،(1459 :‬سنن أبي داود )حديث‪:‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (410‬سنن ترمذي )حديث‪.(2982 :‬‬


‫‪ -‬مسند أحمد )حدیث‪ .(1327 :‬شیخ شعیب أرنؤوط می گوید‪:‬‬ ‫‪2‬‬

‫»اسنادش صحیح طبق شرط مسلم است«‪.‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪74‬‬

‫»بتحقیق‪ ،‬قرائت فجر مورد مشاهده است«‪.‬‬


‫و در این آیه ذکر نشده کققه غیققر فجققر مشققهود باشققد‪ .‬و نمازهققا‬
‫یباشققند‪ ،‬گویققا نمققاز فجققر بیشققتر از سققایر‬ ‫تماما مورد مشققاهده م ‌‬‫ً‬
‫نمازها مورد نظر و مشاهده است و یا افضل است و یقا مشقاهده‬
‫یشود با نزول ملئکه‪ .‬و مقصود نماز صبح است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫»خبر داد ما را« ابققو سقعید از ابقی العبقاس از ربیققع کقه گفققت‪:‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خدای تعالی نمازها را واجب نمققوده‬
‫و رسول خدا ‪ ‬روشن کرد عدد رکعات هر یک از آنهقا را و وققت‬
‫آنها را‪ ،‬و اینکه در آنها چه عملی باید کققرد‪ .‬و خققدای تعققالی اظهققار‬
‫کرد که بعضی از آنها نافله و بعضی واجب است‪ .‬و به رسول خود‬
‫ك﴾ »و بعضققی از‬ ‫ة ل َن َ‬
‫فل َ ً‬
‫ه َنا ِ‬
‫جد ْ ب ِ ِ‬
‫ه ّ‬
‫فت َ َ‬ ‫ن الل ّي ْ ِ‬
‫ل َ‬ ‫م ْ‬
‫و ِ‬
‫‪ ‬فرمود‪َ ﴿ :‬‬
‫شققب را نققافله بخققوان«‪ ،‬سققپس رسققول خققدا ‪ ‬آن را وقققتی کققه‬
‫بعضی از نمازها نافله و بعضی واجب شد‪ ،‬بیان نمود‪ .‬و واجب آن‬
‫موقت شد‪ .‬و خواندن نماز کافی نیست مگر آنکققه نمققازگزار نیققت‬
‫کند‪.‬‬
‫و به این اسناد شققافعی )رحمققه اللققه( فرمایققد‪ :‬خققدای تبققارک و‬
‫تعالی در سورة نحل آیة ‪ 98‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نحل ‪(98 /‬‬
‫»و چون قرآن قرائت کنی پناه بققبر بققه خققدا از شققیطان‬
‫رانده شده«‬
‫شافعی گوید‪ :‬و من دوست دارم که قبل از خواندن سورة حمد‬
‫یبققرم بققه‬
‫جيم ِ= پنققاه م ‌‬ ‫ن الّر ِ‬‫طا ِ‬‫شي ْ َ‬
‫ن ال ّ‬ ‫م ْ‬ ‫ه ِ‬ ‫بگوید‪» :‬أ َ ُ‬
‫عوذُ ب َِالل ّ ِ‬
‫خدا از شیطان رانده شده«‪ .‬و هر کلمی که با آن اسققتعاذه شققود‬
‫کافی است‪.‬‬
‫یبققرد‪.‬‬
‫یکند و پنققاه م ‌‬
‫و در املء به این اسناد فرموده که ابتدا م ‌‬
‫َ‬ ‫یگویققد‪» :‬أ َ ُ‬
‫عننو ُ‬
‫ذ‬ ‫ع ال ْ َ‬
‫عِلينم ِ ‪ -‬و يننا أ ُ‬ ‫مي ِ‬
‫سن ِ‬‫ه ال ّ‬ ‫عننوذ ب ِنَالل ّ ِ‬ ‫وم ‌‬
‫م« و يننا »أ َ ُ‬
‫عننو ُ‬
‫ذ‬ ‫جي ِ‬
‫ن الّر ِ‬ ‫شي ْ َ‬
‫طا ِ‬ ‫ن ال ّ‬
‫م ْ‬ ‫ع ال ْ َ‬
‫عِليم ِ‪ِ -‬‬ ‫مي ِ‬
‫س ِ‬
‫ِبال ّ‬
‫‪75‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫ن«‪ .‬زیقققرا خقققدا فرمقققوده‪     ﴿ :‬‬ ‫بننَالل ّ َ‬


‫ضننُرو ِ‬
‫ح ُ‬
‫ن يَ ْ‬
‫هأ ْ‬‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪                 ‬‬
‫‪» ﴾            ‬و چقققون‬
‫قرآن قرائت کنی پناه ببر به خدا از شیطان رانده شده«‪ .‬شافعی‬
‫در کتاب البویطی گفته‪ :‬خدای جل ثنققاءه در سققورة حجققر آیققة ‪87‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)حجر ‪(87 /‬‬ ‫‪    ‬‬
‫های که باید تکرار شود و‬
‫»و بتحقیق و بدون شک ما هفت آی ‌‬
‫قرآن عظیم را به تو دادیم«‪.‬‬
‫سم ِ‬
‫و این هفت آیه ام القرآن و سورة حمد است‪ ،‬و اول آن ﴿ب ِ ْ‬
‫حيم ِ﴾ م ‌‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫ن الّر ِ‬
‫م ِ‬
‫ح َ‬ ‫الل ّ ِ‬
‫ه الّر ْ‬
‫»خبر داد مقا را« ابقو زکریقا بقن ابقی اسقحاق در لفققظ دیگققران‬
‫گفتند‪ :‬خبر داد مققا را از ابوالعبققاس محمققد بققن یعقققوب از ربیققع از‬
‫شافعی از عبدالمجید از ابن جریح که گفت‪ :‬خبر داد مققرا پقدرم از‬
‫سققققعید بققققن جققققبیر در قققققول خققققدای تعققققالی‪ ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪ ،﴾ ‬گفت‪ :‬آن ام القرآن اسققت‪ .‬پققدرم گفققت‪:‬‬
‫سعید بن جبیر آن را بر من قرائت کرد تا ختققم آن‪ ،‬سققپس گفققت‪:‬‬
‫بسم الله ‪ ...‬آیة هفتم است‪ .‬سعید گفت‪ :‬و ابن عباس بققر مققن آن‬
‫را قرائت کرد چنانکه من بر تو قرائت کققردم‪ .‬سققپس گفققت بسققم‬
‫الله ‪ ...‬آیة هفتم است‪ .‬ابن عبققاس گفققت‪ :‬خققدا آن را بققرای شققما‬
‫های را اظهققار‬ ‫ذخیققره کققرده و بققرای احققدی قبققل از شققما چنیققن آی ‌‬
‫نکرده‪.‬‬
‫شققافعی گویققد‪ :‬در روایققت حرملققه از او کققه ابققن عبققاس افتتققاح‬
‫یگفت‪ :‬شیطان بهققترین آیققة در قققرآن‬ ‫یکرد به بسم الله ‪ ...‬و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگفت‪ :‬رسول خدا ‪ ‬چنین بود که ختم‬ ‫را از میان ایشان برد و م ‌‬
‫یشناخت تا بسم الله ‪ ...‬نازل شققود‪) .‬یعنققی بققا نققزول‬ ‫سورة را نم ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪76‬‬

‫یدانست که سورة جدیدی نازل و سورة قبل تمام‬ ‫بسم الله ‪ ...‬م ‌‬
‫شده است(‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید از ابی العباس از ربیع از شافعی کققه‬
‫گفت‪ :‬خدای تبارک و تعالی در سورة مزمل آیة ‪ 4‬به رسققول خققود‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)مزمل ‪(4 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»و قرآن را بتأنی و ترتیب قرائت نما بتأنی کامل«‪.‬‬
‫پس کمترین ترتیل ترک عجله در قرآن است‪ .‬و هر قدر بیشققتر‬
‫بسم الله را ظاهر سازند در قرآن نزد من بهتر است مققادامی کققه‬
‫زیاد کشش در آن نیاید‪.‬‬
‫در کتاب »المختصر الکبیر« در ذیل روایققت ابققوابراهیم المزنققی‬
‫خواندم از شافعی )رحمه اللققه( کققه فرمققوده‪ :‬خققدای عزوجققل بققر‬
‫رسول خود ‪ ‬نازل نمود وجوب قبله را در مکه پس او در کنققاری‬
‫یکرد بطققوری کققه رو بققه مسققجد الحققرام و بیققت المقققدس‬ ‫نماز م ‌‬
‫یکققرد‬
‫باشد ولی چون به مدینه هجرت کرد رو به بیت المقققدس م ‌‬
‫یکققرد‪ .‬و او‬
‫در حالی که شققانزده مققاه از مسققجد الحققرام پشققت م ‌‬
‫یداشت که خدا او را امر کند به استقبال مسجد الحرام‬ ‫دوست م ‌‬
‫زیرا در آن مقام ابراهیم و اسققماعیل بققود و بققرای مققردم مرجقع و‬
‫امققن و حققج بققه سققوی او بققود‪ ،‬و مققورد امققر بققود کققه آن را بققرای‬
‫هکنندگان تطهیققر‬ ‫عکنندگان و سققجد ‌‬ ‫فکنندگان و عاکفین و رکو ‌‬ ‫طوا ‌‬
‫نماید‪ .‬با کراهت رسققول ‪ ‬از مققوافقت یهققود‪ .‬پققس بققه جبرئیققل‪‬‬
‫گفقت‪ :‬البتقه مقن دوسقت دارم کقه پروردگقارم مقرا از قبلقة یهقود‬
‫برگرداند به غیر آن‪ .‬پس خدای عزوجل آیققة ‪ 115‬سققورة بقققره را‬
‫نازل نمود که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)    ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(115‬‬
‫‪77‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»مشرق و مغرب ملک خداست‪ ،‬پس به هر طققرف رو کنیققد‬


‫همانجا ذات خدا وجود دارد«‪.‬‬
‫یعنی همان طرفی است که شما را به سققوی خققود تققوجه داده‪.‬‬
‫های مانند تو مأمورم‪ ،‬مالک چیققزی‬ ‫جبرئیل گفت‪ :‬یا محمد! من بند ‌‬
‫نیستم‪ ،‬از خدا سؤال کن‪ ،‬پس پیغمبر ‪ ‬از خدا سؤال کرد کققه او‬
‫را به بیت الحرام توجه دهد و جبرئیل به آسمان بال رفت و پیغمبر‬
‫‪ ‬همواره به آسمان توجه داشت بققه امیققد اینکققه جبرئیققل جققواب‬
‫سؤال او را بیاورد‪ .‬پس خدای عزوجل نازل نمققوده آیققات ‪ 144‬تققا‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫‪ 150‬سورة بقره را که در آیة ‪ 144‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾‬‬
‫)البقرة‪.(144 :‬‬
‫یبینیققم‪،‬‬
‫»بتحقیق گردش روی تو را در طرف آسققمان م ‌‬
‫های که خوشنود باشی بگردانیققم‬ ‫پس تو را به طرف قبل ‌‬
‫پققس روی بققه طققرف مسققجد الحققرام کققن و شققما ای‬
‫مسلمین هر جا که باشید روی به آن طرف کنید«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 150‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫»از مردم نترسید و از من بترسید«‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در آیة ‪ 144‬سورة بقره‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(144 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪78‬‬

‫یداننقققد کقققه ایقققن حقققق اسقققت از‬


‫»آنقققانکه اهقققل کتابنقققد م ‌‬
‫پروردگارشان«‪.‬‬
‫ییابند که‬
‫یشود که آنان در آنچه بر ایشان نازل شده‪ ،‬م ‌‬ ‫گفته م ‌‬
‫پیغمبر امی از فرزند اسماعیل بققن ابراهیققم اسققت‪ ،‬از حققرم مکققه‬
‫یشود و قبلة او و نماز او به طرف محققل خققروج او یعنققی‬ ‫خارج م ‌‬
‫حرم مکه است‪ .‬و در قول خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪:150‬‬
‫‪   ‬‬ ‫﴿ ‪   ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫)بقره ‪(150 /‬‬
‫»و از هر جا کققه خققارج شققدی پققس روی خققود را بققه طققرف‬
‫مسجد الحرام بگردان و هر جا که بودید رو کنیققد بققه طققرف‬
‫آن تا مردم را علیه شما حجتی نباشد‪.«..‬‬
‫گفته شده‪ :‬در حالی که خدا داناتر است که از مدینه به مسققجد‬
‫الحرام رو مکنید مگر آنکه شما بققه بیققت المقققدس پشققت کنیققد‪ ،‬و‬
‫اگر از طرف نجد یمن آمدیققد و بققه اسققتقبال بیققت الحققرام و بیققت‬
‫المقدس بودید به مسجد الحرام استقبال کنید نه آنکه قصققد شققما‬
‫بیت المقدس باشد‪ ،‬تا مردم را علیه شما حجتی نباشد که بگویند‪:‬‬
‫هاند‪ .‬و گفته شققده‪ :‬در تحویققل‬ ‫قبلة مسلمین را دیگران معین نمود ‌‬
‫های که بر آن بودید به سوی غیر آن‪ .‬و این مناسبترین قولی‬ ‫از قبل ‌‬
‫است که در آیه گفته شده برای قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪ ‬‬‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫)البقرة‪.(142 :‬‬
‫»کم خردان خواهند گفت‪ :‬چه باعث شد که مسلمین از‬
‫های که بر آن بودند روی بگردانیدند«‪.‬‬
‫قبل ‌‬
‫‪79‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫پس خدا به رسول خققود اعلم کققرد کققه حجققتی بققرای مققردم در‬
‫تحویل قبله نیست‪ ،‬یعنی احدی در اینجا سققخنی علیققه شققما نققدارد‬
‫مگر آنان که ستمگرند‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در آیة ‪:143‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(143 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫های را که تو بر آن بودی تغییقر نقدادیم مگقر بقرای‬
‫»و ما قبل ‌‬
‫یکند‬
‫آن که بدانیم و جدا سازیم کسی را که پیروی رسول م ‌‬
‫یگردد«‪.‬‬ ‫از کسی که به قهقرا به کفر خود بر م ‌‬
‫»لنعلم= تا بدانیم« )یعنی تا علم ازلی ما تحقق پیدا کند(‪ ،‬زیققرا‬
‫علم خدا قبل از پیروی ایشان و پس از پیروی ایشان بوده است‪.‬‬
‫و بتحقیق مسلمین گفتند‪ :‬نمازهائی که به طرف بیت المقققدس‬
‫هاند نماز‬‫خواندیم چگونه است و کسانی که از ما دنیا را وداع کرد ‌‬
‫آنان چه خواهد شد؟ پس خدا ایشان را اعلم کرد که نمازشققان از‬
‫روی ایمان بوده و به هدر نرفته و دارای ثواب است‪ ،‬و فرمود‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪.﴾  ‬‬
‫»و چنین نبوده که خققدا ایمققان شققما )یعنققی نمازتققان را(‬
‫ضایع گرداند همانا خدا نسققبت بققه مققردم البتققه رؤوف و‬
‫رحیم است«‪.‬‬
‫یشود که یهود گفتند‪ :‬نیکی در اسققتقبال مغققرب یعنققی‬ ‫و گفته م ‌‬
‫بیت المقدس است‪ .‬و نصققاری گفتنققد‪ :‬نیکققی در اسققتقبال مشققرق‬
‫است‪ ،‬پس خدا نازل نمود آیة ‪ 177‬سورة بقره را که‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪80‬‬

‫‪            ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪)     ....‬بقره ‪(177 /‬‬
‫»نیکققی ایققن نیسققت کققه صققورت و روی خققود را بققه طققرف‬
‫مشققرق و مغققرب کنیققد ولیکققن نیکققی ایمققان بققه خققدا و روز‬
‫قیامت است‪ «...‬تا آخر‪.‬‬
‫یعنی – و خدا داناتر اسققت – و شققما مشققرکید و نیکققی مشققرک‬
‫برای او نوشته نشود‪.‬‬
‫پققس چققون خققدای تعققالی رسققول خققود ‪ ‬را بققه سققوی مسققجد‬
‫الحققرام گردانیققد بیشققتر نمققاز خققود را در مقابققل درب کعبققه بجققا‬
‫یخواند در حققالی‬‫یآورد و بتحقیق از پشت دیوار کعبه نیز نماز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫که مردم با او بودنققد مسققتقبل بققه سققوی کعبققه و پشققت بققه بققاقی‬
‫مسجد الحرام‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫﴿ ‪   ‬‬
‫‪.﴾  ‬‬
‫»پس بگردان روی خود را به جانب مسجد الحرام«‬
‫که در آیة ‪ 150-144‬ذکر شده‪ ،‬پس »شققطر«‪ ،‬همققان جهققات و‬
‫طرف کعبه است در کلم عرب‪ ،‬و استدلل شده بققر آن بققه بعققض‬
‫آنچه در کتاب رسالة امام بیهقی ذکر شده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای تبارک و تعالی فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪.﴾‬‬
‫»و هر جا که باشید روی به طرف مسجد الحرام کنید«‪.‬‬
‫تهای خققود را‬ ‫پس بر ایشان واجب کرد که هر جا باشققند صققور ‌‬
‫یگوید‪ :‬تققوجه کققرد‬
‫به طرف مسجدالحرام بگردانند‪ .‬عرب گاهی م ‌‬
‫یگوید‪ :‬به طققرف و جهققت آن‪ .‬و اگققر چققه‬‫به عین چیزی و گاهی م ‌‬
‫‪81‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫الفاظ مختلفه است‪ ،‬ولقی مقصققد یکققی اسققت‪ ،‬چنقانکه در اشقعار‬


‫عرب ذکر شده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خدای تعالی در سققورة انعققام آیققة‬
‫‪ 97‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)انعام ‪(97 /‬‬
‫هها را قققرار داد تققا بواسققطة‬
‫»خدای تعالی برای شققما سققتار ‌‬
‫یهای بیابان و دریا هدایت جوئید«‪.‬‬ ‫آنها در تاریک ‌‬
‫و در سورة نحل آیة ‪ 16‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نحل ‪(16 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یجویند«‪.‬‬
‫هها و به ستارگان هدایت م ‌‬
‫»و نشان ‌‬
‫پققس خققدا بققرای مققردم علمققات آفریققد و بققرای ایشققان مسققجد‬
‫الحرام را نصب کرد و امر کرد کققه بققه سققوی آن متققوجه شققوند و‬
‫لهائی است کققه در ایشققان ترکیققب‬ ‫همانا توجهشان بعلمات و عق ‌‬
‫هاند‪ .‬و تمققام‬ ‫شده‪ ،‬همان عقولی که با آن عقول علمات را شناخت ‌‬
‫اینها بیان و نعمت خدای جل شأنه است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرمود‪ :‬و خدا رسققول خققود را در نمققاز بققه‬
‫های بققود کققه اسققتقبال‬ ‫طرف بیت المقدس توجه داد‪ ،‬پس آنجا قبل ‌‬
‫به غیر آن حلل نبود قبققل از نسققخ آن‪ ،‬سققپس آن را نسققخ و او را‬
‫توجه به مسجد الحرام داد که برای احدی حلل نیسققت هرگققز کققه‬
‫استقبال بیت المقدس در نماز واجب کند و هر کدام در هققر وقققت‬
‫آن حق بوده است‪ .‬و کلم را طول داده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابو العبققاس از ربیققع‬
‫از شافعی از سفیان بن عیینه از ابققی نجیققح از مجاهققد کققه گفققت‪:‬‬
‫نزدیکترین حالت بنققده بققه خققدا وقققتی اسققت کققه سققجده کنققد‪ ،‬آیققا‬
‫های که خدا در سورة علق آیة ‪ 19‬فرموده‪:‬‬ ‫ندید ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪82‬‬

‫‪  ‬‬


‫)علق ‪(19 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»سجده بجا آر و نزدیک شو«‪.‬‬
‫در روایقت حرملققه از شقافعی در قققول خققدای تعقالی در سقورة‬
‫اسراء آیة ‪:107‬‬
‫‪  ‬‬
‫)اسراء ‪(107 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یافتند«‪.‬‬
‫هها به سجده م ‌‬
‫»با چان ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬و احتمال دارد که معنققی چنیققن باشققد بققه سققجده‬
‫یآید‪ ،‬ولی سققجده بققر‬‫ههاشان به زمین م ‌‬ ‫یافتند در حالی که چان ‌‬
‫م ‌‬
‫غیر چانه باشد‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العباس از ربیققع‬
‫که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خققدای جققل جللققه واجققب‬
‫نموده صلوات بر رسول خققود را‪ ،‬پققس در سققورة احققزاب آیققة ‪56‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)احزاب ‪(56 /‬‬ ‫‪‬‬
‫یفرسققتند‪ .‬ای‬‫»خققدا و فرشققتگان او بققر پیغمققبر صققلوات م ‌‬
‫کسانی که ایمان دارید‪ ،‬بر او صلوات بفرستید‪ ،‬و چنققان كقه‬
‫بايد سلم بگوييد«‪.‬‬
‫پس وجوب صلوات بر او در محلی اولققی و بهققتر از آن در نمققاز‬
‫نبوده است‪ ،‬پققس ذکققر دو حققدیث نمققوده کققه مققا آنهققا را در کتققاب‬
‫معرفت ذکر کردیم‪.‬‬
‫»و خقبر داد مقا را« ابقو محمقد عبقدالله بقن یوسقف الصقبهانی‬
‫)رحمققه اللققه( از ابققو سققعید بققن العرابققی از حسققن بققن محمققد‬
‫‪83‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫الزعفرانی از محمد بن ادریس الشافعی که گفت‪ :‬خققبر داد مققا را‬


‫مالک از نعیم بن عبدالله المجمر کققه محمققد بققن عبققدالله بققن زیققد‬
‫انصاری و عبدالله بن زید همان کسی که در خواب ندای نمققاز بققه‬
‫او ارائه شد‪ ،‬او‪ ،‬او را خبر داد از ابی مسعود انصاری که او گفت‪:‬‬
‫رسول خدا ‪ ‬آمد نزد ما که در مجلس سعد بن عبققاده ‪ -‬رضققوان‬
‫الله علیه‪ -‬بودیم که بشیر بققن سققعد بققه او گفققت‪ :‬خققدا مققا را امققر‬
‫کرده که بر تو صلوات بفرستیم یا نبی الله‪ ،‬پس چگونه بفرستیم؟‬
‫رسول خدا ‪ ‬سکوت کرد تا جققائی کققه مققا تمنققا کردیققم کققه از او‬
‫م‬‫هن ّ‬‫سوال نکرده بودیم‪ ،‬پس رسول خدا ‪ ‬فرمود‪ :‬بگویققد‪» :‬الل ّ ُ‬
‫عل َننى‬ ‫ت َ‬ ‫صنل ّي ْ ُ‬ ‫د‪ ،‬ك َ َ‬
‫مننا َ‬ ‫من ٍ‬ ‫ح ّ‬‫م َ‬‫ل ُ‬ ‫عل َننى آ ِ‬ ‫و َ‬‫د َ‬‫م ٍ‬
‫ح ّ‬‫م َ‬ ‫عَلى ُ‬ ‫ل َ‬ ‫ص ّ‬ ‫َ‬
‫مننا‬ ‫َ‬
‫د‪ ،‬ك َ‬ ‫من ٍ‬‫ح ّ‬ ‫م َ‬
‫ل ُ‬‫علننى آ ِ‬ ‫َ‬ ‫و َ‬ ‫د َ‬‫من ٍ‬‫ح ّ‬ ‫م َ‬
‫علننى ُ‬ ‫َ‬ ‫ك َ‬‫ر ْ‬ ‫وب َننا ِ‬
‫م‪َ ،‬‬‫هي َ‬ ‫إب َْرا ِ‬
‫د‬
‫مينن ٌ‬ ‫ح ِ‬
‫ك َ‬ ‫ن‪ ،‬إّننن َ‬ ‫مي َ‬‫عننال َ ِ‬‫فنني ال ْ َ‬ ‫م‪ِ ،‬‬ ‫عَلننى إب َْرا ِ‬
‫هينن َ‬ ‫ت َ‬ ‫َبنناَرك ْ ُ‬
‫جيٌد«)‪.(1‬‬ ‫م ِ‬ ‫َ‬
‫و این را روایت کرده المزنی و حرمله از شافعی و در آن زیاده‬
‫کرده »والسلم« و این سلم اشاره به سلمی است که در تشققهد‬
‫یکردند‪.‬‬‫بر پیغبمر ‪ ‬م ‌‬
‫شافعی )رحمه اللققه( فرمققوده‪ :‬در روایققت حرملققی نیققز آمققده و‬
‫یکنققم همقان حققدیث ابقی مسقعود اسققت کقه از‬ ‫آنچه مقن عمققل م ‌‬
‫پیغمبر‪ ‬ذکر شد‪ .‬و همانا من چرا بققه آن معتقققدم زیققرا م ‌‬
‫یبینققم‬
‫خدا در قران در آیة ‪ 56‬احزاب که ذکر شد ابتققدا خققود بققر پیغمققبر‬
‫صلوات فرستاده و مؤمنین را بقه آن امقر کقرده اسقت‪ .‬و خداونقد‬
‫برگزیققده شققدگان از انبیققاء خققود را در قققرآن ذکققر کققرده‪ ،‬سققپس‬
‫برگزیدگان آل ایشان را ذکر نموده ودر سورة آل عمققران آیققة ‪33‬‬
‫فرموده‪:‬‬

‫‪ -‬صحيح مسلم )‪ 2/16‬حديث‪ ،(405 :‬موطأ مالك )‪ ،230 / 2‬حديث‪:‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪.(573‬‬
‫بدان که چون پیغمبر ‪ ‬در نماز جماعت جلو چشققم مققأمورین حاضققر بققود‬ ‫‪‬‬

‫یگفتنققد‪» :‬السلم‬ ‫پس از اتمققام نمققاز‪ ،‬اصققحاب بققه او کققه حاضققر بققود م ‌‬
‫علیک أیها النبی ورحمة الله وبرکاته«‪ .‬پس از وفات رسول خققدا‬
‫مردم عادت كردند به اين لفظ در حالی که رسول خدا حضور نداشت بلکه‬
‫باید بگویند ‪» :‬السلم علی النبی ورحمة الله وبرکاته«‪ .‬و علیک‬
‫باکاف خطاب که خطاب با حاضر است نگویند‪ .‬مترجم‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪84‬‬

‫‪      ‬‬


‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)         ‬آل عمران ‪/‬‬
‫‪(33‬‬
‫»خققدا برگزیققد آدم و نققوح و آل ابراهیققم و آل عمققران را بققر‬
‫جهانیان و حدیث ابی مسعود نزد ما شبیه است به آنچه خدا‬
‫در کتاب خود فرموده«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬و من دوست دارم که داخل شود با آل محمد ‪‬‬
‫ازواج او و ذریة او تا به آنچه از پیغمبر ‪ ‬روایت شده عمل شود‪.‬‬
‫)بگوید‪ :‬اللهم صل علی محمد وآله وأزواجه وذریته(‪.‬‬
‫هانققد کققه »آل محمققد ‪«‬‬ ‫شققافعی گویققد‪ :‬و مققردم اختلف کرد ‌‬
‫های گفتققه‪ :‬آل محمققد ‪ ،‬اهققل دیققن و پیققروان اوینققد‪ .‬و‬ ‫کیانند؟ عد ‌‬
‫آنکه چنین گوید قول او شبیه است به آنچه خدای تعالی در سورة‬
‫ل‬ ‫ن ك ُن ّ‬‫من ْ‬
‫ها ِ‬ ‫في َ‬ ‫ل ِ‬ ‫م ْ‬
‫ح ِ‬
‫هود آیققة ‪ 40‬تققا ‪ 46‬بققه نققوح فرمققوده‪﴿ :‬ا ْ‬
‫ك﴾ »حمل کن در کشتی از هققر جنسققى دو‬ ‫هل َ َ‬‫وأ َ ْ‬‫ن َ‬‫ن اث ْن َي ْ ِ‬
‫جي ْ ِ‬‫و َ‬‫َز ْ‬
‫ن‬
‫م ْ‬ ‫ن اب ِْني ِ‬ ‫تن ]نققر و مققاده[ و اهققل خققود را«‪ .‬عققرض کققرد‪﴿ :‬إ ِ ّ‬
‫ن‬‫منن ْ‬ ‫س ِ‬ ‫َ‬
‫ه لي ْ َ‬ ‫هِلي﴾ »پسرم از اهل من است«‪ .‬جواب آمد‪﴿ :‬إ ِن ّ ُ‬ ‫أَ ْ‬
‫ك﴾ که او از اهل تو نیست‪) .‬پققس آل و اهقل آناننققد کقه ایمقان‬ ‫هل ِ َ‬ ‫أَ ْ‬
‫داشته و پیرو او باشند و خدا پسر نوح را بواسققطة شققرک از اهققل‬
‫او خارج کرد(‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬آنچه ما معتقدیم در معنی آیققة فققوق‬
‫این است که خدای عزوجل فرمود‪» :‬پسر تو از اهققل تققو نیسققت«‬
‫که ما امر به حمل آنان کردیم‪ .‬و اگر کسی بگوید‪ :‬خدا فرموده‪﴿ :‬‬
‫ل﴾ که به او اعلم کرد که حمل کن‬ ‫و ُ‬ ‫ه ال ْ َ‬
‫ق ْ‬ ‫عل َي ْ ِ‬‫ق َ‬‫سب َ َ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫ِإلّ َ‬
‫از اهلت کسی کققه قققول سققابق او را خققارج نکققرده باشققد‪ .‬سققپس‬
‫برای او بیان کرده که پسرت اهل عصیان و عمل غیر صالح است‬
‫و لذا از اهل خارج شده است‪.‬‬
‫‪85‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫امام شافعي فرموده است ال محمد همققان ازواج رسققول اللققه‬


‫‪ ،‬هستند ايشان معتقد بققود هماننققد اينكقه از كسقي بپرسقي ايقا‬
‫اهل داري وبگويد نه‪ .‬يعني اينكه ازدواج نكرده ام‬
‫شافعي اينجا ميگويد اين همان معني لغوي است ومعني حرف‬
‫مشخص نميشود مگققر اينکققه سققببي بياييققد ودللققت انققرا مشققخص‬
‫سازد‬
‫یشققود کققه‬ ‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬از کلم عققرف فهمیققده م ‌‬
‫یگویققد‪» :‬مققن متأهققل‬ ‫اهققل همققان همسققر مققرد اسققت‪ ،‬مثل ً م ‌‬
‫یگوید‪ :‬از اهل خققود جنققب‬ ‫هام و یا م ‌‬‫هام«‪ ،‬یعنی همسر نگرفت ‌‬ ‫نشد ‌‬
‫یگویققد‪:‬‬ ‫یگوید‪ :‬اهل من در فلن شققهر اسققت‪ .‬و یقا م ‌‬ ‫شدم‪ .‬و یا م ‌‬
‫یفهمنقد کققه همسقرش را‬ ‫یخواهم اهققل خقود را زیقارت کنقم‪ .‬م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگوید‪.‬‬‫م ‌‬
‫هاند‪ :‬آل محمد ‪ ‬خویشان اویند که مخصقوص بقه‬ ‫های گفت ‌‬‫و عد ‌‬
‫او هستند نه خویشان غیر مخصوص‪ .‬شافعی گوید‪ :‬و گققاهی از آل‬
‫شمرده شود فرزنققدان او کققه بققه او منسققوب اسققت و کسققیکه در‬
‫خانققة او مققأوی دارد و او متکفققل امورشققان اسققت از همسققر و یققا‬
‫مملوک و یا عیال او که در پناه او و به خرج او است‪ .‬و این صدق‬
‫یکند بر بعضی از خویشان او‪ ،‬آنکققه از طققرف پققدر منسققوب بققه‬ ‫م ‌‬
‫اوست‪ ،‬نه آنکه از طرف مادر اسققت‪ .‬پققس جققایز نیسققت آل گفتققه‬
‫هانققد‪ ،‬مگققر اینکققه ب‬ ‫شود به کسی که خدا و رسول او اراده نکرد ‌‬
‫حن ّ‬
‫ل‬ ‫َ‬
‫ة ل تَ ِ‬ ‫صد َ َ‬
‫ق َ‬ ‫ن ال ّ‬ ‫ل‪» :‬إ ّ‬‫سنت رسققول اللققه معلققوم گققردد‪ .‬مث ً‬
‫ة‬
‫ق َ‬ ‫عل َي ْن َننا ال ّ‬
‫ص ند َ َ‬ ‫م َ‬
‫حنّر َ‬ ‫ن الل ّن َ‬
‫ه َ‬ ‫وإ ِ ّ‬
‫د َ‬
‫من ٍ‬
‫ح ّ‬‫م َ‬‫ل ُ‬ ‫وَل ِل ِ‬ ‫د َ‬‫م ٍ‬
‫ح ّ‬‫م َ‬‫لِ ُ‬
‫س« ‪ .‬یعنی‪» ،‬صدقه بققرای محمققد و آل‬ ‫)‪(1‬‬
‫م َ‬ ‫خ ْ‬‫ها ال ْ ُ‬‫من ْ َ‬
‫ضَنا ِ‬‫و َ‬‫ع ّ‬‫و َ‬‫َ‬
‫او حلل نیست و بدرستی که خدا بر ما صدقه را حققرام کققرد و در‬
‫عوض به ما خمس داده )باید دید اول صدقه چه چیز اسققت زکققات‬
‫واجبی است و یا مستحبی و یا چیز دیگر و برای آل او حرام است‬
‫آل او کیانند(‪.‬‬
‫و خدای عزوجل در سورة انفال آیة ‪ 41‬فرموده‪:‬‬

‫ن‬‫‪ -‬صحیح مسلم )‪ ، 2/754‬رقم ‪ (1072‬با این لفظ‪» :‬إ ِ ّ‬ ‫‪1‬‬

‫د‬ ‫ها ل َ ت َ ِ‬
‫ح ّ‬ ‫سا ُ‬ ‫َ‬ ‫صدَ َ‬
‫م َ ّ ٍ‬
‫م‬ ‫ح‬ ‫ل لِ ُ‬ ‫وإ ِن ّ َ‬
‫س َ‬
‫خ الّنا ِ‬ ‫و َ‬
‫ىأ ْ‬‫ه َ‬
‫ما ِ‬
‫ت إ ِن ّ َ‬
‫قا ِ‬ ‫ه ال ّ‬
‫ذ ِ‬‫ه ِ‬
‫َ‬
‫د «‪.‬‬ ‫م ٍ‬
‫ح ّ‬‫م َ‬
‫ل ُ‬‫ول َ ل ِ‬ ‫َ‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪86‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)انفال ‪.(41 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬

‫»بدانیققد کققه آنچققه از غنققائم روز ملقققات و جنققگ دو جمققع‬


‫مشرکین و مؤمنین آنچه غنیمت بردید پنج یک آن مخصققوص‬
‫خققدا و رسققول و نزدیکققان و یتیمققان و مسققکینان و در راه‬
‫بازماندگان است«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬صدقه حلل نیست بققرای‬ ‫پس این آیه با آن روایت که م ‌‬
‫یبرد و اهققل‬ ‫محمد ‪ ‬و آل او‪ ،‬اینها راه نما است که زحمت را نم ‌‬
‫یکند مگر خبر از رسول خدا‪ .‬پس چون خدا بر‬ ‫علم را ملزم نم ‌‬
‫رسول خود واجب کرد که حق نزدیکان را بدهد و به او اعلم کققرد‬
‫که پنج یک غنائم سهم نزدیکان اسققت‪ ،‬و او ایققن سققهم را بققه بنققی‬
‫یکند کققه آل محمققد ‪‬‬ ‫هاشم و بنی عبدالمطلب داد اینها دللت م ‌‬
‫که رسول خدا امر کرده بر ایشان صلوات بفرستند و آنان که خدا‬
‫ایشان را برگزیده بر جهانیان کیانند‪.‬‬
‫امام بیهقی گوید‪ :‬در کتاب قدیم کقه زعفرانقی روایقت کقرده از‬
‫شافعی در ذیل آیة ‪ 204‬سورة اعراف‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)اعراف ‪(204 /‬‬
‫»و چون قرائت قرآن شد پس به آن گققوش دهیققد و سققاکت‬
‫شوید تا باشد که مشمول رحمت شوید«‪.‬‬
‫خواندم که شافعی گفته‪ :‬این نزد ما برای قرائتی است درنمققاز‬
‫که شنیده شود)نماز هاي جهري ( بخصوص که باید سققاکت شققد و‬
‫یشققود‪.‬‬‫گوش داد‪ ،‬پس چگونه است سکوت برای آنچه شققنیده نم ‌‬
‫‪87‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫بیهقی گوید‪ :‬این قولی که اینجاسققت ابتققدای امققر بققوده و بعققدا در‬
‫آخر عمر )شقافعی از آن( برگشققته و گفتقه اسققت‪ :‬فقاتحه الکتقاب‬
‫یعنی سورة حمد را پیش خود یعنی در ذهن خود بخواند در جائیکه‬
‫یشنود و اگر با امققام قققرائت کنققد صققدای‬ ‫کلم امام جماعت را نم ‌‬
‫خود را بلند نکند بطوری که مانع از استماع مققردم از امققام نشققود‬
‫که همانققا مققا مققأموریم کققه سققکوت از کلم و آنچققه در نمققاز جققایز‬
‫نیست‪ .‬و این مطلب در جای خود با دلیل ذکر شده است‪.‬‬
‫و خواندم در کتاب سقنن بقه روایقت حرملقه از شقافعی )رحمقه‬
‫الله( کققه گفتققه‪ :‬خققدای تبققارک و تعققالی در سققورة بقققره آیققة ‪238‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫)بقره ‪(238 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»برای خدا در حال خضوع و سکوت قیام کنید«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬کسی که در این آیه مخاطب شققده ایققن قیققام در‬
‫نماز است‪ ،‬و محتمل است مقصود از قنوت‪ ،‬قیام در نمققاز باشققد‪.‬‬
‫و از عبدالله بن عمققر روایققت شققده کققه بققه او گفتنققد‪ :‬چققه نمققازی‬
‫گفت‪ :‬طول قنوت‪ .‬و طاوس گفته‪ :‬قنوت‪ ،‬اطاعت خدای عزوجققل‬
‫اسققت‪ .‬شققافعی گفتققه‪ :‬آن معنققی اول اولققی اسققت و گویققد‪ :‬چققون‬
‫قنوت در بعضی از قیام است باید آنچه سنت بققر آن دللققت کققرده‬
‫مراد باشد و آن قنوت برای دعاء است نه برای قرائت‪ .‬و محتمققل‬
‫است قنوت در تمام نماز باشد و یققا در بعققض‪ .‬پققس چققون رسققول‬
‫خدا ‪ ‬ترک قنوت در بعضی از نمازها کرده و فقط در نماز صققبح‬
‫یشود که مراد خدا همان قنوت در نماز باشد‬ ‫قنوت کرده‪ ،‬دلیل م ‌‬
‫و احتمال دارد طول قنوت باشد و محتمققل اسققت مققراد از قنققوت‬
‫طاعت خدا باشد و محتمل است سکوت باشد‪.‬‬
‫یدهم‪ ،‬زیرا اگققر‬‫شافعی گوید‪ :‬من در صبح اجازة ترک قنوت نم ‌‬
‫از طرف خدا و رسول او مستحب باشد من اجازة ترک مسققتحب‬
‫یدهم‪ .‬و اگر واجب باشد که ترک آن بیان نشده‪ ،‬و اگققر کسققی‬ ‫نم ‌‬
‫ترک کند برای او است که سجده نماید چنققانکه اگققر تققرک جلققوس‬
‫یکرد‪.‬‬‫م ‌‬
‫امققام بیهقققی در قققول شققافعی کققه گفتققه‪ :‬اگققر مققراد از قنققوت‪،‬‬
‫سققکوت باشققد گویققد‪ :‬مقصققود سققکوت از کلم آدمیققان اسققت‪ ،‬و‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪88‬‬

‫بتحقیق از زید بققن ارقققم روایققت شققده کققه اصققحاب رسققول تکلققم‬
‫یکردند در نماز‪ ،‬پس این آیه نازل شد و ما را از کلم نهققی کققرد‬ ‫م ‌‬
‫و امر به سکوت نمود‪ .‬و روایت شده از ابی رجققاء العطققاردی کققه‬
‫او گفت‪ :‬ابن عباس با ما نماز صبح کرد در حالی که او امیر بصره‬
‫تهای خود را بلند کرد تا آن اندازه که‬ ‫بود‪ ،‬پس قنوت خواند و دس ‌‬
‫یدیققد‪ .‬پققس چققون‬‫اگر کسی جلو او بود سققفیدی زیققر بغققل او را م ‌‬
‫نمازش تمام شد رو کرد به ما و گفت‪ :‬ایققن اسققت آن نمققازی کققه‬
‫عل َننى‬
‫ظوا َ‬‫ف ُ‬‫حا ِ‬
‫خدای عزوجل در کتققاب ذکققر کققرده و فرمققود‪َ ﴿ :‬‬
‫مننننوا ل ِّلنننن ِ‬
‫ه‬ ‫و ُ‬
‫قو ُ‬ ‫سنننن َ‬
‫طى َ‬ ‫ة ال ْ ُ‬
‫و ْ‬ ‫صننننل ِ‬
‫وال ّ‬
‫ت َ‬ ‫صننننل َ َ‬
‫وا ِ‬ ‫ال ّ‬
‫ن﴾ )البقرة‪» .(238 :‬بر تمام نمازها و به خصوص نماز‬ ‫َ‬
‫قان ِِتي َ‬
‫ميانه )نماز عصر( محافظت و مواظبت كنيد‪ ،‬و ]در حال طاعت و‬
‫عبادت[ فروتنانه براى خدا بپا خيزيد«‪.‬‬
‫حدیث کرد مققا را ابققو علققی الروذبققاری از اسققماعیل الصققفار از‬
‫حسن بن الفضل بققن السققمح از سققهل بققن تمققام از ابوالشققهب و‬
‫مسلم بن زید از ابی رجاء‪ ،‬پس روایت ابن عباس را ذکر کققرده و‬
‫گفت‪ :‬قبل از رکوع‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابوسعید بن ابی عمرو از ابی العبققاس از ربیققع‬
‫منوا ل ِّلن ِ‬
‫ه‬ ‫و ُ‬
‫قو ُ‬ ‫کققه گفققت‪ ،‬شققافعی گفتققه‪ :‬قققول خققدای تعققالی‪َ ﴿ :‬‬
‫ن﴾‪ ،‬گفته شده‪ :‬قانتین یعنی مطیعین‪ .‬و رسول خققدا ‪ ‬امققر‬ ‫َ‬
‫قان ِِتي َ‬
‫کرده به نماز ایسققتاده و همانققا مخققاطب بققه فققرائض کسققانیند کققه‬
‫طاقت آن را دارند و چون طاقت نداشت نشسته نمققاز بخوانققد‪ .‬و‬
‫بهمین اسناد شافعی گفته‪ :‬قول خدای تعالی در سققورة مققدثر آیققة‬
‫‪:4‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪     ‬‬ ‫‪‬‬
‫)مدثر ‪(4 /‬‬
‫ههای پققاک‪ ،‬و غیققر ایققن نیققز گفتققه‬ ‫گفته شده نماز بخوان در جام ‌‬
‫شده‪ ،‬ولی این بهتر است‪ ،‬زیرا رسول خدا ‪ ‬امر کرده که خققون‬
‫حیض را برای نماز از جامه بشویند‪.‬‬
‫امام بیهقی گوید‪ :‬و بتحقیق از ابی عمققر صققاحب ثعلققب روایققت‬
‫شده که گفت‪ :‬ثعلب گفته در قققول خققدای تعققالی ‪ ‬‬
‫هاند‪ :‬ثیققاب‬‫های گفت ‌‬ ‫هاند‪ ،‬طائف ‌‬‫‪ ، ‬مردم اختلف کرد ‌‬
‫هاند‪ :‬ثیاب قلب است‪.‬‬ ‫های گفت ‌‬‫جامة ساتر است و طائف ‌‬
‫‪89‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»خبر داد ما را« علی بن محمد بن عبدالله بققن بشققران از ابققی‬


‫عمر‪ ،‬و او همین معانی را ذکر کرده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سققعید محمققد بققن موسققی از ابققی العبققاس‬
‫الصم از ربیع که او گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گفته‪ :‬خدای تعالی‬
‫ابتدا کققرده خلققق آدم را از آب و گ ِققل و هققر دو را پققاک قققرار داد و‬
‫ابتدا کرد آفرینش اولد او را از آب جهنده یعنی منی‪ ،‬و این دللت‬
‫دارد کقه آب جهنققده پقاک بققوده نققه نجققس‪ .‬و در کتقاب امل بهمیقن‬
‫اسناد گفته که منی نجس نیست‪ .‬خققدای جققل ثنققاءه بزرگققوارتر از‬
‫این است کققه خلققق بشققر گرامققی را کققه از او انبیققاء و صققدیقین و‬
‫شهداء و صالحین و اهل بهشتند از نجس خلققق کنققد زیققرا خققود در‬
‫سورة اسراء آیة ‪ 70‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫)اسراء ‪(70 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»محققا ً ما بنی آدم را گرامی داشتیم«‪.‬‬
‫و در سورة نحل آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نحل ‪(4 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»خدا انسان را از نطفه آفرید«‪.‬‬
‫و در سورة مرسلت آیة ‪ 20‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)    ‬مرسلت ‪(20 /‬‬
‫»آیا شما را از آب پست نیافریدیم«‪.‬‬
‫و اگر در اینجا حدیث و خبری از رسول خدا ‪ ‬نباشققد هققر آینققه‬
‫یکنققد خلققق گرامققی را کققه او را‬
‫یدانند که خدا ابتققداء نم ‌‬‫لها م ‌‬
‫عق ‌‬
‫ساکن بهشت کند از نجس‪ .‬در حالی که خققبری از رسققول خققدا ‪‬‬
‫های منی به آن رسیده بققود نمققاز خوانققد و آن‬ ‫رسیده که او در جام ‌‬
‫را نشسققت‪ ،‬و در حققال تققری آن را بققر طققرف کققرد و یققا در حققال‬
‫خشکی آن را تراشید‪ ،‬بمعنی اینکه نظافت کرد‪ .‬با اینکه این قققول‬
‫عدم نجاست قول سعد بن ابی وقققاص و ابققن عبققاس و عایشققه و‬
‫غیر ایشان است – رضی الله عنهم ‪.-‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪90‬‬

‫»خبر داد مققا را« ابققو سققعید از ابققی العبققاس از ربیققع کققه گفققت‬
‫شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(43 /‬‬
‫»به نماز در حالی که مستید نزدیک نشوید تا بدانیققد کققه چققه‬
‫یگویید و )نیققز( در حققال جنققابت )نزدیققک نمققاز نشققوید( تققا‬
‫م ‌‬
‫اینکه غسل کنید مگر آنکه رهگذر باشید«‪.‬‬
‫ري‬ ‫عاب ِ ِ‬
‫هاند‪ :‬مقصود از ﴿ َ‬
‫گوید‪ :‬بعضی از اهل علم به قرآن گفت ‌‬
‫ل﴾ عبور و نزدیک شدن به محل نماز است زیرا در نمققاز کققه‬ ‫سِبي ٍ‬
‫َ‬
‫عبوری نیست بلکه عبققور از محققل نمققاز اسقت کققه مسققجد باشقد‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬باکی نیست که در مسجد جنب بگذرد ولققی توقققف نکنققد‬
‫ل ﴾‪.‬‬
‫سِبي ٍ‬
‫ري َ‬ ‫جن ًُبا إل ّ َ‬
‫عاب ِ ِ‬ ‫ول َ ُ‬
‫زیرا خدای عزوجل فرموده‪َ ﴿ :‬‬
‫و به این اسناد شافعی گفته‪ :‬بققاکی نیسققت کققه مشققرک در هققر‬
‫مسجدی شققب بمانققد جققز مسققجد الحققرام‪ ،‬زیققرا خققدای تعققالی در‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫سورة توبه آیة ‪ 28‬م ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)توبه ‪(28 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫»همانا مشرکین نجسند‪ ،‬پس بعد از این سال نزدیک مسجد‬
‫الحرام نشوند«‪.‬‬
‫پس سزاوار نیست که مشرک داخل مسجد الحرام شققود بهیققچ‬
‫حالی‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابققو سققعید از ابققی العبققاس از ربیققع کققه گویققد‪:‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گفت‪ :‬خدای تعالی اذان را با نماز ذکر کرده‪،‬‬
‫و در سورة مائده آیة ‪ 58‬فرموده‪:‬‬
‫‪91‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(58 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و چون شما به سوی نماز ندا کردید کفار آن را مسققخره و‬
‫بازیچه گرفتند«‪.‬‬
‫و در سورة جمعه آیة ‪ 9‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)جمعه ‪(9 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»چون برای نماز روز جمعه ندا شد پس بققه سققوی یققاد خققدا‬
‫سعی کنید و خرید و فروش را رها کنید«‪.‬‬
‫پس خدا واجب کرده ‪ -‬والله أعلم‪ -‬رفتققن بققه نمققاز جمعققه را‪ .‬و‬
‫رسول خدا ‪ ‬اذان را بققرای نمازهققای واجققب سققنت قققرار داده و‬
‫احتمال دارد کققه واجققب باشققد رفتققن بققه جمققاعت در غیققر جمعققه‪،‬‬
‫چنانکه مققا را بققه رفتققن نمققاز جمعققه و تققرک خریققد و فققروش امققر‬
‫نموده‪ .‬و احتمال دارد که اذنی باشد برای نمققاز خوانققدن در وقققت‬
‫آن‪.‬‬
‫و بتحقیق رسول خدا ‪ ‬جماعت خواند چه در حال سققفر و چقه‬
‫در حال اقامه‪ ،‬چه در حققال خققوف و چققه غیققر خققائف‪ .‬و در سققورة‬
‫نساء آیة ‪ 102‬خدای تعالی به رسول خود فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ...‬‬
‫)نساء ‪(102 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪92‬‬

‫»و چون در میان ایشققان بققودی و بققرای ایشققان اقامققة نمققاز‬


‫های از ایشان با تو به نماز بایستند‪.«...‬‬ ‫کردی باید طائف ‌‬
‫و امر کرد رسول خدا ‪ ‬که هر کس به نماز حاضققر شققد‪ ،‬بایققد‬
‫در حال سکینه و وقار بیاید و در حال عذر به ترک آمققدن بققه نمققاز‬
‫جماعت اجازه داد همانطور که ذکققر خققواهیم کققرد در محققل خققود‪.‬‬
‫پس گویا آنچه را من از کتقاب و سقنت بیقان کقردم دللققت داشقته‬
‫باشد که ترک جماعت گوارا نباشد در هر نماز واجبی که بققه طققور‬
‫جماعت در میان مردم باشد خواه در حال اقامه و خواه سفر‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید از ابی العبققاس از ربیققع کققه شققافعی‬
‫)رحمه الله( فرموده‪ :‬خدای تعالی اذن گرفتققن را ذکققر کققرده و در‬
‫سیاق آیة ‪ 59‬از سورة نور فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(59 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و چون اطفال شما به سن بلوغ و احتلم رسیدند بایققد اذن‬
‫گیرند چنانکه آنانکه قبل از ایشان بودند اذن گرفتند«‪.‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬‫‪‬‬
‫)نساء ‪(6 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»یتیمان را بیازمائید تا وقتی که بقه حقد نکقاح و سقن ازدواج‬
‫برسند پس اگر از ایشان رشدی فهمیدید پقس اموالشقان را‬
‫به ایشان رد کنید«‪.‬‬
‫‪93‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یباشققد ذکققر نکققرده مگققر‬ ‫و رشدی که موجب دفع اموالشققان م ‌‬


‫پس از بلوغ حد نکاح و سن ازدواج‪ .‬شافعی گوید‪ :‬و خدا جهققاد را‬
‫واجب نمود است‪ .‬و رسول خدا ‪ ‬بیان کقرد کقه جهقاد بقر کسقی‬
‫است که به پانزده سال برسد‪ .‬بققه اینکققه عبققدالله بققن عمققر را در‬
‫سال جنگ خندق اجازة جهاد داد چون به پانزده سال رسققید‪ .‬ولققی‬
‫در جنگ احد که ‪ 14‬سال داشت‪ ،‬او را رد کرد و اجازه نداد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و چققون پسققر بققه احتلم رسققید و‬
‫دختر حیققض شققد و عقلشققان معیققوب نبققود بققر آنقان نمققاز و سققایر‬
‫واجبات واجب است و اگر پسران کمتر از ‪ 15‬سال بودند باید هر‬
‫یفهمند‪ .‬و هرگاه نماز نکردنققد ماننققد‬ ‫یک را به نماز امر کنند اگر م ‌‬
‫زمان بلوغ نیستند ولی بر ترک نماز بایققد ادب شققوند ادب سققبک و‬
‫خفیفی‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬و هققر کققس عقققل او معیققوب اسققت‬
‫های و یا مرضی – هر مرضقی باشققد – واجقب از او‬ ‫بواسطة عارض ‌‬
‫یشود‪ .‬زیرا خدای تعالی به عقلء فرموده‪:‬‬ ‫بر داشته م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(197 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ای صاحبان خرد‪ ،‬در برابر من تقققوی پیشققه کنیققد و از مققن‬
‫بترسید«‪.‬‬
‫و نیز قول او در سورة رعد و سایر سور‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)رعد ‪(19 /‬‬
‫یشوند«‪.‬‬
‫»فقط صاحبان عقل متذکر م ‌‬
‫و اگر چه معقول است که مخاطب به امر و نهققی نشققوند مگققر‬
‫آنکه آن دو را تعقل کنند‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابوسققعید از ابقی العبقاس از ربیققع کقه شقافعی‬
‫)رحمه الله( فرموده‪ :‬و هرگاه زنی به امامت بر مققردان و زنققان و‬
‫اطفال ذکور نماز خواند‪ ،‬پس نمققاز زنققان کققافی اسققت ولققی نمققاز‬
‫مردان و اطفال ذکور کافی نیست‪ .‬زیققرا خققدای تعققالی مققردان را‬
‫سرپرست و به عبارت دیگر پیشکار زنان قققرار داده‪ ،‬و در سققورة‬
‫نساء آیة ‪ 34‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪94‬‬

‫‪‬‬ ‫‪        ‬‬ ‫‪      ‬‬


‫‪)                 ‬نساء ‪/‬‬
‫‪(34‬‬
‫»مردان قوامبخش امور زنانند«‪.‬‬
‫و زنان را بازداشت از اینکه سرپرست باشند‪ .‬پس جایز نیسققت‬
‫که زنان امام مققردان باشققند در نمققاز و در هیققچ حققالی‪ .‬و شققافعی‬
‫)رحمه الله( بسط کلم در اینجا داده و در کتاب قدیم‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید از ابی العبققاس از ربیققع کققه شققافعی‬
‫)رحمه الله( فرموده‪ :‬کسی که بققرای جهققاد بیققرون رفتققه در حققال‬
‫خوف است‪ ،‬نماز او قصر است‪ .‬و خدای عزوجل در کتاب خود در‬
‫سورة نساء آیة ‪ 101‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬نسققاء ‪/‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪(101‬‬
‫»و چون پقا بقه سققفر گذاشقته در زمیققن حرکقت کردیققد اگققر‬
‫خوف دارید که کفار شما را به فتنه و خطر اندازند بققر شققما‬
‫باکی نیست که نماز خود را کوتاه کنید‪ ،‬البته کفار برای شما‬
‫دشمن آشکارند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و قصر برای کسی است که بیرون رود در غیققر معصققیت‬
‫چنانکه در سنت آمده‪.‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و امققا کسققی کققه بققرای سققتم بققر‬
‫مسلمانی و یا راه زنی و یا فساد در زمین و یا بندة گریز از آقققای‬
‫خود بیرون رود و یا مردی فرار کند که خونی که بر گردنش ثققابت‬
‫شده ندهد و یا مانند این معانی و یا معصیت دیگری‪ ،‬پس او نبایققد‬
‫قصر کند‪ ،‬و اگر قصر کرد پس برای هر نمازی که کرده باید اعاده‬
‫کند‪ .‬زیرا قصر کرد پس برای هر نمازی که کرده باید اعققاده کنققد‪.‬‬
‫‪95‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫زیرا قصر رخصتی است‪ ،‬و رخصت برای کسی اسققت کققه عاصققی‬
‫یبینی قول خدای تعالی که فرموده‪:‬‬
‫نباشد‪ .‬آیا نم ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪     ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)          ‬بقره ‪(173 /‬‬
‫»پس هر کسی که مضطر شد در حالی کققه از روی سققتم و‬
‫تجاوز از حد و نافرمانی نباشد پس بر او گناهی نیست«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و همچنیققن مسققح بققر خفیققن و جمققع‬
‫یباشد‪ .‬و همچنین نماز نققافله بققه غیققر‬
‫صلة مسافر در معصیت نم ‌‬
‫قبله‪ .‬و برای کسی که سفر او در معصیت باشد نیست‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و خوش ندارم ترک قصققر را و از آن‬
‫یکنم هرگاه برای اعراض از سنت باشد یعنی بققرای خققروج‬ ‫نهی م ‌‬
‫در غیر معصیت‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ گفت‪ :‬و حسین بققن محمققد‬
‫گوید‪ :‬در خبری که دارم از محمققد بققن سققفیان از یققونس بققن عبققد‬
‫العلی که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعققالی‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ .﴾     ‬گوید‪ :‬که ایققن آیققة‬
‫قصر نققازل شققد در منزلقی کققه نققام آن عسققفان در نزدیکققی خیققبر‬
‫است‪ .‬پس چون ثابت شد که رسول خدا در بیرون رفتن از مدینه‬
‫یکققرده پققس سققنت قصققر بققوده‪،‬‬ ‫بققه سققوی مکققه همیشققه قصققر م ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬اگر کسی عمدا ً تمام بخوانققد بققدون اینکققه قصققر را خطققا‬
‫شمرد بر او چیزی نیسققت و امققا اگققر عمققدا ً تمققام بخوانققد و منکققر‬
‫قصر باشد بر او اعادة نماز است‪.‬‬
‫در روایت حرمله خواندم از شافعی )رحمه اللققه( کققه مسققتحب‬
‫است برای مسافر که صققدقة الهققی را بپققذیرد و قصققر کنققد و اگققر‬
‫نماز را تمام کنقد بققدون اعقراض از ققول رخصققت الهقی عزوجقل‪،‬‬
‫اعاده بر او نیست‪ ،‬چنانکه در سفر اگر روزه گرفت برای او اعاده‬
‫نیست در حالی که خدای تعالی فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪96‬‬

‫‪     ‬‬ ‫‪       ‬‬ ‫‪   ‬‬


‫‪           ‬‬
‫)بقره ‪(184 /‬‬
‫»هر کس از شما که مریض و یا بر سفر بود بهمان شققماره‬
‫)بتعداد روزهای بیماری یا مسققافرت( از ایققام دیگققر سققال را‬
‫روزه بگیرد«‪.‬‬
‫و چنانکه در فدیة آزار بر سققر رخصققت آمققده کققه خققدای تعققالی‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(196‬‬
‫»هر کس از شما که مریض بود و یا بققه او آزاری از سققرش‬
‫بود‪ ،‬فدیه بدهد«‪.‬‬
‫پس اگر حلق و فدیه را ترک کرد بققر او بققاکی نیسققت در وقققتی‬
‫که برای اعراض از رخصت الهی نباشد‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العبققاس محمققد‬
‫بن یعقوب از ربیع بن سلیمان از شافعی )رحمه اللققه( کققه گفققت‪:‬‬
‫خدای تعالی فرموده‪:‬‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ﴾    ‬تا آخر‪.‬‬
‫)نساء ‪(101 /‬‬
‫یعنی‪» ،‬و چون شما )برای سفر( قدم در زمین زدید بققر‬
‫شما باکی نیست که از نماز قصر کنید‪.«...‬‬
‫گوید‪ :‬پس بیان شده در کتاب خدا که قصققر نمققاز در راه رفتققن‬
‫در زمین و خوف است‪ ،‬و ایققن تخفیفققی اسققت از خققدای تعققالی از‬
‫خلق خود‪ ،‬نه اینکه نماز قصققر واجققب باشققد‪ ،‬چنققانکه قققول خققدای‬
‫تعالی در سورة بقره آیة ‪:236‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪97‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪        ‬‬ ‫‪    ‬‬


‫)بقره ‪(236 /‬‬ ‫‪﴾     ‬‬
‫»یعنی باکی بر شما نیست اگر زنان را مس نکرده و مهری‬
‫معین نکرده طلق دهید نصف مهر را با طلق دهید«‪.‬‬
‫و این رخصتی است نه اینکه حتما ً باید طلق دهند‪ .‬و چنانکه در‬
‫آیة ‪ 189‬بقره فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(198 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»بر شما باکی نیسققت کققه در سققفر حققج از فضققل پروردگققار‬
‫بجوئید و تجارت کنید«‪.‬‬
‫نه اینکه حتما ً باید تجارت کند‪ .‬و چنققانکه در سققورة نققور آیققة ‪61‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(61 /‬‬
‫ههققای خودتققان و یققا‬
‫»یعنی باکی نیسققت بققر شققما کققه از خان ‌‬
‫پدرانتان بخورید نه اینکه حتما ً باید بخورید«‪.‬‬
‫و چنانکه در سورة نور آیة ‪ 60‬فمروده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(60 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»زنان پیر و بازنشسته که امیدی بققه نکققاح ندارنققد بققاکی بققر‬
‫ههقای خققود را زمیققن بگذارنققد و لقی بایققد‬‫آنان نیست که جام ‌‬
‫خود را به زینت آرایش نکنند«‪.‬‬
‫هاند‪.‬‬
‫پس اگر لباس خود را پوشیدند گناه نکرد ‌‬
‫و قول خدای تعالی در سورة فتح آیة ‪:17‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪98‬‬

‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)فتح ‪(17 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»بر کور باکی نيست و بر لنگ باکی نیست و بر بیمققار بقاکی‬
‫نیست«‪.‬‬
‫که نازل شده در حق آنان که بر ایشقان حرجققی بققه تققرک جهققاد‬
‫هاند‪.‬‬
‫نیست و اگر به جهاد رفتند گناهی نکرد ‌‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید از ابی العبققاس از ربیققع کققه شققافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة بروج آیة ‪ 3‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫)بروج ‪(3 /‬‬
‫»قسم به شاهد و مشاهده شده«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬خبر داد ما را بر ابراهیم بن محمد از صفوان بققن‬
‫سلیم از نافع بن جبیر و عطققاء بققن یسققار کققه پیغمققبر ‪ ‬فرمققوده‪:‬‬
‫»شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه است« )‪.(1‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی گفته‪ :‬خدای تعالی در سورة جمعه آیة ‪9‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)جمعه ‪(9 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»هرگاه اذان گفته شد و بققرای نمققاز از روز جمعققه نققدا شققد‬
‫بشتابید به سوی ذکر خدا و بیع را رها کنید«‪.‬‬

‫‪ -‬مسند الشافعي )ص ‪.(60‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪99‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و آن اذانی که هر کسی آن را بشنود باید خرید و فروش را رها‬


‫کند‪ ،‬همان اذانی است که زمان رسول خدا ‪ ‬بود و آن اذان دوم‬
‫پس از زوال و جلوس امام بر منبر است‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی گفتققه‪ :‬سققعی در ایققن آیققه آنچققه معقققول‬
‫است عمل کردن و رفتن به سوی نماز است نققه سققعی بققر قققدم‪،‬‬
‫چنانکه سعی در آیات دیگر‪ ،‬عمل است‪ ،‬مانند آیة‪:‬‬
‫﴿ ‪) .﴾   ‬اللیل‪:‬‬
‫‪ .(4‬یعنی‪» :‬همانا سعی شما متفاوت است«‪.‬‬
‫و یا در سورة اسراء آیة ‪ 19‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)اسراء ‪(19 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و هر کس ارادة آخققرت کنققد و بققرای آن سققعی کنققد سققعی‬
‫صحیحی‪ ،‬سعی او مورد تشکر است«‪.‬‬
‫و در سورة انسان آیة ‪ 22‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)انسان ‪(22 /‬‬
‫»سعی شما مورد تشکر است«‪.‬‬
‫و یا در سورة نجم آیة ‪ 39‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫)نجم ‪(39 /‬‬ ‫‪   ‬‬

‫»بقرای انسقان نیسقت مگقر آنچقه سقعی کقرده یعنقی عمقل‬


‫کرده«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 205‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪100‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬


‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪)          ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(205‬‬
‫»و چون رو برگردانید در زمین سعی کند که فساد کند«‪.‬‬
‫و چنانکه زهیر شاعر گوید‪:‬‬
‫موا‬‫م ي َُل ُ‬
‫ول َ ْ‬
‫عُلوا َ‬
‫ف َ‬ ‫فل َ ْ‬
‫م يَ ْ‬ ‫َ‬ ‫م‬‫و ٌ‬
‫قننن ْ‬ ‫م َ‬ ‫ه ْ‬
‫عننندَ ُ‬‫عى ب َ ْ‬‫سننن َ‬ ‫َ‬
‫ْ‬
‫م َيننننننننننأُلوا‬‫وَلنننننننننن ْ‬ ‫َ‬ ‫م‬
‫ُ ْ‬‫ه‬ ‫كو‬ ‫ُ‬ ‫ر‬
‫ْ ِ‬ ‫د‬ ‫ينننننن‬‫ْ ُ‬ ‫ي‬ ‫كنننننن‬‫َ‬ ‫لِ‬
‫یعنی‪ ،‬قومی پس از ایشان سعی کردند تا ایشان را درک کننققد‪،‬‬
‫پس درک نکردند و ملمت نشدند و خودداری نکردند‪ .‬تا آخر‪.‬‬
‫م َ‬ ‫وه ُ َ‬ ‫خي َ‬ ‫ما ي َ ُ‬
‫قب ْ ُ‬
‫ل‬ ‫ه ْ‬ ‫واَرث َ ُ‬
‫ه آَباءُ آَبائ ِ ِ‬ ‫ما ت َ َ‬‫فإ ِن ّ َ‬ ‫ر أت َ ْ‬ ‫ن َ ْ ٍ‬ ‫م ْ‬‫ك ِ‬ ‫و َ‬‫َ‬
‫خلُ‬
‫ها الن ّ ْ‬ ‫مَناب ِت ِ َ‬
‫في َ‬ ‫ّ‬
‫س إل ِ‬ ‫غَر ُ‬ ‫وت ُ ْ‬
‫ه َ‬‫ج ُ‬ ‫شي ُ‬‫و ِ‬‫ي إل َ‬‫ّ‬ ‫ّ‬
‫خط ّ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫مل ال َ‬ ‫ح ِ‬ ‫ه ْ‬
‫ل يَ ْ‬ ‫و َ‬
‫َ‬
‫بيت دوم ترجمه نشده است‬
‫و بهمین اسناد شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعالی در آیققة‬
‫‪ 11‬سورة جمعه‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)جمعه ‪(11 /‬‬
‫»و چون تجارتی و یا لهوی دیدند به سوی آن پراکنده شققدند‬
‫و تو را ایستاده واگذاشتند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و من مخالفی ندیدم که این آیه نازل شده دربققارة خطبققة‬
‫رسول خدا‪ ‬در روز جمعه‪.‬‬
‫امام بیهقی گفته‪ :‬در روایت حرمله و غیر او از حصین از سققالم‬
‫بن ابی الجعد از جابر نقل شده کققه پیغمققبر ‪ ‬روز جمعققه خطبققه‬
‫یخواند ایستاده مردم منصرف شدند به سوی تجققارت و صققدای‬ ‫م ‌‬
‫آن تا آنکه باقی نماند با رسول خدا ‪ ‬مگر دوازده مرد‪ .‬پس ایققن‬
‫آیه نازل شد)‪.(1‬‬

‫‪ -‬صحیح مسلم )‪ ،9 / 3‬حدیث‪.(2034 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪101‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و در حدیث کعب بن عجره دللتی است بر اینکققه نققزول آیققه در‬


‫خطبة او در حال قیام بوده‪ .‬گوید‪ :‬و در حدیث حصین آمده کققه در‬
‫یخواندیم و تعبیر شده از خطبه به نماز‪.‬‬ ‫بین آنکه ما نماز جمعه م ‌‬
‫و بهمین اسناد از شافعی )رحمه اللققه( نقققل شققده کققه در قققول‬
‫خدای تعالی‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(102 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»و چون تو در میان ایشان بودی و بر ایشققان نمققاز خوانققدی‬
‫های از ایشان با تو به نماز برخیزند«‪.‬‬
‫پس باید عد ‌‬
‫گوید‪ :‬خدا ایشان را امر کرده که در حال خوف نماز کننققد‪ ،‬ایققن‬
‫دللت دارد بر اینکه امر ایشان به نماز به طرف قبله بوده اسققت‪.‬‬
‫و قول خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪:239‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(239 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»پس هر گاه خوف )از دشمن( داشتید پس پیاده یققا سققواره‬
‫)نماز را بجا آرید(«‪.‬‬
‫دللت دارد که این رخصت بر نماز پیاده و یققا سققواره بققر اینکققه‬
‫یتواننققد‬‫ایشان در حال خوف شدیدتری بودند‪ .‬و دللت دارد کققه م ‌‬
‫به هر طرفی نماز بخوانند‪ ،‬رو به قبله و یا غیر قبله‪ ،‬و در آن حقال‬
‫چه بر مرکب نشسته باشند و چه بققر پققا ایسققتاده باشققند‪ .‬و سققنت‬
‫یکند‪ .‬پس حدیث عبققدالله بققن عمققر را در اینجققا‬ ‫دللت بر همین م ‌‬
‫ذکر کرده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابوعبدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که در قول خققدای تعققالی در سققوة نسققاء آیققة‬
‫‪:102‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(102 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪102‬‬

‫»و چون سجده کردند باید عقققب شققما باشققند و پشققت سققر‬
‫شما بروند«‪.‬‬
‫های کققه بققر ایشققان‬
‫فرموده‪ :‬احتمال دارد که هرگاه تمقام سققجد ‌‬
‫بوده انجام داده بروند عقب ایشان‪ .‬و سنت دللت دارد بققر همیققن‬
‫که قرآن دللت کرده‪ ،‬پس این احتمال بهترین معنی اسققت‪ .‬واللققه‬
‫اعلم‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العباس از ربیققع‬
‫از شافعی که در قول خدای تعالی راجققع بققه مققاه رمضققان در آیققة‬
‫‪ 185‬سورة بقره‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) ‬بقره ‪(185 /‬‬
‫»و شمارة ایام روزه را کامل گردانیققد و خققدا را بققر هققدایتی‬
‫که شما را نموده بزرگ شمارید و تکبیر گوئید«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬از بعضی از اهل علم به قرآن که از او خوشنودم شققنیدم‬
‫یگفت‪ :‬عدة روزة ماه رمضان را کامل گردانید و چون کامل‬ ‫که م ‌‬
‫شد وقت غروب خورشید از آخرین روز ماه رمضان خدا را تکققبیر‬
‫گوئید‪ .‬و الله اعلم‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید محمد بن موسی بن الفضققل از ابققی‬
‫العبققاس از ربیققع از شققافعی کققه در قققول خققدای تعققالی در سققورة‬
‫فصلت آیة ‪:37‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)فصلت ‪(37 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪103‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫ههای قققدرت او شققب و روز و خورشققید و مققاه‬‫»و از نشققان ‌‬


‫است برای خورشید و ماه سجده مکنید و بققرای خققدائی کققه‬
‫آنها را خلق کرده سجده کنید«‪.‬‬
‫و قول خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪:164‬‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪.....‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪﴾‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(164 /‬‬
‫نها و زمین و اختلف شب و روز و‬ ‫»حقا که در خلقت آسما ‌‬
‫کشققتی کققه در دریققا جققاری اسققت ‪ .....‬آیققاتی اسققت بققرای‬
‫خردمندان«‪.‬‬
‫ههای قققدرت را‬ ‫یگوید‪ :‬در آیات فوق‪ ،‬خققدا ایققن آیققات و نشققان ‌‬ ‫م ‌‬
‫های ذکر نکرده مگر بققا خورشققید و مققاه و‬ ‫ذکر کرده و با آنها سجد ‌‬
‫امر کرده که به آنها سجده نکنند و برای خققالق آنهققا سققجده کننققد‪.‬‬
‫پس احتمال دارد که وقققت ذکققر خورشققید و مققاه )یعنققی ذکققر ایققن‬
‫آیققات( بققرای خققدا سققجده شققود‪ ،‬و احتمققال دارد کققه وقققت حادثققة‬
‫خورشید و ماه )کسوف و خسوف( امر بققه نمققاز شققود‪ .‬و احتمققال‬
‫دارد که نهی از سجود بر آنها مانند نهی از عبادت غیر خققدا باشققد‪.‬‬
‫پس سنت رسول‪ ‬دللت دارد بر اینکه وقت کسوف خورشید و‬
‫ماه باید نماز خوانده شود‪ .‬پس گویا دو معنی دارد یکی اینکه نققزد‬
‫کسوف آنها نماز خوانده شود‪ .‬دوم اینکه وقت آیققات دیگققر مققأمور‬
‫هاند‪ ،‬زیرا خدای تعالی در چیزی از آیققات نمققازی ذکققر‬ ‫به نماز نشد ‌‬
‫نکرده و نماز در هر حالی برای طاعت خدای تعالی خوب و مققورد‬
‫غبطه است‪ .‬پققس نمققاز وقققت کسققوف خورشققید و مققاه بققه صققلة‬
‫جماعت است‪ ،‬و در آیات دیگر چنین نیست‪.‬‬
‫های از مجاهققد کققه‬ ‫و بهمین اسققناد خققبر داد مققا را شققافعی از ثق ‌‬
‫هام برق‪ ،‬چشم احدی را برده باشد‪ ،‬گویا تققوجه کققرده‬ ‫گفته‪ :‬نشنید ‌‬
‫به قول خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪:20‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪104‬‬

‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(20 /‬‬
‫»نزدیک است برق چشمان ایشان را برباید«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گفته‪ :‬و از مجاهد خبر رسیده کققه گویققد‪ :‬و‬
‫هها به او رسیده و گویا اشاره‬‫هام کسی را که صاعق ‌‬ ‫بتحقیق شنید ‌‬
‫کرد به قول خدای تعالی در سورة رعد آیة ‪:13‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪) ‬رعد‬
‫یرساند آن را بققه هققر‬
‫هها را پس م ‌‬
‫یفرستد صاعق ‌‬ ‫‪(13‬‬
‫خدا م ‌‬ ‫»و‬
‫کس که بخواهد«‪.‬‬
‫یگفت‪ :‬صاعقه بسا بکشد و آتش بزند‪.‬‬ ‫هام از کسی م ‌‬ ‫و شنید ‌‬
‫و بهمین اسناد خبر داد ما را شافعی از قققول کسققی کققه گویققد‪:‬‬
‫یدانم از علء بن راشد از عکرمه از ابن عبققاس‬ ‫من او را متهم نم ‌‬
‫که گفت‪ :‬بادی نوزید هرگز مگر آنکه پیغمبر‪ ‬بر دو زانو نشست‬
‫و گفت‪ :‬خدایا‪ ،‬آن را رحمت قرار ده و عذاب قرار مده‪ .‬خدایا‪ ،‬آن‬
‫را بادها قرار بده و یک باد قرار مده‪ .‬ابن عبققاس گفققت‪ :‬در کتققاب‬
‫خدای عزوجل در سورة قمر آیة ‪ 19‬آمده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)قمر ‪(19 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ما بر قوم عاد باد تندی فرستادیم«‪.‬‬
‫و در سورة ذاریات آیة ‪ 4‬آمده‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)ذاریات ‪(41 /‬‬ ‫‪﴾  ‬‬
‫»و قوم عاد هنگامی که فرستادیم بر ایشان باد نازا را«‪.‬‬
‫و در سورة حجر آیة ‪ 22‬آمده‪:‬‬
‫‪105‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫)حجر ‪(22 /‬‬
‫»ما بادها را آبستن کننده فرستادیم«‪.‬‬
‫و در سورة روم آیة ‪ 46‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)روم ‪(46 /‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یفرستد«‪.‬‬
‫»از آیات خداست که بادهای بشارت دهنده م ‌‬

‫آنچه از شافعی دربارة زکات رسیده‬


‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ از ابی العباس از ربیققع کققه‬
‫گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعالی در سورة مققاعون‬
‫آیة ‪:4‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫ریقق(ا‬
‫آنان‪/‬که‪7-4‬‬
‫)ماعون‬
‫‪‬خود غافلند‬ ‫‪‬‬
‫»وای برای نماز خوانانی که از نماز‬
‫یکنند«‪.‬‬
‫یکنند و مایحتاج را از محتاج منع م ‌‬
‫م ‌‬
‫گوید‪ :‬بعضی از اهل علم گفتند‪ :‬آن زکات واجبی است‪.‬‬
‫»خبر داد مقا را« ابققو سققعید از ابققو العبققاس از ربیققع کققه گفققت‪:‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬خدای عزوجل در سورة توبه آیة ‪ 34‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪106‬‬

‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬


‫)توبه ‪(34 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫یکننققد و در راه خققدا آنهققا را‬
‫»آنان که طل و نقققره را گنققج م ‌‬
‫یکنند بشارتشان ده به عذاب دردناک«‪.‬‬ ‫انفاق نم ‌‬
‫پس خدا روشققن نمققوده کققه در طل و نقققره زکققات اسققت‪ .‬و در‬
‫جملققققققققققققققققققة‪       ﴿ :‬‬
‫یکننققد«‪ ،‬واللققه اعلققم‬
‫‪» ﴾  ‬و در راه خققدا انفققاق نم ‌‬
‫اشاره به این است که در راه او واجب شده از زکات و غیر آن‪ .‬و‬
‫اما دفن مال قسمی از حفظ آنست و هرگاه حفظ آن حلل باشد‬
‫حلل است به دفن و غیر آن‪ .‬و در این امر استدلل شده بققه ابققن‬
‫عمر و غیر او‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابققو سقعید از ابقی العبقاس از ربیققع کقه گفققت‪:‬‬
‫یباشند‬‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬مردم بندگان خدای جل ثناؤه م ‌‬
‫آنچه خواسته به ملک ایشققان آورده و بققر ایشققان واجققب کققرده در‬
‫آنچققه بققه ایشققان داده‪ ،‬آنچققه خواسققته‪ .‬و در سققورة انبیققاء آیققة ‪23‬‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انبیاء ‪(23 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫یکند مسؤول نیست و بندگان مسؤولند«‪.‬‬
‫»او از آنچه م ‌‬
‫پس در آنچه به ایشان داده بیشتر است از آنچه بر ایشان قرار‬
‫داده‪ ،‬و چه دادة او و چه آنچه واجب کرده همققه نعمققتی اسققت بققر‬
‫ایشان‪ .‬و زکاتی قرار داده که معلوم کند در امققوال ایشققان حقققی‬
‫است برای غیر در وقققتی کققه بققر زبققان رسققول خققود مقققرر کققرده‬
‫است‪ ،‬پس برای ایشان حلل است تملققک امققوال‪ ،‬و حققرام اسققت‬
‫حبس زکات‪ ،‬زیرا آن مقدار زکات ملققک غیققر ایشققان اسققت‪ ،‬پققس‬
‫روشن شده در آنچه گفتم‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در سورة توبه آیة ‪:102‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)توبه ‪(102 /‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫هگیر که ایشان را پاک کنی«‪.‬‬
‫»از اموال ایشان صدق ‌‬
‫‪107‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یعنی هر مالک تام الملکققی کققه آزاد باشققد و دارای مققال‪ ،‬در آن‬
‫زکات است‪ .‬و شافعی در این باره سخن را بسط داده است‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی در اثناء کلم در بققاب زکققات تجققارت‪ ،‬در‬
‫ذیل قول خدای تعالی در سورة انعام آیة ‪:141‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬انعام ‪/‬‬
‫‪(141‬‬
‫»و بدهید حق او را روز چیدن و درو کردن آن«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و این دللت دارد که همانا بر زراعت زکات قققرار داده‪ .‬و‬
‫همانا شافعی قصد داشته که گندم در دست او کقه بقدون زراعقت‬
‫باشد زکات ندارد‪.‬‬
‫و بهمین اسناد‪ ،‬شافعی در قول خدای تعالی به رسول خققود در‬
‫سورة توبه آیة ‪:103‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)توبه ‪(103 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»از اموال ایشان صققدقه بگیققر کققه ایشققان را پققاک و پققاکیزه‬
‫کنی و بققر ایشققان دعققا کققن زیققرا دعققای تققو مققوجب آرامققش‬
‫ایشانست«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬دعا وقت گرفتن صدقه است‪ .‬پس سزاوار است که والی‬
‫چون صدقة کسی را گرفت برای او دعا کند و من دوست دارم‬
‫ك طَ ُ‬
‫هوًرا‬ ‫ها ل َ َ‬
‫عل َ َ‬
‫ج َ‬
‫و َ‬ ‫عطَي ْ َ‬
‫ت َ‬ ‫ما أ َ ْ‬
‫في َ‬
‫ه ِ‬‫ك الل ّ ُ‬ ‫جَر َ‬
‫که بگوید‪» :‬آ َ‬
‫های اجر دهد‬ ‫ت = خدا تو را در آنچه داد ‌‬ ‫َ‬
‫ما أب ْ َ‬ ‫ك لَ َ‬
‫وَباَر َ‬
‫قي ْ َ‬ ‫في َ‬
‫ك ِ‬ ‫َ‬
‫و برای تو پاک کننده قرار دهد و در آنچه باقی مانده و برایت با‬
‫برکت سازد«‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ و ابی سعید بن ابی عمرو‪،‬‬
‫آن دو گفتنققد‪ :‬خققبر داد مقا را ابوالعبققاس از ربیققع بققن سققلیمان کققه‬
‫گفت‪ :‬شافعی در قول خدای تعالی‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪108‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(267‬‬
‫»و در دادن زکات جنس بققد را انتخققاب مکنیققد در حققالی کققه‬
‫یگیریققد مگققر در آن چشققم پوشققی و اغمققاض‬ ‫شققما آن را نم ‌‬
‫یکنید«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫گوید‪ :‬و خدا داناتر است‪ ،‬یعنی شما برای خود جنققس بققد را کققه‬
‫یگیریققد‬‫یگیرید‪ ،‬پس از آنچه خود نم ‌‬
‫از کسی طلب کارید از او نم ‌‬
‫انفاق مکنید‪ ،‬یعنی جنس بد را ندهید در حالی که جنس خوب نققزد‬
‫شما است‪.‬‬

‫آنچه در مورد روزه از شافعی رسیده‬


‫در روایت مزنی از شققافعی قققرائت کققردم کققه او گویققد‪ :‬خققدای‬
‫تعالی در سورة بقره آیة‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪-183 /‬‬
‫‪(184‬‬
‫»بر شما روزه نوشته شققد چنققانکه بققر کسققان قبققل از شققما‬
‫نوشققته شققد تققا شققاید پرهیزکققار شققوید‪ .‬چنققد روزی شققمرده‬
‫شده«‪.‬‬
‫سپس بیان کرد که آن روزها ماه رمضان است‪ ،‬و فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾‬‬‫‪   ‬‬
‫‪109‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»ماه رمضان ماهی کققه در آن قققرآن نققازل شققده بققرای‬


‫هدایت مردم«‪.‬‬
‫تا آنجا که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫﴿ ‪    ‬‬
‫‪.﴾         ‬‬
‫»هر کس از شما در آن ماه حاضر بود بایققد آن را روزه‬
‫بگیرد«‪.‬‬
‫های واجققب نیسققت‬ ‫و روشن است که در کتاب خدای تعالی روز ‌‬
‫یدانققد کققه مققاه رمضققان بیققن‬
‫مگر ماه رمضان‪ ،‬و مخاطب قرآن م ‌‬
‫ماه شعبان و شوال است‪.‬‬
‫و در روایت حرمله از شافعی به همین مطلب اشققاره شققده‪ ،‬و‬
‫باضافه گوید‪ :‬چون خدا به مردم اعلم کرد که در ماه رمضققان بققر‬
‫ههققا و روزهققا را بققا هلل‬‫مهققا ما ‌‬
‫ایشققان روزه واجققب شققده و عج ‌‬
‫یکردنققد و مققاه آنققان خورشققیدی بققود نققه قمققری‪ ،‬و لققذا‬
‫حساب نم ‌‬
‫یشد‪ ،‬خدا بیان کرد که مقصود ماه قمری است‪.‬‬ ‫موجب اختلف م ‌‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 189‬فرمود‪:‬‬
‫﴿‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫)بقره ‪(189 /‬‬ ‫‪﴾  ‬‬
‫نهای‬
‫یپرسند‪ ،‬بگو آنها برای )بیان( زما ‌‬
‫هها م ‌‬
‫»از تو هلل ما ‌‬
‫مردم است و برای حج«‪.‬‬
‫ههای قمری را ذکر کرد ودر سورة توبه آیة ‪ 36‬فرمود که‪:‬‬
‫و ما ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾‬التوبة‪.(36 :‬‬
‫هها نزد خدا دوازده ماه است در کتاب خدا«‪.‬‬ ‫»عدة ما ‌‬
‫پس دللت کرد که ماه قمری است نه شمسی‪ .‬سققپس رسققول‬
‫خدا ‪ ‬آن را طبق کتاب خدا بیققان کققرد کققه مققاه گققاهی ‪ 29‬روز و‬
‫گاهی ‪ 3‬روز است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ از ابی العباس از ربیققع کققه‬
‫گفت‪ :‬شققافعی گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در وجققوب روزه در آیققة ‪185‬‬
‫سورة بقره فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪110‬‬

‫‪    ‬‬


‫)بقره ‪(185 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ماه رمضان ماهی که در آن قرآن نازل شده‪ «...‬تا آخر‪.‬‬
‫و بیان کرد که چند روزی روزه واجب شده و برای ایشان قققرار‬
‫داد که در حال مرض و سفر افطار کنند و شمارة آن را بشققمارند‬
‫تا بعدا آن را کامققل گرداننققد‪ .‬و خققبر داد کققه خققدای تعققالی آسققانی‬
‫ایشان را خواسته‪.‬‬
‫وقول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪    ‬‬‫﴿‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪.﴾‬‬
‫»و هققر کققس کققه از شققما مریققض یققا مسققافر بققود پققس‬
‫روزهای دیگری را روزه گیرد«‪.‬‬
‫احتمال دو معنی دارد‪:‬‬
‫یکی اینکه در حال سفر و مرض روزه بر ایشان نیست‪.‬‬
‫و دیگر اینکه افطار کنند که به زحمت نیفتند‪.‬‬
‫و وجوب روزه و افطار در مرض و سفر در یک آیه نازل شققده‪،‬‬
‫و یک آیه یک کلم و تمام آیه قطع کلم است‪ .‬و مققا از آیققة افطققار‬
‫هایم‪ .‬شققافعی )رحمققه اللققه(‬ ‫مریققض و مسققافر رخصققت را فهمیققد ‌‬
‫گوید‪ :‬پس هر کس ایققامی از مققاه رمضققان را افطققار کققرد از روی‬
‫عذر‪ ،‬پس آنها را قضا کند چه پی در پی و چه متفرقققه‪ ،‬زیققرا خققدا‬
‫فرمققققققققققققققوده‪    ﴿ :‬‬
‫‪» ،﴾‬چند روزی از ایام دیگر« و نفرموده پی در پی‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی گوید‪ :‬قول خدای تعالی در سققورة بقققره‬
‫آیة ‪:184‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(184 /‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و بر کسانی که روزه بققر ایشققان طققاقت فرساسققت فققدیه‬
‫است که مسکینی را طعام دهند«‪.‬‬
‫هاند‪.‬‬
‫گفته شده‪ :‬طاقت داشته سپس عاجز شد ‌‬
‫‪111‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫در کتاب روزه )کققه جققزء دوم از کتققاب »الم« شققافعی اسققت(‬
‫یشققود ایققن اسققت کققه بققه‬
‫گوید‪ :‬حققالی کققه مققوجب تققرک صققوم م ‌‬
‫کوشش و زحمت بسیاری که تحمققل آن سققنگین شققده مبتل شققود‬
‫چه مریض و چققه زن حققامله‪ ،‬کققه اگققر روزه بققاعث زیققادتی مققرض‬
‫گردد و یا موجب احتمال زیادتی باشد افطار کند‪ .‬و زن حامله اگر‬
‫بترسد که به فرزندش ضرر برسد‪ .‬و هم چنین زن شیردهنده اگققر‬
‫به شیر او ضرری وارد گردد افطار کند‪ .‬و در شرح این بسط داده‬
‫است‪.‬‬
‫و در کتاب قدیم زعفرانققی از او روایققت کققرده و گویققد‪ :‬شققنیدم‬
‫اصحاب از او نقل کردند که سؤال شد از تأویل قول خدای تعالی‪:‬‬
‫﴿ ‪   ‬‬
‫‪ ،﴾   ‬گویقققا چنیقققن‬
‫تأویل کرده بود که هرگاه طاقت ندارد فدیه دهد‪.‬‬
‫ودر کتاب حرمله در آنچققه کققه از شققافعی قققرائت کققردم کققه او‬
‫گوید‪ :‬عکوف ملزم کردن مققرد اسققت خققود را و نگاهداشققتن خققود‬
‫است از چیزی‪ ،‬کار نیک باشد و یا گنققاه کققه او را عققاکف گوینققد‪ .‬و‬
‫استدلل کرده به آیة ‪ 138‬سورة اعراف‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬اعراف ‪(138 /‬‬
‫تهقای خقود عقاکف‬
‫»ققوم موسققی رسققیدند بقه قققومی بقر ب ‌‬
‫بودند«‪.‬‬
‫تها نگاهداشته بودند‪ .‬و نیز استدلل کرده به‬‫یعنی خود را نزد ب ‌‬
‫تپرستان گوید‪:‬‬ ‫آیة ‪ 52‬سورة انبیاء که ابراهیم ‪ ‬به ب ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫)انبیاء ‪(52 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪112‬‬

‫هایققد‬
‫هها کققه شققما خققود را حبققس آنهققا کرد ‌‬
‫»ایققن مجسققم ‌‬
‫چیست«‪.‬‬
‫گفته شده که آیا برای اعتکاف اصلی آیة در کتاب خدای تعققالی‬
‫هست؟ جواب بلی‪ ،‬در سورة بقره آیة ‪:187‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(187 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»هنگامی که در مساجد معتکفید با زنان مباشرت نکنید«‪.‬‬
‫و عکققوف در مسققاجد صققبر کققردن و خققود را نگاهداشققتن در‬
‫مساجد است برای عبادت خدای تعالی و طاعت او‪.‬‬

‫آنچه از شافعی رسیده در حج‬


‫و در بین آنچه خبر داد ما را ابققو عبققدالله الحققافظ بطققور اجققازه‬
‫این است که خبر داد ما را ابوالعباس از ربیققع کققه گفققت‪ :‬شققافعی‬
‫های که در آن وجوب حققج بیققان شققده آیققة‬ ‫)رحمه الله( فرموده‪ :‬آی ‌‬
‫‪ 97‬سورة آل عمران است که خدای تعالی فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)آل عمران ‪(97 /‬‬
‫»برای خدا بر مردم است که خانة او را زیققارت کننققد کسققی‬
‫که راهی به سوی او بتواند«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 196‬بقره فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(196‬‬
‫»و حج و عمره را برای خدا به اتمام رسانید«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( از ابققن عیینققه‪ ،‬او از ابققن ابققی نجیققح‪ ،‬او از‬
‫عکرمه روایت کرده که گفت‪ :‬چون آیة ‪ 85‬سورة آل عمران‪:‬‬
‫‪113‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪       ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)      ‬آل عمران ‪/‬‬
‫‪(85‬‬
‫»هر کس دینی غیر از اسلم بجوید هرگز از او قبققول نشققود‬
‫و او در آخرت از زیانکاران است«‪.‬‬
‫نازل شد‪ ،‬یهود گفتند‪ :‬ما مسلمانیم‪ ،‬پققس خققدا بققه رسققول خققدا‬
‫فرمود‪ :‬با ایشققان محققاجه کققن کققه حققج برونققد‪ .‬رسققول خققدا ‪ ‬بققا‬
‫ایشان محاجه کرد که حج کنید‪ .‬گفتند‪ :‬بققر مققا مقققرر نشققده و حققج‬
‫نکردند‪ .‬پس خدا فرمود‪:‬‬
‫﴿‪              ‬‬
‫‪) .﴾        ‬آل عمننران‪:‬‬
‫‪.(97‬‬
‫ینیاز از جهانیان است«‪.‬‬ ‫»هر کس کافر شود خدا ب ‌‬
‫ینیاز است‪.‬‬ ‫عکرمه گوید‪ :‬هر کس کافر شود از اهل ملل خدا ب ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬عکرمه قول خدا را بیان کرده زیرا کفققر بققه حققج‪،‬‬
‫های از کتاب خدا‪ ،‬و آن کفر است‪.‬‬ ‫کفر به آی ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( از مسلم بن خالد و سعید بن سالم از ابن‬
‫فَر‪﴾...‬‬‫ن كَ َ‬‫م ْ‬ ‫و َ‬‫جریج روایت کرده که گفت‪ :‬مجاهد گفته‪ :‬جملة‪َ ﴿ :‬‬
‫یبیند و اگققر‬ ‫در حق کسی است که اگر حج کند آن را کار نیکی نم ‌‬
‫یشمرد‪ .‬سعید بن سققالم معتقققد بققود کققه انکققار‬ ‫نکند آن را گناه نم ‌‬
‫یباشقد و کقافر‬ ‫های از کتاب خدای عزوجققل م ‌‬ ‫وجوب حج کفر به آی ‌‬
‫است‪ .‬و این واضح است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العبققاس الصققم‬
‫از ربیع که شافعی گفتققه‪ :‬قققول خققدای تعققالی‪   ﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬‫‪        ‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ .﴾   ‬استطاعتی کققه در سققنت و اجمققاع‬
‫بیان شده این است که قادر باشد بققر تهیققة مرکققب و زاد و توشققه‬
‫که او را برساند و بر گرداند و او توانائی سوار شدن داشته باشققد‬
‫و یا مالی داشته باشد که کسی را برای حج اجیرکند و یا کسی را‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪114‬‬

‫داشته باشد که اگر امر کرد در عوض او حج کند‪ .‬و در شققرح ایققن‬
‫مطلب شققافعی بسققط کلم داده اسققت‪ .‬و همانققا مقصققود‪ ،‬از ایققن‬
‫کلم استطاعتی است که سبب وجوب حقج باشقد‪ .‬آن اسقتطاعتی‬
‫که خلق و ایجاد خدا باشد با کسب بنده شافعی )رحمققه اللققه( در‬
‫اول کتاب »الرساله« بیان کرده که‪ :‬حمد مخصوص خدائی اسققت‬
‫تهای او نشود مگققر بنعمققت توفیققق او‬ ‫که اداء شکر نعمتی از نعم ‌‬
‫های است که موجب شکر اوست بهمین نعمت تازه‪.‬‬ ‫که نعمت تاز ‌‬
‫یجویم بهدایت او‪ ،‬آن هققدایتی کققه هققر‬ ‫و بعد گوید‪ :‬و من هدایت م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫کس آن هدایت به او انعام شده گمراه نم ‌‬
‫و در آن کتاب گویققد‪ :‬مققردم بایققد خققود را بنققده بداننققد بققه اینکققه‬
‫بگویند ویا بجققا آرنققد آنچققه را مأمورنققد و از آن تجققاوز نکننققد‪ .‬زیققرا‬
‫هاند‪ ،‬هققر چققه دارنققد عطققای الهققی‬ ‫مردم خودشان بخود چیزی نداد ‌‬
‫یکنیم عطائی را که مققوجب‬ ‫است‪ ،‬جل ثناؤه‪ .‬پس از خدا سؤال م ‌‬
‫ادای حق او گردد و باعث مزید عطای او شود‪.‬‬
‫و تمام اینها را خققبر داده ابوعبققدالله از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی‪ ،‬و برای شافعی این جنس کلمات بسیار است کققه دللققت‬
‫یاعتمادی او به حققول و قققوة خققود‪ ،‬و اینکققه‬ ‫بر حسن اعتقاد او و ب ‌‬
‫بنده استطاعت عمل به طاعت خدا ندارد جز بتوفیق او‪ .‬و توفیققق‬
‫یتوان شکر نعمت گذشققته‬ ‫های است که ببرکت آن م ‌‬ ‫او نعمت تاز ‌‬
‫را کرد و عطایی اسققت کققه بققبرکت آن حققق او را بایققد ادا کققرد‪ .‬و‬
‫یشود هر کس که بآن انعام‬ ‫هدایت اوست که ببرکت آن گمراه نم ‌‬
‫شده‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العباس از ربیققع‬
‫از شافعی در بیان قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقرة‪.(197 :‬‬
‫ههای معینی باشد«‪.‬‬ ‫»حج را ما ‌‬
‫ههققای حققج‪ :‬شققوال و ذو القعققده و ذو الحجققه اسققت‪ .‬و‬ ‫گوید‪ :‬ما ‌‬
‫واجققب نشققده مگققر در تمققام شققوال و تمققام ذیقعققده و نققه روز از‬
‫یشققود و‬
‫ذیحجه‪ ،‬و هر گاه ده روز از ذی الحجه گذشت واجققب نم ‌‬
‫ههای حج در بعض آن حج است‪.‬‬ ‫این ماه از ما ‌‬
‫و در بیان قول خدای تعالی )سورة بقره آیة ‪:(196‬‬
‫‪115‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪   ‬‬


‫‪                 ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪      ‬‬
‫)بقره ‪(196 /‬‬
‫»آن )احکققامی کققه ذکققر شققد( مخصققوص کسققی اسققت کققه‬
‫خانوادة او )و وطن او( مسجد الحرام )یعنی مکه( نباشد«‪.‬‬
‫پس مقصود از حاضر کسی است که نزدیک آن باشد‪ ،‬و آن هققر‬
‫کسی است که از نزدیکترین میقات به مکه نزدیکققتر باشققد‪ .‬یعنققی‬
‫بین او و مکه از دو شب راه کمتر باشد‪.‬‬
‫و »خبر داد ما را« ابوسعید از ابققی العبققاس از ربیققع کققه گفققت‪:‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در آنچه از وکیع به او رسققیده از شققعبه‬
‫از عمرو بن مره از عبدالله بن سلمه از علی )رضی الله عنققه( در‬
‫هاش‬ ‫ههققای خققانواد ‌‬
‫آیة ‪ 196‬سورة بقره کققه گفققت‪ :‬حاضققر‪ ،‬از خان ‌‬
‫یبندد‪.‬‬
‫احرام م ‌‬
‫و »خبر داد ما را« ابو سعید از ابی العبققاس از ربیققع از شققافعی‬
‫یکنققد‬‫که گفت‪ :‬واجب نیست خون ریختن بر کسی که حج تمتققع م ‌‬
‫تا آنکه احرام به حج بندد‪ ،‬زیققرا خققدای تعققالی در آیققة ‪ 196‬سققورة‬
‫بقره فرموده‪:‬‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬بقره ‪(196 /‬‬
‫»پس هر کس پس از عمره به حج پرداخت‪ ،‬هر چققه میسققر‬
‫شود از قربانی ذبح کند«‪.‬‬
‫و در کتاب خدا روشقن اسققت کققه تمتققع همققان احققرام بسققتن از‬
‫عمره است تا آنکه داخل شود در احرام حج‪ ،‬و چون داخل احققرام‬
‫حج شد تمتع را کامل کققرده و تمتققع را انجققام داده‪ ،‬و چققون کامققل‬
‫کرد واجب است بر او ریختن خونی )در منی(‪ ،‬و این قققول عمققرو‬
‫بن دینار است‪.‬‬
‫یگققوییم‪ :‬آنچققه میسققر اسققت از هققدی‪،‬‬ ‫شققافعی‪ ،‬گویققد‪ :‬و مققا م ‌‬
‫گوسققفندی اسققت‪ .‬و از ابققن عبققاس روایققت شققده‪ ،‬پققس آنکققه‬
‫گوسفندی نیافت پس سه روز روزه بگیققرد در اوقققاتی کققه احققرام‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪116‬‬

‫بسته تا روز عرفه‪ ،‬و هرگاه روزه نگرفت‪ ،‬پس از منققی در مکققه و‬
‫یقا در سققفر روزه بگیققرد و هفققت روز بعقد از آن‪ .‬و در جقای دیگققر‬
‫گوید‪ :‬و هفت روز در بازگشققت بققه وطققن‪ ،‬و در جققای دیگققر گویققد‪:‬‬
‫هرگاه به خانة خود برگشت‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو زکریقا بقن ابقی اسقحاق از ابقی العبقاس از‬
‫ربیع از شافعی از ابن عیینه از هشقام از طقاووس در آنچققه گمقان‬
‫حجققر از خانققة کعبققة اسققت‪ ،‬و خققدای تعققالی در‬
‫دارم که او گفققت‪ِ :‬‬
‫سورة حج آیة ‪ 29‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫)حج ‪(29 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»و باید طواف کنند به خانة کعبه«‪.‬‬
‫حجققر را‬‫حجر طققواف نمققود و ِ‬ ‫و بتحقیق رسول خدا ‪ ‬از پشت ِ‬
‫های از‬‫داخل طواف کرد‪ .‬شافعی در غیر این روایقت گویقد‪ :‬از عقد ‌‬
‫حجققر را از کعبققه‬
‫یکردند کققه ِ‬
‫اهل علم از قریش شنیدم که ذکر م ‌‬
‫جدا شده بقدر شش ذراع‪.‬‬
‫و شافعی در ذیل قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(196 /‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»هر کس از شما که بیمار بود و یا آزاری بسر داشت«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬ظاهر قرآن این است که مریض و آنکققه در سققر او آزاری‬
‫یباشد‪.‬‬‫است و اگرچه مریض نباشد مأذون به تراشدن مو م ‌‬
‫»خبر داد مرا« ابو عبدالله باجازه کققه ابققو العبققاس حققدیث کققرد‬
‫ایشان را از ربیع که گفت‪ ،‬شافعی )رحمققه اللققه( در حققج فرمققوده‬
‫یتواند حج کند و حج واجب بر او نوشققته نشققده‪ ،‬زیققرا‬ ‫که‪ :‬طفل م ‌‬
‫خدای تعالی بفضل نعمتش مردم را طبق اعمالشققان چنققد مقابققل‬
‫یدهد و بر مؤمنین منت گذاشته به اینکه ذریات آنان را به‬ ‫ثواب م ‌‬
‫ایشان ملحق کرده و اعمال ایشان را برایشققان زیققاد گردانیققده‪ ،‬و‬
‫در سورة طور آیة ‪ 21‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬ ‫﴿‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪117‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬


‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ﴾ ‬طور ‪(21 /‬‬
‫»و آنققان کققه ایمققان آورده و فرزندانشققان بسققبب ایمققان از‬
‫ایشان پیروی کرده باشند فرزندانشان را بققه ایشققان ملحققق‬
‫هایم هققر کققس گققرو‬
‫گردانیم و از عمل ایشققان چیققزی نکاسققت ‌‬
‫اعمال خویش باشد که انجام داده است«‪.‬‬
‫ههای ایشان منققت گققذارده بققه داخققل نمققودن‬
‫پس چنانکه بر ذری ‌‬
‫بهشت خود بدون عمل‪ ،‬منت گذارده بر آنان که عمل نیک در حققج‬
‫را برایشققان بنویسققد و اگرچققه واجققب نباشققد بققر ایشققان‪ ،‬سققپس‬
‫شافعی به سنت استدلل کرده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو عبدالله الحافظ از ابی العباس از ربیققع کققه‬
‫گفت‪ ،‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعققالی در آیققة ‪ 125‬بقققره‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)  ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(125‬‬
‫»و بیاد آر آنگاه را که ما خانة کعبه را بققرای مققردم مرجققع و‬
‫محل امن قرار دادیم«‪.‬‬
‫ة« در کلم عرب موضققع و محققل اسققت‬ ‫شافعی گوید‪» :‬ال ْ َ‬
‫مَثاب َ ُ‬
‫یشوند چه ابتققدائا ً جمققع شققوند و چققه‬
‫که مردم به سوی او جمع م ‌‬
‫پس از برگشتن چنققانکه در اشققعار ورقققه بققن نوفققل و خققداش بققن‬
‫زهیر نصری و دیگران آمده‪.‬‬
‫شافعی در قول خدای تعالی که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪118‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)عنکبوت ‪(67 /‬‬
‫»آیا ندیدند که ما حرمققی را امققن قققرار دادیققم در حققالی کققه‬
‫یشوند«‪.‬‬ ‫مردم از اطرافشان ربوده م ‌‬
‫گوید‪ :‬و اللققه اعلققم‪ ،‬یعنققی کسققی کققه بققه آن حققرم بققرود ربققوده‬
‫یشود و خدای تعالی به ابراهیم خلیل خود‪ ‬در سورة حج آیة‬ ‫نم ‌‬
‫‪ 27‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)  ‬حج ‪/‬‬
‫‪(27‬‬
‫»اعلم کققن در بیققن مققردم بققه رفتققن حققج‪ ،‬بیاینققدت بطققور‬
‫پیادگانی و بر هر شتر لغری ز یطهر درة عمیقی بیایند«‪.‬‬
‫یگفققت‪:‬‬ ‫شافعی گوید‪ :‬از اهل علم مققورد پسققندم شققنیدم کققه م ‌‬
‫چون خدای تعالی ابراهیم‪ ‬را امر کرد بققه ایققن نققدا‪ ،‬او بققر مقققام‬
‫ایستاد و فریاد کرد بندگان خدا دعوت خدا را اجابت کنید‪ ،‬پققس او‬
‫را اجابت کردند حقتی کسقانی کقه در پشققت مقردان و رحقم زنقان‬
‫بودند‪ ،‬پس هر کس پس از دعوت او حج رود او از کسققانی اسققت‬
‫کققه دعققوت ابراهیققم ‪ ‬را اجققابت کققرده و وفققا نمققوده‪ ،‬و داعققی‬
‫پروردگار خود را لبیک گفته است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العبققاس الصققم‬
‫از ربیع که گفت‪ :‬از شافعی سؤال کردم از حکم کسی کققه چیققزی‬
‫از صید را بکشد در حالی که محرم است او گفت‪ :‬هر کس چیزی‬
‫از جنبنققدگان را بکشققد جققزائی بماننققد آن از چهارپایققان دارد‪ ،‬زیققرا‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫خدای تعالی م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪119‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪      ‬‬ ‫‪         ‬‬


‫‪         ‬‬
‫)مائده ‪(95 /‬‬
‫»و کسی که صققید را عمققدا بکشققد پققس بماننقد آنچققه کشققته‬
‫جزائی دارد از چهار پایان«‪.‬‬
‫یباشد مگر بقرای حیوانقات رونقده‪ ،‬امقا پرنقده ماننقد‬‫و مانند نم ‌‬
‫یگققوئیم‪ :‬بققرای‬
‫ندارد‪ ،‬و مانند آن قیمت آن است مگققر آنکققه مققا م ‌‬
‫صید کبوتر مکه برای پیروی اخبار وارده گوسفندی است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العبققاس الصققم‬
‫از ربیع بن سلیمان که گفت‪ :‬شافعی در ذیل قول خدای تعققالی‪﴿ :‬‬
‫ن‬
‫من َ‬
‫ل ِ‬ ‫منا َ‬
‫قَتن َ‬ ‫مْثن ُ‬
‫ل َ‬ ‫جنَزاءٌ ِ‬ ‫مندا ً َ‬
‫ف َ‬ ‫ع ّ‬
‫مت َ َ‬
‫م ُ‬ ‫من ْ ُ‬
‫كن ْ‬ ‫قت ََلن ُ‬
‫ه ِ‬ ‫ن َ‬
‫م ْ‬‫و َ‬‫َ‬
‫عم ِ﴾‪ ،‬گوید که مثل مفرد است نه امثال کققه جمققع اسققت‪ ،‬پققس‬ ‫الن ّ َ‬
‫چگونه گمان شده که اگر ده نفر یک صید را کشققتند جققزای آن ده‬
‫مثل است‪.‬‬
‫و در کلم شافعی چنین آمده در فرق میان مثققل و کفققارة قتققل‬
‫که کفارة معین است‪ ،‬ولی مثل غیر معین است‪ ،‬پس مثل به دیققه‬
‫هتر است‪ ،‬و استدلل کرده در وجققوب مثققل در جققزاء‬ ‫و قیمت شبی ‌‬
‫حیوانات صید نه قیمت به ظاهر آیه که خدای عزوجققل فرمققوده‪﴿ :‬‬
‫ع نم ِ﴾‪ ،‬و بتحقیققق عمققر و‬ ‫ن الن ّ َ‬
‫من َ‬ ‫قت َن َ‬
‫ل ِ‬ ‫مننا َ‬
‫ل َ‬‫مث ْن ُ‬
‫جنَزاءٌ ِ‬ ‫َ‬
‫ف َ‬
‫عبدالرحمن و عثمان و علی و ابن عباس و ابن عمر و غیر ایشققان‬
‫هاند بققه مثققل از‬‫ههای پراکنده حکم کرد ‌‬ ‫در شهرهای مختلفه و زمان ‌‬
‫چهارپایان‪ .‬پس حاکم ایشان در شتر مرغ حکم کرده بققه بققدنه کققه‬
‫شتر باشد در حققالی کققه شققتر مققرغ بققا شققتر در )قیمققت( مسققاوی‬
‫نیست‪ ،‬و در الغ وحشی حکم کرده به گاو و حال آنکه آن مساوی‬
‫با گاو نیست‪ ،‬و در کفتار حکم کرده به میش در حالی که کفتار بققا‬
‫میش مساوی نیسققت‪ ،‬و در آهققو حکققم کققرده بققه بققز در حقالی کقه‬
‫گاهی قیمت آهو به چند مقابل زیادتر اسققت‪ .‬و در خرگققوش حکققم‬
‫کرده به بچه بزی‪ ،‬و در یربوع که حیوانی شبیه موش اسققت حکققم‬
‫کرده به بچه بزی‪ ،‬در حالی که اینها مساوی نیستند‪ .‬پس این حکم‬
‫هتر از‬ ‫کتققر باشققد و شققبی ‌‬
‫دللت دارد که ایشان به حیوانی کققه نزدی ‌‬
‫هاند نه از جهت قیمت‪ .‬و اگر به قیمت حکققم‬ ‫حیث جسم حکم کرد ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪120‬‬

‫نهققا و شققهرها احکققام ایشققان اختلف پیققدا‬ ‫یکردنققد بحسققب زما ‌‬ ‫م ‌‬


‫یکرد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫خبر داد ما را ابوزکریا بن ابی اسققحاق از ابوالعبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی از سعید بن سالم از ابققن جریققج کققه گفققت‪ :‬بققه عطققا ‪ -‬در‬
‫قت ُُلوا الصيد َ‬
‫قت َل َ ُ‬
‫ه‬ ‫ن َ‬
‫م ْ‬
‫و َ‬
‫م َ‬
‫حُر ٌ‬ ‫م ُ‬‫وأن ْت ُ ْ‬
‫ّ ْ َ َ‬ ‫قول خدای تعالی‪﴿ :‬ل ت َ ْ‬
‫ع نم ِ﴾‪» .‬صققید را‬‫ن الن ّ َ‬‫م َ‬ ‫ل ِ‬ ‫ما َ‬
‫قت َ َ‬ ‫ل َ‬‫مث ْ ُ‬
‫جَزاءٌ ِ‬ ‫مدا ً َ‬
‫ف َ‬ ‫ع ّ‬
‫مت َ َ‬
‫م ُ‬‫من ْك ُ ْ‬
‫ِ‬
‫مکشید در حالی که محرمید و هر کس از شما آن را عمدا ً بکشققد‬
‫پس جزاء آن مانند آنست از چهققار پایققان«‪ -‬گفتققم‪ :‬اگققر کسققی بققه‬
‫خطا بکشد آیا غرامتی دارد؟ گفت‪ :‬بلققی‪ ،‬بققاین غرامققت محرمققات‬
‫تها گذشته است‪.‬‬ ‫یشود و بآن سن ‌‬ ‫الهی تعظیم م ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬روایت کرد ما را مسلم و سعید از ابققن جریققج از‬
‫عمرو بن دینار که گفت‪ :‬مردم را دیدم که در خطا مورد غرامتنققد‪،‬‬
‫و در این باره شافعی از عماره و عبدالرحمن بن عوف رضی الله‬
‫عنهما روایت کرده در مورد دو مردی که اسققبان خققود را راندنققد و‬
‫به آهوئی رسیدند در حالی که محرم بودند‪ ،‬بر آنان حکققم شققد بققه‬
‫بزی‪ ،‬و عمر‪ ‬قرائت کرد آیة‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪)    ‬مائده ‪(95 /‬‬
‫شافعی این مسئلة خطا را قیاس کرده بر قتققل مققؤمن خطققائی‬
‫که خدا در سورة نساء آیة ‪ 92‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)نساء ‪(92 /‬‬ ‫‪﴾  ‬‬
‫»و هر کس مؤمنی را بخطا بکشد پس اسیر مقؤمنی را آزاد‬
‫های تسلیم کسان مقتول نماید«‪.‬‬
‫کند و دی ‌‬
‫تهققا در‬‫و منع از قتل عمومیت دارد و مسلمین فرق بیققن غرام ‌‬
‫هاند چه مردم باشققد و چققه امققوال عمققد باشققد و یققا‬
‫ممنوع نگذاشت ‌‬
‫خطا‪.‬‬
‫‪121‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫خبر داد ما را ابوسعید بققن ابققی عمققرو از ابوالعبققاس از ربیققع از‬


‫شافعی که گفت‪ :‬اصل صید حیوان مأکول اللحققم اسققت و اگرچققه‬
‫یشود‪.‬‬ ‫غیر آن نیز صید نامیده م ‌‬
‫یکنی به قول خدای تعالی که در سورة مائده آیققة ‪4‬‬ ‫آیا نظر نم ‌‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪.(4 /‬‬
‫هایقد از حیوانقات شقکاری‬ ‫»حلل است آنچه را که تعلیقم داد ‌‬
‫هاید از آنچه خدا بققه شققما یققاد داده تعلیمشققان‬
‫که تربیت کرد ‌‬
‫هاند«‪.‬‬
‫یکنید پس بخورید از آنچه برای شما نگاه داشت ‌‬ ‫م ‌‬
‫زیرا معقول نزد مردم این بود که حیوانات شققکاری را بققر سققر‬
‫یکنقی بقه ققول‬ ‫یفرسقتادند‪ .‬آیقا نظقر نم ‌‬
‫حیوانی که مأکول بقود م ‌‬
‫خدای تعالی در آیة ‪ 96-94‬سورة مائده که فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(96-94 /‬‬
‫ههای‬
‫تهای شما و نیز ‌‬
‫»خدا شما را به چیزی از صید که دس ‌‬
‫یرسد آزمایش کند«‪.‬‬‫شما به آن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪122‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪/‬‬ ‫‪)  ‬مائده‬
‫‪(96‬‬
‫»برای شما صید دریا حلل شده است‪ ،‬و طعققام آن بهققره و‬
‫معاش برای شما و برای قافله است‪ ،‬و بر شما حرام شققده‬
‫است صید بیابان مادامی که محرمید«‪.‬‬
‫که در این دو آیه خققدای تعققالی دللققت کققرده بققر اینکققه در حققال‬
‫احرام بر ایشان حرام اسققت از صققید بیابققان آنچققه قبققل از احققرام‬
‫حلل بود خوردن آن‪ .‬و در جای دیگر شافعی گویققد‪ :‬خققدا فقققط در‬
‫احرام حرام نکرده مگر آنچه قبل مباح بود‪ ،‬اما آنچه حرام بوده بر‬
‫محل همان حرام بودن اول کافی بوده است‪.‬‬
‫شققافعی گویققد‪ :‬و اگققر بققه ایققن معنققا نبققود رسققول خققدا ‪ ‬امققر‬
‫یکرد به قتل سگ گزنققده و عقققرب و کلغ و زغققن و مققوش در‬ ‫نم ‌‬
‫حرم و در خارج حرم‪ .‬ولیکن آن جنققاب مبققاح قققرار داد قتققل آنچققه‬
‫مضر باشققد از غیققر مققأکول اللحققم‪ .‬و شققافعی کلم را بسققط داده‬
‫است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابققو سققعید از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی از‬
‫مسلم از ابن جریج از عطاء که گفت‪ :‬محرم از صققیدی کققه کققرده‬
‫یدهد مگر صید مأکول اللحم‪.‬‬ ‫فدیه نم ‌‬
‫و در آنچه خققبر داد ابوعبققدالله بطققور اجققازه کققه عبققاس حققدیث‬
‫کرده ایشان را از ربیع از شافعی از سعید بن سالم از ابققن جریققج‬
‫که گفت‪ :‬به عطا گفتم‪ :‬در بیان قول خدا در سورة مائده آیة ‪:95‬‬
‫‪    ‬‬
‫)مائده ‪(95 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»خدا از گذشته عفو کرده«‪.‬‬
‫هاند‪ .‬گفتم‪ :‬قول خدا‪:‬‬
‫گفت‪ :‬یعنی از آنچه در جاهلیت کرد ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(95 /‬‬ ‫‪‬‬
‫‪123‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫گفققت‪) :‬و هققر کققس در اسققلم تکققرار کنققد خققدا از او انتقققام‬


‫یکشد( عطا گفت و بر او کفاره است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( تشبیه کرده این گناه را به آدم کشی و زنا‬
‫و آنچه در اینها و در کفر از وعدة عقققاب آمققده اسققت‪ ،‬چنققانکه در‬
‫سورة فرقان آیة ‪ 69-68‬فرموده‪:‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)      ‬فرقان ‪(69-68 /‬‬
‫»و آنچه در هر یکی از ایققن گناهققان آمققده از حققدود در دنیققا‪،‬‬
‫گوید چون خدا حدود را بر ایشان واجب کرده دللت دارد بر‬
‫یکند«‪.‬‬
‫اینکه عذاب آخرت حکم دنیوی را ساقی نم ‌‬
‫خبر داد ما را ابو زکریا ابققی اسققحاق از ابققی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع از شافعی از سعید از ابن جریج از عمرو بن دینار کققه گفققت‪:‬‬
‫هر چیزی که در قرآن در آن کلمة‪» :‬او« وارد شققده تخییققر اسققت‪،‬‬
‫مگر قول خدای عزوجل در سورة مائده آیة ‪:23‬‬
‫‪‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪                 ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪       ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫)مائده ‪.(32 /‬‬ ‫‪    ‬‬
‫کفاره ندارد زیرا اگر کفاره بود دیگر انتقام خدا معنی نداشت‪ .‬مترجم‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪124‬‬

‫یکننققد‬
‫»همانا جزای کسانی که با خدا و رسول او محققاربه م ‌‬
‫و در زمین به فساد کوشش دارند این است که کشته شوند‬
‫و یا به دار آویخته گردند و یا تبعید شوند«‪.‬‬
‫)زیرا آنکه محاربة مداوم علیه خدا و رسول داشققته و در زمیققن‬
‫فسققاد کققرده و هققم آدم کشققته و هققم غققارت کققرده و مققردم را‬
‫یشود‪ ،‬امققا آن کققس کققه فسققاد کققرده ولققی آدم‬‫ترسانیده کشته م ‌‬
‫نکشته و غارت نکرده باید تبعید شققود‪] .‬مققترجم[(‪ .‬شققافعی ماننققد‬
‫ابن جریج و دیگران در محارب و غیقر او در ایقن مسقئله مقوافقت‬
‫دارد‪ ،‬و نیز سعید از ابن جریج از عطا روایت کرده کققه هققر چیققزی‬
‫در قرآن کلمة »او« دارد صاحب آن مخیر است‬
‫عجره‪.‬‬
‫و شافعی در فدیه استدلل کرده به حدیث کعب بن ُ‬
‫و »خبر داد ما را« ابو زکریا از ابوالعباس از ربیع از شققافعی از‬
‫سعید از ابن جریج که گفت‪ :‬به عطا گفتم‪ :‬خدا فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(95‬ر‬
‫)مائدهاز‪ /‬چهققا‬ ‫‪‬‬
‫آنچه کشته‪) ،‬ذبح( حیققوانی‬ ‫‪‬‬
‫»پس جزائی دارد بمانند‬
‫یکنققد در‬‫پایان‪ ،‬که بمثلیت آن دو نفر عققادل از شققما حکققم م ‌‬
‫حالی که آن را هدیه به کعبه برساند و یا آنکه بعنوان کفاره‪،‬‬
‫مساکینی را اطعام کند‪ ،‬و یا معادل آن روزه گیرد‪ ،‬این حکم‬
‫برای آنست که بدی کارش را بچشد«‪.‬‬
‫او گفت‪ :‬این جزاء از جهت این اسققت کققه در حققرم ایققن کققار را‬
‫کرده و کفارة آن را باید همانجا ادا کند‪ .‬و اما روزه‪ ،‬پقس خقبر داد‬
‫ما را ابوسعید از ابی العباس از ربیع کققه گفققت‪ :‬شققافعی فرمایققد‪:‬‬
‫جزائی که بواسطة روزه باشد هر جا شد باشد )یعنی در هر جققای‬
‫که خواست در همانجا روزه بگیرد( زیرا منفعیققت بققرای مسققاکین‬
‫حرم در روزه نیست‪.‬‬
‫‪125‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و در روزه اسققتدلل کققرده در آنچققه خققبر داد مققرا ابوعبققدالله‬


‫الحافظ بطور اجازه از ابی العبققاس از ربیققع از شققافعی کققه گفتققه‬
‫اسققت‪ :‬خققدا بققرای آنکققه حققج متعققه کققرده و از فققدیه عققاجز اسققت‬
‫فرموده که روزة او سه روز است در ایام حج‪ ،‬و هفققت روز چققون‬
‫برگشت‪ ،‬و برای روزه منفعیت برای مساکین حرم نیست‪ ،‬بر خود‬
‫هگیر نافع است‪ ،‬پس هر جا خواست عمل کند‪.‬‬ ‫مرد روز ‌‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابققو العبققاس از ربیققع‪ ،‬از‬
‫شافعی‪ ،‬که گفت‪ :‬احصار و محاصره یعنی منققع شققدن از حققج کققه‬
‫خدای تعالی ذکر نموده کقه آیقة ‪ 196‬سقورة بققره نقازل شقده در‬
‫روز حدیبیه که خدا فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)البقرة‪.(196 :‬‬ ‫‪.﴾ ‬‬
‫»پققس اگققر از حققج منققع شققدید آنچققه میسققور اسققت از‬
‫حیوانققات را بققرای ارسققال و هدیققة کعبققه ذبققح و یققا نحققر‬
‫کنید«‪.‬‬
‫و رسول خدا ‪ ‬منع شد بواسطة دشققمن‪ .‬پققس آنکققه بیققن او و‬
‫خانة کعبه منع شود بواسطة مرض و یققا مققانع دیگققر در معنققی آیققه‬
‫نیست‪ ،‬زیرا آیه در مورد حائل شدن دشمن است‪ .‬واللققه اعلققم‪ .‬و‬
‫از ابن عباس روایت شده که گفت‪ :‬حصر و منعی نیست مگر منع‬
‫دشمن‪ .‬و از ابن عمر و عایشه بهمین معنی روایققت شققده اسققت‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گفت‪ :‬و رسول خدا ‪ ‬در خارج از حرم نحققر‬
‫نمود و گفتقه شقده در حقرم‪ ،‬و همانقا مقا معتققدیم کقه نحقر او در‬
‫خارج حرم بوده‪ ،‬و بعضی از حدیبیه در حرم بققوده و بعضققی از آن‬
‫در خارج حرم‪ ،‬زیرا خدا فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫)الفتح‪.(25 :‬‬ ‫‪.﴾   ‬‬
‫»اینان همان کسقانیند کقه کقافر شقدند و شقما را از مسقجد‬
‫یهققا کققه بسققته بودیققد بققرای قربانگققاه بققاز‬
‫الحققرام بققا قربان ‌‬
‫داشتند«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪126‬‬

‫و حرم تمامش محل قربانی است نققزد اهققل علققم )پققس چققون‬
‫یشود قربانی‬ ‫خدا فرموده‪ :‬قربانی به محل خود نرسیده معلوم م ‌‬
‫رسول خدا در خارج از حرم بوده(‌‪ .‬پس هر جا مردی منع شد چققه‬
‫نزدیک حرم باشد و چه دور‪ ،‬بواسطة دشققمن حققائل شققد‪ ،‬دشققمن‬
‫مسققلم باشققد و یققا کققافر‪ ،‬پققس مققردم ممنققوع‪ ،‬احققرام بسققته ذبققح‬
‫گوسفندی کند و از احرام خارج شود و قضائی بقر او نیسقت مگقر‬
‫حج او حجة السلم واجبی باشد که قضا بکند‪ .‬از جهت اینکه خققدا‬
‫فرموده‪ :‬اگر منع شدید آنچه میسر است قربانی کنیققد و نفرمققوده‬
‫قضاء کنید‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید از ابوالعباس از ربیع کققه گفققت‪ :‬شققافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪        ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)          ‬مائده ‪(96 /‬‬
‫»حلل شد برای شما صید دریا و طعام آن که مایققة بهققره و‬
‫زندگی شما و مسافران است«‪.‬‬
‫و در سورة فاطر آیة ‪ 12‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬فاطر ‪(12 /‬‬
‫»دو دریا مساوی نیستند‪ ،‬این یکی شیرین گوارا و آشامیدنی‬
‫است‪ ،‬و این دیگر شور و تلخ است و از همققه گوشققتی تققازه‬
‫یخورید«‪.‬‬‫م ‌‬
‫پس‪ ،‬گوید‪ :‬هر چه در آن صیدی باشد چاه باشد و یا محل جمققع‬
‫آب و یا چشمة شور و یا شقیرین‪ ،‬آن حکقم دریقا را دارد‪ ،‬در حقرم‬
‫باشد و یا خارج حرم‪ ،‬ماهی باشد و یا مانند آن از چیزهایی کققه در‬
‫‪127‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یکنند و اکثر زندگی او در آبست‪ .‬پس محققرم و غیققر‬ ‫آب زندگی م ‌‬


‫یتواند آن را صید کند و بخورد‪.‬‬ ‫محرم م ‌‬
‫یگیققرد‪ ،‬پققس آن از صققید‬‫های کقه در زمیققن مقأوی م ‌‬‫و امقا پرنقد ‌‬
‫یباشد‪ ،‬اگر صید شود جزاء و کفاره دارد‪.‬‬ ‫صحرا م ‌‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ او و حسققین بققن محمققد‬
‫های بقه مقن خقبر داده از او ابقو محمقد بقن‬ ‫الماسرجسقی‪ ،‬در جمل ‌‬
‫هاند که شافعی در ذیققل‬ ‫سفیان از یونس بن عبدالعلی روایت کرد ‌‬
‫آیة ‪ 199‬سورة بقره‪:‬‬
‫﴿ ‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقرة‪.(199 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪‬‬

‫»آنگاه حرکققت کنیققد از همققان جققائی کققه مققردم حرکققت‬


‫کنند«‪.‬‬
‫یگفتند‪:‬‬ ‫یکردند و م ‌‬
‫گوید‪ :‬قریش و قبائلی در عرفات توقف نم ‌‬
‫هایم و در جققاهلیت کسققی داخققل مققا‬‫ما ممتازیم هرگققز سققب نشققد ‌‬
‫هایم‪ ،‬ولققی سققایر مققردم در عرفققات‬ ‫نشده و همیشه در حققرم بققود ‌‬
‫یکردند‪ ،‬پس خدای تعالی ایشان را امر کرد که در عرفققه‬ ‫توقف م ‌‬
‫با مردم توقف کنند‪.‬‬
‫یققونس گویققد‪ ،‬محمققد بققن ادریققس بققرای مققن گفققت کققه »أیققام‬
‫معلومات« ده روز ذیحجققه اسققت و »أیققام معققدودات« فقققط ایققام‬
‫یشققود‪ ،‬و از‬ ‫یباشد‪ .‬و در کتاب بویطی گوید‪ :‬چنین گمان م ‌‬ ‫منی م ‌‬
‫ابن عباس روایت شده‪.‬‬

‫آنچه از شا فعی رسیده در‬


‫خرید و فروش و معاملت وارث و وصایا‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمققرو از ابققی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع از شافعی که گفت‪ :‬خققدای تعققالی در سققورة بقققره آیققة ‪275‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(275 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»خدا بیع را حلل و ربا را حرام فرمود«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪128‬‬

‫گوید‪ :‬حلل کردن بیع دو معنی را احتمال دارد‪ :‬یکی اینکه حلل‬
‫کرده هر بیعققی را کققه دو نفققر معاملققة خریققد و فققروش کننققد امققر‬
‫ایشان در این معامله جققایز اسققت و از رضققایت طرفیققن اسققت‪ ،‬و‬
‫این معنی ظاهرتر است‪.‬‬
‫دوم اینکه خدا بیع را حلل کقرده هرگقاه رسقول او کقه مقصققود‬
‫یکنققد از آن نهققی نکنققد‪ .‬پققس ایققن حکققم از جملققه‬‫خققدا را بیققان م ‌‬
‫احکامی است که خدا آن را در کتاب خود و به زبققان رسققول خققود‬
‫محکم نموده و چگونگی آن را بیان کرده‪ ،‬و یا از عمومققاتی اسققت‬
‫که خاص به آن اراده شده و رسول خدا بیان کققرده مقصققود او را‬
‫از حلل و حرام آن‪ ،‬و یا از عموماتی است کققه مبققاح نمققوده مگققر‬
‫آنچققه را بققر زبققان پیغمققبرش حققرام کنققد چنققانکه وضووشسققتن پققا‬
‫های که خفین ندارد‪.‬‬ ‫واجب است بر هر وضو گیرند ‌‬
‫و به هر معنی که باشد خدا بر خلق خود الزام نموده که بواجب‬
‫او از طاعت رسول عمل کنند‪ .‬پس چون رسققول خققدا ‪ ‬از داد و‬
‫یکنیققم بققر‬
‫ستدهائی نهی کرد که طرفیققن راضققیند‪ ،‬مقا اسققتدلل م ‌‬
‫اینکه مراد خدا از حلل بیع آن مواردی است که بر زبان رسول او‬
‫حرام نشده باشد )نه آن مواردی که حرام شده(‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو‪ ،‬گفققت‪ :‬حققدیث کققرد مققا را‬
‫ابوالعباس از ربیع از شافعی که او گفت‪ :‬خدا در سورة بقققره آیققة‬
‫‪ 282‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫﴿‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫دینی تا مدت معین گذاشتید باید‬
‫»هرگاه با یکدیگر قرار َ‬
‫آن را بین شما کاتبی با عدالت بنویسد«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫و در آیة ‪ 283‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪129‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(283 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫های نیافتیققد پققس گققروی‬
‫»و اگر در سققفری بودیققد و نویسققند ‌‬
‫قبض کنید پقس اگقر بعضقی بعقض دیگقر را امیقن دانسقت و‬
‫امانتی داد باید آن کس که امین شققناخته شققده امققانت او را‬
‫بوقتش برگرداند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید کققه‪ :‬در آیققه امققر شققده بققه کتققابت در‬
‫حضر و سفر‪ ،‬و خققدای تعققالی گققرو را ذکققر کققرده هرگققاه مسققافر‬
‫بودند و کققاتبی نیافتنققد‪ ،‬و ایققن کققار معقققولی اسققت )و خققدا دانققاتر‬
‫است(‪ ،‬در این آیه بیان شده که مأمورند بققه نوشققتن و گققرو بققرای‬
‫احتیاط به نفع مالک حق که حق او فراموش نشود و بیاد باشد نققه‬
‫اینکه نوشتن و یا گققرو گرفتققن واجققب باشققد زیققرا خققدای عزوجققل‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪.﴾  ‬‬
‫»اگر بعضی به بعض دیگر امین دانسته امققانتی داد بایققد‬
‫آنکه امین شده امانت را رد کند«‪.‬‬
‫‪  ‬‬ ‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ ،‬آیة‪  ﴿ :‬‬
‫‪...    ‬‬
‫یدهد و احتمال دارد بخصوص سلف باشد‪،‬‬ ‫دینی را م ‌‬‫﴾ احتمال هر َ‬
‫ولی در هر دینی بگوئیم و قیاس بر سلف کنیم‪ .‬ابن عبققاس گفتققه‪:‬‬
‫آیه در سلف وارد شده‪.‬‬
‫»خققبر داد مقا را« ابوسققعید از ابقی العبققاس از ربیققع کققه گفققت‪:‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪130‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)نساء ‪(6 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»یتیمان را بیازمایید تا هنگامی کققه بققه سققن ازدواج برسققند‪،‬‬
‫پققس اگققر در ایشققان رشققد عقلققی یافتیققد اموالشققان را در‬
‫اختیارشان بگذارید«‪.‬‬
‫دللت دارد بر اینکه حجر و منع از تصرف در مال بققرای یتیمققان‬
‫ثابت است تا دارای دو خصلت شوند‪ :‬یکی بلوغ و دیگر رشد‪.‬‬
‫)شافعی گوید(‪ :‬پس بلوغ کامل شدن ‪ 15‬سال است )کققه مققرد‬
‫و زن در این مققورد مسققاویند( مگققر آنکققه قبققل از ‪ 15‬سققال مققرد‪،‬‬
‫یشود‪.‬‬ ‫محتلم و یا زن حیض شود که چنین آثاری بلوغ شناخته م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪) :‬والله أعلم( رشد‪ ،‬صققلح در دیققانت‬
‫است تا آنکه شهادت او جایز باشققد و دیگققر اصققلح مققال اسققت‪ ،‬و‬
‫همانا اصلح مال به امتحان یتیم شناخته می شود‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی گوید‪ :‬خدا امر کرده اموال پسر و دخققتر‬
‫را به ایشان بدهند و مساوی نموده بین مرد و زن‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( در آیة ‪ 237‬از سورة بقره که فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(237 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»و اگر زنان را پیش از آنکه با ایشان آمیزش داشققته باشققید‬
‫طلق دادید و برای ایشققان مهقری معیقن کقرده بودیققد‪ ،‬پقس‬
‫نصف مهر را بدهید مگر آنکه زنان بخشند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬آیه دللت دارد بر اینکه بر مرد است که نصف مهققر او را‬
‫به او تسلیم کند مثل آنکه مدیون یک نفر اجنبی است و زن اختیار‬
‫دارد و مسلط اسقت کققه از مقال خقود عفققو کنققد و ببخشققد و خققدا‬
‫بخشققش را مسققتحب قققرار داده و ذکققر کققرده کققه آن بققه تقققوی‬
‫نزدیکققتر اسققت‪ ،‬و بیققن مققرد و زن را مسققاوی نمققوده کققه هققر یققک‬
‫‪131‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫نسبت به دیگری بخششی داشققته باشققد نسققبت بققه آن چیققزی کققه‬


‫برای او واجب شده است‪.‬‬
‫و خدای تعال در سورة نساء آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(4 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»مهریققة زنققان را بققه طیققب خققاطر )و بققدون توقققع(‪ ،‬بعنققوان‬
‫شکشقی بدهیقد‪ ،‬ولقی اگقر آنهقا چیقزی از آن را بقه طیقب‬ ‫پی ‌‬
‫نفس به شما واگذار کردند پس گوارا است آن را بخورید«‪.‬‬
‫پس بر مردان قققرار داده حققق واجققب و آنچققه بققرای زنققان مهققر‬
‫شده بدهند و برای مردان حلل کرده هر چه زنان با طیققب نفققس‬
‫به ایشان دادند‪.‬‬
‫و شافعی استدلل کرده به آیة فدیه در خلع و بقه آیقة وصققیت و‬
‫یتوانقد‬‫یدهقد و یقا م ‌‬‫دین‪ ،‬سپس گفته‪ :‬چقون زن در آنجقا مقالی م ‌‬
‫یتواند از هر چه خواسققت از مققال خققود بدهققد و‬ ‫وصیت کند پس م ‌‬
‫اگرچه به غیر اذن زوج باشد‪ .‬و کلم را بسط داده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابققو سقعید از ابقی العبقاس از ربیققع کقه گفققت‪:‬‬
‫شققافعی گویققد‪ :‬خققدای تعققالی ولیققت بققر سققفیه و ضققعیف و آنکققه‬
‫یتواند املء کند ثابت نموده و امققر کققرده ولققی او از طققرف او‬ ‫نم ‌‬
‫املء کند و ولی را قائم مقام او قرار داده در مواردی که از ولققی‬
‫ینیاز نیست‪.‬‬‫ب ‌‬
‫یتوانققد املء کنققد محتمققل‬ ‫گفته‪ :‬و بتحقیق گفتققه شققده آنکققه نم ‌‬
‫هترین معققانی نققاتوانی اسققت‪ .‬و اللققه‬ ‫است دیوانه باشد‪ ،‬و آن شققبی ‌‬
‫اعلم‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شافعی گوید‪ :‬و شخص آزاد در مورد دین هرگاه‬
‫یتققوان او را اجیققر کققرد زیققرا خققدای‬
‫برایش چیزی یافت نشققود نم ‌‬
‫تعالی در سورة بقره آیة ‪ 280‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪132‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(280‬‬
‫»اگر مدیون در سقختی اسقت او را مهلقت دهیقد تقا برایققش‬
‫میسر گردد«‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابققو سقعید از ابقی العبقاس از ربیققع کقه گفققت‪:‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة مائده آیة ‪ 103‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)مائده ‪(103 /‬‬
‫»خدا )مشروع( قرار نداده بحیره و نه سائبه و نققه وصققیله و‬
‫نه حام را‪ ،‬ولیکن کفار این دروغ را بر خدا بستند«‪.‬‬
‫یکردند‬ ‫پس این حیوانات را زمان جاهلیت حبس و منع از کار م ‌‬
‫و خدا قراردادهای آنان را باطل کرد و رسول خدا‪ ‬بقه امقر خققدا‬
‫یگفت‪ :‬تو ماننققد سققائبه‬ ‫باطل نمود‪ .‬و اهل جاهلیت به بندة خود م ‌‬
‫حر و آزادی‪ .‬پس چققون آزادی بققر حیوانققات زبققان بسققته روا نبققود‪،‬‬
‫رسول خدا ‪ ‬ملک آنها را به مالک آنها رد کرد‪ .‬و در اینها اقققوالی‬
‫گفتققه شققده و اهققل جقاهلیت ایققن کارهققا را در امققوال خققود برکققت‬
‫یشققمردند کققه در کتققاب »ولء«‬ ‫یدانسققتند و از اخلق گرامققی م ‌‬‫م ‌‬
‫بطور مبسوط ذکر شده است‪.‬‬

‫بحیره‪ ،‬ماده شتری بوده که پنققج شققکم بزایققد و پنجققم آن نققر باشققد‪ ،‬پققس‬ ‫‪‬‬

‫یدانسققتند‪ .‬و‬‫یسققاختند و گوشققتش را حققرام م ‌‬ ‫گوشش را شکافته و آزاد م ‌‬


‫سائبه‪ ،‬ماده شتری بوده که به نذر آزاد می کردند و از سققواری و بارکشققی‬
‫یکردند‪ ،‬و وصقیله‪ ،‬مقاده شقتری بقود کقه دو شقکم نقر بزایقد آزاد‬ ‫آزادش م ‌‬
‫یجهانیدنققد و بعققد آزاد‬
‫یشققد‪ .‬حققام‪ ،‬شققتر نققری بققود کققه ده سققال آن را م ‌‬‫م ‌‬
‫یشد‪.‬‬‫م ‌‬
‫‪133‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫خبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع کققه‬


‫گفت‪ :‬شافعی گوید‪ :‬خدا در سورة انفال آیة ‪ 75‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫)انفال ‪(75 /‬‬ ‫‪ ‬‬

‫»و صاحبان رحم یعنی خویشاوندان در کتاب خدا بعضی )در‬


‫ارث( سزاوارترند به بعضی دیگر«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬این آیه نققازل شققد بواسققطة اینکققه مققردم از یکققدیگر ارث‬
‫یبردنققد بواسققطة قسققم و یققاری‪ ،‬سققپس ارث بردنققد بقا سققلم و‬ ‫م ‌‬
‫یبققرد‪ ،‬و ورثققة او کققه مهققاجر‬
‫هجققرت‪ ،‬و مهققاجر از مهققاجر ارث م ‌‬
‫یبردند‪ ،‬و مهاجر نزدیکتر از ورثه بود‪ ،‬پس آیه نازل‬ ‫نبودند ارث نم ‌‬
‫شد که طبق کتاب خدا و فرض او خویشان میت سزاوارترند‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابوعبققدالله الحققافظ گفققت‪ :‬حسققین بققن محمققد‬
‫هام از محمد بن سفیان از یققونس بققن‬ ‫گوید‪ :‬در آنچه خبر داده شد ‌‬
‫عبدالعلی که شافعی در قول خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪:7‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪)  ‬نساء ‪(7 /‬‬
‫هایست از مققا تققرک والققدین و خویشققان‪ ،‬و‬
‫»برای مردان بهر ‌‬
‫هایست از ما ترک والدین و خویشان«‪.‬‬ ‫برای زنان بهر ‌‬
‫گوید‪ :‬بواسطة این آیه احکام جاهلیت نسخ شد و مقرر شد کققه‬
‫های است‪.‬‬‫برای مرد و زن از فرائض بهر ‌‬
‫و در قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪134‬‬

‫‪  ‬‬


‫‪‬‬
‫‪ ﴾...   ‬الية‪.‬‬
‫)النساء‪.(8 :‬‬
‫»و چون هنگام قسمت حاضر شدند خویشان و یتیمان و‬
‫مساکین‪ ...‬تا آخر آیه«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬هنگام قسمت مورد ارث باید کسانی که حاضرند از خققدا‬
‫بترسند و به خیر حاضر باشند و بترسد که خود او نیز رفتنی است‬
‫یگذارد‪.‬‬‫و جانشین م ‌‬
‫و خبر داد ما را ابوسعد بن ابی عمرو از ابی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع که شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعالی‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(8 /‬‬ ‫‪ ‬‬

‫»و چون هنگام قسققمت حاضققر شققدند خویشققان و یتیمققان و‬


‫مساکین پس به ایشان نیز از آن روزی دهید و بققا ایشققان بققا‬
‫نیکی و مهربانی سخن گوید«‪.‬‬
‫فرمققوده کققه خققدا امققر کققرده در آن کققه مقققداری از قسققمت را‬
‫روزی دهند به نزدیکان و یتیمان و مساکین که حاضققرند در هنگققام‬
‫قسمت‪ .‬و در آیه امر نشده کققه بققه دیگرانققی کققه ماننققد ایشققانند و‬
‫ههائی اسققت مثل ً‬ ‫حاضر نیستند چیزی داده شود‪ ،‬و برای این شققبی ‌‬
‫اگر کسی آمد ضیافت کن و اگر کسی به قصد تو نیامققده ضققیافت‬
‫لزم نیست و اگرچه محتاج باشد مگر آنکه خود بعنوان کار خققوب‬
‫یباشد به‬‫ضیافت کند‪ .‬و نظیر این تخصیص دادن رسول خدا ‪ ‬م ‌‬
‫نشاندن با خودش و لقمه را روغنی کردن برای کسی کققه متققولی‬
‫یشد از بندگان او یا خادم او‪.‬‬ ‫طعام م ‌‬
‫‪135‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬بعضی از اصحاب مققا گفتققه‪ :‬ایققن‬


‫هانققد‪ :‬در قسققمت غیققر‬
‫آیه در قسمت مواریث اسققت و بعضققی گفت ‌‬
‫یباشد‪ ،‬و من دوست دارم که‬ ‫عتر م ‌‬
‫ارث از غنائم است و این وسی ‌‬
‫هر قدر خود عطاکننده خوش دارد بدهد‪ ،‬و محروم نشوند‪.‬‬

‫تها نسخ شده‬ ‫آنچه از وصی ‌‬


‫»خبر داد ما را« ابو سققعید محمققد بققن موسققی از ابققی العبققاس‬
‫الصم از ربیع که شافعی در قول خدای تعالی در سورة بقره آیققة‬
‫‪:180‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪)  ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(180‬‬
‫»بر شما مققرر شقد کقه هرگققاه هنگقام مقرگ یکققی از شققما‬
‫رسید اگر مالی گذاشته وصیت کند برای والققدین و نزدیکققان‬
‫بخوبی که این سزاوار است بر مردم با تقوی«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬در کتاب خدای عزوجل فرض است بققر کسقی کقه خیقری‬
‫گذارد‪ ،‬و مقصود از خیر مال است که وصیت کند بققرای والققدین و‬
‫نزدیکان‪ ،‬ولی بعضی از اهل علم به قرآن گمان کرده کققه وصققیت‬
‫هاند در نزدیکانی‬‫برای والدین و نزدیکان نسخ شده‪ .‬و اختلف کرد ‌‬
‫که وارث نباشند‪ ،‬پس بیشتر از کسانی را که من ملقات کردم از‬
‫هاند‪:‬‬
‫هام گفت ‌‬
‫اهل علم و از کسانی که من از آنان چیزی حفظ کرد ‌‬
‫تها نسخ شده‪ ،‬زیرا امر به وصقیت وققتی بقوده کقه بوصقیت‬ ‫وصی ‌‬
‫یشققد‪ ،‬پققس چققون خداونققد میققراث را قسققمت کققرده‬
‫ارث بققرده م ‌‬
‫وصیت مستحب است‪ ،‬و این سخن تمامقا ً إن شققاء اللققه چنانسققت‬
‫هاند‪.‬‬
‫که گفت ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪136‬‬

‫و شققافعی )رحمققه اللققه( در عققدم جققواز وصققیت بققرای وارث‬


‫استدلل کرده بقه آیقة ارث‪ ،‬و بقه آنچقه از رسقول خقدا ‪ ‬روایقت‬
‫شققده کققه فرمققوده‪» :‬ل وصققية لققوارث«)‪ ،(1‬بققرای وارث وصققیتی‬
‫نیست‪.‬‬
‫و برای جواز وصیت برای غیرخویشان استدلل کرده به حققدیث‬
‫عمران بن الحصین که مردی شش عدد مملوک خققود را آزاد کققرد‬
‫و مالی غیر از آنها نداشت‪ ،‬پس رسول خدا‪ ‬آنها را سه قسققمت‬
‫کرد و دو نفر آنها را آزاد کرد و چهار نفققر آنهققا را بققه رقیققت بققاقی‬
‫گذارد)‪ ،(2‬سققپس فرمققود‪ :‬آزادکننققده عققرب اسققت‪ ،‬و همانققا عققرب‬
‫یشود کسی را که خویشی بین او و بین آنها نیسققت‪ .‬پققس‬ ‫مالک م ‌‬
‫اگر وصیت جز برای خویشان جایز نباشد‪ ،‬برای مملوکققان وصققیت‬
‫یشد در حالی که رسققول خققدا ‪ ‬بققرای مملققوکین تجققویز‬ ‫جایز نم ‌‬
‫کرد‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابوسعید بن ابی عمرو از ابققی العبققاس الصققم‬
‫از ربیع که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گفته‪ :‬در آنچه بطققور ودیعققه‬
‫گذاشته شده اگر آنگه ودیعه نزد او بققود گفققت‪ :‬بققه تققو پققس دادم‪،‬‬
‫قول‪ ،‬قول اوست‪ ،‬و اگر گفت‪ :‬تو امر کردی به فلنی بدهم و من‬
‫به او دادم‪ ،‬قول‪ ،‬قول ودیعه گذارنده است‪ .‬خدای عزوجل در آیققة‬
‫‪ 283‬سورة بقره فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(283 /‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬

‫»اگر بعضی از شما بعض دیگر را امین دانسته امانتی سپرد‬


‫باید آن کس که امین شمرده شده امانت را به او رد کند«‪.‬‬
‫و شققافعی گویققد‪ :‬خققدا دربققارة یتیمققان در آیققة ‪ 6‬سققورة نسققاء‬
‫فرماید‪:‬‬

‫‪ -‬سنن أبی داود )‪ ، 3/296‬حدیث‪ ،(3565 :‬سنن ترمذى )‪، 4/433‬‬ ‫‪1‬‬

‫حدیث‪ ، (2120 :‬وفرموده‪» :‬حسن صحيح«‪ ،‬سنن ابن ماجه )‪، 2/905‬‬
‫حدیث‪ .(2713 :‬و آلبانی گفته‪» :‬صحیح«‪.‬‬
‫‪ -‬صحیح مسلم )‪ ،1288 / 3‬حدیث‪.(1668 :‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪137‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫)نساء ‪(6 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»چون اموال یتیمققان را بققه ایشققان دادیققد بققر ایشققان شققاهد‬
‫بگیرید«‪.‬‬
‫و این بجهت این است که ولی یتیم همانا وصی پققدرش بققوده و‬
‫یا وصیی است کقه حقاکم او را معیقن کقرده و یقتیم نقزد او ودیعقه‬
‫نگذاشته‪ ،‬و در اینجا آنکه باید مققال بققه او داده شققود‪ ،‬ودیعققه گققذار‬
‫یخواهققد از تهمققت‬ ‫نیست‪ ،‬و لذا بر اوست که شققاهد بگیققرد اگققر م ‌‬
‫بری باشد‪ ،‬و همچنین است وصی‪.‬‬

‫آنچه از شافعی رسیده در‬


‫قسمت فئ و غنیمت و صدقات‬
‫»خبر داد را« ابوعبدالله الحافظ بطور اجازه از ابی العبققاس از‬
‫ربیع که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خققدای تعققالی در سققورة‬
‫انفال آیة ‪ 41‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪)  ‬انفال ‪/‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪(41‬‬
‫»بدانیقد آنچقه غنیمقت در روز جنقگ بردیقد پقس پنقج یقک آن‬
‫عنققوان زکققات مققال خققدا و رسققول و نزدیکققان و یتیمققان و‬
‫مساکین و ابن السبیل است«‪.‬‬
‫و در سورة حشر آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪138‬‬

‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)حشر ‪(6 /‬‬ ‫‪﴾  ‬‬

‫»و آنچه خدا به رسول خود عائد نمود از مال کفار پس شما‬
‫اسبی و شتری بر آن نتاختید«‪.‬‬
‫تا آنکه در آیة ‪ 7‬فرماید‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)حشر ‪(7 /‬‬ ‫‪﴾‬‬
‫»آنچققه خققدا برگردانیققد بققه رسققول خققود از امققوال اهققل ایققن‬
‫ههققا پققس‪ ،‬مققال خققدا و رسققول و خویشققاون و یتیمققان و‬ ‫قری ‌‬
‫مساکین و ابن السبیل است«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬فئ و غنیمققت مشققترکند در اینکققه در هققر دو یققک‬
‫پنجم است برای کسانی که خدا نام برده چه در یکجا جمققع شققوند‬
‫و جدا نباشققند و چققه جققدا باشققند‪ ،‬سققپس حکققم در چهققار پنجققم آن‬
‫بطوریست که خدا بیان کرده بر زبان رسققول خققود و در عمققل او‪،‬‬
‫زیرا رسول خدا ‪ ‬چهار پنجم غنیمت را تقسیم کرد و غنیمت کققه‬
‫بر آن با اسب و شتر تاخت شده برای کسانی است کققه حاضققرند‬
‫چه غنی و چه فقیر‪.‬‬
‫ولی »فئ« آنست که با اسب و شتر بر آن تققاخت نشققده‪ ،‬پققس‬
‫ههای عرینه کققه خققدا بققر او برگردانیققد‬ ‫سنت رسول خدا ‪ ‬در قری ‌‬
‫ً‬
‫این بود که چهار پنجم آن بدست رسول خدا ‪ ‬بود مخصوصققا نققه‬
‫مسلمین‪ ،‬رسول خدا ‪ ‬به هر جا کققه خققدا بققه او ارائه کققرده بققود‬
‫یکرد‪.‬‬
‫مصرف م ‌‬
‫و شافعی )رحمه الله( ذکر کرده حدیث عمر بن الخطققاب ‪ ‬را‬
‫هنگامی که علی و عباس ‪-‬رضی الله عنهمقا‪ -‬بققه مخاصققمه نققزد او‬
‫‪139‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫رفتند دربارة اموال رسول خدا ‪ .‬و اموال بنی النضیر از فئ بود‬
‫که مسلمین بر آن نتاخته بودند پس خالص به دسققت رسققول خققدا‬
‫‪ ‬بود نه مسلمین‪ ،‬و رسول خدا انفاق م ‌‬
‫یکققرد بققر خققانوادة خققود‬
‫یمانقد در خریقد وسقائل و سقلح‬ ‫نفقة یک سال را و هر چه زیاد م ‌‬
‫یکرد‪.‬‬‫جنگ برای مهیا بودن در جهاد راه خدا مصرف م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬به خبر عمر استدلل کردم بر اینکققه‬
‫تمام غنیمت مال اهققل خمققس نیسققت و اسققتدلل کققردم بققه قققول‬
‫خدای تعالی در سورة حشر که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)حشر ‪(7 /‬‬
‫»پس برای خدا و رسول و خویشققان و یتیمققان و مسققاکین و‬
‫ابن سبیل است«‪.‬‬
‫که خمس مال آنهاست‪ ،‬چون خمس مال آنان شد شکی نیست‬
‫که رسول خدا ‪ ‬تسلیم آنان کرد‪.‬‬
‫و استدلل کردم به آیة سورة انفال و آیة سورة حشققر کققه غیققر‬
‫یرسد‪.‬‬ ‫خمس به ایشان نم ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬و یافتم که خدای عزوجل حکققم کققرده در خمققس‬
‫به اینکه بر پنج طائفه است‪ ،‬زیرا قول خققدا مفتققاح و کلیققد سققخن‬
‫است‪ ،‬و برای اوست امر از قبل و از بعد‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬گذشت که رسول خققدا ‪ ‬بققه چققه کسققان انفققاق‬
‫یکرد از زوجات و غیر ایشان اگققر بققا ایشققان بودنققد‪ .‬و احققدی از‬
‫م ‌‬
‫اهل علم مخالفت نکرده و ندیدم و ندانستم کسی گفته باشققد‪ :‬آن‬
‫مال و نفقه مال ورثة ایشان است‪ .‬رسول خدا ‪ ‬زیادی غلت آن‬
‫یکرد‪ ،‬و در‬ ‫اموال را در آنچه صلح اسلم و اهل آن بود مصرف م ‌‬
‫اینجا شافعی بسط کلم داده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و سهم ذوی القربی بر بنی هاشققم و‬
‫یشود‪ ،‬و استدلل کرده به حدیث جبیر بققن‬ ‫بنی المطلب تقسیم م ‌‬
‫مطعم در قسمت رسول خققدا‪ ‬سققهم ذوی القربققی را بیققن بنققی‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪140‬‬

‫هاشم و بنی المطلب‪ .‬و فرمود‪» :‬بنی هاشم و بنققی المطلققب یققک‬
‫چیزند«)‪ .(1‬و این با شققواهدش در کتققب مبسققوطه و سققنن مققذکور‬
‫است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه اللقه( گویقد‪ :‬هقر چقه از غنقائم اهقل دار الحقرب‬
‫یشود جز مردان بققالغ کققه اختیققار بققا‬ ‫بدست آید تمامش قسمت م ‌‬
‫امام است بین اینکه منققت گققذارد بققه هققر یققک از ایشققان )کققه آزاد‬
‫گردد( یا کشته شود یا فققدا و معاوضققه و مقققابله شققود و یققا اسققیر‬
‫گردد‪ .‬و راه بنده شدن و فدا گرفتن راه همان سایر غنائم است‪.‬‬
‫و در کتاب قدیم استدلل کرده به قول خققدای تعققالی در سققورة‬
‫محمد آیة ‪:8‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)محمد ‪(4 /‬‬
‫»پس چون )در جنگ( ملقات کردیققد کسققانی را کققه کافرنققد‬
‫پس گردنهاشان بزنید تا هنگققامى كققه ]بسققيارى از[ آنققان را‬
‫كشتيد پس بندها را محکققم ببندیققد )یعنققی اسیرشققان کنیققد(‪،‬‬
‫پس از آن‪ ،‬یا منت گذارید )و آزادشان کنید( و یا فققدا گیریققد‬
‫)و به مقابله و معاوضه بپردازید( تا اینکه آثار حرب خاموش‬
‫گردد«‪.‬‬
‫و این قبل از انقطاع جنگ است‪ ،‬و رسققول خققدا ‪ ‬چنیققن کققرد‬
‫دربارة اسیران بدر‪ ،‬منت بر ایشان نهاد و فداء گرفت و حال آنکه‬
‫حرب بین او و قریش بر پا بود‪ .‬و بر ثمامه بن اثال الحنفی کققه او‬

‫‪ -‬صحيح بخاري )‪ ،1143 /3‬حديث‪ ،(2971 :‬سنن أبي داود )‪،161 /2‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث‪.(2978 :‬‬
‫‪141‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و قوم او در آن روز با رسول خدا ‪ ‬در جنگ بودند‪ ،‬پیشنهاد کققرد‬


‫که بر او منت گذارده شققود )و آزاد گققردد(‪ .‬و شققافعی بسققط کلم‬
‫داده است‪.‬‬
‫»خبر داد ما را« ابوعبدالله الحافظ از ابققی العبققاس محمققد بققن‬
‫یعقوب از ربیع بن سلیمان که گفت‪ :‬شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪:‬‬
‫خدای تعالی در سورة توبه آیة ‪ 60‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪... ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫﴾ )توبه ‪(60 /‬‬
‫»همانا صدقات برای فقراء و مساکین و کارمنققدان بققر آن و‬
‫نها )بردگانی که بققا آنققان‬
‫مؤلفة القلوب و در آزاد کردن گرد ‌‬
‫عقققد کتققابت شققده اسققت( و مققدیونین و در راه خققدا و راه‬
‫ماندگان است«‪.‬‬
‫پس خدا وجوب صدقات را در کتاب خققود محکققم نمققود‪ ،‬سققپس‬
‫های اسققت از خققدا‪ ،‬پققس احققدی‬ ‫تأکید و تشدید کرد و گفت‪ :‬فریضق ‌‬
‫یتوانققد آن را بققه غیققر از آنچققه خققدای عزوجققل قسققمت کققرده‪،‬‬‫نم ‌‬
‫قسمت کنققد‪ .‬و ایققن مققادامی اسققت کققه اصققناف گیرنققدگان زکققات‬
‫یشققود ماننققد‬
‫موجود باشند زیققرا بققه کسققی کققه وجققود دارد داده م ‌‬
‫یشققود بققه وارث موجققودی کققه همققان‬ ‫آیات ارث که میراث داده م ‌‬
‫روز فوت میت وجود داشته باشد‪ .‬و طبق عقل این سهام زکققات‪،‬‬
‫یشود کقه روز اخقذ صقدقه و روز تقسقیم موجقود‬ ‫به کسی داده م ‌‬
‫باشد‪.‬‬
‫پس چون صدقة قومی گرفته شد بین خودشان به کسققانی کققه‬
‫یشقود‪ ،‬و از همسقایگان نبایقد‬ ‫یباشقند تقسقیم م ‌‬ ‫اهقل آن سقهم م ‌‬
‫خارج گردد تا آنکه از ایشان مستحق نماند‪.‬‬
‫سپس شافعی تفسیر هر صنفی از این اصققناف هشققت گققانه را‬
‫ذکر کرده‪ ،‬و به همان سند به من رسیده که گوید‪ :‬اهل این سهام‬
‫یکند و آن این است کققه اهققل حققاجت بققه ایققن‬ ‫را یک جمله جمع م ‌‬
‫مالند‪ ،‬ولی اسباب حاجتشان مخلتف است‪ .‬پس چون جمع شدند‪،‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪142‬‬

‫های که‬ ‫های ندارند و اهل حرف ‌‬ ‫نگیر ناتوان که حرف ‌‬ ‫پس فقرای زمی ‌‬
‫یدهققد و از‬ ‫هشققان ضققعیف اسققت کققه کفققاف حاجتشققان را نم ‌‬ ‫حرف ‌‬
‫یکند و یا‬ ‫یکنند‪ ،‬و دیگر مساکین چه آنکه گدائی م ‌‬ ‫مردم گدائی نم ‌‬
‫یکند از کسانی که حرفه ندارند و یا حرفة او‪ ،‬او و عیال‬ ‫گدائی نم ‌‬
‫یکند‪.‬‬‫ینیاز نم ‌‬‫او را ب ‌‬
‫و در کتاب فرض الزکات گوید‪ :‬فقیر )والله اعلم( کسققی اسققت‬
‫نگیر باشققد‬ ‫های که احتیاج او را رفع کند ندارد‪ ،‬زمی ‌‬ ‫که مالی و حرف ‌‬
‫یا نباشد‪ ،‬سؤال کند یا عفیققف باشققد‪ ،‬و مسققکین کسققی اسققت کققه‬
‫های دارد ولی آن اندازه درآمد و مالی نققدارد کققه او را‬ ‫مال یا حرف ‌‬
‫ینیاز کند‪ .‬حال از مردم گدائی بکند یا غیرسائل باشد‪.‬‬ ‫ب ‌‬
‫و گوید‪» :‬عاملون علیها« متولیان قبض زکاتند از اهقل آن‪ ،‬از‬
‫یکننققد و کسققی کققه ایشققان را بققر جمققع زکققات‬ ‫کسانی که سعی م ‌‬
‫یشود جز بکمققک‬ ‫یدهد از معرف و کسی که زکات اخذ نم ‌‬ ‫کمک م ‌‬
‫و شناسائی او‪ ،‬چه از اغنیاء باشند و چه از فقراء‪ .‬و در جای دیگققر‬
‫گویققد‪» :‬عامققل« کسققی اسققت کققه زمامققدار او را متققولی قبققض و‬
‫یگیرد نه زیادتر‪ ،‬زیرا مانند یک‬ ‫ینیازیش م ‌‬ ‫تقسیم کرده‪ ،‬او بقدر ب ‌‬
‫اجیر است‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه اللققه( کلم را در »مولفة قلننوبهم« طققول‬
‫داده‪ ،‬و در ضمن آن گویقد‪ :‬بقرای آن سقهمی اسقت و خقبری نققل‬
‫کرده و مقداری از آن را که من حفظ کردم این اسققت کققه‪ :‬عققدی‬
‫بن حاتم‪ ،‬بققه نققزد ابققی بکققر الصققدیق )رضققی اللققه عنققه( آمققد و از‬
‫صدقات قوم خود سیصد شتر آورد‪ ،‬پس ابوبکر ‪ ‬سی عدد شققتر‬
‫به او داد و او را امر کرد که ملحق شود او و کسققانی کققه از قققوم‬
‫او مطیع اویند به خالد بن ولید‪ ،‬پس او با هزار نفر تقریبا ً در جنققگ‬
‫به یاری خالد حاضر شد و کارزار خوبی کرد )‪.(1‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در ایققن خققبر ذکققر نشققده کققه از چققه‬
‫جهت و به چه عنوان شتران را به او داد جز اینکققه آنچققه عقققل بققا‬
‫یفهمد این است که از بققابت سققهم »مولفننة‬ ‫استدلل به اخبار م ‌‬
‫قلوبهم« به او داده تا کسان دیگر از قوم خود را از کسققانی کققه‬
‫هاند تألیف قلب کند تققا ماننققد عققدی‬ ‫مانند عدی مورد اطمینان نبود ‌‬
‫یشود سهم »مولفة قلوبهم« را در‬ ‫گردند‪ .‬گوید‪ :‬به رأی من م ‌‬

‫‪ -‬السنن الكبرى – البيهقي )‪ (19 /7‬از شافعي رحمه الله‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪143‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫های‪ ،‬خدا نکققرده و خققدا‬ ‫مانند چنین جائی مصرف کرد که اگر حادث ‌‬
‫نخواسته‪ ،‬برای مسلمین رخ داد بققه یققاری برخیزنققد‪ .‬سققپس بسققط‬
‫کلم داده گوید‪» :‬الرقاب« مکاتبون هستند از همسایگان صققدقه‬
‫هاند و پولی از صدقه بدهند و آزاد شوند‪.‬‬ ‫که مکاتبه کرد ‌‬
‫گویقققد‪» :‬غننارمون‪ ،‬منندیونها« دو صقققنفند‪ :‬صقققنفی ققققرض‬
‫هاند در مصلحت خود و یا کار خیر و غیقر معصقیت‪ ،‬سقپس از‬ ‫گرفت ‌‬
‫ادای آن عاجزنققد و متققاع و یققا پققولی کققه بدهنققد ندارنققد‪ .‬و صققنفی‬
‫هاند در کفالتی و اصققلح بیققن دو نفققری و کققار خیققری و‬ ‫مدیون شد ‌‬
‫یشققوند و از کسققب خققود‬ ‫متاعی دارند که اگر بفروشند متضققرر م ‌‬
‫یشود چنققانکه بققه‬ ‫یمانند‪ ،‬پس به هر دو صنف ایشان داده م ‌‬ ‫باز م ‌‬
‫دین خود را اداء کنند‪.‬‬‫یشود تا َ‬ ‫اهل حاجت داده م ‌‬
‫یشققود بققه کسققی کققه‬ ‫گویققد‪ :‬و سققهم »سننبیل اللننه« داده م ‌‬
‫یخواهد به جهاد برود از همسایگان صدقه‪ ،‬چه فقیر باشد و چققه‬ ‫م ‌‬
‫غنی‪.‬‬
‫گویققد‪ :‬و سققهم »ابننن السننبیل« از همسققایگان صققدقه کققه‬
‫یخواهند در غیققر معصققیت سققفر کننققد و عاجزنققد از رسققیدن بققه‬ ‫م ‌‬
‫مقصد مگر بکمک بر سفرشان‪.‬‬
‫هانققد‪ :‬مسققافری‬ ‫و در کتاب قدیم گوید‪ :‬بعضی از اصحاب ما گفت ‌‬
‫یکند و عاجز است از رسیدن به مقصقد‬ ‫که از محل صدقه عبور م ‌‬
‫خود مگر با کمک‪ .‬و آنچه در قدیم گفته در غیر روایققت مققا اسققت‪.‬‬
‫همانا در روایت زعفرانی است‪.‬‬

‫آنچه از شافعی رسیده در‬


‫نکاح و صداق و غیر اینها‬
‫»خبر داد مرا« ابوعبدالله الحافظ بنحو اجازه از ابی العباس از‬
‫ربیع که شققافعی )رحمققه اللققه( گفققت‪ :‬از چیزهققایی کققه خداونققد ‪‬‬
‫رسققول خققود ‪ ‬را بققه آن اختصققاص داده‪ ،‬قققول اوسققت در آیققة ‪6‬‬
‫سورة احزاب‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪144‬‬

‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)احزاب ‪(6 /‬‬
‫»این پیغمبر سزاوارتر است نسبت به مؤمنین از خودشققان‪،‬‬
‫و زنان او مادران ایشانند«‪.‬‬
‫و قول خدای تعالی در همان سوره آیة ‪:53‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)احزاب ‪(53 /‬‬
‫»شما را نرسد که رسققول خققدا‪ ‬را اذیققت کنیققد و نققه اینکققه‬
‫زنان او را پس از او‪ ،‬به نکاح در آورید هرگز«‪.‬‬
‫پس خدا نکاح زنان او را پس از او حرام گردانید بر تمام مردم‪،‬‬
‫و زنان احدی غیر او چنین نیستند‪.‬‬
‫و خدای تعالی در همان سوره آیة ‪ 32‬فرمود‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)احزاب ‪(32 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»ای زنان پیغمبر‪ ،‬شما مانند احدی از زنان نیستید اگر تقوی‬
‫پیشه کنید‪ ،‬پس در گفتار خود نرمی مکنید«‪.‬‬
‫پس آنان را به این جهت از زنان جهانیان جدا کرد‪.‬‬
‫م﴾ »زنققان او مققادران‬ ‫و قققول خققدا کققه‪﴿ :‬وأ َزواجنن ُ‬
‫ه ْ‬
‫هننات ُ ُ‬
‫م َ‬
‫هأ ّ‬‫َ ْ َ ُ ُ‬
‫ایشانند«‪ ،‬از وسعت زبان عرب است که یک کلمه معانی مختلفققه‬
‫دارد‪ ،‬و از آن جمله کلمة »أم= مادر«‪ ،‬بمعنای این است که زنان‬
‫رسققول خققدا ‪ ‬بمنزلققة مادراننققد کققه نکاحشققان بهیققچ وجققه حلل‬
‫نیسققت‪ ،‬ولققی نکققاح دخترانشققان بققر امققت حققرام نیسققت‪ ،‬چنققانکه‬
‫دختران مادران نسبی و یا رضاعی حقرام اسقت‪ .‬و حجقت و دلیقل‬
‫‪145‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یگوینققد و‬‫ایققن مطلققب ایققن اسققت کققه گققاهی کلمققة عققامی م ‌‬


‫مقصودشان خاص است‪ ،‬و به یک معنی اسققت نققه معنققی دیگققر‪ .‬و‬
‫عرب بققه زنقی کقه تربیققت امققر کسقانی را بکنقد او را »أم« و »أم‬
‫یگوینققد‪ ،‬و بققه زنققی کققه مربققی مسققاکین باشققد »أم‬ ‫العیققال« م ‌‬
‫یگویند‪ ،‬و حتی به مردی که متققولی قققوت اشققخاص‬ ‫المساکین« م ‌‬
‫یگوینققد‪ ،‬یعنققی ماننققد مققادر مربققی آنققان‬
‫باشد او را »أم العیال« م ‌‬
‫است‪ ،‬چنانکه در اشعار عرب نیز آمده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬گاهی به مردی »أم« گویند‪ ،‬و گاهی‬
‫عققرب بققه شققتر مققاده و بققه گققاو و بققه گوسققفند و بققه زمیققن »أم«‬
‫یگویند‪ ،‬بمعنی اینکه متکفل قوت ما و عیال ما است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫و خدای تعالی در سورة مجادله آیة ‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مجادله ‪(2 /‬‬
‫یکنند از زنانشان‪ ،‬آن زنان مادران‬ ‫»آنان که از شما ظهار م ‌‬
‫ایشان نیستند‪ ،‬نیسققت مادرانشققان مگققر آنققان کققه ایشققان را‬
‫هاند«‪.‬‬
‫زائید ‌‬
‫یعنی مادر حقیقی آنست که ایشان را زائیده‪ ،‬نه آنکه در ظهققار‬
‫یشققود‬ ‫به او بگویند‪ :‬تو مانند مادر منی‪ ،‬یعنی آن زنی کققه وارث م ‌‬
‫یگردد که نکاح او و نکققاح کسققانی بواسققطة او حققرام‬ ‫و موروث م ‌‬
‫یباشند‪ .‬و حتی مققادران رضققاعی‬ ‫هاند م ‌‬
‫یباشد مادرانی که زائید ‌‬
‫م ‌‬
‫یباشند‪ ،‬و »أمهققات المققؤمنین«‪ ،‬امهققات‬ ‫نیز غیر مادران حقیقی م ‌‬
‫یباشند فقط از جهت حرمت نکاح نه غیر آن‪ ،‬ولققی آنققان‬ ‫تنزیلی م ‌‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫که به زبان عرب و فقه جاهلند‪ ،‬به این معانی نیز جاهل م ‌‬
‫های را گرامققی‬ ‫و بهمین اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدابند ‌‬
‫داشته‪ ،‬و در سورة آل عمران آیة ‪ 39‬او را )یعنققی حضققرت یحیققی‬
‫‪ (‬را سید و حصور خوانده و فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪146‬‬

‫‪   ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬آل عمران ‪/‬‬
‫‪(39‬‬
‫یرغبت به زنان و پیغمبری از شایستگان است«‪.‬‬
‫»آقا و ب ‌‬
‫یورزد‪.‬‬ ‫یکند و عفت م ‌‬ ‫که حصور آنست که به زن اعتناء نم ‌‬
‫و بهمان اسناد شقافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬حتقم و لزم اسقت‬
‫یشققوهر و زنققان آزادی کققه بققه بلققوغ‬ ‫بققرای سرپرسققتان زنققان ب ‌‬
‫هاند هرگاه میل به نکاح داشتند و به شوهر پسندیده دعققوت‬ ‫رسید ‌‬
‫شدند اینکه آنان را به تزویج برسانند و شوهر دهنققد‪ .‬زیققرا خققدا در‬
‫آیة ‪ 232‬سورة بقره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪(232 /‬‬
‫»هرگاه شما زنان را طلق دادید و بققه مققدت خققود رسققیدند‪،‬‬
‫پس ایشان را از نکاح ازواج خودشان منع نکنید هرگققاه بیققن‬
‫خودشان بطریق نیک رضایت باشد«‪.‬‬
‫پس اگر بر کسی اشتباه شود به اینکققه بگویققد‪ :‬آیققه همانققا نهققی‬
‫کرده از منع اولیاء )نه از منع خود زوج اول( زیققرا زوج هرگققاه زن‬
‫خود را طلق داد و زن به اجل که خاتمة عققده باشققد رسققید‪ ،‬پققس‬
‫یتوانققد او را‬
‫زوج‪ ،‬دورترین مردم از آن زن اسققت‪ ،‬پققس چگققونه م ‌‬
‫منع کند‪ ،‬راهی ندارد و شریک زندگی او نیسققت‪ .‬پققس اگققر کسققی‬
‫بگوید‪ :‬محتمل است که مقصود این باشد که هرگاه نزدیک به آخر‬
‫عده‪ .‬یعنی زمانی که نزدیک است مدت به آخر برسققد‪ ،‬باشققد‪ ،‬کققه‬
‫یتواند رجوع کند پس اولیاء مانع نشوند‪ ،‬زیرا خققدای تعققالی‬ ‫زوج م ‌‬
‫به شوهران فرموده‪:‬‬
‫‪147‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪      ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪     ‬‬


‫‪   ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫الية‪.‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪     ...‬‬
‫)بقره ‪(231 /‬‬
‫»هر گاه زنققان را طلق دادیققد و نزدیققک بققه رسققیدن اجققل و‬
‫مدتشان شدند آنققان را نگققاه داریققد ‪ «...‬یعنقی رجقوع کنیقد‬
‫بخوبی‪.‬‬
‫یکنققد کقه ایققن معنقی‬
‫شافعی )رحمه اللقه( گویقد‪ :‬آیققه دللققت م ‌‬
‫مقصود نیست‪ ،‬زیرا زن چه به آخر مدت برسققد و چقه نرسقد خقدا‬
‫زن را از نکاح منع کرده‪ ،‬و در سورة بقره آیة ‪ 235‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪(235‬‬
‫)بقره‪ / ‬‬
‫‪    ‬‬
‫»قصد بستن نکاح نکنید تا کتاب به اجل خود برسد«‪.‬‬
‫یکند کسی را که از نکققاح منققع کققرده بققه اینکققه‬ ‫پس خدا امر نم ‌‬
‫یکند به عدم منع کسققی را کققه‬ ‫مانع از نکاح نشود بلکه خدا امر م ‌‬
‫برای او نکاح را مباح نموده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و بتحقیق بعضی از اهل علققم حفققظ‬
‫کرده نزول این آیه را که دربارة معقل بن یسار نازل شده زیرا او‬
‫خواهرش را تزویج کرد به مققردی‪ ،‬آن مققرد او را طلق داد و عققدة‬
‫او تمام شد‪ ،‬سپس همان مرد خواستگار نکاح او شد و زن طققالب‬
‫بود‪ ،‬معقل گفت‪ :‬من او را قبل ً بقه تقو تزویقج کقردم و بقه دیگقران‬
‫ندادم‪ ،‬سپس تو او را طلق دادی‪ ،‬مققن ابققدا ً او را بققه نکققاح تققو در‬
‫یآورم‪ ،‬پس این آیه نازل شققد کقه مققانع از نکققاح ازواج آنهقا کققه‬ ‫نم ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫طالبند نشوید ‪.‬‬
‫های در کتققاب‬ ‫نترین آی ‌‬‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬این آیققه روش ق ‌‬
‫یباشد که دللت دارد که زن آزاد را نرسد که خققود‬ ‫خدای تعالی م ‌‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحيح بخاري )‪ ،1645 / 4‬حديث‪.(4255 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪148‬‬

‫یشققود‬
‫را به نکاح در آورد‪ .‬و در ایققن آیققه اسققت کققه نکققاح تمققام م ‌‬
‫بواسطة رضایت ولی و مرد تزویج شده و زن تزویج شده‪.‬‬
‫امام بیهقی )رحمه الله( گوید‪ :‬این را که از کلم شافعی )رحمه‬
‫الله( دربارة »امهات مققؤمنین« تققا اینجققا نقققل کققردم بعضققی از آن‬
‫مسموع من بوده و بعضی از آن نقل به اجازه شده‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( در مورد شرط ولیت در نکققاح اسققتدلل‬
‫کرده به قول خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪:34‬‬
‫﴿ ‪    ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪﴾‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(34 /‬‬
‫»مردان قوام بخش بر امور زنانند زیرا خدا بعضی از ایشان‬
‫را بر بعضی دیگر )بواسطة نیروی بدنی( برتری داده«‪.‬‬
‫و نیز به قول خدای تعالی در آیققة ‪ 25‬همققان سققوره کققه دربققارة‬
‫کنیزان فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫کنید«‪(25 .‬‬
‫)نساء ‪/‬‬
‫»با ایشان با اجازة اهل )و سرپرست( آنها نکاح‬
‫»خبر داد مرا« ابو سعید بن ابی عمرو از ابققی العبققاس از ربیققع‬
‫از شافعی که گفت‪ :‬خدای عزوجل در سورة نور آیة ‪ 32‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نور ‪(32 /‬‬
‫یشوهر و همچنیققن شایسققتگان از‬ ‫یزن و زنان ب ‌‬
‫»و مردان ب ‌‬
‫بندگان خود و کنیزان خود را به نکاح یکدیگر درآورید«‪.‬‬
‫و شافعی گوید‪ :‬احکققام الهققی‪ ،‬سققپس احکققام رسققول او دللققت‬
‫هها نیستند‪ .‬خدای عزوجل در آیة‬ ‫دارد بر اینکه اولیاء مالک امر بیو ‌‬
‫ههققا بققا ازواج‬
‫‪ 234-232‬سققورة بقققره فرمققوده کققه از نکققاح بیو ‌‬
‫‪149‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫خودشان مانع نشوید و آنان هر کاری بکنند بر شما باکی نیست‪ .‬و‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫هننا‬
‫ول ِي ّ َ‬
‫ن َ‬
‫من ْ‬ ‫ها ِ‬ ‫سن َ‬ ‫ق ب ِن َ ْ‬
‫ف ِ‬ ‫حن ّ‬ ‫مأ َ‬ ‫رسققول خققدا‪ ‬فرمققود‪» :‬اْلي ّ ُ‬
‫ْ‬
‫ها«)‪ ،(1‬زن‬ ‫مات ُ َ‬‫صن َ‬‫هننا‪ُ :‬‬ ‫وإ ِذْن ُ َ‬
‫ها‪َ ،‬‬ ‫سن َ‬ ‫ف ِ‬ ‫في ن َ ْ‬‫ن ِ‬ ‫وال ْب ِك ُْر ت ُ ْ‬
‫ست َأذَ ُ‬ ‫َ‬
‫بیوه سزاوارتر است به امر خود از ولی او‪ ،‬و از بکر اذن خواسققته‬
‫یشود دربققارة خققودش و اذن و سققکوت اوسققت‪ .‬و غیققر اینهققا از‬ ‫م ‌‬
‫دلئل‪.‬‬
‫و کتاب و سنت دللت دارد که مملوک ملک مالک خود است‪ ،‬و‬
‫یشود‪ ،‬و دلیلی نیافتم بر اینکه واجب باشد‬ ‫خود چیزی را مالک نم ‌‬
‫به نکاح در آوردن بندگان و کنیزان‪ ،‬مگر اطلق ادلققه در ایققن امققر‪،‬‬
‫یشققود بققر بققه نکققاح در آوردن احققرار‪ .‬پققس مققن‬ ‫ولی ادله یافت م ‌‬
‫هاند بقه نکقاح‬ ‫یدارم که بنقدگان و کنیزانقی کقه بقالغ شقد ‌‬ ‫دوست م ‌‬
‫درآورده شوند و برایم معلوم نشققد کققه بشققود کسققی را اجبققار بققر‬
‫نکاح کرد‪ .‬زیرا محتمل است که منظور از آیه راهنمققایی و ارشققاد‬
‫بر امر ازدواج باشد نه ایجاب‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه اللققه( در کتققاب قققدیم معتقققد اسققت کققه بنققده‬
‫یتواند چیزی خریداری کند هرگاه سید او به او اذن دهد و از آیة‬ ‫م ‌‬
‫‪ 75‬سورة نحل که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪(75‬‬ ‫)نحل ‪/‬‬
‫نیست«‪.‬‬ ‫»خدا مثل زده بندة مملوکی را که قادر بر چیزی‬
‫جواب داده که خدا از باب مثققل چنیققن فرمققوده‪ ،‬و گرنققه گمققان‬
‫یشود که بنده بر چیزهای قادر باشد‪ ،‬از جمله اقرار بققر خققود از‬ ‫م ‌‬
‫یشققود‪ ،‬و از جملققه در مققورد‬‫حدودی که موجب تلف و نقققص او م ‌‬
‫تجارتی که به او اذن داده شده خرید و فروش و اقرار او که جایز‬
‫یباشد‪ .‬پس اگر کسققی علققت آورد کققه بواسققطة اذن تجققارت او‬ ‫م ‌‬
‫یباشد‪ .‬پققس‬ ‫جایز است‪ ،‬گفته شود‪ :‬خرید او نیز به اذن سیدش م ‌‬
‫یشود ولی بققه‬ ‫یتوان گفت که به یکی از دو اذن مالک م ‌‬ ‫چگونه م ‌‬
‫یشود؟!‬‫اذن دیگر نم ‌‬
‫‪ -‬صحيح مسلم )‪ ،2/1037‬حديث‪ ، (1421 :‬سنن ترمذى )‪، 3/416‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث‪ (1108 :‬و فرموده‪» :‬حسن صحيح«‪ .‬سنن نسائى )‪ ، 6/84‬حدیث‪:‬‬


‫‪ ،(3260‬سنن ابن ماجه )‪ ، 1/601‬حديث‪.(1870 :‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪150‬‬

‫سپس شافعی‪ ،‬در قول جدید خود از این رأی برگشققته بققه ایققن‬
‫آیه که خدای تعالی در سورة مؤمنین آیة ‪ 5‬و ‪ 6‬و در سورة معارج‬
‫آیة ‪ 30-29‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(30‬‬
‫ج‬ ‫قر‪-‬ازوا‬
‫‪29‬‬
‫مگق‪/‬قر بق‬
‫)معارج‬
‫‪‬را حفققظ کننققد‬ ‫‪‬‬
‫فروج خود‬ ‫‪‬‬
‫»مؤمنین آنانند که‬
‫خود و یا ملک یمین خود که ایشان ملمت نشوند«‪.‬‬
‫پس کتاب خدا دللت دارد بققر مبققاح بققودن فققروج از یکققی از دو‬
‫صورت‪ :‬نکاح و ملک یمین‪ ،‬پس بنده بهیچ حال مالک نیسققت‪ .‬و در‬
‫اینجا شافعی بسط کلم داده است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو زکریا بن ابی اسحاق در میان عدة دیگری کققه‬
‫گفتند‪ :‬خبر داد مققا را ابققو العبققاس الصققم از ربیققع بققن سققلیمان از‬
‫شافعی از سفیان از یحیی بن سعید از سعید بققن المسققیب کققه او‬
‫در قول خدای تعالی در سورة نور آیة ‪ 3‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬نور ‪(3 /‬‬
‫یکند مگر با زن زناکار و یققا مشققرکه‪ ،‬و‬
‫»مرد زناکار نکاح نم ‌‬
‫یکند او را مگر مرد زناکار و یا مشرک‪ ،‬و‬ ‫زن زناکار نکاح نم ‌‬
‫این بر مؤمنین حرام شده است«‪.‬‬
‫گفته است‪ :‬این آیققه منسققوخ اسققت‪ ،‬و آن را نسققخ کققرده قققول‬
‫خدای تعالی‪:‬‬
‫‪151‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪...‬‬
‫)نور ‪(32 /‬‬
‫یشوهر خققود را بققه نکققاح یکققدیگر‬
‫یزن و زنان ب ‌‬
‫»و مردان ب ‌‬
‫درآورید‪.«...‬‬
‫که دللت بر اینکه به نکاح آورده شقود زنققان بیقوه و آنقان زنقان‬
‫یباشند‪.‬‬‫مسلمین م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( در غیر ایققن روایققت فرمققوده‪ :‬ایققن مطلققب‬
‫چنانست که سعید بن مسیب گفته اسققت‪ .‬إن شققاء اللققه‪ ،‬و بققر آن‬
‫لهائی از قرآن و سنت است‪ .‬و همچنین سایر مطققالبی کققه در‬ ‫دلی ‌‬
‫آن آیه گفته شده شققافعی در کتققاب مبسقوط و در کتققاب معرفققت‬
‫ذکر نموده‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابی العباس از ربیققع کققه‬
‫شافعی گفت‪ :‬خدای تبارک و تعالی در سورة نساء آیة ‪ 3‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪3‬ر(‬ ‫)نساء ‪/‬‬
‫چهققا‬ ‫‪‬‬
‫»آنچه شققما را خققوش آیققد از زنققان‪ ،‬دو دو‪ ،‬سققه ‌سققه‪،‬‬
‫یعدالتی داشتید‪ ،‬پس به یققک زن و‬ ‫چهار‪ ،‬پس اگر خوف از ب ‌‬
‫یا به ملک یمین خودتان اکتفاء کنید«‪.‬‬
‫پس روشن است که مخاطبین به این آیققه مققردان آزادنققد‪ ،‬زیققرا‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫یشققوند مگققر‬ ‫م﴾‪ ،‬و مالققک نم ‌‬ ‫مننان ُك ُ ْ‬ ‫مل َك َن ْ‬
‫ت أي ْ َ‬ ‫ما َ‬
‫و َ‬
‫فرمققوده‪﴿ :‬أ ْ‬
‫عول ُننوا﴾‪» ،‬ایققن‬ ‫َ‬ ‫آزادها و دیگر اینکققه فرمققوده‪﴿ :‬ذَل ِ َ َ‬
‫ك أدَْنى أّل ت َ ُ‬
‫نزدیکتر است به آنکه ظلم و ستم نکنید«‪ .‬و معلوم است که میققل‬
‫و ستم از کسی است که مال داشته باشد و بنده که مالی ندارد‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪152‬‬

‫و به همین اسناد آمده که شافعی آیققات قرآنققی کققه مربققوط بققه‬


‫نکاح و تزویج است تلوت کرد و گفققت‪ :‬خققدا نکققاح را بققه دو اسققم‬
‫نامیده‪ :‬نکاح و تزویج‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( ذکر کرده آیة هبه و بخشققش را کققه اگققر‬
‫زنی خود را بققدون مهققر خققود را بققه رسققول خققد ا‪ ‬بخشققید‪ ،‬اگققر‬
‫یتواند او را به نکاح خققود درآورد‪ ،‬و ایققن‬ ‫رسول خدا ‪ ‬خواست م ‌‬
‫امر فقط مخصققوص رسققول خداسققت‪ ،‬چنققانکه در آیققة ‪ 50‬سققورة‬
‫احزاب است و مؤمنین دیگققر چنیققن حقققی ندارنققد‪ .‬و هبققه چنققانکه‬
‫یکنققد بعقققد‬
‫یگوید بدون مهر است و رسققول او را عقققد م ‌‬ ‫قرآن م ‌‬
‫نکاح‪ ،‬و این دللت دارد که نکاحی جز بنام نکاح و تزویج نداریم‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابققو سققعید از ابقی العبقاس از ربیقع کقه شقافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ ،‬خدای عزوجل در سورة نساء آیة ‪ 23‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(23 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یباشققند بققر شققما حققرام‬
‫»زنان پسرانی که از نسققل شققما م ‌‬
‫است«‪.‬‬
‫هایققد‪ .‬و‬
‫هها کققه شققما آنققان را پسققر خواند ‌‬‫نققه زنققان پسققر خوانققد ‌‬
‫استدلل کرده بققه آنچققه نقققل شققده در کتققاب »المعرفققة«‪ .‬سققپس‬
‫گوید‪ :‬و ما حرام دانستیم بواسطة رضاع و شیر دادن به آنچه خدا‬
‫حققرام کققرده و قیققاس بققر آن‪ ،‬و بواسققطة اینکققه رسققول خققدا ‪‬‬
‫ة«)‪.(1‬‬‫وَلدَ ِ‬
‫ن ال ْن ِ‬
‫من ْ‬
‫م ِ‬
‫حنُر ُ‬
‫ما ي َ ْ‬
‫ع َ‬
‫ضا ِ‬
‫ن الّر َ‬ ‫م ْ‬‫م ِ‬
‫حُر ُ‬
‫فرموده‪» :‬ي َ ْ‬
‫یشود«‪.‬‬ ‫یشود آنچه از ولدت حرام م ‌‬ ‫»بواسطة رضاع حرام م ‌‬
‫و در قول خدای عزوجل در سورة نساء آیة ‪:22‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ -‬موطأ مالك )‪ ،2/601‬حديث‪ ،(1254 :‬صحيح بخارى )‪ ،5/1960‬حديث‪:‬‬ ‫‪1‬‬

‫م‬
‫حّر ُ‬‫ة تُ َ‬‫ضاع َ ُ‬
‫‪ ،(4811‬صحيح مسلم )‪ ،2/1068‬حديث‪ (14 :‬به عبارت‪» :‬الّر َ‬
‫م‬
‫حُر ُ‬‫م ال ْوِل َد َةُ«‪ .‬و در صحيحين به اين عبارت نيز روايت شده‪» :‬ي َ ْ‬ ‫حّر ُ‬‫ما ت ُ َ‬
‫َ‬
‫ب«‪.‬‬ ‫س‬
‫َ ِ‬ ‫ّ‬ ‫ن‬‫ال‬ ‫ن‬
‫َ‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫م‬ ‫ر‬
‫ُ ُ‬ ‫ح‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ي‬ ‫ما‬ ‫ع‬
‫ِ َ‬ ‫ضا‬
‫َ‬ ‫ر‬ ‫ال‬
‫ِ َ ّ‬ ‫ن‬ ‫م‬
‫‪153‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪  ‬‬


‫‪   ‬‬
‫)نساء ‪(22 /‬‬
‫»و نکاح نکنید بقا آن زنقانی کقه پقدران شقما بقا آنقان ازدواج‬
‫هاند جز آنچه گذشته و قبل ً واقع شده است«‪.‬‬ ‫کرد ‌‬
‫و نیز در قول خدای عزوجل در سورة نساء آیة ‪:23‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)    ‬نساء ‪(23 /‬‬
‫»و بر شما حرام است که جمع بین دو خواهر کنیققد )در یققک‬
‫زمققان بققا آنققان ازدواج کنیققد(‪ ،‬مگققر آنچققه گذشققته )و قبل ً در‬
‫جاهلیت پیش آمده(«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬در زمان جاهلیت بزرگققترین فرزنققد مققرد جققای او‬
‫یکردند‪ ،‬پقس خققدا از‬ ‫بود بر زن او‪ ،‬و مردان بین دو خواهر جمع م ‌‬
‫اینکه کسی بتواند در عمر خود جمققع کنققد بیققن دو خققواهر و یققا زن‬
‫پدر خود را نکققاح کنققد‪ ،‬نهققی کققرد‪ ،‬مگققر آنچققه در جققاهلیت قبققل از‬
‫اسلم گذشته و اتفاق افتققاده اسققت‪ ،‬ولققی پققس از اسققلم برقققرار‬
‫ننموده آنچه در جاهلیت عمل شققده‪ ،‬یعنققی چققون مسققلمان شققدند‬
‫دیگر حلل نیست بهیچ حالی‪.‬‬
‫و به همین اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬کسققی کققه زنققی را‬
‫تزویج کرد ولی به او دخول نکرد تا آن زن وفات کرد و یققا قبققل از‬
‫دخول او را طلق داد و از او جدا شد‪ ،‬پس باکی بر او نیسققت کققه‬
‫دختر او را تزویج کند‪ .‬و اما مادر او را جایز نیست عقد نکققاح کنققد‬
‫ت‬ ‫زیرا خدای عزوجل در آیة فوق حرام کرده و فرمقققوده‪ُ ﴿ :‬‬
‫ها ُ‬‫م َ‬
‫وأ ّ‬
‫َ‬
‫م﴾‪» ،‬و حرام است بر شققما مققادران زنانتققان«‪ .‬و در کتققاب‬ ‫سائ ِك ُ ْ‬
‫نِ َ‬
‫های را زیاد کرده که حکم تحریم مققادر زن غیرمققدخوله‬ ‫رضاع جمل ‌‬
‫در کتاب خققدا مبهققم اسققت و در آن شققرطی ذکققر نشققده‪ ،‬و فقققط‬
‫شرطی که ذکر شده در دختران زن است‪) .‬یعنی در صققورتی کققه‬
‫مادرشان مدخوله باشد خدا دختر او را حرام نموده(‪ ،‬و ایققن را از‬
‫زید بن ثابت روایت کرده است‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( قول خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪24‬‬
‫را که فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪154‬‬

‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬


‫‪        ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(24 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»و حرام شده بر شما ازدواج با زنقان شققوهردار مگقر آنچقه‬
‫دست راست شما مالک شده )کنیزان(«‪.‬‬
‫تفسیر کرده به اینکه شوهرداران چه زنان حققره و چققه امققه بققر‬
‫غیر شوهران خود حرامنققد تققا آنکققه از شققوهران خققود جققدا شققوند‬
‫بواسطة مردن شوهر‪ ،‬و یا به طلق و یا به فسخ نکاح‪ ،‬مگر زنققان‬
‫هاند که کتققاب و‬ ‫اسیر مشرکین که ایشان از شوهرانشان جدا شد ‌‬
‫سنت و اجماع بقر ایقن مطلقب دللقت دارد‪ .‬و احتجقاج و اسقتدلل‬
‫کرده به حدیث ابقی سقعید خققدری‪ ‬کققه گفقت‪» :‬مقا اسقیرانی را‬
‫دستگیر کردیم که شوهران در شرک داشتند و کراهت داشتیم که‬
‫با آنان هم بستر شویم‪ ،‬پس از رسول خدا‪ ‬سققؤال کردیققم آیققة ﴿‬
‫َ‬
‫م‪ ﴾...‬نققازل‬ ‫مننان ُك ُ ْ‬ ‫مل َك َن ْ‬
‫ت أي ْ َ‬ ‫مننا َ‬
‫ء ِإلّ َ‬
‫سننا ِ‬
‫ن الن ّ َ‬
‫من َ‬
‫ت ِ‬
‫صَنا ُ‬
‫ح َ‬‫م ْ‬‫وال ْ ُ‬
‫َ‬
‫)‪(1‬‬
‫شد« ‪ .‬و به غیر این نیز استدلل کرده‪ ،‬و این نقل شده در کتاب‬
‫»معرفت«‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن عمرو از ابی العبققاس الصققم از ربیققع‬
‫کققه گفققت‪ :‬شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در سققورة‬
‫ممتحنه آیة ‪ 10‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحيح مسلم )‪ ،170 / 4‬حديث‪.(3681 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪155‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪)   ‬ممتحنه ‪/‬‬


‫‪(10‬‬
‫»چون زنان با ایمان هجرت کردند و نزد شما آمدند آنققان را‬
‫امتحان کنید‪ ،‬خدا دانقاتر اسقت بقه ایمققان ایشقان‪ ،‬پقس اگقر‬
‫دانستید که با ایمانند ایشان را به سوی کفار بر نگردانید‪ ،‬نه‬
‫اینان برای کافران حللند و نه کفار برای اینان حللند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬بر آن زنان ایمققان را عرضققه بداریققد‬
‫اگققر قبققول کردنققد و اقققرار کردنققد بتحقیققق شققما آنققان را مققؤمن‬
‫هاید‪ ،‬و علققم بنققی آدم بظقاهر چنیققن اسققت‪ ،‬خقدای عزوجققل‬ ‫دانسققت ‌‬
‫َ‬
‫ن﴾‪» ،‬خدا داناتر است بققه ایمققان‬‫ه ّ‬ ‫مان ِ ِ‬‫م ب ِِإي َ‬ ‫عل َ ُ‬‫هأ ْ‬ ‫فرموده‪﴿ :‬الل ّ ُ‬
‫ایشان« یعنی به باطن ایشان در ایمان‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و بعضی از اهل علم به قرآن‪ ،‬گمان‬
‫هاند که این آیه نازل شده در حققق زنققان مهققاجرات از مکققه‪ ،‬و‬ ‫کرد ‌‬
‫هاند که دختر عقبه بن ابی معیط بوده اسقت‪ ،‬و‬ ‫آن زنان را نام برد ‌‬
‫اهل مکه بت پرست بودند‪ .‬و قول خدا که در آیة فوق فرمققوده‪﴿ :‬‬
‫ر﴾‪» ،‬و هرگققز زنققان كققافر را در‬‫ف ِ‬
‫وا ِ‬ ‫ص نم ِ ال ْك َن َ‬ ‫ع َ‬ ‫كوا ب ِ ِ‬ ‫س ُ‬
‫م ِ‬ ‫ول ت ُ ْ‬ ‫َ‬
‫همسرى خود نگه نداريد«‪ .‬نازل شده در حق مققرد مققؤمن مهققاجر‬
‫اهل مکه که ایمان داشته‪ ،‬و همانا در زمان صلح نازل شده است‪.‬‬
‫و خدای عزوجل در آیة ‪ 221‬بقره فرموه‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(221 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪156‬‬

‫»و با زنان مشرکه ازواج نکنید تا ایمان آورنققد‪ ،‬و البتققه کنیققز‬
‫مؤمنه بهتر از زن آزاد مشققرکه اسققت هققر چنققد )زیبققائی زن‬
‫مشرکه( شما را به تعجب آورد‪ ،‬و به مردان مشرک همسققر‬
‫ندهید تققا ایمققان آورنققد‪ ،‬و البتققه بنققدة مققؤمن بققه از مققرد آزاد‬
‫مشرکست و اگر چه )قدرت و ثروت مرد مشققرک( شققما را‬
‫به عجب آورد«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬این آیه نازل شققده در حققق جمققاعتی‬
‫از مشرکین عرب که اهل بت پرستی بودند‪ ،‬پققس نکققاح زنانشققان‬
‫حرام شد چنانکه نکاح بققا مردانشققان حققرام شققد‪ .‬پققس اگققر چنیققن‬
‫باشد این آیه ثابت است و در آن نسخی نیست‪.‬‬
‫و بتحقیق گفته شده‪ :‬این آیه نازل شده در حق جمیع مشرکین‪،‬‬
‫سپس بعد از آن رخصت نازل شده در حلل بودن نکققاح کققردن بققا‬
‫زنان آزاد اهل کتققاب فقققط‪ ،‬چنققانکه در حلل شققمردن ذبایققح اهققل‬
‫کتاب آیه آمده است‪ .‬کققه خققدای عزوجققل در سققورة مققائده آیققة ‪5‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(5 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫هها حلل شد و طعام اهل کتاب برای شما‬ ‫»برای شما پاکیز ‌‬
‫حلل شققد و طعققام شققما بققرای ایشققان حلل اسققت و زنققان‬
‫عفیفة از مؤمنات و زنان عفیفة از اهل کتاب قبققل از شققما‪،‬‬
‫برای شما حلل است هرگاه صداق ایشان را داده باشد«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬بهر حال و در هر دو صورت زنان آزاد اهل کتققاب‬
‫نکاحشان مباح است‪.‬‬
‫و خدا فرموده‪:‬‬
‫‪157‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬


‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ﴾‬النساء‪.(25 :‬‬
‫»و کسانی از شما که اسقتطاعت ندارنقد بقا زنقان حقرة‬
‫های کققه ملققک‬
‫نهققای مققؤمن ‌‬
‫مؤمنه نکاح کنند‪ ،‬پس از جوا ‌‬
‫یمین و اسیر شما هستند نکاح کنند«‪.‬‬
‫تا آنکه فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫»این )حکم( برای کسانی است از شما کققه از ضققرر )و‬
‫یهمسری( بترسند«‪) .‬آیة ‪ 25‬از سورة نساء(‪.‬‬ ‫زحمت ب ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در این آیه )والله اعلم( دللت است‬
‫بر اینکه مخاطبین آیققه مققردان آزادنققد زیققرا آنققان واجققد و یققا فاقققد‬
‫توانائی و مالک مالند‪ ،‬و مملققوک کققه مالققک مققالی نیسققت‪ .‬و نکققاح‬
‫کنیز حلل نیست مگر آنکه مرد صداق زن حره را نداشته باشققد و‬
‫از ضرر زنا بترسد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و در این آیه دللت است بققر تحریققم‬
‫کنیزان اهل کتاب‪ ،‬و دللت دارد بر اینکه کنیققزان مققؤمنه نیققز حلل‬
‫نیستند مگقر بقا جمقع دو امقری کققه در بقال ذکققر شققد‪ ،‬یعنقی عقدم‬
‫توانققائی و خققوف ضققرر‪ .‬و شققافعی در اسققتدلل طققول کلم داده‬
‫است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و اگر چه به حکم آیة‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(221 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و به مردان مشرک همسر ندهید تا اینکه ایمان بیاورند«‪.‬‬
‫زنان مسلمین بر مشرکین بت پرسققتان حققرام اسققت‪ ،‬ولققی بققر‬
‫مشرکین اهل کتاب نیز به حکم قققرآن بهققر حققال حرامنققد‪ ،‬بخققاطر‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪158‬‬

‫قطع ولیت و دوستی بین مسلمین و مشرکین و طبق دانستة من‬


‫یباشند‪.‬‬ ‫اختلفی در این نم ‌‬
‫خبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع کققه‬
‫شافعی )رحمه الله( در قول خدای عزوجل آیة ‪ 24‬سورة نساء‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪       ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)            ‬نساء ‪/‬‬
‫‪(24‬‬
‫»و برای شما حلل شده سوای اینها«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬معنایش این است که برای شما حلل است آنچه غیققر از‬
‫محرمقات مقذکوره باشقد‪ ،‬بواسقطة نکقاح و ملقک یمیقن نقه اینکقه‬
‫مطلقا ً حلل باشند‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابققو سققعید از ابقی العبقاس از ربیقع کقه شقافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪ 235‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪          ‬‬
‫)بقره ‪(235 /‬‬
‫»و گناهی بر شما نیست کققه بققا کنققایه از زنققان خواسققتگاری‬
‫کنید«‪.‬‬
‫تا آنکه فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬بقره ‪.(235 /‬‬
‫»و عقد نکاح را قصد نکنید تا عدة لزمه به پایان رسد«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬مقصققود از رسققیدن کتققاب بققه مققدت‬
‫خود )والله اعلم( گذشتن عده است‪ .‬گوید‪ :‬و چققون خققدا اذن داده‬
‫در خواستگاری کردن بطور اشققاره و کنققایه در هنگققام عققده‪ ،‬پققس‬
‫روشن است که از تصریح منع نموده‪ .‬و خدای تعالی در آیققة فققوق‬
‫س نّرا ً﴾‪» ،‬ولیکققن وعققدة سققری‬
‫ن ِ‬‫ه ّ‬‫دو ُ‬
‫عن ُ‬
‫وا ِ‬ ‫ول َك ِ ْ‬
‫ن ل تُ َ‬ ‫فرمققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫ایشان را مدهید«‪ ،‬که )و الله اعلم( یعنی‪ ،‬جمققاع‪ .‬و فرمققوده‪ِ﴿ :‬إل‬
‫‪159‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫عُروفا ً﴾‪» ،‬مگر آنکققه گفتققار خققوب و شایسققته‬ ‫قوُلوا َ‬ ‫َ‬


‫ول ً َ‬
‫م ْ‬ ‫ق ْ‬ ‫ن تَ ُ‬‫أ ْ‬
‫بگوئید«‪ ،‬یعنی‪ :‬سخن نیکی که در آن فحققش نباشققد‪ .‬و ایققن چنیققن‬
‫که بگوید‪ :‬مقن خوشقنودم حقیقتقا ً بواسققطة تقو‪ ،‬نققزد مقن جمقاعی‬
‫یشققود‪ .‬و ایققن اگققر‬
‫است که با هر که صورت بگیرد او خوشققنود م ‌‬
‫چه تعریض و کنایه است‪ ،‬باز مورد نهی است‪ ،‬برای زشققتی آن‪ .‬و‬
‫های غیر این بزند که این چنین نباشد‪ ،‬بطوری کققه زن بفهمققد‬ ‫گوش ‌‬
‫که او‪ ،‬نکاح او را طالب است‪ ،‬که در ایققن صققورت جققایز اسققت‪ ،‬و‬
‫های که تعریض وکنایه در آن برای خواستگاری جایز است عدة‬ ‫عد ‌‬
‫وفات زوج است‪ .‬و اما در طلقققی کققه طلق دهنققده رجققوع نققدارد‬
‫ظاهر نیست که جایز نباشد‪.‬‬
‫و شققافعی در جققای دیگققر اسققتدلل کققرده بققر اینکققه مقصققود از‬
‫»سر« )و عدة سری که در آیققه نهقی شقده( جمقاع اسققت بقدللت‬
‫قرآن‪ ،‬سپس گوید‪ :‬چون تعریض مباح شد و تعریض نزد اهل علققم‬
‫جایز است چه سری و چه آشکار‪ ،‬پس نباید توهم کرد که تعریققض‬
‫بمعنی سر است‪ ،‬و لبد سر معنی دیگری دارد و آن جمققاع اسققت‬
‫چنانکه در اشققعار »امققرؤ القیققس« و شققاعر دیگققر آمققده‪ ،‬و کلمققة‬
‫»سر« در آن اشعار بمعنی جماع است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو عبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع کققه‬
‫شافعی )رحمه الله( در قول خققدای عزوجققل در سققورة بقققره آیققة‬
‫‪:222‬‬
‫‪      ‬‬
‫)بقره ‪(222 /‬‬

‫»نزدیک زنان حائض نروید تا پاک شوند«‪.‬‬


‫گوید‪) :‬و الله اعلم( یعنی‪ ،‬آن طهارتی حاصل شود کققه نمقاز بققه‬
‫آن حلل است‪ ،‬یعنی غسل و تیمققم کققرده باشققد‪ .‬شققافعی )رحمققه‬
‫الله( گوید‪ :‬خدای تبارک و تعالی که همبستر شققدن بققا زنققان را در‬
‫حال حیض برای آزار حیض نهی کرده‪ ،‬گویا دللت دارد که در دبققر‬
‫آنان نیز حرام است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو عبققدالله از ابققی العبققاس از ربیققع کققه شققافعی‬
‫گوید‪ :‬خدای عزوجل در سورة بقره آیة ‪ 223‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪160‬‬

‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬


‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(223 /‬‬ ‫‪‬‬

‫»زنققان شققما کشققتزار شققمایند بققه آن در آییققد هققر جققا کققه‬


‫خواهید«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬و روشن است که محل کشت محل ولد است‪ ،‬و‬
‫خدا مباح کرده آنجا را مگر وقت حیققض‪ ،‬گویققد‪ :‬و مبققاح گردانیققدن‬
‫محل کشتزار اشاره به تحریم غیر آن محل است‪ .‬و دخول در دبر‬
‫های که باندازة قبل برسد ‪ -‬حرام است که کتققاب و سققنت‬ ‫‪ -‬بانداز ‌‬
‫بر این دللت دارد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( )در خبری که مرا ابوعبدالله به نحو اجققازه‬
‫از ابی العباس از ربیع از او رسیده( در قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مؤمنون ‪(7-5 /‬‬ ‫‪  ‬‬

‫هانققد‪ ،‬مگققر‬‫»و مؤمنان آن کسانی که فروج خود را نگهدارند ‌‬


‫بر زنان خود و با ملک یمیققن خققود کققه محقق قا ً ایشققان مققورد‬
‫ملمت نباشند‪ ،‬پس کسانی که سققوای ایققن را بجوینققد همانققا‬
‫تجاوزکنندگانند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬پس روشققن اسققت در ذکققر نمققودن حفققظ فققروج مگققر از‬
‫زوجات و ملک یمین که غیر از زوجات و ملققک یمیققن حققرام شققده‬
‫‪161‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫است‪ .‬و بیان کرده که زوجات و ملک یمین از بنققی آدم نققه بهققائم‪.‬‬
‫سپس آن را تأکید کرده و فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مؤمنون ‪.(7 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»پققققس کسققققانی کققققه سققققوای ایققققن را بجوینققققد همانققققا‬
‫تجاوزکنندگانند«‪.‬‬
‫پققس هیققچ عملققی حلل نیسققت جققز در زوجققه و ملققک یمیققن و‬
‫استمناء نیز حلل نیست‪) .‬والله اعلم(‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در سورة نور آیة ‪:23‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نور ‪(33 /‬‬
‫»باید عفت بورزند آنان که واجد نکاح نیستند تا خققدا ایشققان‬
‫را از فضل خود غنی سازد«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬معنایش )و الله اعلم( ایققن اسققت کققه صققبر کننققد تققا خققدا‬
‫ینیاز کند‪ ،‬و این کلم خققدا ماننققد آن کلمققی اسققت کققه‬ ‫ایشان را ب ‌‬
‫غن ِّيننا ً‬
‫ن َ‬
‫كننا َ‬‫ن َ‬
‫منن ْ‬‫و َ‬
‫خقققدای عزوجقققل در مقققال یقققتیم فرمقققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫ف﴾‪) ،‬النساء‪» (6 :‬آنکه غنی است عفقت بقورزد‪) ،‬و از‬ ‫ف ْ‬‫ع ِ‬ ‫فل ْي َ ْ‬
‫ست َ ْ‬ ‫َ‬
‫خوردن مال یتیم بمعاملة سلف یا غیر آن‪ ،‬خودداری کند(«‪.‬‬
‫و در قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪.﴾   ‬‬

‫هانققد‪ ،‬مگققر‬
‫»و مؤمنان آن کسانی که فروج خود را نگهدارند ‌‬
‫بر زنان خود و با ملک یمین خود«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪162‬‬

‫گوید‪ :‬بیانی است که مخققاطبین بققه آن مرداننققد نققه زنققان‪ ،‬پققس‬


‫دللت دارد بر اینکه برای زن حلل نیست که بققا ملققک یمیققن خققود‬
‫خلوت کند‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو سعید بن ابی عمرو از ابقی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع از شافعی )رحمه الله( که گفت‪ :‬خدای عزوجل فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ‬نساء‬
‫‪(4 /‬‬
‫شکشی بدهید«‪.‬‬
‫»مهریة زنان را بطیب خاطر بعنوان پی ‌‬
‫و در همین سوره آیة ‪ 25‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)نساء ‪(25 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»پس با ایشان با اجازة اهل و سرپرست شان نکققاح کنیققد و‬
‫اجر ایشان که مهرشان است به ایشان بدهید«‪.‬‬
‫و همچنین سایر آیققاتی کققه در صققداق آمققده ذکققر کققرده‪ ،‬سققپس‬
‫گوید‪ :‬پس خدا امر کرده به مردان که اجر زنان که همان صداق و‬
‫یا مهر باشد بدهند‪ .‬و این کلمة عربی یعنی صداق چند اسققم دارد‪.‬‬
‫و احتمال دارد این آیه مأمور کرده به دادن صداق آن کققس را کققه‬
‫صداقی معین کرده نه آنکه معین نکرده‪ ،‬چه دخول کققرده باشققد و‬
‫چه نکرده باشد‪ ،‬زیرا آن حقی است که مرد برخققود الققزام کققرده‪،‬‬
‫پس برای او حق نیست که چیزی از آن را ندهد مگققر بققه معنققی و‬
‫موردی کققه خققدا قققرار داده باشققد‪ ،‬و آن وقققتی اسققت کققه قبققل از‬
‫دخول طلق دهد‪ .‬خدای عزوجل در سورة بقره آیة ‪ 237‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪163‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(237 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»و اگر زنان را پیش از آمیزش طلق دادیققد و بققرای ایشققان‬
‫هاید‪ ،‬پس نصف آن را بدهید مگر آنکه عفو‬ ‫مهری معین داشت ‌‬
‫کنند و یا آن کس که گره نکاح بدست اوست عفو کند«‪.‬‬
‫و محتمل است اینکه مهر واجب شققود بواسققطة عقققد و اگرچققه‬
‫مهری را نام نبرده باشد‪ .‬و دخول هم نکرده باشد‪.‬‬
‫و محتمل است که مهر لزم نباشد مگر مرد خود را ملزم کرده‬
‫باشد و یا دخول کرده باشد و اگرچققه مهققری را نققام نققبرده باشققد‪.‬‬
‫پس این سه معنی را احتمال داده که سزاوارتر آنست که هر چققه‬
‫کتاب و سنت و اجماع بیان کرده گفته شود‪.‬‬
‫هایم به قول خدای عزوجقل در سققورة بققره آیققة‬ ‫و استدلل کرد ‌‬
‫‪:236‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(236 /‬‬
‫»بر شما باکی )گناهی( نیست اگر زنان خققود را طلق دهیققد‬
‫هاید‪،‬‬‫مادامی که با آنان همبستر نشده و یا مهری معین نکرد ‌‬
‫تدار‬‫همنققد نمائیققد‪ ،‬بققر دارا و وسققع ‌‬
‫ولی آنان را بشققکلی بهر ‌‬
‫باندازة خود او و بر ندار باندازة او«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪164‬‬

‫که عقد نکاح صحیح است بدون تعییققن صققداق‪ ،‬و آن دلیققل ایققن‬
‫یشود مگر بر آن که عقد نکاح بسته شده‬ ‫است که طلق واقع نم ‌‬
‫باشد‪.‬‬
‫سپس کلم را کشانیده تا آنکه گوید‪ :‬در کتاب خدا بققه امققر خققدا‬
‫یکننده که دخول کرده صداقی اسققت‬ ‫روشن است که بر زوج وط ‌‬
‫یشوند اجققری اسققت و اجققر‬ ‫در کنیزانی که به اذن اهلشان نکاح م ‌‬
‫)که در مورد کنیزان در آیة ‪ 25‬بقره خدا امر کرده پرداخت شود(‬
‫همان صداق اسققت و )در آیققات دیگققر نیققز اجققر بققه معنققای صققداق‬
‫آمده( بدلیل قول خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪:24‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(24 /‬‬
‫»چون با زنان زناشققوئی نمودیققد‪ ،‬مهقر ایشققان را بدهیققد کققه‬
‫واجب است«‪.‬‬
‫و نیز در سورة احزاب آیة ‪ 50‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)احزاب ‪(50 /‬‬
‫هایققم همسققرانت را کققه‬
‫»ای پیغمققبر‪ ،‬مققا بققر تققو حلل کرد ‌‬
‫های‪.«...‬‬ ‫مهرشان را داد ‌‬
‫و خدای عزوجل در همین آیه فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪165‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫)احزاب ‪/‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪(50‬‬
‫های هرگاه خود را بققه رسققول خققدا ببخشققد اگققر‬ ‫»و زن مومن ‌‬
‫رسول خدا خواسققت او را نکققاح و ازدواج کنققد در حققالی کققه‬
‫این بخشش بدون مهر خاص تو است نه سایر مؤمنین«‪.‬‬
‫ة« دللت دارد که این نکاح و ازدواج بققدون مهققر بققرای‬ ‫ص ً‬‫خال ِ َ‬
‫» َ‬
‫احدی غیر رسققول خققدا‪ ‬نیسققت‪ ،‬و هققر کققس نکققاح کنققد و دخققول‬
‫نماید‪ ،‬او را مهری لزم است‪ .‬بعلوه آیات قبل که بر این موضققوع‬
‫دللت دارد‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪:237‬‬
‫‪    ‬‬
‫)بقره‪(237 /‬‬
‫»مگر آنکه عفو کنند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬یعنی زنان‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در آیة فوق‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(237 /‬‬
‫»یا آن کس که گره نکاح به دست اوست عفو کند«‪.‬‬
‫گویققد‪ :‬یعنققی زوج کققه گذشققت کنققد و تمققام مهققر را بپققردازد و‬
‫بخشش کند‪ .‬و این را روایت کرده از امیر المؤمنین علی بن ابققی‬
‫طالب ‪ ‬و از جبیر بن مطعم‪ ،‬و از ابققن سققیرین‪ ،‬و شققریح‪ ،‬و ابققن‬
‫المسیب‪ ،‬و سعید بن جققبیر‪ ،‬و مجاهققد‪ .‬و شققافعی )بنققا بققه روایققت‬
‫زعفرانی از او( گوید‪ :‬و شنیدم از آنکه از او راضی و خشنودم که‬
‫یباشد پدر است‬ ‫یگفت‪ :‬منظور از آنکه گره نکاح به دست او م ‌‬ ‫م ‌‬
‫دربارة دختر باکرة خود‪ ،‬و آقا است دربارة کنیققزش‪ ،‬پققس عفققو او‬
‫جایز است‪.‬‬
‫و خققبر داد مققا را ابوسققعید از ابققی العبققاس از ربیققع کققه گفققت‪،‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬خدای عزوجل در سورة بقره آیة ‪ 241‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪166‬‬

‫‪‬‬ ‫‪             ‬‬


‫‪                ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪       ‬‬
‫)بقره ‪(241 /‬‬
‫های بشایسققتگی اسققت کققه‬
‫»برای زنان طلق داده شده بهر ‌‬
‫این حقی است بر عهدة متقین«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 236‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪        ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)     ‬بقره ‪(236 /‬‬
‫»گناهی بققر شققما نیسققت اگققر زنققان را مققادامی کققه بققا آنققان‬
‫هایققد طلق دهیققد‪ ،‬ولققی‬ ‫همبستر نشده یا مهققری معیققن نکرد ‌‬
‫همند سازید«‪.‬‬‫بنحوی آنان را بهر ‌‬
‫)که در هر دو آیه فرمققوده‪ :‬زنققانی را کققه طلق دادیققد خصوص قا ً‬
‫های به ایشان بدهید(‪.‬‬ ‫بدون مهر و بدون دخول متاعی و یا متع ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬عموم کسانی را که من ملقات کردم از اصحاب‬
‫هاند‪ :‬متعه برای زنی است که به او دخققول نشققده و مهققری‬ ‫ما گفت ‌‬
‫هم معین نگردیده و طلق داده شده‪ .‬و هم برای مطلقاتی اسققت‬
‫که دخول شده و مهری معین شده زیرا آیه عققام اسققت‪ ،‬و از ابققن‬
‫عمر روایت شده‪.‬‬
‫و شافعی در کتاب صداق به همین اسناد گوید در مسئلة کسققی‬
‫که زنی را بصداق فاسد نکاح کرده‪ ،‬اگر قبل از دخول او را طلق‬
‫داد باید نصف مهر المثل او را به او بدهققد و متعققه نققدارد در قققول‬
‫کسی که برای او مهر فرض کرده هرگاه قبل از دخول طلق داده‬
‫شود‪ .‬و بقرای او متعقه اسقت در ققول کسقی کقه گفتقه بقرای هقر‬

‫ولی باید دانست که آیه ‪ 236‬عمومیت ندارد و اینجا اشتباه شده است‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪167‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫مطلقه متعه است‪ .‬و قول دوم از ابن شهاب الزهری روایت شده‬
‫و ما اسناد او را در کتاب »المعرفة« ذکر کردیم‪.‬‬
‫و »مس« را که در آیة ‪ 237‬سورة بقره‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(237 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»اگر زنان را قبل از مس )آمیزش( طلق دادید و مهری بققر‬
‫هایققد‬
‫هاید پس نیمی از آنچققه را معیققن کرد ‌‬
‫ایشان تعیین نمود ‌‬
‫باید بپردازد ‪.«....‬‬
‫ذکر شده‪ ،‬بر وطأ و آمیزش حمل نموده است‪ .‬و این را از ابققن‬
‫عبققاس و شققریح روایققت کققرده‪ ،‬و ایققن روایققت بتمققامه در کتققاب‬
‫»معرفت« و کتاب »المبسوط« نقل شده‪ ،‬با آنچه در کتققاب بیققان‬
‫کرده و پذیرفته است‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای تعالی در آیة ‪ 19‬سورة نساء فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪)  ‬نساء ‪(19 /‬‬
‫»با زنان به نیکی و به خوبی عرفی معاشرت کنید«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫و در آیة ‪ 228‬سورة بقره م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪/‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪(228‬‬
‫»و بنفققع ایشققان اسققت ماننققد آنچققه بققر ضققرر ایشققان اسققت‬
‫بخوبی )یعنی برای زنان در مقابل تکالیف و وظایفی کققه بققه‬
‫یباشد(«‪.‬‬ ‫عهده دارند حقوقی م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬تمام معروف آوردن عملی است که‬
‫ثواب و نتیجة خققوبی بققرای تققو باشققد و خققودداری از مکققروه‪ .‬و در‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪168‬‬

‫جای دیگر گفته‪ :‬در آنچققه باجققازه از ابققی عبققدالله بققه مققن رسققیده‬
‫است آنکه خدا فریضه و واجب نموده که بطور خوبی هققر چققه بققر‬
‫عهدة او است ادا کند‪ .‬و تمامی معروف این است که صاحب حق‬
‫بگذرد و در طلب آن کمکی مصرف نکند و مدیون حق بققا خوشققی‬
‫حق او را ادا کند نه بمطالبة او‪ .‬و در اداء حق کراهت اظهار نکند‪.‬‬
‫و هر کدام اینها تققرک شققود ظلققم اسققت‪ ،‬زیققرا خققودداری و کنققدی‬
‫کققردن غنققی ظلققم اسققت‪ ،‬و تققأخیر انققداختن در ادای حققق اسققت‪.‬‬
‫شققافعی گویققد‪ :‬و خققدا فرمققوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪» .﴾     ‬بققققرای‬
‫زنان حقوقی است بنفع ایشان ماننققد آنچققه علیققه ایشققان اسققت«‪،‬‬
‫گوید‪ :‬و خدا داناتر است که باید حق آنان را بخوبی اداء کرد‪ .‬و در‬
‫روایت مزنی از شافعی که او گفتققه‪ :‬آنچققه معققروف و خققوبی بیققن‬
‫زوجین است این است که از کار ناشایست خودداری کننققد و حققق‬
‫صاحب حق را تأخیر نیندازند‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو سعید بن ابی عمر از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای عزوجل در سورة نساء آیة ‪ 128‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ﴾  ‬نساء ‪(128 /‬‬
‫»اگر زنی از شوهر خققود تققرس ناسققازگاری و دوری گزیققدن‬
‫داشت‪ .‬بر زوجین باکی نیست کققه بیققن خودشققان سققازش و‬
‫اصلح اندازند اصلح خوبی‪ ،‬و این صلح بهققتر اسققت )از جققدا‬
‫شدن(«‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابن عیینه از زهری از ابن مسیب که دختر محمققد‬
‫بن مسلمه نزد رافع بن خدیج بود‪ ،‬رافققع از آن دخققتر چیققز مکققروه‬
‫یداشقت یقا از جهقت بزرگسقالی و یقا غیقر آن‪ ،‬و خواسقت او را‬ ‫م ‌‬
‫طلق دهد‪ ،‬دختر گفت‪ :‬مرا طلق مده و مرا نگه دار و آنچققه میققل‬
‫داری برایم قسمت کن )یعنی از چهار شققب یققک شققب و یققا از ده‬
‫شب یک شب( پس خدا نازل کرد‪:‬‬
‫‪169‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪     ‬‬ ‫‪        ‬‬


‫‪     ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪       ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪) ....‬نساء ‪.(1)(128 /‬‬
‫و خبر داد ما را ابو سعید بن ابی عمرو از ابی العباس الصم از‬
‫ربیع از شافعی که گوید‪ :‬بعضی از اهل علم به تفسیر دربارة قول‬
‫خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪:129‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪)      ‬نساء ‪/‬‬
‫‪(129‬‬
‫یتوانید عدالت )کامل( بین زنان کنیققد و اگرچققه‬
‫»و هرگز نم ‌‬
‫)به این عدالت( حریص باشید‪ ،‬پس بکلی رویگققردان نشققوید‬
‫که زنی را بلتکلیف )و سرگردان( رها کنید«‪.‬‬
‫هاند که آیه گوید‪ :‬به آنچه در دلهاست عققدالت نتوانیققد‬ ‫گمان کرد ‌‬
‫لها باشد نیستید تا بتوانید میل قلققبی را‬ ‫زیرا شما مالک آنچه در د ‌‬
‫نسبت به زنان مسققاوی کنیققد )یعنققی میققل قلققبی بققه یققک زنققی کققه‬
‫لتر است باختیار شما نیست(‪ .‬شافعی )رحمه الله( گویققد‪:‬‬ ‫خوشگ ‌‬
‫هانققد‪ .‬و خققدای تعققالی بققرای‬ ‫این معنا ان شاء الله چنانست که گفت ‌‬
‫این امت گذشته کرده از آنچه خیالت نفسانی اسققت مققادامی کققه‬
‫به قول و عمل نیاورند و خدا گنققاه را در قققول و عمققل قققرار داده‬
‫است‪.‬‬

‫‪ -‬مسند إسحاق بن راهويه )‪ ،(206 / 2‬مسند الشافعي )ص ‪ ،(260‬السنن‬ ‫‪1‬‬

‫الكبرى – البيهقي )‪ ،(296 / 7‬المستدرك على الصحيحين ‪ -‬الحاكم )‬


‫‪ .(2/308‬حاکم در حکم حدیث می گوید‪ :‬این حدیث صحیح طبق شرط‬
‫شیخین )بخاری ومسلم( اما روایت نکرده اند‪ ،‬و ذهبی هم می گوید که‬
‫این حدیث طبق شرط شیخین است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪170‬‬

‫و بعضی از اهل علم به تفسیر در مورد قول خدای عزوجل کققه‬


‫ل﴾ »پس بکلی روی مگردانید«‪،‬‬ ‫مي ْ ِ‬‫ل ال ْ َ‬
‫ميُلوا ك ُ ّ‬ ‫فرموده‪َ ﴿ :‬‬
‫فل ت َ ِ‬
‫هاند که منظور این است که از آنچه در قلوب تان تجاوز‬ ‫گمان کرد ‌‬
‫شود و به دنبال هوای نفس برود و اثر عملی بروز دهققد‪ ،‬پققس زن‬
‫را بلتکلیف گذارد‪ .‬و این معنی نزد من ان شاء الله چنانسققت کققه‬
‫هاند‪ .‬پس گوید‪ :‬کارها را به پیروی هوای نفس انجام ندهید کققه‬ ‫گفت ‌‬
‫کار طوری شود که از اختیار خارج گردد زیرا خدا از اعمققال قلققبی‬
‫گذشته و بر شما و بر مردم افعال و اقوال را نوشققته‪ ،‬و چققون بققه‬
‫ل﴾ و رویگردانققی دانسققته‬ ‫ل ال ْ َ‬
‫مي ْ ِ‬ ‫قول و عمل برسد آیه آن را ﴿ك ُ ّ‬
‫است‪.‬‬
‫خبر داد مرا ابو عبدالله الحافظ باجازه که ابوالعباس محمد بققن‬
‫یعقوب حدیث کرده از ربیع بن سلیمان از شافعی که گوید‪ :‬خدای‬
‫عزوجل در سورة نساء آیة ‪ 34‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬نساء ‪/‬‬
‫‪(34‬‬
‫»مردان قوامبخش بر امور زنانند زیرا خدا بعضی از ایشققان‬
‫را بر بعضی دیگر )بواسققطة نیققروی جسققمی( برتققری داده و‬
‫یکنند«‪.‬‬
‫بخاطر آنچه از اموال خود را انفاق م ‌‬
‫تا آنجا که فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(34 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪171‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و زنانی را که از سرکشققی آنققان در خققوف هسققتید آنقان را‬


‫موعظه کنید و )اگر اثری نکرد( در خوابگاه از ایشققان دوری‬
‫یاثر بود( آنققان را بزنیققد‪ .‬پققس اگققر شققما را‬
‫کنید و )اگر باز ب ‌‬
‫اطاعت کردند )و صالح شدند( بهیچ نحققوی بققر ایشققان سققتم‬
‫روا مدارید«‪.‬‬
‫وَالّلت ِنني‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬قققول خققدای تعققالی‪َ ﴿ :‬‬
‫لهققایی در کارهققا و‬ ‫ن﴾‪ .‬وقققتی اسققت کققه دلی ‌‬ ‫ه ّ‬ ‫ن نُ ُ‬
‫شنوَز ُ‬ ‫خا ُ‬
‫فو َ‬ ‫تَ َ‬
‫گفتارهای زن به بیند که بقر ناسقازگاری دللقت کنقد و جقای تقرس‬
‫باشد‪ .‬این است که ابتداء او را موعظه کند‪ ،‬و اگر باز ناسققازگاری‬
‫کرد دوری کند‪ ،‬و اگر پایداری کرد او را بزند و تنبیه نماید‪.‬‬
‫و این برای ایققن اسققت کققه مققوعظه قبققل از هققر کققارِ مکروهققی‬
‫است‪ ،‬و ضرری هم ندارد و موعظه ناروا نیست حققتی بققرای مققرد‬
‫نسبت به برادرش چه برسد بزنققش‪ .‬و دوری مگققر در مققوردی کققه‬
‫روا باشد حرام است‪ .‬و در غیر اینجا تا سققه روز دوری بیشققتر روا‬
‫نیست‪ .‬و زدن روا نیست مگر آنکه قبل ً انجام تکلیف کققرده باشققد‪.‬‬
‫پس آیه دللت دارد که حالت زن مختلف است و عقققاب و عتققاب‬
‫با او باید مختلف باشد‪.‬‬
‫ن‬‫فو َ‬ ‫خنننا ُ‬
‫یشققققود کققققه قققققول خققققدا‪﴿ :‬ت َ َ‬
‫و احتمققققال داده م ‌‬
‫ن﴾ این باشد که چون زنان ناشزه شدند و شما ترسیدید‬ ‫ه ّ‬‫شوَز ُ‬‫نُ ُ‬
‫که لجاجت کنند‪ ،‬موعظه کنید سپس هجرت و ضرب‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة نساء آیققة‬
‫‪ 35‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(35 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪172‬‬

‫»و هرگاه خوف اختلفی بین زوجین داشتید‪ ،‬پققس داوری از‬
‫خانوادة مرد و داوری از خانوادة زن بنمایندگی بر خوانید که‬
‫اگر )زن و شوهر( ارادة اصلح داشته باشند خداوند )داوران‬
‫را برای اصلح( توفیق دهد«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خداوند به معنی آیه داناتر اسقت کققه‬
‫چون اختلف زن و شوهر از حد گذشت‪ ،‬امر نموده کقه یقک حکققم‬
‫از خانوادة مرد و یک حکم از خانوادة زن بنمایندگی انتخاب شوند‪.‬‬
‫یآید این است که من یافتم خدای‬ ‫و آنچه از ظاهر آیه بدست م ‌‬
‫عزوجل در ناسازگاری زوج اذن مصالحه داد و در ناسازگاری زن‬
‫اذن زدن داده و در ناسازگاری طرفین بترسند حدود خدا اقامه‬
‫نشود اذن خلع داده است‪.‬‬
‫سپس شافعی کلم را کشانیده تا اینکه گوید‪ :‬در حکمین که نققه‬
‫یکند‬‫یگردد و زن نه حق او را اداء م ‌‬ ‫یکند و نه جدا م ‌‬ ‫مرد صلح م ‌‬
‫یکشانند که برای ایشققان‬ ‫یدهد و قول ً و عمل ً به کاری م ‌‬ ‫نه فدیه م ‌‬
‫یکننققد در آنچققه نبایققد‪ ،‬و حققق یکققدیگر را‬‫حلل نیست و لجققاجت م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬پس هرگاه چنین شد‬ ‫یکنند و مطیع یکدیگر نم ‌‬ ‫مراعات نم ‌‬
‫حکمی از خانوادة زن و حکمی از خانوادة مرد بفرستند‪ ،‬و هققر دو‬
‫امین و به رضای زوجین باشند و زوجیققن آن دو را وکیققل کننققد بققه‬
‫اینکه از جمققع و جققدائی هققر کققدام را صققلح دیدنققد انجققام دهنققد‪ .‬و‬
‫شققافعی در شققرح ایققن مسققئله طققول کلم داده‪ ،‬و در آخققر گفتققه‪:‬‬
‫سلطان زوجین را مجبور کند به حکم حکمین‪.‬‬
‫و بهمان اسناد شقافعی )رحمقه اللققه( گویققد‪ :‬خقدای عزوجققل در‬
‫سورة نساء آیة ‪ 19‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪173‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬
‫)نساء ‪(19 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»اى مؤمنان‪ ،‬براى شما حلل نيست كه به اكراه زنان را به‬
‫ارث بريد‪ ،‬و بر ایشان سخت مگیرید که بعضققی از آنچققه بققه‬
‫هاید ببرید )و پس بگیرید(‪ ،‬مگققر آنکققه کققار زشققت‬
‫ایشان داد ‌‬
‫معلومی را مرتکب شوند«‪.‬‬
‫یشود )و خدا داناتر اسققت( کققه ایققن‬ ‫)شافعی فرموده(‪ :‬گفته م ‌‬
‫یکرد و حققق الهققی‬ ‫آیه نازل شده دربارة مردی که زن را مجبور م ‌‬
‫یکرد برای آن کققه‬ ‫ینمود و با او بمعروف معاشرت نم ‌‬ ‫او را منع م ‌‬
‫حق او را ندهد و بدون میل زن ارث برد‪ .‬پس خدای تعققالی چنیققن‬
‫معنایی را حرام نمود و حرام کرد بر شوهران که بر زنققان سققخت‬
‫هانققد پققس بگیرنققد‪ .‬ولققی‬‫بگیرند تا بعضی از آنچه را بققه ایشققان داد ‌‬
‫استثناء نمود مگر آنکه کار زشت آشکاری را بجا آورنققد و مقصققود‬
‫در اینجا زنا است‪ .‬که در ایققن صققورت اگققر مقققداری مققال خققود را‬
‫برای مفارقت داد ان شققاء اللققه حلل اسققت‪ ،‬و تققرک زوج بهققتر از‬
‫عصیان خدا و زوج اسقت اسقت‪ .‬گویقد‪ :‬و خقدا امقر کقرده دربقارة‬
‫یآیققد و حققال آنکققه‬
‫زنققانی کققه شوهرانشققان از آنققان خوششققان نم ‌‬
‫هانققد اینکققه حققق آن زنققان بخققوبی اداء شققود و‬ ‫های نیاورد ‌‬
‫فاحشقق ‌‬
‫معاشرت نیکو کردند‪.‬‬
‫و خدای تعالی در همان آیه فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)نساء ‪(19 /‬‬
‫»پس اگر از آن زنان ناخشنود بودید‪ ،‬پس چه بسا کققه شققما‬
‫یداریققد و حققال آن کققه خققدا در آن خیققر‬
‫چیققزی را مکققروه م ‌‬
‫یدهد«‪.‬‬
‫بسیاری قرار م ‌‬
‫پس خدا معاشرت بقا زنقان را بقه نیکقی در حقال کراهققت مبقاح‬
‫نمققوده و خققبر داده کققه در آن خیققر بسققیاری نهققاده اسققت‪ .‬و خیققر‬
‫بسیار‪ ،‬همانا اجر در صبر بر معاشرت است و اداء کردن حققق بققر‬
‫صاحب حق و صبر بر ناز کردن زن بر او است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪174‬‬

‫یخورد به اخلق و دین و کفققایت و بققذل و‬‫و گاهی زوج غبطه م ‌‬


‫بخشش زن ولی باز از او کراهت دارد که در جققای دیگققر شققافعی‬
‫هام بیان کرده است‪.‬‬‫چنانکه شنید ‌‬
‫و گفته شده که این آیه نسخ شققده اسققت‪ .‬و در معنققای آیققة ‪15‬‬
‫سورة نساء است که فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(15 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫های کنند چهار كس از خودتان را بر‬ ‫»و زنانی که کار فاحش ‌‬
‫آنهققا گققواه بگيريققد‪ .‬آن گققاه اگققر گققواهى دادنققد ایشققان را در‬
‫هها نگاه دارید تا مرگ ایشان برسد و یققا خققدا بققر ایشققان‬ ‫خان ‌‬
‫راهی قرار دهد«‪.‬‬
‫که این آیه بقه آیقة حقدود نسقخ شقده اسقت )یعنقی‪ ،‬مقصقود از‬
‫جملة »خدا بر ایشان راهی قرار دهد« همان راهققی اسققت کققه در‬
‫آیة دوم از سورة نور ذکر شده(‪ .‬پس بر زن حبسی کققه بواسققطة‬
‫آن مانع حق او شود نیسققت ولققی بققر او حققد اسققت‪ .‬و شققافعی در‬
‫اینجا طول کلم داده و مقصود او این است کققه حبسققی کققه مققانع‬

‫تحقیق آنست که هیچ یک از این آیات ناسخ یکدیگر نیست و حکم هر کدام‬ ‫‪‬‬

‫یشققود‪.‬‬‫تا قیامت باقی است‪ .‬یعنی اگر دولت واجد قدرتی بود حد جققاری م ‌‬
‫و اگر نبود شوهر باید او را حبس و مراقبت کند در خانه تا وفات او‪ .‬و اگققر‬
‫شوهر ندارد تا هنگامی که شوهر رود و توبه کند باید در خانه نگهداری و از‬
‫او مراقبت شود‪) .‬مترجم(‪.‬این نظریه مترجم است نه جمهور اهل سنت‬
‫‪175‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫حققق زن بشققود در صققورت اتیققان فاحشققه‪ ،‬منسققوخ بققه آیققة حققدود‬


‫است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو سعید محمد بن موسی از ابی العبققاس محمققد‬
‫بن یعقوب از ربیع بن سلیمان از شافعی )رحمققه اللققه( کققه گویققد‪:‬‬
‫خدای عزوجل در سورة نساء آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(4 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫شکققش‬‫»و مهر زنان را بطیب خاطر و بدون توقع بعنوان پی ‌‬
‫بدهید‪ ،‬ولی اگر چیزی از آن را بطیب نفس و رضققای خققاطر‬
‫به شما واگذاشتند پس آن را بخورید که گوارا و رواست«‪.‬‬
‫پققس در ایققن آیققه مبققاح کققرده خققوردن مقققداری از مهققر را در‬
‫صورتی که زن خققود و بققه میققل خققود چیققزی بققه زوج دهققد و گرنققه‬
‫خوردن آن حرامست‪.‬‬
‫و بتحقیق خدای عزوجل در سورة نساء آیة ‪ 20‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(20 /‬‬
‫»و اگر )تصمیم به طلق زن خود گرفتید و( خواستید آن زن‬
‫را تبدیل و بجای آن با زن دیگری ازدواج کنیققد و بققه یکققی از‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪176‬‬

‫هاید‪ ،‬پس چیققزی از آن را مگیریققد‪.‬‬


‫زنان مال فراوانی بخشید ‌‬
‫یخواهید با بهتان و گناه آشکار آن مال را بگیرید«‪.‬‬
‫آیا م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و این آیه در معنققی آیققة قبققل اسققت‪،‬‬
‫یخواهققد بگیققرد و‬ ‫های بجای زن سابق م ‌‬ ‫پس هرگاه شوهر‪ ،‬زن تاز ‌‬
‫زن طالب جدائی نیست‪ ،‬مرد حق ندارد از مهر و مققالی کققه بققه او‬
‫بخشیده چیزی کم کند و حق ندارد که او را وادار کند که او چیزی‬
‫از مال را برگرداند و حق ندارد برای آن کققه چیققزی از او دریققافت‬
‫کند او را طلق دهد‪ .‬و در این موضوع طول کلم داده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪229‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(229 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»بر شما حلل نیست کققه چیققزی از آن چققه را کققه بققه زنققان‬
‫هاید پس بگیرید مگر آنکه طرفین بترسند که حققدود خققدا‬ ‫داد ‌‬
‫را بر پا ندارند‪ ،‬پس اگر ترسیدید کققه حققدود خققدا را بققر پققای‬
‫ندارند باکی بر ایشققان نیسققت در آنچققه زن فققدا دهققد )یعنققی‬
‫عوضی بپردازد و طلق بگیرد(«‪.‬‬
‫پس‪ ،‬گفته شده )و خدا داناتر است( که منظققور آنسققت کققه زن‬
‫یترسد حدود خدا اقققامه نشققود و‬ ‫کراهت از مرد دارد تا آنجا که م ‌‬
‫یتوانققد مقققداری و یققا بیشققتر از مهققر و از آنچققه‬
‫در ایققن صققورت م ‌‬
‫شوهر به او داده به زوج پس بدهد‪ ،‬و این فدیه حللی است بققرای‬
‫زوج که او را طلق دهد )طلق خلع(‪ .‬و هرگاه هیچ یققک از ایشققان‬
‫یکنقد کقه ایقن دو اقامقة حقدود‬ ‫اقامقة حقدود الهقی نکقرد صقدق م ‌‬
‫هاند‪ .‬و گفته شده که خققدا فرمققوده بققر زوجیققن بققاکی نیسققت‬ ‫نکرد ‌‬
‫‪177‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یعنی بر هیچ یک حرام نیست کقه ایققن کقار را عمققل کننققد‪ .‬و گفتققه‬
‫یترسققد کققه مققرد نیققز در ایقن‬‫شققده‪ :‬اگققر زن ادای حقق نکققرد و م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫صورت اداء حق نکند پس فدیه حلل م ‌‬

‫آنچه در خلع و طلق و رجوع از شافعی رسیده‬


‫در کتاب ابی الحسن العاصمی خواندم که گفققت خقبر داد مققا را‬
‫عبدالرحمن بن العباس الشافعی که گفت‪ :‬در مصر بققر او قققرائت‬
‫یگویققد‪ :‬یققونس بققر مققن‬
‫کردم که گفت‪ :‬شنیدم یحیی بققن زکریققا م ‌‬
‫یخققورد بققه طلق‬ ‫قرائت کرد که شافعی دربارة مردی که قسم م ‌‬
‫زن قبل از آنکه او را نکاح کند گوید‪ :‬چیزی بر او نیست‪ ،‬زیرا مققن‬
‫دیدم خدا طلق را پس از نکاح ذکر کققرده‪ ،‬و قققرائت کقرد آیقة ‪49‬‬
‫سورة احزاب را که فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)احزاب ‪(49 /‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬هرگاه نکاح کردید زنان مؤمنه را سققپس آنققان‬
‫را طلق دادید«‪.‬‬
‫بیهقی گفته‪ :‬روایتی برای ما از عکرمه از ابن عبققاس آمققده کققه‬
‫او در این مطلب استدلل به همین آیه کرده است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسققعید از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی کققه‬
‫گفت‪ :‬خدای تعالی در سورة طلق آیة ‪ 1‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪(1 /‬‬ ‫)طلق‬ ‫‪ ‬‬
‫»اگر زنان را طلق دادید برای عده طلق دهید«‪.‬‬
‫ن﴾ قققرائت شققده‪ ،‬ولققی ایققن دو‬‫ه ّ‬‫عدّت ِ ِ‬
‫شافعی گوید‪ِ﴿ :‬لقبل ِ‬
‫قرائت در معنی فرقی ندارند‪ .‬و از ابن عمر ‪ -‬رضققی اللققه عنهمققا‪-‬‬
‫روایت شده است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪178‬‬

‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬طلق سنت دربققارة زنققی اسققت کققه‬
‫یشققود کققه او را طلق دهققد در حقال‬ ‫مدخوله باشققد آنکققه حیقض م ‌‬
‫طهر بدون جماع‪ ،‬در آن طهری که از حیققض و یققا از نفققاس خققارج‬
‫شده باشد‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬و بتحقیق خدا امر کرده به نگه داشتن زن بخوبی‬
‫و یا رها کردن به نیکی‪ ،‬و از ضققرر رسققاندن نهققی کققرده اسققت‪ .‬و‬
‫های اسقت کققه‬ ‫طلق حائض ضقرری اسقت بقر او‪ ،‬زیقرا او نقه زوج ‌‬
‫های اسققت کققه از زوج داشققته‬ ‫بتوان به او دخول کققرد و نققه در عققد ‌‬
‫باشد‪ .‬مادامی که در حیض است هرگققاه طلق داده شققد نققه خققود‬
‫یداند و نقه زوج او کقه عقدة او حمقل اسقت و یقا حیقض‪ ) .‬گویقا‬ ‫م ‌‬
‫یخواهد بگوید که زوجین باید عده را بدانند که اگققر زوج‬ ‫شافعی م ‌‬
‫رغبت کرد و زن کوتاه آمد او را طلب کند‪(.‬مترجم‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله الحافظ و ابوسعید بققن ابققی عمققرو کققه‬
‫گفتند‪ :‬ما را خبر داد ابوالعباس از ربیع از شافعی که گفت‪ :‬خدای‬
‫تعققالی در کتققاب خققود ذکققر کققرده طلق را بققه سققه نققام‪ :‬طلق‪ ،‬و‬
‫فراق‪ ،‬و سراح‪ .‬پس یک جا در سورة طلق آیة ‪ 1‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)طلق ‪(1 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫و یک جا در آیة ‪ 2‬از همان سوره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫)طلق ‪(2 /‬‬
‫و یکجققا در سققورة احققزاب آیققة ‪ 28‬دربققارة ازواج رسققول خققود‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪179‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪   ‬‬


‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪)   ‬احزاب ‪(28 /‬‬

‫ابو سعید در روایت زیاد کرده که شافعی گوید‪ :‬پس هر کس به‬


‫یشققود اگققر‬ ‫مها خطاب کند طلق لزم م ‌‬ ‫زن خود به یکی از این نا ‌‬
‫چه او نیت طلق نکققرده باشققد ولقی مققا بیققن خققود او و خققدا از آن‬
‫یفهمیم‪.‬‬ ‫طلق م ‌‬
‫های کققه‬‫خبر داد مققا را ابوزکریققا بققن ابققی اسققحاق در میققان عققد ‌‬
‫گفتند‪ :‬خبر داد ما را ابوالعباس از ربیع از شافعی که گفت‪ :‬حدیث‬
‫کرد ما را مالک از هشام بن عروه از پدرش که گفققت‪ :‬چنیققن بققود‬
‫یداد سپس قبل از انقضققاء عققده‬ ‫هرگاه مردی زن خود را طلق م ‌‬
‫یکرد‪ ،‬این را حق داشت و اگر چه هزار مرتبه طلق دهد‪.‬‬ ‫رجوع م ‌‬
‫پس مققردی زن خققود را طلق داد و او را مهلققت داد تقا نزدیقک بقه‬
‫انقضای عده شد‪ ،‬او رجوع کرد و گفت‪ :‬به خدا قسم نه تو را نققزد‬
‫یگردانققم‪.‬‬‫یدهم و نقه بققرای دیگقران حلل و آزادت م ‌‬ ‫خود مأوی م ‌‬
‫پس خدای تعالی آیه نازل که‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(229 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»طلق دوبار است‪ ،‬پس از آن یقا بخققوبی نگقاه داشققتن و یقا‬
‫رها کردن به نیکی«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪180‬‬

‫پس مردم از این دستور جدیققد اسققتقبال کردنققد چققه کسققی کققه‬
‫یداد)‪.(1‬‬
‫یداد چه نم ‌‬
‫طلق م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬بعضققی از اهققل تفسققیر ایققن را ذکققر‬
‫کرده‪ ،‬امام بیهقی گوید‪ :‬ما از ابن عباس در همیققن معنققی روایققتی‬
‫داریم‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسققعید از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی کققه‬
‫گفت‪ :‬خدای تعالی در سورة نحل آیة ‪ 106‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نحل ‪(106 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»مگر آن کس کققه مجبققور شققود ولققی دلققش بققه ایمققان آرام‬
‫شده باشد«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و برای کفر احکامی است مانند جدا شدن زوجه و کشتن‬
‫آن کافر و غنیمت مال او‪ .‬پس چون خدا احکام اکراه را بیان کققرد‬
‫و گفت‪ :‬مگر آنکه مکره باشد در حالی که قلب او آرام بققه ایمققان‬
‫باشد پس احکام قول او که در اکققراه گفتققه سققاقط شققد‪ .‬و اینجققا‬
‫یخواهد بگوید طلق اکراهی حکمی ندارد(‪.‬‬ ‫بسط کلم داده )و م ‌‬
‫خققبر داد مققا را ابوسققعید بققن عمققرو از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪ 229‬فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(229 /‬‬
‫»طلق دوبار است‪ ،‬پس از آن یقا نگققاه داشقتن بخقوبی و یقا‬
‫بنیکی رها کردن«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 228‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬

‫‪ -1‬موطأ مالك )‪ ،588 / 2‬حديث‪ ،(1222 :‬السنن الكبرى – البيهقي )‪/ 7‬‬
‫‪(333‬‬
‫‪181‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(228 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»و زنان طلق داده شده به مدت سقه پقاکی انتظقار برنقد و‬
‫برای آنان حلل نیست که کتمان کنند آنچققه را خققدا در رحققم‬
‫ایشان خلق کرده اگر به خدا و روز قیققامت ایمققان دارنققد‪ ،‬و‬
‫شوهرانشان به برگردانیدن ایشان سزاوارترند اگر خواستار‬
‫اصلح باشند«‪.‬‬
‫َ‬
‫صَل ً‬
‫حا﴾‬ ‫دوا إ ْ‬
‫ن أَرا ُ‬
‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬منظققور از ﴿إ ْ‬
‫»هرگاه خواستار اصلح شدند«‪ ،‬اینسققت کققه پققس از طلق رجققوع‬
‫کنند‪ .‬پس هر شوهر آزادی که زن خود را یک مرتبه و یا دو مرتبققه‬
‫طلق داد‪ ،‬آن زوج سزاوارتر است به رجوع به آن زن‪ ،‬مادامی که‬
‫عدة او نگذشته باشد‪ ،‬چنانکه کتاب خدا دللت نموده‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در آیة ‪ 231‬سورة بقره که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(231 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪182‬‬

‫»و چون زنان را طلق دایققد و در آسققتانة انقضققای مدتشققان‬


‫رسیدند پس یا بخوبی نگه داریققد و یقا بشایسققتگی رهایشققان‬
‫کنید و هرگز به قصد ضرر و زیان ایشان را نگه ندارید«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬هرگاه مشرف به رسیدن آخر عققده شققدند مراجعققه کنیققد‬
‫بخوبی‪ ،‬و نهی کرده که آنان را برای ضرر نگه دارند‪ ،‬پس این کار‬
‫حلل نیست‪ .‬و در جای دیگر این مطلب را زیادتر بیققان کققرده‪ ،‬بنققا‬
‫به روایت عبدالله‪.‬‬
‫یخواهققد وارد شققود‬ ‫و عرب به کسی که نزدیک شهر رسققید و م ‌‬
‫ن ‪﴾...‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫یگوید‪ :‬رسیده‪ ،‬پس خدا که فرموده‪َ ﴿ :‬‬
‫فإ ِ َ‬
‫ه ّ‬
‫جل ُ‬‫نأ َ‬‫غ َ‬‫ذا ب َل ْ‬ ‫م ‌‬
‫»پس به آخر مدتشان رسیدند‪ «...‬مقصود این است که نزدیک بققه‬
‫رسیدن مدت شده‪ .‬پس مأمور به نگه داشتن نیست مگر آن کس‬
‫که برای نگه داشتن حلل باشد‪.‬‬
‫و قول خدای تعالی در سورة بقره در آیة ‪ 234‬راجع به زنی که‬
‫شوهرش فوت کرده که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)بقره ‪/‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪(234‬‬
‫»و چون مدت خود را بپایان رسانیدند بر شما بققاکی نیسققت‬
‫در آنچققه در حققق خودشققان بخققوبی بجققا آورنققد )و اقققدامی‬
‫شایسته کنند(«‪.‬‬
‫یعنی مدت خود را به آخر رسانند‪ .‬و این کلم روشققنی اسققت‪ ،‬و‬
‫هر دو آیه دللت بر جدا شدن این دو دارد‪ ،‬و کلم در ایققن دو مثققل‬
‫قققول خققدای تعققالی در زن شققوهر مققرده اسققت‪ ،‬کققه در آیققة ‪235‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪183‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫)بقره ‪(235 /‬‬


‫»و تصمیم بر عقد نکاح مگیرید تققا اینکققه عققدة لزمققه بپایققان‬
‫رسد«‪.‬‬
‫یشود‪.‬‬‫که مقصود انقضای عده است که نکاح او حلل م ‌‬
‫خبر داد ما را ابوسعید از ابی العباس از ربیع از شافعی )رحمققه‬
‫الله( دربارة زنی که مرد آزاد او را سه مرتبه طلق دهد‪ ،‬شققافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬پس برای آن مرد حلل نیست آن زن مگر پس‬
‫از مجامعت زوج دیگری با آن زن‪ .‬زیرا خدای تعالی راجع بقه زنقی‬
‫که برای بار سوم طلق داده شده در آیة ‪ 230‬بقره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫شوهر )برای سومین دفعه( زن را طلق دهد پس‬ ‫‪(230‬‬ ‫)بقره‪:‬اگر‬
‫»پس‬
‫یباشد مگر آنکه با شققوهری غیققر‬
‫از آن زن برای او حلل نم ‌‬
‫او نکاح کند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬احتمال دارد منظور از کلمة »تا با شققوهر دیگققری ازدواج‬
‫کند« مجامعت آن زوج دوم باشد که سققنت هققم بققر همیققن دللققت‬
‫دارد‪ ،‬پس بهترین معنی بر کتاب خدا آن چیزی است که سقنت بقر‬
‫آن دللت دارد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پققس اگققر مطلققة ثلث‪ ،‬تزویقج کقرد‬
‫خود را به زوجققی بققا نکققاح صققحیح و آن شققوهر بققه او دخققول کققرد‬
‫سققپس آن شققوهر او را طلق داد وعققدة او گذشققت‪ ،‬پققس بققرای‬
‫شوهر اول حلل است که او را بنکاح آورد بنابه قول خدای تعققالی‬
‫که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬بقره‪.(230:‬‬
‫»پس اگر شوهر )برای سومین دفعه( زن را طلق دهد پس‬
‫یباشد مگر آنکه با شققوهری غیققر‬
‫از آن زن برای او حلل نم ‌‬
‫او نکاح کند«‪.‬‬
‫و خدا در آیة ‪ 220‬نیز فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪184‬‬

‫‪   ‬‬


‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(230 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»هرگققاه )شققوهر دوم( زن را طلق داد پققس بققر آن زن و‬
‫شوهر اول او باکی نیست کققه بققه یکققدیگر مراجعققه کننققد در‬
‫یتواننققد( حققدود خققدا را اقققامه‬
‫صورتی که گمان دارند که )م ‌‬
‫کنند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و خدا داناتر است به آنچقه اراده کقرده‪ .‬و ایقن آیقه شقبیه‬
‫است به قول خدای تعالی که در سورة بقره آیة ‪ 228‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(228 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»و شوهرانشقققان بقققه بقققاز آوردن ایشقققان در ایقققن مقققدت‬
‫سزاوارترند اگر ارادة اصلح داشته باشند«‪.‬‬
‫یعنی‪ :‬اصلح آنچه فاسد شققده بواسققطة طلق‪ .‬سققپس شققافعی‬
‫یدارم بقرای‬
‫کلم را کشانیده تا آنجقا کقه فرمقوده‪ :‬مقن دوسقت م ‌‬
‫زوجین که بین خود اراده کننده مراعات حدود الهی را‪.‬‬
‫بیهقی گوید‪ :‬در قول خدای تعالی که فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(230‬‬
‫»هرگققاه )شققوهر دوم( زن را طلق داد پققس بققر آن زن و‬
‫شوهر اول او باکی نیست که به یکدیگر مراجعه کنند«‪.‬‬
‫معنی چنین است که اگر زوج دوم او را طلق داد بطلق رجعی‬
‫که بتواند در عده به او رجوع کند و این انتهای تحریم بققه زوج اول‬
‫است‪.‬‬
‫‪185‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫عا﴾ زوج اول باشققد‪ ،‬مققراد نکققاح و عقققد‬ ‫ج َ‬


‫و اگر مققراد از ﴿ي َت ََرا َ‬
‫نکاحی است پس از عده که برضایت طرفین باشد‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای عزوجل فرموده‪:‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(227-226 /‬‬
‫یکننققد )بققه عققدم‬
‫»بققرای آن کسققانی کققه از زنانشققان ایلء م ‌‬
‫یخورنققد(‪ ،‬انتظققار و فرصققت‬ ‫آمیزش با همسرانشان قسم م ‌‬
‫چهار ماه است‪ ،‬پققس اگققر بققاز گردنققد البتققه خققدا آمرزنققده و‬
‫رحیم است‪ ،‬و اگر تصمیم به طلق گرفتند پس محقق قا ً خققدا‬
‫شنوا و دانا است«‪.‬‬
‫پس اکثر کسان از اصحاب رسول خدا ‪ ‬که از ایشققان روایققت‬
‫هاند که هرگاه چهار ماه گذشت‪ ،‬مردی که قسققم خققورده‬ ‫شده گفت ‌‬
‫یشود بر اینکه‬ ‫یشود‪ ،‬یعنی موظف م ‌‬ ‫از زنش دوری کند توقیف م ‌‬
‫یققا بققه زن خققود برگققردد و یققا اینکققه او را طلق دهققد‪ .‬و از سققایر‬
‫یگویقد کقه تصقمیم‬ ‫اصحاب پیغمبر ‪ ‬روایت شده که آیقة فقوق م ‌‬
‫طلق پس از انقضاء چهار ماه است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و ظاهر در آیه این اسققت کققه کسققی‬
‫که خدا او را مهلت به چهار ماه داده‪ ،‬بر او راهی نیسققت تققا چهققار‬
‫ماه بگققذرد‪ ،‬و قققرار داده بققر او کققه یققا برگققردد و یققا طلق دهققد‪ ،‬و‬
‫برگشت به جماع است اگر قادر باشد‪ .‬و خدا در یک وقت برای او‬
‫یشود‪ .‬و بتحقیق در‬ ‫اختیار داده که یکی از آنها مقدم از دیگری نم ‌‬
‫یشققود عققوض کققن و یققا‬
‫هاند‪ .‬و چنانکه گفتققه م ‌‬ ‫وقت واحد ذکر شد ‌‬
‫یفروشم‪ ،‬بدون فاصله‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪186‬‬

‫و در شرح آن بسط کلم داده و بیان کرده کققه اعتبققار بققه عققزم‬
‫یتواند هر روز برگردد و چون‬ ‫است‪ ،‬و در خلل آن گفته‪ :‬چگونه م ‌‬
‫چهار ماه گذشت در حالی که قصد برگشت ندارد باید طلق دهققد‪.‬‬
‫یتققوان گفققت کققه چنیققن قققولی در نققزدِ یکققی از عقلء صققحیح‬ ‫آیا م ‌‬
‫است؟!‬
‫و در جای دیگر طبق آنچه از ابوسعید شنیدم گوید‪ :‬و بققرای چققه‬
‫یباشقد مگقر بقه کقاری کقه ایجقاد کنقد از‬ ‫گمان کردید که رجوع نم ‌‬
‫جماع و یا با زبان بگوید اگر قادر به جماع نیسققت‪ .‬و البتققه تصقمیم‬
‫طلق پس از گذشتن چهار ماه است که نه چیزی با زبان بگویققد و‬
‫نه عملی را انجام دهد‪ .‬بعد گوید‪ :‬آیا ایلء طلق است؟ گویققد‪ :‬نققه‪،‬‬
‫طلق نیسققت‪ .‬بسققط کلم داده‪ ،‬و مققن آن را در مبسققوط نقققل‬
‫نمودم‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسققعید بققن ابققی عمققرو از ابوالعبققاس الصققم از‬
‫ربیع از شافعی که گوید‪ :‬خدای عزوجققل در سققورة مجققادله آیققة ‪3‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫خود(‬
‫زن‪3 /‬‬‫)مجادله‬
‫یگویند به‬ ‫‪‌ ‬‬
‫یکنند )م ‌‬ ‫»آنان که از زنانشان مظاهره م‬ ‫‪‬‬
‫یگردنققد‬
‫که پشت تو مانند پشت مادر من است( سپس بر م ‌‬
‫یشوند باید پیش از آنکه یکققدیگر را مققس کننققد‬‫و پشیمان م ‌‬
‫های آزاد کنند«‪.‬‬
‫بند ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬از کسی که از او خوشنودم از اهل علم به ققرآن‬
‫یدادنققد‪:‬‬
‫یگفققت‪ :‬اهققل جققاهلیت بققه سققه نققوع طلق م ‌‬
‫شنیدم که م ‌‬
‫ظهققار‪ ،‬ایلء‪ ،‬و طلق‪ ،‬خققدای تعققالی طلق را بققر جققای گذاشققت و‬
‫پذیرفت‪.‬‬
‫و در ایلء بققرای ایلء کننققده چهارمققاه مهلققت داد‪ ،‬سققپس بققر او‬
‫قرار داد که یا برگردد و یا طلق دهد‪ .‬و در ظهار بققه کفققاره حکققم‬
‫نمود و احتیاج به طلق ندارد‪.‬‬
‫‪187‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫هام از آنچققه‬ ‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و آنچققه مققن حفققظ کققرد ‌‬
‫قاُلوا﴾‪ ،‬آنکه‪ ،‬ظهار کننده زنققی‬ ‫ما َ‬‫ن لِ َ‬ ‫دو َ‬ ‫عو ُ‬ ‫شنید‌هام در جملة ﴿ي َ ُ‬
‫را که ظهار نموده حرام است مس کند‪ .‬و هرگققاه مققدتی از گفتققن‬
‫ظهار گذشت و به طلقی که بر او حرام شود و یا به چیز دیگققری‬
‫که تکلیف زن را معین کند نیاورد بر او واجب اسققت کفققارة ظهققار‬
‫را بدهد‪ .‬گویققا اینققان معتقدنققد کققه چققون خققودداری کققرده و کققاری‬
‫نکرده و خیال کققرده کققه مققوجب حلیققت اسققت و او برگشققته پققس‬
‫حلل کققرده حققرام را‪ .‬شققافعی گویققد‪ :‬مققن معنققی بهققتری از ایققن‬
‫یدانم در اینکه بر او کفارة ظهار واجب‬ ‫یدانم و مخالفی هم نم ‌‬ ‫نم ‌‬
‫است‪ .‬پس جایز نیست چیز دیگری بگویم‪.‬‬
‫شافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬و معنقی ققول خقدای عزوجقل کقه‬
‫سا﴾‪ ،‬زمانی است کقه خقدا قبقل از‬ ‫َ‬ ‫ن َ‬
‫ما ّ‬ ‫ن ي َت َ َ‬‫لأ ْ‬ ‫قب ْ ِ‬ ‫م ْ‬
‫فرموده‪ِ ﴿ :‬‬
‫تماس گرفتن بققر او کفققاره دادن را واجققب نمققوده‪ ،‬و اگققر قبققل از‬
‫کفاره تماس گیرد وقت رفته‪ ،‬ولی کفققاره باطققل نشققده اسققت‪ ،‬و‬
‫قیاس بر نماز کققرده )کققه اگققر وقققت گذشققت کفققاره یعنققی قضققاء‬
‫دارد(‪.‬‬
‫ة ﴾‪.‬‬ ‫ريُر َر َ‬
‫قَبن ٍ‬ ‫ح ِ‬
‫فت َ ْ‬‫شافعی در قول خدای عزوجل که فرموده‪َ ﴿ :‬‬
‫های که بر غیر دیققن اسققلم‬ ‫های« گوید‪ :‬یک بند ‌‬ ‫»پس آزاد کردن بند ‌‬
‫باشد کافی نیست‪ ،‬زیرا خدا در سورة نساء آیة ‪) 4‬دربققارة کفققارة‬
‫ة﴾ »آزاد کققردن‬ ‫مَننن ٍ‬ ‫م ْ‬
‫ؤ ِ‬ ‫ة ُ‬ ‫ريُر َر َ‬
‫قب َ ٍ‬ ‫ح ِ‬
‫فت َ ْ‬ ‫قتل غیر عمد( فرموده‪َ ﴿ :‬‬
‫بنده و اسیری مؤمن«‪ ،‬و شرط و قید نمودن خدا در مقورد کفققارة‬
‫قتل‪ ،‬آزاد کردن یک اسیر مققؤمن‪ ،‬ماننققد دلیققل اسققت بققر اینکققه در‬
‫کفاره‪ ،‬رقبة غیر مؤمنه کافی نیست‪ .‬همچنانکه خدای تعالی راجققع‬
‫به شهادت در دو مورد شرط عققدالت نمققوده‪ ،‬ولققی در سققه مققورد‬
‫تها شرط عققدالت‬ ‫شهود را مطلق گذاشته‪ ،‬ولی ما در تمام شهاد ‌‬
‫یکنیققم‪ ،‬و اگققر چققه شققهادت را‬ ‫را که شرط الهققی اسققت شققرط م ‌‬
‫مطلق گذاشته باشد‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمققرو از ابققی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع از شافعی )رحمه الله( که گفته‪ :‬خدای عزوجل در سورة نور‬
‫آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ 188

 


 
/ ‫)نور‬     
(4
‫یدهنقد سقپس چهقار‬ ‌ ‫»آنان که زنان عفیفه را نسبت نقاروا م‬
.«‫یآورمند به آنان هشتاد تازیانه بزنید‬
‌ ‫شاهد گواه نم‬
‫ من خلفی در این ندیدم که هرگققاه زن تهمققت زده شققده‬:‫گوید‬
‫حد را طلب کرد و تهمت زننده شاهدان را نیاورده که او را از حد‬
.‫ باید حد بر او جاری شود‬،‫نجات دهند‬
:‫ فرموده‬9 ‫ تا‬6 ‫و خدای تعالی در همان سوره در آیات‬
  
 
  
 
 
 
   
  
 
  
  
 
 
  
 
  
 
 
 
‫‪189‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫)نور ‪(9-6 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یدهند و بققرای آنققان‬
‫»و آنان که زنان خود را به زنا نسبت م ‌‬
‫گواهانی جز خودشان نیست‪ ،‬پس گواهی یکی از آنان چهققار‬
‫مرتبه گواهی و شاهد گرفتن خداسققت کققه او از راسققتگویان‬
‫است‪ .‬و پنجققم گفتققن‪ :‬لعنققت خققدا بققر او اگققر از دروغگویققان‬
‫یکنقد شقاهد‬ ‫باشد‪ .‬و از زن عقذاب را )یعنقی حقد را( دفقع م ‌‬
‫گرفتن او خدا را چهار مرتبه که مرد از دروغگویان اسققت‪ .‬و‬
‫پنجم اینکه بگوید‪ :‬غضب خدا بققر او اگقر مقرد از راسققتگویان‬
‫باشد«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پس در کتاب خدا روشققن اسققت کققه‬
‫خققدا بواسققطة لعققان زوج را از تهمققت زوجققة خققود خققارج نمققوده‪،‬‬
‫چنانکه در نسبت ناروا دادن مرد به زنی که غیر از همسر او باشد‬
‫چهار شاهد لزم بود که علیه زن شهادت بدهند و ایققن دللققت دارد‬
‫یتوانققد ملعنققه کنققد تققا آن کقه زوجققة تهمققت زده شققده‬
‫که زوج نم ‌‬
‫مطالبه کند و قیاس کرده زوجه را بر اجنبیه‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و چون خدای تعالی لعان را برای ازواج ذکر کققرده‪ .‬لعققان‬
‫بر هر شوهری است که حق طلق داشته باشققد‪ .‬شققافعی )رحمققه‬
‫یکنم‪ ،‬و زن مطالبة‬ ‫الله( گوید‪ :‬پس اگر زوج گفت‪ :‬من ملعنه نم ‌‬
‫حد کرد زوج حد زده خواهد شد و هر زمققان کققه زوج ملعنققه کققرد‬
‫زوجه باید ملعنه کند و گرنه حد بقر زن جقاری شقود‪ ،‬بقرای اینکقه‬
‫خدای عزوجل فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(8 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪190‬‬

‫یشققود کقه چهققار مرتبققه‬ ‫تققا آخققر آیققه‪ .‬یعنققی »از زن حققد دفققع م ‌‬
‫یگیققرم کققه ایققن مققرد از‬‫شققهادت دهققد و بگویققد‪ :‬خققدا را شققاهد م ‌‬
‫دروغگویان است‪ .‬و در مرتبة پنجم بگوید‪ :‬لعنت خدا بر من اگر او‬
‫یشود حد است‪.‬‬ ‫راست بگوید«‪ .‬و عذاب که از او دفع م ‌‬
‫و خبر داد مرا ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع کققه‬
‫شافعی گوید‪ :‬و زمانی سهل بن سعد در هنگام جوانی خققود دیققده‬
‫است شاهدان متلعنین‪ ،‬یعنی دو طرف ملعنه را و ابن عمققر نیققز‬
‫یشققود‬ ‫حکایت کرده‪ ،‬پس ما استدلل کنیم بر اینکه لعان واقققع نم ‌‬
‫های از مؤمنین‪ .‬و همچنین جمیقع حقدود الهقی‬ ‫مگر در محضر طائف ‌‬
‫های از مؤمنین حاضر شوند و کمترین نفرات آن چهار‬ ‫را باید طائف ‌‬
‫یشقود‪ .‬و‬ ‫نفر است‪ ،‬زیرا در شهادت به زنا کمققتر از چهقار نفقر نم ‌‬
‫این شبیه است به قول خدای تعقالی دربقارة زانیقه و زانقی کقه در‬
‫سورة نور آیة ‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬نور ‪(2 /‬‬
‫»و باید در عذاب )حد( ایشققان گروهققی از مققؤمنین حاضققر و‬
‫گواه باشند«‪.‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪) 102‬راجع به نماز خوف( فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)   ‬نساء ‪(102 /‬‬
‫های( از ایشققان )یعنققی مجاهققدین( بققا تققو‬
‫های )دسققت ‌‬
‫»طققائف ‌‬
‫بایستند«‪.‬‬
‫و طائفه‪ ،‬سققه نفققر و بیشققتر از سققه نفققر اسققت‪ .‬و چققرا طققائفه‬
‫گفته؟ زیرا قصد رسول خققدا‪ ‬نمققاز جمققاعت بققوده‪ ،‬و اقققل عققدد‬
‫جماعت سه نفر است‪ .‬پس مستحب است که سه نفر و یا بیشتر‬
‫باشد و ذکر کره جهت اینکه در حدود باید چهار نفر باشند‪.‬‬
‫آنچه در عده و رضاع و نفقات از شافعی رسیده‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله الحافظ که قرائت کققردم بققر او از ابققی‬
‫العباس از ربیع از شافعی )رحمه الله( که گفت‪ :‬خققدای تعققالی در‬
‫سورة بقره آیة ‪ 228‬فرموده‪:‬‬
‫‪191‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(228 /‬‬ ‫‪ ‬‬

‫»طلق داده شدگان باید بمدت سه پاکی انتظار برند و خققود‬


‫را نگه دارند«‪.‬‬
‫عایشه ‪ -‬رضی الله عنها – گفتققه‪ :‬منظققور از أقققراء در آیققه سققه‬
‫طهر اسقت کقه چققون از حیقض سقوم خقارج شققد حلل اسققت کقه‬
‫شوهر رود‪ .‬و به مثل همین قول‪ ،‬زید بن ثابت و عبدالله بققن عمققر‬
‫هاند‪ .‬ولی چند نفری نیقز از اصقحاب رسقول خقدا‬ ‫و غیر ایشان گفت ‌‬
‫هاند‪ :‬منظور از أقراء‪ ،‬سه حیض اسققت‪ ،‬پققس مطلقققه حلل‬ ‫‪ ‬گفت ‌‬
‫یشود حتی اینکققه از حیققض سققوم غسققل کنققد‪ .‬سققپس شققافعی‬ ‫نم ‌‬
‫)رحمققه اللققه( حجققت هققر دو قققول را گفتققه‪ ،‬و قققول اول را اختیققار‬
‫نموده است‪ .‬و بر این قول استدلل کققرده بققه اینکققه هنگققامی کققه‬
‫فرزند عمر زن خود را در حال حیض طلق داده بود‪ ،‬رسققول خققدا‬
‫‪ ‬از عمر ‪ ‬خواست که فرزندش را امقر کنقد کقه رجقوع کنقد و‬
‫زنش را نگه دارد تا پاک شود و در حال طهارت بدون اینکه جمققاع‬
‫های کققه‬ ‫کرده باشد او را طلق دهد و رسول خدا ‪ ‬فرمود‪ِ » :‬‬
‫عققد ‌‬
‫خققدا بققرای زنققان امققر کققرده کققه بققر آن طلق داده شققوند ایققن‬
‫است«)‪.(1‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬یعنی )و الله اعلم( قول خققدا کققه در‬
‫سورة طلق آیة ‪ 1‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪(1 /‬‬ ‫)طلق‬ ‫‪ ‬‬
‫»هرگاه زنان را طلق دادید برای عده طلق دهید«‪.‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪] ،‬صحيح بخاري )‪ ،1864 /4‬حديث‪ ،(4625 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،180 / 4‬حديث‪.[(3727 :‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪192‬‬

‫پس رسول خدا ‪ ‬خققبر داده کققه عققده‪ ،‬همانققا پققاکی اسققت نققه‬
‫ء﴾ و بققرای‬ ‫ة ُ‬
‫قُرو ٍ‬ ‫حیض‪ ،‬و دلیل آورده به اینکه خدا فرموده‪﴿ :‬ث ََلث َ َ‬
‫غسل معنائی نیست‪ .‬و استدلل کرده به اینکه حیض این است که‬
‫یشود‪ ،‬و طهققر ایققن اسققت کققه‬ ‫یریزد تا خون ظاهر م ‌‬‫رحم خون م ‌‬
‫یدارد که ظاهر نشود‪ ،‬پس قرء بمعنققی حبققس‬ ‫خون را رحم نگه م ‌‬
‫بتر‬‫است نه رها کردن‪ ،‬پس طهر در زبان عرب برای قققرء مناس ق ‌‬
‫است‪ ،‬زیرا آن حبس خون اسققت‪ .‬و در شققرح ایققن‪ ،‬کلم را بسققط‬
‫داده است‪.‬‬
‫خبر داد مرا ابوعبدالله الحافظ باجققازه از ابققی العبققاس از ربیققع‬
‫که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدا فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(228 /‬‬
‫یبرنقد و خقودداری‬ ‫»و طلق داده شدگان سه طهر انتظار م ‌‬
‫کنند‪ ،‬و اگر بققه خققدا و روز بازپسققین ایمققان دارنققد‪ ،‬برایشققان‬
‫حلل نیست که آنچه را خققدا در رحققم ایشققان آفریققده پنهققان‬
‫کنند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پس در آیققه روشققن کققرده کققه بققرای‬
‫مطلقه حلل نیست که کتمان کند آنچه را در رحقم دارد از حیقض‪،‬‬
‫یآیققد وقققتی کققه خققوف از انقضققاء‬ ‫پس گاهی برای شوهر فکری م ‌‬
‫یشققود کققه او را نکققاح کنققد و یققا بققرای ادب‬
‫عده دارد رأیی پیققدا م ‌‬
‫طلق دهد‪ .‬سپس کلم را کشانیده و گفتققه‪ :‬کتمققان آنچققه در رحققم‬
‫است محتمل است حمل باشد‪ ،‬زیرا حمل از چیزهققایی اسققت کققه‬
‫خدا در رحم آنان خلق نموده است‪.‬‬
‫‪193‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫های و یقا‬ ‫پس هرگاه مرد طلق دهنده از زنش پرسید‪ :‬آیققا حققامل ‌‬
‫در حیض؟ برای او حلل نیست که کتمان کند‪ .‬و نزد من هرگققاه از‬
‫او سؤال هم نشود بهتر است که خققود ایققن مطلققب را خققبر دهققد‪.‬‬
‫سپس کلم را کشانیده که اگر پس از سؤال کتمان کققرد نققزد مققن‬
‫گناهکار است‪ .‬و شافعی در این موضوع روایت کرده قول عطققا و‬
‫مجاهد را‪ .‬و این در کتاب »المبسققوط« و »المعرفققة« نقققل شققده‬
‫است‪.‬‬
‫و بققه همیققن اسققناد شققافعی گویققد‪ :‬شققنیدم از کسققی کققه او را‬
‫های کققه در عققده نققازل‬ ‫یگفققت‪ :‬اول آی ‌‬
‫یپسندم از اهل علم که م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ت‬‫قا ُ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬
‫مطل َ‬ ‫ْ‬
‫وال ُ‬
‫شققده قققول خققدای عزوجققل اسققت کققه فرمققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫ء﴾ »طلق داده شدگان انتظار‬ ‫ة ُ‬
‫قُرو ٍ‬ ‫ن ث ََلث َ َ‬
‫ه ّ‬
‫س ِ‬ ‫ن ب ِأ َن ْ ُ‬
‫ف ِ‬ ‫ص َ‬
‫ي َت ََرب ّ ْ‬
‫یبرند بمدت سه پاکی« پس ندانستند عدة زنققی کققه قققرء یعنققی‬ ‫م ‌‬
‫طهققارت از حیققض نققدارد چققه قققدر اسققت‪ ،‬یعنققی زنققی کققه حیققض‬
‫یشود و همچنین عدة زن حامله را‪ .‬پس خدای تعالی نازل کرد‬ ‫نم ‌‬
‫آیة ‪ 4‬سورة طلق را که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)طلق ‪(4 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»آنان زنانی که از حیض شدن مأیوسند اگر به شققک افتادیققد‬
‫یشققوند و یققا نققه( و همچنیققن آن زنققان‬ ‫)کققه آیققا حیققض م ‌‬
‫هاند‪ ،‬پققس عققدة ایشققان سققه مققاه‬
‫)دخترانی( که حیققض نشققد ‌‬
‫است«‪.‬‬
‫هاند و آنهققائی کققه حیققض‬ ‫پققس قققرار داده عققدة زنققانی کققه یائسق ‌‬
‫م﴾ یعنققی‬
‫ن اْرت َب ْت ُ ْ‬
‫یشوند سه ماه‪ .‬و قول خدا کققه فرمققوده‪﴿ :‬إ ْ‬ ‫نم ‌‬
‫»ندانستند عدة آنها را«‪ .‬و در آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪194‬‬

‫‪  ‬‬


‫)طلق ‪(4 /‬‬ ‫‪‬‬
‫»و زنان باردار یعنققی حققامله مدتشققان ایققن اسققت کققه وضققع‬
‫حمل نمایند«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪) :‬والله اعلققم( کققه ایققن آیققه شققباهت دارد بققا آنچققه‬
‫هاند‪.‬‬
‫گفت ‌‬
‫و بهمین اسناد شافعی گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة احزاب آیققة‬
‫‪ 49‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬احزاب ‪(49 /‬‬
‫»چون زنان مؤمنه را نکاح کردید سپس قبل از آنکه با آنققان‬
‫های بر عهدة‬ ‫آمیزش کنید طلقشان دادید پس برای شما عد ‌‬
‫آنان نیست«‪.‬‬
‫و در حکم خدا بیان شده که عده بر زنی که مس نشده نیست‪،‬‬
‫هام‪ .‬و ذکر‬
‫و مس همان دخول است‪ ،‬و خلفی در این مطلب ندید ‌‬
‫کرده آیاتی که در عده است‪ .‬سپس گوید‪ :‬عده از روزی است که‬
‫طلق واقع شده و یا وفات‪.‬‬
‫و بهمین اسناد شقافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬خقدای عزوجقل در‬
‫سورة بقره آیة ‪ 240‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪195‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪         ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪       ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(240 /‬‬ ‫‪        ‬‬
‫یکننققد و همسققرانی بجققای‬ ‫»و کسققانی کققه از شققما وفققات م ‌‬
‫یگذارند )قبل از فوت( برای همسرانشان )و تققأمین نفقققه‬ ‫م ‌‬
‫و معققاش ایشققان( تققا یکسققال متققاعی را وصققیت کننققد‪ ،‬در‬
‫صورتی که زنققان از منققزل خققارج نشققوند‪ ،‬و اگققر زنققان خققود‬
‫بیرون روند بر شما گناهی نیست در آنچه آنان در حققق خققود‬
‫اقدامی پسندیده انجام دهند«‪.‬‬
‫های از اهل علم به قرآن شنیدم که این آیه‬ ‫شافعی گوید‪ :‬از عد ‌‬
‫نازل شده قبل از آیات ارث و بواسطة نققزول آیققات ارث ایققن آیققه‬
‫هاند که این آیه با آیقاتی نقازل شقده‬ ‫نسخ شده است‪ .‬و بعضی گفت ‌‬
‫های از ارث است‪ ،‬و اینکققه وصققیت‬ ‫که برای والدین و نزدیکان بهر ‌‬
‫راجع به زن محدود بققه بهققرة یکسققال اسققت کققه نفقققه و کسققوه و‬
‫سکنی به او بدهند و منع شققده کققه خققانوادة زوج آن زن را بیققرون‬
‫کنند‪ ،‬ولی او ممنوع نیسقت اگقر خواسقت خقود آن منققزل را تققرک‬
‫گوید‪ .‬و خدا بر او بیان کرده و عققدة چهققار مققاه و ده روز را معیققن‬
‫نموده که در ایام عققده اختیققار خققارج شققدن و نکققاح بققه دیگققری را‬
‫ندارد‪ .‬مگر آنکه حامله باشد که مدت وعدة او این است که وضققع‬
‫حمل کند یعنی حدة حامله وضع حمل اسقت‪ ،‬حقال ایقن وضقع زود‬
‫انجام گیرد و یا بدرازا کشد که بواسطة وضع حمل عدة چهار مققاه‬
‫یشود‪.‬‬ ‫و ده روز ساقط م ‌‬
‫و برای شافعی در سکنای زنی که شوهرش وفققات کققرده قققول‬
‫دیگری است که اختیار با ورثه است که به او سکنی دهنققد‪ ،‬و اگققر‬

‫مترجم گوید‪ :‬این آیه نه مربوط به آیات ارث اسققت و نققه بققه آیققات عققده‪،‬‬ ‫‪‬‬

‫بلکه ارفاقی است که خدا به زنان نموده و فرموده که ازواج هرگاه داعققی‬
‫یخواهند لبیک گویند وصققیت کننققدگان کققه زنانشققان را یکسققال در‬ ‫حق را م ‌‬
‫خانه سکنی دهند و معاش ایشان را تأمین کنند و به ایشققان نفقققه دهنققد‪ .‬و‬
‫آیه عده نیز کاری به این آیه ندارد بلکه برای حفظ حرمت مردان است کققه‬
‫زنانشان چهار ماه و ده روز عده نگه دارند و ایقن آیققه بققرای حفقظ حرمققت‬
‫زنان است‪ ،‬پس نه ناسقخ اسقت و نققه منسقوخ‪ ) .‬ايقن نظقر مققترجم اسقت‬
‫ونظريه جمهور اهل سنت اين نيست(‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪196‬‬

‫ندادند مالک مالنققد بققه هققر صققورت عمققل کننققد‪ .‬و ایققن را شققافعی‬
‫روایت کرده از شعبی از علی ‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابی العباس از ربیققع کققه‬
‫گفت‪ :‬شافعی گوید‪ :‬خدای تعالی دربارة زنان طلق داده شققده در‬
‫سورة طلق آیة ‪ 1‬فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)طلق ‪(1 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫ههاشقان بیققرون نکنیققد و آنققان‬
‫»زنان را )در أیام عده( از خان ‌‬
‫خارج نشوند مگر آنکه کار زشت آشکاری بیاورند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬فاحشه و کار زشققت ایققن اسققت کققه‬
‫بدگوئی کند به خانوادة زوج و کاری کند که خوف اختلف بین او و‬
‫بین ایشان گردد‪ ،‬پس اگققر چنیققن کققرد بققرای آنققان اخققراج او حلل‬
‫است‪ ،‬و بر ایشان است کققه او را منزلققی غیققر آن منققزل بدهنققد و‬
‫همین معنی را شافعی از ابن عباس نقل نموده است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمققرو از ابققی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع که شافعی گفته است‪ :‬خدای تعالی در سققورة نسققاء آیققة ‪23‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(23 /‬‬
‫هانققد و‬
‫»و )حرام شققده بققر شققما( مققادرانی کققه شققیرتان داد ‌‬
‫خواهران شما از شیر )خواهران رضاعی شما(«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه اللقه( گویقد‪ :‬تحریقم مقادر و خقواهر رضقاعی دو‬
‫معنی احتمال دارد‪ :‬یکی آنکه خدا مادر و خواهر رضققاعی را چققون‬
‫مادر و خواهر نسبی قرار داده‪ ،‬و معنی آن این است کققه هققر چققه‬
‫‪197‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫بواسطة نسب حرام است‪ ،‬به شققیر دادن نیققز حققرام اسققت‪ .‬و بققه‬
‫این معنا ما قائلیم بدلیل سنت رسول خدا ‪ ‬و قیاس بر قرآن‪.‬‬
‫معنی دیگر این است که حرام باشد مادر و خواهر رضققاعی نققه‬
‫غیر این دو‪ .‬سپس برای معنققی اول شققاهدی از سققنت آورده و آن‬
‫را اختیار کرده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬رضققاع نقام کلققی اسققت کققه بققر یققک‬
‫یشود و بر کمققال شققیر دادن تققا دو سققال نیققز‬ ‫مکیدن شیر گفته م ‌‬
‫یشود‪ .‬ولققی‬ ‫یشود‪ ،‬و بر رضاع پس از دو سال نیز گفته م ‌‬ ‫گفته م ‌‬
‫نها مققوجب تحریققم اسققت نققه‬ ‫ما دلیل داریم که بعضی از شیر داد ‌‬
‫تمام آنها‪ ،‬پس هر چه نام رضاع گفته شود موجب حرمت نیسققت‪.‬‬
‫و نظیر این آیة سارق و سارقه و آیة زانی و زانیه اسققت کققه کلققی‬
‫است ولی بعضی از آنها موجب حد است‪ .‬و حجت آورده کققه پنققج‬
‫مرتبه شیر دادن موجب حرمت است‪.‬‬
‫و استدلل کرده در دو سال که حق فرزند است به قول خققدای‬
‫تعالی در آیة ‪ 233‬سورة بقره که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(233 /‬‬
‫»و مادران فرزندان خود را دو سال کامققل شققیر دهنققد‪ ،‬ایققن‬
‫حکققم بققرای پققدری اسققت کققه بخواهققد شققیر دادن را کامققل‬
‫نماید«‪.‬‬
‫سپس گوید‪ :‬خدای عزوجل‪ ،‬شیر دادن کامققل را دو سققال تمققام‬
‫ذکر کرده است‪ .‬و )نیز خدا در همان آیه( فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪198‬‬

‫)بقره ‪(233 /‬‬


‫»پس اگر والققدین بققا رضققایت و مشققورت یکققدیگر خواسققتند‬
‫طفل را از شیر جدا کنند گناهی بر ایشان نیست«‪.‬‬
‫یعنی )والله اعلم( که قبل از دو سال بخواهند طفل را از شققیر‬
‫یکند بر رخصت جدا کردن طفل از شققیر‬ ‫بگیرند‪ .‬پس آیه دللت م ‌‬
‫یشود مگر اینکه‬ ‫به تراضی زن و شوهر قبل از دو سال‪ .‬و این نم ‌‬
‫حال طفل را والدین ملحظه کنند که جققدا کققردن از شققیر بهققتر از‬
‫تمام کردن مدت رضاع است‪ ،‬برای علتی از مصققلحت طفققل و یققا‬
‫یگیرد و نحو آن‪.‬‬‫زن مرضعه و یا طفل شیر غیر او را نم ‌‬
‫و آنچه خدای تعالی نهایت قرار داده بققرای حکمققی‪ ،‬دللققت دارد‬
‫یشود و حکم بعققد غیققر‬ ‫که پس از گذشتن آن وقت‪ ،‬حکم عوض م ‌‬
‫از حکم قبل است‪ ،‬مثل ً در آیة ‪ 228‬سورة بقره‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪)   ‬بقره‬
‫‪(228‬‬
‫»طلق داده شدگان را انتظاری بمدت سه پاکی است«‪.‬‬
‫پس حکم زنان پس از گذشت سه طهر غیر از حکقم ایشقان در‬
‫آن سه طهر است‪ .‬و در آیة ‪ 101‬سورة نساء فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)﴾     ‬نساء‬
‫چون(پا به سفر در زمین به راه افتادید‪ ،‬پققس گنققاهی بققر‬
‫‪»/‬و‪101‬‬
‫شما نیست که نماز خود را قصر کنید«‪.‬‬
‫و قصققر را بققا شققرایطی قققرار داده کققه دللققت دارد در صققورت‬
‫فقدان آن شرایط‪ ،‬حکم ایشان قصر نیست‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله الحافظ بقرائت بر او از ابی العباس از‬
‫ربیع که گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خققدای تعققالی در سققورة‬
‫نساء آیة ‪ 3‬فرموده‪:‬‬
‫‪199‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪    ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(3 /‬‬
‫»پس نکاح کنید آنچه پاکیزه باشققد بققرای شققما از زنققان‪ :‬دو‪،‬‬
‫یعققدالتی داشققتید بققه‬ ‫سه‪ ،‬چهار‪ ،‬ولی اگر خوف و ترس از ب ‌‬
‫یک زن و یا ملک یمینی که در اختیققار شماسققت اکتفققاء کنیققد‬
‫لمنققد‬‫که ایققن نزدیکققتر اسققت بققه اینکققه جققور نکنیققد و یققا عیا ‌‬
‫نشوید«‪.‬‬
‫عوُلوا﴾‬ ‫َ‬ ‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬جملة‪﴿ :‬ذَل ِ َ َ‬
‫ك أدَْنى ألّ ت َ ُ‬
‫دللت دارند بر اینکه بر زوج است نفقة زوجة او‪ .‬و ققول خقدا کقه‬
‫عوُلوا﴾ معنققایش ایققن اسققت کققه عیققال شققما زیققاد‬ ‫َ‬
‫فرموده‪﴿ :‬ألّ ت َ ُ‬
‫نشود در وقتی که مرد یک زن داشته باشد و اگر چه بیققش از یققک‬
‫زن بر او مباح باشد‪.‬‬
‫خبر داد مققا را ابوالحسققن بققن بشققیران العققدل در بغققداد از ابققی‬
‫عمرو محمد بن عبدالواحد اللغوی صاحب ثعلب در کتاب »یاقوتققة‬
‫عوُلوا﴾‪ ،‬آورده کققه معنققی‬ ‫َ‬
‫الصراط« در قول خدای عزوجل‪﴿ :‬ألّ ت َ ُ‬
‫یباشد‪ .‬و عیال شما زیققاد نشققود‪ .‬و از زیققد بققن‬ ‫آن »جور نکنید« م ‌‬
‫اسلم در این آیه روایت داریم که گویققد‪ :‬معنققایش ایققن اسققت کققه‪:‬‬
‫عیال شما زیاد نشود‪.‬‬
‫خبر داد مققا را ابوعبققدالله از ابققی العبققاس از ربیققع کققه شققافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬خدای عزوجل دربارة مطلقات فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪    ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫)الطلق ‪.(6 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪200‬‬

‫»زنان مطلقه را سکنی دهید از جائی که خققود سققکونت‬


‫دارید بقدر وسع خودتان«‪.‬‬
‫و )نیز( فرموده‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾‬الطلق ‪.(6 /‬‬
‫»و اگر حامله هستند بر آنان نفقه دهیققد تققا وضققع حمققل‬
‫کنند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬ایققن آیققه روشققن کققرده کققه دربققارة‬
‫یتوانققد رجققوع کنققد‪ ،‬زیققرا خققدا بطققور‬‫های اسققت کققه زوج نم ‌‬ ‫مطلق ‌‬
‫عموم امر نموده به دادن سکنی‪ ،‬و بعد گفته به حامله نفقه دهیققد‬
‫تا وضع حمل کند‪ .‬و این وصف دللت دارد که بر غیر حققامله نفقققه‬
‫های کققه چنیققن وصققفی دارد و‬ ‫نیست‪ .‬زیرا واجب شده برای مطلق ‌‬
‫یشققود کققه چققون وصققف نبققود نفقققه نیسققت‪ .‬و چققون‬ ‫ایققن دلیققل م ‌‬
‫هام در اینکه مطلقة رجعیه در حکم‬ ‫مخالفی از اهل علم را ندانست ‌‬
‫ازواج است‪ ،‬پس آیة فوق بققه رجعیققه مربققوط نیسققت‪ .‬و در شققرح‬
‫این مطلب بسط کلم داده و حجت آورده است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمققرو از ابققی العبققاس الصققم از‬
‫ربیع که شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تبارک و تعالی در سورة‬
‫بقره آیة ‪ 233‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬دو سققال تمققام شققیر دهنققد‪ ،‬ایققن‬
‫»و مادران فرزندان خود را‬
‫حکم برای پدری است که بخواهد شیر دادن را کامل نمایققد‪،‬‬
‫و پدر بایقد خقوراک و پوشققاک ایشققان را بشایسقتگی فراهقم‬
‫کند«‪.‬‬
‫و در سورة طلق آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪201‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)طلق ‪(6 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»پس اگر برای شققما شققیر دادنققد اجرشققان را بدهیققد و بیققن‬
‫تآمیز امر یکدیگر را بپذیرید‪ ،‬و اگر‬ ‫خودتان بخوبی و مسالم ‌‬
‫بسختی مبتل شدید و بهم سختی نمودید‪ ،‬پس شیر آن طفل‬
‫را زن دیگری بر عهده گیرد«‪.‬‬
‫شافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬در کتقاب خقدا و سقنت رسقول ‪‬‬
‫بیانی است که اجاره جایز است‪ ،‬زیرا خدا در آیة فوق فرمققوده‪﴿ :‬‬
‫ُ‬ ‫ن أ َْر َ‬
‫ن﴾‪» .‬پس اگر برای شققما‬ ‫ه ّ‬
‫جوَر ُ‬
‫نأ ُ‬ ‫ه ّ‬
‫فآُتو ُ‬ ‫ن ل َك ُ ْ‬
‫م َ‬ ‫ع َ‬
‫ض ْ‬ ‫َ‬
‫فإ ِ ْ‬
‫شیر دادند پس اجرشان را بدهیققد«‪ ،‬و شققیر دادن مختلققف اسققت‪،‬‬
‫یک طفلی بیشتر از طفل دیگر شیر لزم دارد و یک زنی بیشتر از‬
‫یشود‪.‬‬‫زن دیگر شیر دارد و شیر او کم و زیاد م ‌‬
‫پس امققور اجققاره جققایز اسققت‪ ،‬و جققایز اسققت اجققاره بسققتن بققر‬
‫های قیاس بر شققیر دادن طفلققی‪ ،‬و در غیققر ایققن نیققز از‬ ‫خدمت بند ‌‬
‫آنچه متعارف است بین مققردم اسققت‪ ،‬اجققاره کققردن اجیققر نمققودن‬
‫جایز است‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬نفقه و مخارج فرزند بر عهدة پدر است نه مادر‪،‬‬
‫چه مادر در ازدواج باشد و چققه مطلقققه‪ .‬و در ایققن مطلققب دللققت‬
‫است بر اینکه نفقه بر وارث نیست‪ ،‬زیققرا مققادر ارث بققر اسققت‪ ،‬و‬
‫باز نفقه بر او نیست‪ ،‬و نفقه و شیر بر پدر است‪ .‬و ابن عباس در‬
‫قول خدای عزوجل که فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(233 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»و بر وارث نیز چنین امری واجب است )یعنی هزینققة شققیر‬
‫را بپردازد«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪202‬‬

‫گوید‪ :‬از اینکه نباید مادر بواسطة فرزندش ضرر بخورد‪ ،‬رضققاع‬
‫بر مادر نیست‪.‬‬
‫و به همین اسناد شافعی )رحمه الله( در کتاب املء گوید‪ :‬لزم‬
‫نیست که زن شیر دهد فرزند خود را‪ ،‬چه آن زن نزد شققوهر خققود‬
‫باشد و یا نباشد مگر آنکه خود بخواهد چقه زن شققریفه باشقد و یقا‬
‫غیر شریفه‪ ،‬چه غنی باشد و چه فقیر‪ .‬زیققرا خققدا در سققورة طلق‬
‫آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)طلق ‪(6 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫تگیری کنیققد زن دیگققری او را شققیر‬
‫»اگققر بققر یکققدگر سققخ ‌‬
‫خواهد داد«‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( در کتاب اجققاره زیققاد کققرده‪ ،‬پققس گویققد‪:‬‬
‫خدای تعالی در کتاب خود اجاره را ذکر نموده‪ ،‬و بعضققی از انبیققاء‬
‫هاند‪ .‬در سورة قصص آیة ‪ 27‬دختر شعیب به پققدر‬ ‫به آن عمل کرد ‌‬
‫خود گوید‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪(26‬‬
‫)قصص ‪/‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ای پققدر‪ ،‬موسققی را اجیققر کققن کققه بهققترین کسققی را اجیققر‬
‫های‪ ،‬قوی و امین است«‪.‬‬ ‫کرد ‌‬
‫لهای معینی خققود‬ ‫پس خدا ذکر کرده که یکی از پیامبران او سا ‌‬
‫را اجاره داده که بآن ناموس زنی را مالک شود‪ ،‬پققس دللققت دارد‬
‫لها‪ .‬بنققابراین‪،‬‬
‫بر تجویز اجاره و اینکه باکی نیست در اجاره بر سا ‌‬
‫اجاره بهر حالی جایز است‪ .‬و گفته شده‪ :‬او را اجیر کرد بر اینکققه‬
‫گله و چهارپایان او را بچراند‪ .‬و الله اعلم‪.‬‬
‫‪203‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫آنچه از شا فعی رسیده در جراحت و غیر آن‬


‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس محمققد بققن‬
‫یعقوب الصققم از ربیققع بققن سققلیمان از شققافعی )رحمققه اللققه( کققه‬
‫گفت‪ :‬خققدای عزوجققل در سققورة انعققام آیققة ‪ 151‬بققه پیغمققبر خققود‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪(151‬‬
‫م‬ ‫)انعام ‪/‬‬
‫شما حققرا‬ ‫‪‬پروردگارتان بر‬ ‫‪‬‬
‫»بگو‪ :‬بیائید بر شما بخوانم آنچه‬
‫کرده‪ :‬که چیزی را شریک او نکنید و به والدین احسان کنیققد‬
‫و اولد خود را از نداری نکشید‪ ،‬مققا شققما و ایشققان را روزی‬
‫یدهیم«‪.‬‬‫م ‌‬
‫و در سورة تکویر آیات ‪ 8‬و ‪ 9‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)   ‬تکویر ‪(9-8 /‬‬
‫»یعنی در روزی که سؤال شود از دختران زنده بگور‪ .‬به چه‬
‫گناهی کشته شده«‪.‬‬
‫و در سورة انعام آیة ‪ 137‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪204‬‬

‫‪‬‬
‫‪)  ‬انعام ‪(137 /‬‬
‫»و این چنین شرکاء ایشان )یعنی خدام بتها( بققرای بسققیاری‬
‫هاند کشتن اولد ایشان را«‪.‬‬ ‫از مشرکین زینت داد ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬بعضی از عرب دختران کوچک از‬
‫یکشتند‪ .‬پس خققدای‬ ‫اولدشان را از خوف نداری و یا خوف عار م ‌‬
‫یکنقد کقه از قتقل اولد‬ ‫تعالی از آن نهقی کقرد حقتی ایقن دللقت م ‌‬
‫مشرکین در دارالحرب و مکققان جنققگ نیققز بایققد خققودداری کققرد‪ ،‬و‬
‫قرآن و سنت بر این معنی دللت دارد‪ ،‬علوه بر آنچه کتاب دللت‬
‫دارد بر حرام بودن قتل بناحق‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که در قول خقدای عزوجقل در سقورة اسقراء‬
‫آیة ‪:33‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)    ‬اسراء ‪(33 /‬‬
‫»هر کس مظلوم کشته شود ما برای ولی او تسلطی قققرار‬
‫دادیم )که قصاص کند( پس باید اسراف در قتل نکند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬یعنی غیر قاتل را نکشد‪ ،‬و این ماننققد آیققة دیگققر اسققت )و‬
‫الله اعلم( که در سورة بقره آیة ‪ 178‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(178 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»بر شما نوشته شد قصاص در کشتگان«‪.‬‬
‫پس قصاص همانا از قاتل است نه از آنکه کاری نکقرده‪ .‬خقدای‬
‫عزوجل در کتابش قصاص )یعنققی کیفققر برابققر( را واجققب کققرده و‬
‫سنت بیان کرده که قصاص برای که و بر که‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله از ابی العبققاس از ربیقع از شققافعی کقه‬
‫یدانند و بین احدی از کسققانی‬ ‫گفت‪ :‬از مطلب معلومی که همه م ‌‬
‫هام اختلفققی نبققوده و از علمققای عققرب بققه مققا‬
‫که من ملقات کرد ‌‬
‫‪205‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫رسیده اینکه قبل از نزول وحی از فضل فروشی جدائی بققود) يققك‬
‫نوع معامله است ( و فرق زیادی در بیققن همسققایگان بققود از قتققل‬
‫عمد و خطا‪ .‬و در دیه بعضی بققرای بعضققی برتققری قققائل بودنققد تققا‬
‫آنکه دیقة مقرد شقریف چنقد مقابقل دیقة بنقی قریظقه بقود‪ .‬و مقرد‬
‫یشققد بققه‬ ‫یشققد از قاتققل تجققاوز م ‌‬‫شریفی از عرب هرگاه کشته م ‌‬
‫یشدند مگر آنکه بجققای مقتققول‬ ‫سوی آنکه نکشته و بسا راضی نم ‌‬
‫ً‬
‫که یک نفر بققود چنققد نفققری را بکشققد‪ .‬مثل یکققی از طائفققة غنققوی‪،‬‬
‫های را جمع کرد‪ ،‬به او‬ ‫شأس بن زهیر عبسی را کشت‪ ،‬پدر او عد ‌‬
‫گفتند‪ :‬در قتل چه خواهی کرد؟ گفت‪ :‬یکی از سه کار که غیر این‬
‫سه مرا راضی نکند‪ .‬به او گفتند‪ :‬آن سه چه باشققند؟ گفققت‪ :‬زنققده‬
‫کند شأس را‪ .‬و یا رداء مرا پر کنند از ستارگان آسمان و یققا تمققام‬
‫یبینققم عوضققی‬ ‫یها را بدهنققد مققن بکشققم‪ ،‬تققازه مققن نم ‌‬‫طائفة غنو ‌‬
‫گرفته باشم‪.‬‬
‫و کلیب وائل کشته شد‪ ،‬پس بین دو طائفه روزگار درازی قتققال‬
‫بود‪‌ ،‬ولی بعضی از ایشان کناره گرفت )و او حارث بن عباد بکری‬
‫بود که گفت‪» :‬ل ناقة لی ول جمقل= مقن نقه شقتر نقر دارم و نققه‬
‫ماده« و این مثل شد«( پس فرزند او را گرفتند و کشتند‪ ،‬او آمققد‬
‫یدانید من کناره گرفتم‪ ،‬پس فرزند من‬ ‫نزد ایشان و گفت‪ :‬شما م ‌‬
‫»بجیر« بعوض »کلیب«‪ ،‬در حالی که او عزیرتریققن عققرب بققود؟ و‬
‫از جنگ خودداری کنید‪ .‬آنان گفتند‪ :‬بجیر مقابققل بنققد کفققش کلیققب‬
‫هگیر‬ ‫یشود‪ .‬پس او ناچار با ایشان قتال کرد در حالی کققه گوش ق ‌‬ ‫نم ‌‬
‫بود‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬آیة فوق در این قضققایا و ماننققد اینهققا‬
‫یکردنققد‪ .‬و حکققم خققدا‬ ‫نازل شده از آنچه در جاهلیت به آن حکم م ‌‬
‫بعدالت است‪ ،‬و از روی عدل مساوی کققرده بیققن بنققدگان خققود‪ ،‬و‬
‫شریف و غیققر شققریف را در قصققاص فققرق نگذاشققته‪ ،‬و در سققوره‬
‫مائده آیة ‪ 50‬فرموده‪:‬‬
‫﴿‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ﴾  ‬مائده ‪(50 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪206‬‬

‫یجویند؟! و کیست نیکوتر از خققدا در‬


‫»آیا حکم جاهلیت را م ‌‬
‫حکم صادر کردن برای قوم اهل یقین«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬اسققلم آمققد در حققالی کققه بعضققی از‬
‫یکققرد‪ .‬پققس دربققارة ایشققان‬
‫نهققا م ‌‬
‫عرب از بعض دیگر مطالبة خو ‌‬
‫نازل شد آیة ‪ 178‬از سورة بقره که فرموده‪:‬‬
‫‪                   ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪       ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪178‬ة(‬
‫قصقققاص‪/‬دربقققار‬
‫بقققر شقققما )بقره‬ ‫‪‬‬
‫»ای مقققؤمنین‪ ،‬مققققرر شقققد‬‫‪‬‬
‫هشققدگان‪ :‬آزاد در برابققر آزاد‪ ،‬و بنققده بققه بنققده و زن بققه‬
‫کشت ‌‬
‫زن‪) ،‬یعنی اگر شخص آزادی‪ ،‬آزادی را کشت‪ ،‬و یققا اسققیری‬
‫اسیر دیگر را کشت و یا زنی زنی را کشت‪ ،‬باید عینا ً همققان‬
‫آزاد‪ ،‬و یا اسیر و یا زن قاتل کشققته شققوند و بققه کققس دیگققر‬
‫سرایت نکند(«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و ابتدای این‪ ،‬در دو فامیل از عرب بود که قبل از اسققلم‬
‫بمدت قلیلی قتال کردند و یکی از آنان بر دیگقری برتققری داشققت‪.‬‬
‫پس قسم خوردند در مقابل زن مققرد را بکشققند و در مقابققل بنققده‬
‫آزاد را‪ ،‬و چون این آیه نازل شد راضی شدند )کققه همققان قاتققل را‬
‫بکشند(‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و چه قدر شبیه است این سققخن بققه‬
‫هاند‪ :‬خدای تعالی هر گناهکاری را بققه گنققاه خققودش‬ ‫سخنی که گفت ‌‬
‫یکند و جرم احدی را بر غیر او قرار نداده‪ .‬و لذا فرموده‪:‬‬ ‫ملزم م ‌‬
‫حّر﴾ »آزاد در برابر آزاد« در صورتی کققه قاتققل اسققت‪ ،‬و‬ ‫حّر ِبال ْ ُ‬
‫﴿ال ْ ُ‬
‫عبد )بنده( در برابققر بنققده هرگققاه قاتققل باشققد‪ .‬و زن در برابققر زن‬
‫هرگقاه قاتقل باشققد‪ ،‬نققه آنکققه احققدی غیققر از قاتقل کشققته شقود از‬
‫هانققد‪ .‬و از رسققول خققدا ‪ ‬روایققت آمققده کققه‬
‫کسانی که قتققل نکرد ‌‬
‫‪207‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫نترین مردم بر خدا کسی است که غیرقاتلی را بکشد «)‪.(1‬‬ ‫»دشم ‌‬


‫آنچه گفتم مخالفی ندارد‪ ،‬ولی از بعضی از اهل تفسیر نقل شققده‬
‫یشود‪.‬‬‫که مردی به مقابل زن کشته نم ‌‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای تبارک و تعالی فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)بقره ‪(178 /‬‬ ‫‪﴾  ‬‬
‫»ای کسقانی کقه ایمقان آوردیقد‪ ،‬نوشقته شقده بقر شقما‬
‫هشدگان«‪.‬‬ ‫قصاص دربارة کشت ‌‬
‫گوید‪ :‬ظاهر آیه ایقن اسقت کقه مققرر شقده و نوشقته شقده بقر‬
‫بالغین که مخاطب آیه و سایر فرایض ایشانند که هرگققاه مققؤمنین‬
‫هاند‪ ،‬و قول خدا که فرموده‪﴿ :‬‬‫را کشتند برادران دینی خود را کشت ‌‬
‫‪       ‬‬
‫‪» ﴾‬پس آن کس که از طرف بققرادر دینیققش چیققزی‬
‫)از خونبها( بنفع او گذشت )و کسقر( شقد« بقرای آنسقت کقه بیقن‬
‫مؤمنین برادری قرار داده‪ ،‬و در سورة حجرات آیة ‪ 10‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪(10 /‬‬ ‫)حجرات‬ ‫‪ ‬‬
‫»همانا مؤمنان برادرند«‪.‬‬
‫ولی این برادری را بین مؤمنین و کافرین قطققع نمققود‪ .‬گویققد‪ :‬و‬
‫سنت رسول خدا‪ ‬دللت دارد بر مانند ظاهر این آیه‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در سورة مققائده آیقة‬
‫‪ ،45‬دربارة اهل کتاب تورات فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(45 /‬‬
‫‪ -‬مسند الشافعي )ص ‪ ،198‬حديث‪ ،(958 :‬مسند احمد )‪.(179 /2‬‬ ‫‪1‬‬

‫شعيب ارنؤوط مي گوید‪» :‬این حدیث حسن است‪ ،‬و با شواهدش به‬
‫درجه صحیح می رسد«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪208‬‬

‫»و در تورات برای ایشققان نوشققتیم کققه جققان در برابققر جققان‬


‫است«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و در حکم خدا بین اهل تورات جقایز نیسققت چیقزی باشققد‬
‫مگر طبق آنچه در سورة اسراء آیة ‪ 33‬تجویز کرده که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)    ‬اسراء ‪(33 /‬‬
‫»هر کس مظلوم کشته شود پس ما برای ولقی او سقلطنت‬
‫قرار دادیم که )قصاص کند( پس در قتل نباید اسراف کند«‪.‬‬
‫و جایز نیست مگر اینکه چنین باشد که هر نفسی محترم است‬
‫و بر کسی که او را بکشد قصققاص اسققت‪ .‬لزمققة ایققن سققخن ایققن‬
‫است که مؤمن بمقابل کافر معاهد )اگر او را کشته باشد( کشققته‬
‫یشود و هم چنین در مقابل کافری کققه طلققب امققان کققرده و در‬ ‫م ‌‬
‫یشققود‪ .‬و همچنیققن مققرد‬ ‫مقابل زن و بچة اهل حرب نیققز کشققته م ‌‬
‫بمقابل بندة خود او و بندة غیر او مسلم باشققد و یققا کققافر )هرگققاه‬
‫یشققود و همچنیققن مققرد بمقابققل‬ ‫آن بنده را کشته باشققد( کشققته م ‌‬
‫فرزندش هرگاه فرزندش را بکشد‪.‬‬
‫ن ُ‬
‫قت ِن َ‬
‫ل‬ ‫م ْ‬
‫و َ‬‫و یققا معنققی قققول خققدای عزوجققل کققه فرمققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫مظُْلوما ً ‪ ﴾...‬چنین باشد که از کسانی که خون او مساوی خققون‬ ‫َ‬
‫یشود براهنمائی کتققاب خققدا و‬ ‫قاتل باشد و هر کس که قصاص م ‌‬
‫یققا سققنت و یققا اجمققاع باشققد‪ ،‬چنققانکه قققول خققدای عزوجققل را کققه‬
‫واْل ُن َْثى ِباْل ُن َْثى﴾ »زن در برابر زن« بگوئیم‪ :‬هرگققاه‬ ‫فرموده‪َ ﴿ :‬‬
‫زن قاتل شقد نقه اینکقه مقردی بمقابقل زن کشقته نشقود‪ .‬و اینکقه‬
‫بدللت کتاب و سنت باشد بهترین معانی آیه اسققت‪ ،‬زیققرا بققر ایققن‬
‫لهائی است‪ ،‬از جمله قول رسول خقدا‪ ‬کقه فرمقوده‪:‬‬ ‫معنی دلی ‌‬
‫ر« »مققؤمن در عققوض کققافر کشققته‬ ‫)‪(1‬‬
‫ف ٍ‬ ‫َ‬
‫ن ب ِكننا ِ‬
‫م ٌ‬ ‫ْ‬
‫م نؤ ِ‬ ‫ُ‬
‫قت َنل ُ‬ ‫»َل ي ُ ْ‬
‫نشققود«‪ .‬و اجمققاع اسققت بققر اینکققه مققردی بمقابققل پسققرش و یققا‬
‫هاش و یا بمقابل کققافری از اهققل دارالحققرب کققه امققان یققافته و‬ ‫بند ‌‬

‫‪ -‬صحيح بخاري )‪ ،1110 / 3‬حديث‪.(2882 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪209‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫های از دارالحرب کشققته نشققود‪ .‬و همچنیققن مققرد‬ ‫بمقابل زنی یا بچ ‌‬


‫حر بمقابل بنده در هیچ حال کشته نشود‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله الحافظ و ابوزکریا بن ابی اسققحاق کققه‬
‫گفتند‪ :‬خققبر داد مققا را ابوالعبققاس از ربیققع از شققافعی از معققاذ بققن‬
‫موسی از بکیر بن معروف از مقاتل بن حیان که مقاتل گفته‪ :‬این‬
‫های گرفتم از جمله مجاهد و حسققن و ضققحاک بققن‬ ‫تفسیر را از عد ‌‬
‫مزاحم‪ ،‬که در قول خدای تعالی در ذیل آیة ‪ 178‬سورة بقققره کققه‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪178‬قا(‬ ‫)بقره ‪/‬‬
‫از خونبه‬ ‫»پس کسی که از طرف برادرش چیققزی بنفققع او‬
‫گذشت شد )و کم گردید( باید بشایستگی پیروی کنققد و اداء‬
‫دیه به برادرش به نیکی باشققد )و نیکققی بققرادرش را جققبران‬
‫کند(‪ .‬این تخفیفی از پروردگارتان و رحمتی اسققت‪ ،‬پققس آن‬
‫کس که بعد از این تجاوز کند برای او عذابی است دردنققاک‪،‬‬
‫و برای شما در قصاص زندگی )و مایة حیات( است«‪.‬‬
‫مقاتل گوید‪ :‬بر اهل توراة نوشققته شققد کققه هققر کققس نفسققی را‬
‫بدون جهت بکشد حق است که قصاص بشود به آن‪ ،‬و از او عفققو‬
‫نشود و دیه از او پققذیرفته نگققردد‪ .‬و بققر اهققل انجیققل واجققب شققده‬
‫اینکه از او عفو شقود و کشقته نگقردد‪ .‬ولقی بقرای امقت محمقد‪‬‬
‫رخصت شده که اگققر ولققی خواسققت بکشققد‪ ،‬و اگققر خواسققت دیققه‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪210‬‬

‫بگیرد و اگر خواست عفو کند‪ ،‬و اینست قققول خققدای عزوجققل کققه‬
‫فرمققققققققققققققققققوده‪      ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾  ‬یعنققققققی‪» ،‬دیققققققه‪،‬‬
‫تخفیفی و رحمتی از خداست )که دیه قرار داده و کشته نشود(«‪.‬‬
‫یفرمایققققققققد‪ ﴿ :‬‬ ‫سققققققققپس م ‌‬
‫‪      ‬‬
‫‪ ﴾  ‬کقه م ‌‬
‫یفرمایقد‪» :‬هقر کقس پقس از گرفتقن دیقه و‬
‫دریافت خونبها از حد در گذشته و بکشققد بققرای او عققذاب دردنققاک‬
‫مقاتققل در قققول خققدای تعققالی‪  ﴿ :‬‬ ‫است«‪.‬‬
‫و‬
‫یگوید‪ :‬یعنی »قصاص برای‬ ‫‪ ﴾ ‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫شما قوامبخش زندگی و حیققات اسققت« کققه بعضققی از شققما را از‬
‫یکند‪ .‬و بعضی از شما بجهققت تققرس‬ ‫خوف بعض دیگر جلوگیری م ‌‬
‫یکشد‪.‬‬‫از کشته شدن‪ ،‬بعض دیگر را نم ‌‬
‫و خبر دادند ما را ابوعبدالله و ابوزکریا که گفتند‪ :‬خبر داد مققا را‬
‫ابوالعباس از ربیع از شافعی از ابن عیینققه از عمققرو بققن دینققار کققه‬
‫یگفققت‪ :‬از ابققن عبققاس شققنیدم‬ ‫گفققت‪ :‬از مجاهققد شققنیدم کققه م ‌‬
‫یگوید‪ :‬در بنققی اسققرائیل قصققاص بققود و دیققه نبققود‪ ،‬پققس خققدای‬‫م ‌‬
‫عزوجل به این امت فرمود‪  ﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪.﴾       ‬‬
‫پس عفو این است که دیه قبول شود در قتل عمد‪ .‬و فرمود‪ ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪ ،﴾‬یعنی‪ :‬نسبت به آنچه که که بر قبققل از‬
‫یفرمایققد‪:‬‬
‫شما نوشته شده‪ ،‬به شما تخفیف داده شد‪ .‬و در آخر م ‌‬
‫﴿ ‪   ‬‬
‫‪» .﴾       ‬که هر کس پس‬
‫از آن )دریققافت خونبهققا( تجققاوز کنققد )و بکشققد( بققرای او عققذاب‬
‫دردناک است«‪.‬‬
‫‪211‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شافعی )رحمه الله( در روایتی که ابوعبققدالله از او نقققل کققرده‬


‫گوید‪ :‬و آنچه ابن عباس در اینجا گفتققه چنانسققت کققه گفتققه )واللققه‬
‫اعلم(‪ ،‬و همچنین آنچه مقاتل گفته‪ ،‬ولیکن تفحص و تعمققق مقاتققل‬
‫یکنققد بققر‬
‫در اینجا بیشتر از ابن عباس است و کتاب خدا دللققت م ‌‬
‫آنچه مقاتل گفته است‪ .‬زیرا خدای جل ثنائه ذکر کرده قصاص را‪،‬‬
‫سققپس فرمققوده‪      ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪ ﴾ ‬پس اینکه برادرش نسبت به او عفققو کنققد‪،‬‬
‫جایز نیست گفته شود که عفققو ایقن اسققت کققه مصققالحه شققود بققر‬
‫گرفتن دیه‪ ،‬زیرا عفو ترک حق است بدون عوض‪ ،‬بنققابراین‪ ،‬جققایز‬
‫نیست که عفو گفته شود مگر اینکه از آن قتل صرف نظققر شققود‪.‬‬
‫پس چون عفو شد دیگر راهی به سوی او نیست‪ ،‬و گویا راهی بققه‬
‫قاتل ندارند و فقط برای بخشندة قتل‪ ،‬مالی در مال قاتل است و‬
‫آن دیة مقتول است که باید قاتل رفتاری شایسته نشان دهد و بققا‬
‫نیکی و خوبی دیه را به خانوادة مقتول برساند‪ .‬و یا اینکققه منظققور‬
‫از عفو ایشان‪ ،‬عفو از قاتل باشققد کقه چققون از قاتققل عفققو کردنققد‬
‫دیگر چیزی بر قاتل نیست‪ .‬و عفو کننده نباید بدنبال قاتل بیفتققد و‬
‫بر قاتل چیزی نیست که به خانوادة مقتول رساند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬سققنت بققا بیققان قققرآن موافققق اسققت‬
‫پس حدیث ابی شریح کعبی را ذکقر کقرده کقه پیغمقبر‪ ‬فرمقود‪:‬‬
‫»کسی که پس از عفو کسی را بکشد اهل مقتول مخیرند بین دو‬
‫چیز‪ :‬اگر خواستند او را بکشند‪ .‬و اگر خواستند دیه را بگیرند«)‪.(1‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدا در سققورة اسققراء آیققة ‪33‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ -‬سنن ابی داود )‪ ،579 / 2‬حديث‪ ،(4504 :‬سنن ترمذي )‪،421 / 4‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث‪ ،(1406 :‬و ترمذي فرموده‪» :‬اين حديث حسن و صحيح است«‪ .‬و‬
‫آلباني نيز به صحيح بودن اين حديث حكم كرده است‪ .‬و بهمين معنى در‬
‫صحيحين نيز روايت شده‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪212‬‬

‫‪       ‬‬ ‫‪        ‬‬


‫)اسراء ‪(33 /‬‬ ‫‪       ‬‬
‫»و هققر کققس مظلققوم کشققته شققود پققس مققا بققرای ولققی او‬
‫سلطنتی قرار دادیم )که قصاص کند(«‪.‬‬
‫یباشققند‪،‬‬‫و نزد اهل علم‪ ،‬از کسانی که مخققاطب بققه ایققن آیققه م ‌‬
‫معلوم است که ولی کسی است که خدا میققراث مقتققول را بققرای‬
‫او قرار داده است‪.‬‬
‫و در آنچه خبر داد مرا ابوعبدالله باجازه از ابی العباس از ربیققع‬
‫که شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خدای تعالی در سورة مائده آیققة‬
‫یفرماید‪:‬‬‫‪ 45‬آنچه را بر اهل تورات واجب کرده‪ ،‬ذکر کرده و م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪)  ‬مائده ‪/‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(45‬‬
‫»و در تورات بر آنان نوشتیم که جان در برابر جان‪ ،‬و چشم‬
‫در برابققر چشققم‪ ،‬و بینققی در برابققر بینققی‪ ،‬و گققوش در برابققر‬
‫تهققققا را‬
‫گققققوش‪ ،‬و دنققققدان در مقابققققل دنققققدان‪ ،‬و جراح ‌‬
‫قصاص ‪.«...‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و خلفی ندانسققتم در اینکققه قصققاص‬
‫در این امت چنانست که خققدای تعققالی همچنققان بیققن اهققل تققورات‬
‫حکم کرده‪ ،‬و مخالفی ندانستم در اینکه قصاص بیققن دو مققرد آزاد‬
‫تهققایی کققه‬‫مسققلمان در نفققس و آنچققه کمققتر از آنسققت کققه جراح ‌‬
‫یشود البته بدون تلفققی کققه از‬ ‫قصاص در آن ممکن است انجام م ‌‬
‫محل قصاص ترسیده شود‪ ).‬يعني در هنكام قصققاص خطققر كشققته‬
‫شدن داشته باشد در صورتي كه نبايد كشته شود (‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو‪ ،‬گفققت‪ :‬حققدیث کققرد مققا را‬
‫ابوالعباس از ربیع کقه گفققت‪ :‬شقافعی )رحمققه اللققه( گفتقه‪ :‬خققدای‬
‫تعالی در سورة نساء آیة ‪ 92‬فرموده‪:‬‬
‫‪213‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪     ‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪      ‬‬
‫)نساء ‪(92 /‬‬ ‫‪‬‬

‫»و مؤمن حق ندارد مؤمنی را بکشققد مگققر بخطققا‪ ،‬و هققر آن‬
‫کس که مؤمنی را بخطا بکشققد‪ ،‬پققس جریمققة او آزاد کققردن‬
‫یک بندة مؤمن و دیه دادن به خانوادة مقتول است«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در کتاب خود حکم کرده بر قاتل مققؤمنی‬
‫های به خانوادة مقتول بپردازد‪ .‬و بققر زبققان‬ ‫که بخطا کشته اینکه دی ‌‬
‫های از اهققل‬ ‫رسول او ‪ ‬بیان شده که دیه چه قدر است؟ و از عد ‌‬
‫علم در دیة مسلمان نقل شده که نزاعی ندارند که رسول خدا ‪‬‬
‫یباشد از نقل چنققد نفققر‬‫حکم به صد شتر نموده )‪ ،(1‬و این اقوی م ‌‬
‫بخصوص اگرچققه نقققل خصوصققی هققم شققده و مققا بققه همیقن حکققم‬
‫یکنیم که دیة قتل خطا صد شتر است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬عراقییققن یعنققی اهققل عققراق ملققزم‬
‫هاند بر کسققی کققه درهققم و‬ ‫یباشند بقول خودشان که در دیه گفت ‌‬ ‫م ‌‬
‫دینار دارد ده هزار درهم است‪ .‬و بتحقیق از عکرمه از رسول خدا‬
‫‪ ‬روایت شقده کقه حکقم کقرد در دیقه بقه دوازده هقزار درهقم‪ .‬و‬
‫عکرمه گمان کرده که نازل شده در ایققن موضققوع آیققة ‪ 74‬سققورة‬
‫تقققوبه‪    :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬سنن أبي داود )‪ ،592 /2‬حديث‪ ،(4541 :‬مسند احمد )‪.(183 /2‬‬ ‫‪1‬‬

‫آلباني و شعيب ارنؤوط مي گویند‪» :‬این حدیث حسن است«‪.‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪214‬‬

‫)توبه ‪» .(2)(74 /‬آنهققا فقققط از ايققن انتقققام مىگيرنققد كققه خداونققد و‬


‫رسولش‪ ،‬آنان را به فضل )و كرم( خود‪ ،‬بىنياز ساختند«‪.‬‬
‫امام بیهقی گوید‪ :‬حدیث عکرمه را روایققت کققرده ابققن عیینققه از‬
‫عمرو بن دینققار از عکرمققه‪ ،‬یققک بققار بطققور مرسققل نقققل نمققوده و‬
‫مرتبة دیگر موصول که ذکر ابن عبقاس در آنسقت‪ ،‬و آن را محمقد‬
‫بن مسلم طائفی از عمرو از عکرمه از ابن عباس مسلسققل نقققل‬
‫نموده است‪.‬‬
‫و به همان اسناد گوید‪ :‬شافعی )رحمه الله( گفته‪ :‬خدای تعققالی‬
‫امر کرده دربارة کافر پیمان بسته هرگاه بخطا کشته شققود اینکققه‬
‫به خانوادة او دیه بدهند‪ .‬و سنت رسول خدا ‪ ‬بر ایققن اسققت کققه‬
‫مؤمن بمقابل کافر کشته نشود‪ ،‬علوه بر آنچه خدا بین مققؤمنین و‬
‫کفار فرق گذاشته‪ .‬پس جایز نیست که بر قاتل کققافر حکققم شققود‬
‫یشود مگر به خبر معتبری‪.‬‬ ‫مگر به دیه و از آن کم نم ‌‬
‫و عمر بن الخطاب‪ ،‬و عثمان بن عفقان )رضقی اللققه عنهمقا( در‬
‫دیة یهودی و نصرانی حکم کردند به ثلث دیة مسققلمان‪ .‬و عمققر ‪‬‬
‫در دیة مجوسی حکم کرد به هشتصد درهم‪ ،‬و این دو ثلث یکققدهم‬
‫دیة مسلمان است‪ ،‬زیققرا او دیققة مسققلمان را دوازده هققزار درهققم‬
‫یکرد‪.‬‬ ‫معین م ‌‬
‫ههای ایشان کمتر از ایققن گفتققه‬ ‫یشناسم که در دی ‌‬ ‫و کسی را نم ‌‬
‫باشد‪ .‬و گفته شده که دیققة ایشققان بیققش از اینهققا اسققت‪ .‬پققس مققا‬
‫یدانیققم قاتققل هققر یققک از ایققن کفققار را بققه کمققتر از آنچققه‬
‫ملققزم م ‌‬
‫هاند‪ .‬و شقافعی در ایقن بقاره طققول کلم داده اسققت‪ .‬و سقخن‬ ‫گفت ‌‬
‫ایشان را نقض کرده با استدلل به دیققة زن مؤمنققة آزاد و جنیققن و‬
‫یشققود کققه قیمققت جنیققن ده درهققم‬ ‫به بنده‪ ،‬و حققال آنکققه گققاهی م ‌‬
‫باشد‪ .‬و در قتل هر یک از اینان آزاد کردن یک بندة مققؤمن واجققب‬
‫هاند‪.‬‬‫است‪ ،‬ولی در دیه مساوی نشد ‌‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که گفته‪ :‬خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪92‬‬
‫فرموده‪:‬‬

‫‪ -‬مشكل الثار – الطحاوي )‪ ،(101 /10‬معرفة السنن والثار ‪ -‬البيهقي )‬ ‫‪2‬‬

‫‪.(238 /13‬‬
‫‪215‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪   ‬‬


‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(92 /‬‬ ‫‪. ‬‬
‫»و مؤمن حق ندارد مؤمنی را بکشد مگر به خطا‪ ،‬و هققر آن‬
‫کس که مؤمنی را به خطا بکشد‪ ،‬پس جریمة او آزاد کققردن‬
‫یک بندة مؤمن و دیققه دادن بققه خققانوادة مقتققول اسققت مگققر‬
‫اینکه ایشان در گذرند‪ ،‬و هرگاه مقتول از بین قومی بود کققه‬
‫دشمن شمایند ولی آن مقتول مؤمن بود‪ ،‬پس بر قاتققل آزاد‬
‫کردن بندة مؤمنی کافیست‪ ،‬و اگر مقتول از قومی بققود کققه‬
‫بین شما و ایشان پیمققانی اسققت‪ ،‬پققس تکلیققف ادای دیققه بققه‬
‫خانوادة مقتول و آزاد کردن بندة مؤمنی است«‪.‬‬
‫وم ٍ﴾ یعنققی در میققان قققوم‬ ‫ن َ‬
‫ق ْ‬ ‫م ْ‬‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ِ ﴿ :‬‬
‫دشمن‪ .‬سپس کلم را کشانیده تا اینکه فرموده‪ :‬در ققرآن کفقایت‬
‫اسققت از تأویققل‪ ،‬یعنققی تأویققل لزم نققدارد‪ .‬زیققرا خققدای تعققالی در‬
‫قسمت اول آیه حکم کرده دربارة مققؤمن در قتققل خطققا بققه دیققه و‬
‫کفاره‪ ،‬و بماننققد آن حکققم کققرده دربققارة آنکققه بیققن مققا و او پیمققان‬
‫است‪ ،‬و در بین این دو حکم فرموده‪ :‬اگر مقتول مؤمنی اسققت از‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪216‬‬

‫طائفة دشمن که در این صورت فقط کافیسققت کققه بنققدة مققؤمنی‬


‫آزاد کند و دیه را ذکر نکرده‪ ،‬زیرا به طائفة دشمن متخاصم حربی‬
‫نباید دیه یک نفر مؤمن را پرداخت نمققود‪ .‬و از سققنت رسققول خققدا‬
‫‪ ‬ایققن بققود کققه چققون دعققوت را بققه مققردم رسققانید )و قبققول‬
‫یبقرد‪ .‬و ایقن دلیقل اسقت بقر اینکقه‬ ‫یکردند( بر ایشان غارت م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫های که اگر اهققل آن کشققته شققود دیققه‬ ‫غارت مباح نیست بر آن خان ‌‬
‫دارد‪ .‬شافعی )رحمه الله‌( گوید‪ :‬و جایز نیست به مردی که طائفة‬
‫او دشمنند گفته شود دشمن‪ ،‬زیرا عموم مهاجرین از قریش بودند‬
‫و قریش اهل مکه دشمن و کافر بودند و همچنین سایر مهققاجرین‬
‫که از طوائف دیگر از عرب و عجم بودند در حالی که قبیلققة آنققان‬
‫دشمن مسلمین بودند‪ .‬پس اگر مسلمانی داخل در دارالحرب شد‬
‫سپس مسلمان دیگری او را کشت بر او آزاد کققردن بنققدة مققؤمنی‬
‫یدانسته او مسلم‬ ‫یشناخته و نم ‌‬ ‫است‪ ،‬و اگر در حالی که او را نم ‌‬
‫است او را کشته پس دیه نققدارد‪ .‬و در شققرح آن اطالققة کلم داده‬
‫است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( در کتاب البویطی گوید‪ :‬و هر قاتل عمققدی‬
‫که از او عفو شد و از او دیه گرفته شد بر او اسققت کفققاره‪ ،‬زیققرا‬
‫خدای عزوجل در خطا کفاره قرار داده با اینکه خطققا گنققاه نققدارد‪،‬‬
‫پس در عمد بطریق اولی کفققاره اسققت‪ .‬و دلیققل ایققن‪ ،‬کتققاب خققدا‬
‫است که در سورة مجادله آیة ‪ 2‬دربارة ظهار فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مجادله ‪(2 /‬‬
‫»و آنان بىترديد سخنى ناپسند و دروغ مىگويند«‬
‫و در آن کفاره قرار داده است‪.‬‬
‫و در سورة مائده آیة ‪ 95‬در قتل عمدی صید‪ ،‬کفاره قققرار داده‬
‫و فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪217‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫)مائده ‪(95 /‬‬


‫»و هقر آن كقس از شقما كقه از روى عمقد ]و آگقاهى[ آن را‬
‫بكشد‪ ،‬جزايى مانند آنچه كشته است‪ ،‬از چهارپايققان ]بققر او[‬
‫واجب است«‪.‬‬
‫)قیققاس کققرده قتققل عمققدی در انسققان را بققه قتققل عمققدی در‬
‫حیوان(‪.‬‬
‫و این را در کتاب و روایت المزنی نیز ذکققر کقرده‪ ،‬ولققی عفققو و‬
‫گرفتن دیه را ذکر نکرده‪.‬‬

‫آنچه از شافعی رسید در قتال اهل بغی و مرتد‬


‫و در آنچه مرا خبر داد ابوعبدالله باجازه از ابی العباس از ربیققع‬
‫که گفت‪ :‬شافعی گوید‪ :‬خقدای عزوجققل در سقورة حجققرات آیققة ‪9‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)حجرات ‪(9 /‬‬
‫»و اگر دو طائفه از مؤمنین کارزار کردند‪ ،‬پس بیققن ایشققان‬
‫صلح دهید و اگر یکی از آنان بر دیگری ستم روا داشت پس‬
‫یکند بجنگید تا به فرمان خدا بگردد ‪.«....‬‬
‫با آنکه ستم م ‌‬
‫های که امتناع از صلح دارند مققؤمن نامیققده‪ ،‬و‬ ‫پس خدا دو طائف ‌‬
‫امر کرده که بین ایشان را اصلح دهند‪.‬‬
‫پس بر هر کسی حق است که دو طائفة مؤمنین را هرگاه جققدا‬
‫شدند و ارادة قتال کردند‪ ،‬ایشان را دعوت کند که قتققال نکننققد تققا‬
‫به سوی صلح دعوت شوند‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪218‬‬

‫هاند‬ ‫و امر کرده به قتال با گروه ستمکار که مؤمن نامیققده شققد ‌‬


‫تا به سوی امر خدا برگردد‪ .‬پس اگر برگشت احدی حققق قتققال بققا‬
‫او را ندارد زیرا خدا اذن قتال با ایشان را داده در مدتی که امتناع‬
‫از برگشت دارند و فققئ بمعنقی برگشققت از قتققال اسققت بواسققطة‬
‫فرار و یا توبه و یا غیر اینها‪ .‬و هققر وقققت قتققال را تققرک کققرد پققس‬
‫همانا بر گشته‪ ،‬و فئ برگشت از قتال و از عصیان الهی اسققت‪ ،‬و‬
‫همچنین بمعنای خودداری از آنچه خدای تعالی حرام کققرده اسققت‪.‬‬
‫و ابوذویب هذلی در شعرخود در واقعة جنگی‪ ،‬فئ را بهمین معنی‬
‫آورده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬اگققر برگشققتند بایققد بققا عققدالت بققا‬
‫نها که ریختققه شققده‪،‬‬ ‫ایشان رفتار شود و خدا ذکر نکرده حکم خو ‌‬
‫های دارد و فققط‬ ‫لهققا را کقه چقه تبع ‌‬‫و همچنین ذکر نکرده حکم ما ‌‬
‫اول و آخر صلح را ذکر کرده که بین ایشان اصلح شود‪ ،‬و قبل از‬
‫اذن بر قتال خدا اصلح را خواسته است‪.‬‬
‫نهققا و آنچققه از امققوال فققوت‬ ‫پس گویققا تبعققات و جراحققات و خو ‌‬
‫شققده از ایشققان سققاقط اسققت‪ .‬و احتمققال دارد کققه قققول خققدای‬
‫عزوجل که فرمققوده‪     ﴿ :‬‬
‫‪» ﴾   ‬پس اگر برگشت میانشان‬
‫را بعدالت اصلح دهید«‪ ،‬این باشد که حکم کارهققائی را کققه کققرده‬
‫بعدالت معلوم کنید و حققق را بققرای صققاحبان حققق بگیریققد‪ .‬سققپس‬
‫شافعی همان احتمال اول را اختیار کرده و دلیل آن را ذکر نموده‬
‫است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که گوید‪ :‬خدای عزوجققل در سققورة منققافقون‬
‫آیات ‪ 1‬تا ‪ 3‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪219‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪          ‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫‪                ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪        ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)منافقون ‪(3-1 /‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫یدهیققم کققه تققو‬
‫»چون منافقین نزد تو آیند بگویند‪ :‬شهادت م ‌‬
‫یدانققد کققه تققو رسققول اوئی‪ ،‬و خققدا‬
‫رسول خققدائی‪ ،‬و خققدا م ‌‬
‫یدهد که منافقین دروغ گویند‪ .‬سوگندهای خققود را‬ ‫شهادت م ‌‬
‫هاند و بتحقیققق آنچققه‬
‫سققپری کققرده و از راه خققدا دور بگشققت ‌‬
‫یکنند بد است‪ ،‬این بواسطة این اسققت کققه ایشققان ایمققان‬ ‫م ‌‬
‫آورده سپس کافر شدند‪ ،‬پس بر دلهاشان مهر زده شده که‬
‫یفهمند«‪.‬‬‫ایشان نم ‌‬
‫گوید‪ :‬پس خدا در کتاب خود بیان کرده و از منققافقین خققبر داده‬
‫هانقد کقه )واللقه اعلقم(‬
‫که ایشان سوگندهای خود را سپر قرار داد ‌‬
‫یعنققی سققپر از قتققل‪ .‬سققپس خققبر داده چگققونه آن را سققپر قققرار‬
‫هاند‪ ،‬پس فرموده‪ :‬به اینکققه ایشققان ایمققان آورده سققپس کققافر‬‫داد ‌‬
‫هاند‪ ،‬که هرگاه از ایشان سؤال شود ایشان اظهار و اقرار بققه‬ ‫شد ‌‬
‫یدارند در حالی کققه بیققن خققود و‬
‫ایمان کنند و از کفر توبه اظهار م ‌‬
‫خدای خود مقیم بر کفرند‪ .‬و خدای تعالی در سققورة تققوبه آیققة ‪74‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪)    ‬توبه‬
‫‪(74 /‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪220‬‬

‫هانققد و بتحقیققق کلمققة‬


‫یخورند که کفققر نگفت ‌‬
‫»به خدا قسم م ‌‬
‫کفر را گفته و پس از اسلمشان کافر گشتند«‪.‬‬
‫پس خدا به کفر و انکار و کذب سرائر ایشان خبر داده‪ ،‬و کفققر‬
‫ایشان را در آیات متعدد ذکر‪ ،‬و ایشان را به نفاق معرفی نمققوده‪،‬‬
‫زیرا ایشان اظهار ایمان نمودند‪ ،‬در حالی که بر غیر طریق ایمانی‬
‫بودند‪ .‬و )در آیة ‪ 145‬سورة نساء( فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)نساء ‪(145 /‬‬
‫تترین مرحلققة( از‬
‫»براسققتی منققافقین در درک اسققفل )پسق ‌‬
‫آتش باشند و برای ایشان یاوری نخواهی یافت«‪.‬‬
‫پس خدا از منافقین به کفر خبر داده و بعلم خققود اسققرار خلققق‬
‫مهایشقان‬ ‫یداند بیان کرده که درغگویند و قس ‌‬ ‫خود را که غیر او نم ‌‬
‫برایشان سپری است در حقالی کققه در بقاطن کافرنققد‪ .‬و بققر زبققان‬
‫رسول خود مانند آنچه را در قرآن بیان کققرده روشققن نمققوده )کققه‬
‫اظهار ایمان مانع از قتققل اسققت(‪ .‬سققپس شققافعی کلم را در ایققن‬
‫باره طولنی نموده است‪.‬‬
‫هنشققینان‬‫و نیز شافعی گویققد‪ :‬خققدای عزوجققل از گروهققی از بادی ‌‬
‫خبر داده‪ ،‬پس در سورة حجرات آیة ‪ 14‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)حجرات ‪(14 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫هایققد‪،‬‬
‫هنشینان گفتند‪ :‬ایمان آوردیم‪ ،‬بگققو‪ :‬ایمققان نیاورد ‌‬
‫»بادی ‌‬
‫هایم و هنققوز ایمققان‬ ‫ولکن بگوئید‪ :‬اسلم آورده و تسلیم شققد ‌‬
‫در قلوب شما داخل نشده«‪.‬‬
‫‪221‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫نهای خققود اظهققار‬ ‫پس خدا اعلم کرده که اینان برای حفظ خو ‌‬
‫یکننققد‪ .‬مجاهققد گفتققه‪ ﴾ ﴿ :‬یعنققی از‬ ‫ایمققان م ‌‬
‫هایم‪ .‬سپس خدا خبر داده کققه اگققر‬ ‫ترس قتل و اسارت تسلیم شد ‌‬
‫یدهققد )البتققه‬
‫خدا و رسول او را اطاعت کنند خدا به ایشان جزا م ‌‬
‫هنشینان است‪ ،‬ولی بعضی از بعضی‬ ‫این آیه راجع به بعضی از بادی ‌‬
‫ً‬
‫بادیه نشینان تمجید و تعریف کرده که حقیقتا دارای ایمانند چنانکه‬
‫در سورة توبه آیة ‪ 99‬آمده است(‪.‬‬
‫هنشققینان( بققه‬‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬و اعققراب )یعنققی بادی ‌‬
‫یشوند )البته بعضی از ایشان(‪ ،‬بلکه اظهار اسققلم‬ ‫دینی متدین نم ‌‬
‫ینماینققد چنققانکه خققدای‬ ‫یکننققد و شققرک و تعطیققل را مخفققی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫عزوجل در سورة نساء آیة ‪ 108‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(108 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یدارنققد ولققی از خققدا‬
‫»خیانت خققویش را از مققردم مخفققی م ‌‬
‫مخفی نتوانند که خدا همیشه با ایشان است‪ ،‬و هنگامی کققه‬
‫یگویند«‪.‬‬
‫شبانه سخنان ناپسند م ‌‬
‫و در سورة توبه آیة ‪ 84‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(84 /‬‬ ‫‪ ‬‬
‫مققرد نمققاز مکققن و بققر قققبر او‬
‫»و ابدا بر یکی از ایشققان کققه ُ‬
‫نایست«‪.‬‬
‫پس اما امر خققدا کقه فرمقوده‪ :‬بققر ایشقان نمقاز مخقوان‪ ،‬بققرای‬
‫آنست که نماز رسول خدا ‪ ‬غیر از نماز دیگققران اسققت‪ - ،‬پققدر و‬
‫یخواند مگر آنکه اگققر بخوانققد‬
‫مادرم فدایش ‪ -‬او بر کسی نماز نم ‌‬
‫یآمرزد‪.‬‬‫خدا او را م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪222‬‬

‫و نیز خدا حکم کرده که مقیم بر شرک را نیامرزد پققس رسققول‬


‫یآمرزدش نهی نموده است‪.‬‬ ‫خود را از نماز بر کسی که نم ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬رسول خققدا ‪ r‬مسققلمانان را از نمققاز‬
‫بققر ایشققان منققع نکققرد و همچنیققن کسققی از ایشققان را بعققد از ایققن‬
‫نکشت‪.‬‬
‫شافعی )رحمه اللققه( در جققای دیگققر گویققد‪ :‬گفتققه شققده‪ :‬خققدای‬
‫یدهقد بقرای آنکقه مخلقص‬ ‫عزوجل که شهادت بقر کقذب ایشقان م ‌‬
‫نبودند‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید از ابی العاص از ربیع که گفققت‪ :‬شققافعی‬
‫)رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬خققدای عزوجققل در سققورة نحققل آیققة ‪106‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪tB txÿ2 «!$$Î/ .`ÏB Ï÷èt/ ÿ¾ÏmÏ Z » yJ ‬‬‫( ` )‪Î) wÎ‬‬
‫‪ô`tB‬‬ ‫&‪onÌò2é‬‬ ‫‪¼çmç6ù=s%ur‬‬ ‫‪BûÈõyJôÜãB‬‬
‫‪Ç ` » yJM}$$Î/ `Å 3 » s9ur `¨B yyu° Ìøÿä3ø9$$Î/‬‬
‫‪) ) #Yô|¹ óOÎgøn=yèsù Ò=Òxî‬نحل ‪(106 /‬‬
‫»کسی که به خدا کافر شود پس از ایمانش نه آنکه مجبققور‬
‫شود به کفر و دلش آرام به ایمققان باشققد‪ ،‬ولیکققن هققر کققس‬
‫سینه را به کفققر بققاز کنققد پققس بققرای ایشانسققت خشققمی از‬
‫خدا«‪.‬‬
‫پس اگر دشققمن مققرد مسققلمانی را اسققیر کققرد و او را بققه کفققر‬
‫مجبور نمود‪ ،‬زن او از ایمان جدا نگردد و چیزی از حکققم مرتققد بققر‬
‫او وارد نگردد‪ .‬بتحقیق در زمان رسول خدا ‪ r‬بعضی از مسلمانان‬
‫)چون عمار بن یاسر( مجبور شد بر کفر‪ ،‬و آن را بققر زبققان جققاری‬
‫کرد‪ ،‬سپس خدمت رسول خدا ‪ r‬آمد و برای او ذکر کرد آنچققه بققه‬
‫آن معذب بود )‪ .(1‬پس آیة فوق نازل شد و رسول خققدا ‪ r‬او را بققه‬
‫هاش امر نکققرد‪ ،‬و چیققزی از احکققام مرتققد را بققر او‬‫اجتناب از زوج ‌‬
‫جاری نساخت‪.‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬مستدرک الحاکم )‪ ،389 /2‬حدیث‪ ،(3362 :‬السن الكبرى –‬ ‫‪1‬‬

‫البيهقي )‪ .(209 /8‬حاكم در حکم اين حديث مي گوید‪ :‬این حدیث‬


‫صحیح‪ ،‬و طبق شرط شیخین )بخاری ومسلم( است‪ ،‬اما آنها آن را‬
‫روایت نکرده اند‪ .‬و ذهبی می گوید‪ :‬این حدیث طبق شرط بخاری و‬
‫مسلم است‪.‬‬
‫‪223‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابققی العبققاس از ربیققع از‬


‫شافعی )رحمه الله( که فرمود‪ :‬خققدای عزوجققل بققرای خلققق خققود‬
‫روشن ساخت کققه متققولی حکققم در آنچققه ایشققان را ثققواب دهققد و‬
‫عقاب کند خود اوست که بر طبققق آنچققه از سققرائر و قلققوب آنققان‬
‫یکند خواه باطن آنان موافق ظاهر باشد و یققا نباشققد‪،‬‬ ‫دهد عمل م ‌‬
‫پس همانا جزای ایشان بر طبق باطن خواهد بود و عمل کسی که‬
‫به او کافر است هدر کند‪.‬‬
‫سپس خدای تعالی دربارة کسی که از دین خود به فتنه افتققاده‪،‬‬
‫فرموده‪ wÎ) ô`tB onÌ ò2é& ¼çmç6ù=s%ur BûÈõyJôÜãB ﴿ :‬‬
‫‪ ،﴾/Ç ` » yJ M}$$Î‬پققس از مکرهیققن هققدر شققدن اعمققال و گنققاه‬
‫بواسطة اظهار کفر را برداشته هرگققاه دلشققان بققر ایمققان و خلف‬
‫کفر آرام باشد‪ .‬و بققه قتققال کفققار دسققتور داده کققه ایمققان آورنققد و‬
‫ایمققان را ظققاهر سققازند‪ .‬سققپس بققرای منققافقین دوزخ را واجققب‬
‫هاند‪ .‬و در سورة نساء آیققة‬ ‫ساخته‪ ،‬زیرا کفر را در باطن پنهان کرد ‌‬
‫‪ 145‬فرموده‪:‬‬
‫)‪bÎ‬‬ ‫( ¨ ‪tûüÉ)Ïÿ»oYçRùQ$# Îû Ï8ö¤ $ ! $#‬‬
‫)نساء ‪(145 /‬‬ ‫‪) È@xÿóF{$# z`ÏB Í $¨Z9$#‬‬
‫تترین مرحلة از آتش باشند«‪.‬‬
‫»براستی منافقین در پس ‌‬
‫و در سورة منافقون فرموده که هرگاه ایشان نققزد تققو شققهادت‬
‫بققه ایمققان دادنققد‪ ،‬دروغگققو هسققتند و ایمققان را سققپر خققود از قتققل‬
‫هاند‪ ،‬ولی مقانع از قتقل ایشقان اسقت‪ .‬و خقدا در دنیقا احکقام‬ ‫گرفت ‌‬
‫یکننققد‪،‬‬
‫ایمان را از ایشان بر نداشت بواسطة ایمانی که اظهققار م ‌‬
‫ولی درک اسفل را بققر ایشققان واجققب نمققود بواسققطة بققاطنی کققه‬
‫ایشان دارند و خلف ظاهرشان است‪ .‬و به بندگان خود اعلم کرد‬
‫نها و ظاهرها دانا باشققد‪ .‬و در‬ ‫که احدی مانند او نیست که به باط ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫سورة ق آیة ‪ 16‬م ‌‬
‫( ‪ôs)s9ur $uZø)n=yz z ` » |¡SM}$# ÞOn=÷ètRur‬‬
‫‪$tB â¨Èqóuqè? ¾ÏmÎ/ ¼çmÝ¡øÿtR ( ß`øtwUur‬‬
‫&‪Ü>tø%r‬‬ ‫)‪Ïmøs9Î‬‬ ‫‪ô`ÏB‬‬ ‫‪È@ö7ym‬‬
‫)ق ‪(16 /‬‬ ‫‪) ÏÍuqø9$#‬‬
‫»و بتحقیق انسان را آفریدیم و وسوسه و خیققالت نفققس او‬
‫یدانیم و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم«‪.‬‬
‫را م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪224‬‬

‫یفرماید‪:‬‬
‫و در سورة غافر آیة ‪ 19‬م ‌‬
‫( ‪ãNn=÷èt spuZͬ!%s{ ÈûãüôãF{$# $tBur‬‬
‫)غافر ‪(19 /‬‬ ‫‪) ÏÿøéB ârßÁ9$#‬‬
‫هها مخفققی‬
‫»خدا گردش چشمان را بخیققانت و آنچققه را سققین ‌‬
‫یداند«‪.‬‬
‫کنند‪ ،‬م ‌‬
‫و همچنین آیات دیگر از قرآن‪.‬‬
‫و در کتاب خود به تمام خلققق شناسققانید کققه علمققی ندارنققد جققز‬
‫آنچققه بققه ایشققان تعلیققم نمققوده اسققت‪ .‬و در آیققة ‪ 78‬سققورة نحققل‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪ª!$#ur‬‬ ‫&‪Nä3y_t÷zr‬‬ ‫‪.`ÏiB‬‬ ‫‪ÈbqäÜç/‬‬ ‫(‬
‫‪) ©öNä3ÏF»yg¨Bé& w cqßJn=÷ès? $\«øx‬‬
‫)نحل ‪(78 /‬‬
‫»خدا شما را از شکم مادرتان خارج کرد در حالی که چیقزی‬
‫یدانید«‪.‬‬
‫نم ‌‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 255‬فرموده‪:‬‬
‫‪wur‬‬ ‫‪tbqäÜÅsã‬‬ ‫‪&äóÓy´Î/‬‬ ‫‪ô`ÏiB‬‬ ‫(‬
‫‪) ) ©ÿ¾ÏmÏJù=Ïã wÎ) $yJÎ/ uä!$x‬بقره ‪(255 /‬‬
‫»و بقه چیقزی از دانقش او احقاطه ندارنقد جققز آنچقه او خقود‬
‫خواسته«‪.‬‬
‫سپس خدا ایشان را تعلیم داد به آنچه به ایشان آموخت و امر‬
‫کرد که به همان اکتفاء کنند‪ .‬پس در سورة شوری آیة ‪ 50‬به‬
‫رسول خود فرمود‪:‬‬
‫( ‪y7Ï9ºxx.ur !$uZøym÷rr& y7øs9Î) %‬‬
‫?‪[nrâ ô`ÏiB $tRÌøBr& 4 $tB |MZä. Íôs‬‬
‫‪) ) #${$tB Ü=»tGÅ3ø9$# wur ß ` » yJM‬شوری‬
‫‪(52 /‬‬
‫»و بدین گونه ما به سوی تو وحی کردیم روحی )قرآنققی( را‬
‫یدانسققتی کتققاب و ایمققان چققه‬
‫بققه فرمققان خودمققان‪ ،‬تققو نم ‌‬
‫باشد«‪.‬‬
‫و در سورة کهف آیة ‪ 24-23‬فرموده‪:‬‬
‫‪225‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫( )‪wur £`s9qà)s? >äô($t±Ï9 ÎoTÎ‬‬


‫!‪×@Ïã$sù Ï9ºs #´xî ÇËÌÈ HwÎ) br& uä‬‬
‫‪) #$!$t±oª‬‬
‫)کهف ‪(24-23 /‬‬
‫یآورم‪،‬‬
‫»و البته در هیچ چیز مگو کققه مققن فققردا آن را بجققا م ‌‬
‫مگر آنکه خدا بخواهد«‪.‬‬
‫یفرمایققد‪ :‬بققه مققردم‬
‫و در سورة احقاف آیة ‪ 9‬به رسول خققود م ‌‬
‫بگو که‪:‬‬
‫( !‪tBur Í÷r& $tB ã@yèøÿã Î1 wur $‬‬
‫)احقاف ‪(9 /‬‬ ‫‪) /ö/ä3Î‬‬
‫یدانم با من و شما چه خواهد شد«‪.‬‬
‫»من نم ‌‬
‫و در سورة اسراء آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪) wur ß#ø)s? $tB }§øs9 y7s9 ¾ÏmÎ/ íOù=Ïæ‬‬
‫)اسراء ‪(36 /‬‬
‫»چیزی را که به آن علم نداری پیروی مکن«‪.‬‬
‫سپس شافعی سایر آیاتی که در نفی علم غیب وارد شده ذکققر‬
‫کرده و اینکه علم قیامت را خقدا از رسقول خقود محجققوب نمقوده‬
‫)بلکه بشر به چیز که نیامده و وجود پیدا نکرده علم نققدارد(‪ .‬پققس‬
‫آن کققس کققه تجققاوز کنققد و خققود را از ملئکققة مقربیققن و انبیققاء‬
‫نتر اسققت از‬ ‫هتر و خققود او نققاتوا ‌‬
‫مصطفین بهتر بداند علم او کوتققا ‌‬
‫اینکه بتواند بر غیب کسی مطلع شود و حکمی برای باطن کسققی‬
‫صادر کند نه بدلیلی و نه بگمانی‪ .‬زیرا علم او کمتر از علققم انبیققاء‬
‫اسققت‪ ،‬و انبیققاء مأمورنققد بققه توقققف و تققرک پیققروی آنچققه را کققه‬
‫یدانند‪ ،‬و در این موضوع کلم را بسط داده است‪.‬‬ ‫نم ‌‬

‫آنچه در حدود از شافعی نقل شده‬


‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که گفت‪ :‬خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪15‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫و ‪ 16‬م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪226‬‬

‫( ‪ÓÉL»©9$#ur úüÏ?ù't spt±Ås»xÿø9$# `ÏB‬‬


‫‪öNà6ͬ!$|¡ÎpS‬‬ ‫‪(#rßÎhô±tFó$$sù‬‬
‫‪£`Îgøn=tã Zpyèt/ör& öNà6ZÏiB ( bÎ*sù‬‬
‫‪(#rßÍky‬‬ ‫‪Æèdqä3Å¡øBr'sù‬‬ ‫‪Îû‬‬
‫‪ÏNqãç6ø9$#‬‬ ‫‪4Ó®Lym‬‬ ‫‪£`ßg8©ùuqtFt‬‬
‫;‪ßNöqyJø9$# ÷rr& @yèøgs ª!$# £`çlm‬‬
‫?‪Wx Î6y ÇÊÎÈ Èb#s%©!$#ur $ygÏ Y » uÏ‬‬
‫?‪ù't öNà6ZÏB $yJèdrè  $ t«sù ( cÎ*sù $t/$s‬‬
‫‪$ysn=ô¹r&ur (#qàÊÌôãr'sù !$yJßg÷Ytã 3‬‬
‫‪) )  §¨bÎ) ©!$# tb$2 $\/#§qs? $¸JÏm‬نساء ‪/‬‬
‫‪(16-15‬‬
‫»و آن کسان از زنان شما که کقار ناشایسقتی بیاورنقد‪ ،‬پقس‬
‫)ابتدا( باید چهار شاهد از خود بر ایشققان گققواه گیریققد‪ ،‬پققس‬
‫ههققا نگققه‬
‫اگر آن چهار نفر شققهادت دادنققد آن زنققان را در خان ‌‬
‫دارید تا مرگ ایشان فرا رسد و یا خدا بر ایشان راهی قرار‬
‫دهد‪ .‬و آن دو تن از بین شما که کار ناپسندی بجا آرند‪ ،‬پققس‬
‫آنان را بیازارید‪ .‬پس اگر توبه کقرده اصقلح شقدند دسقت از‬
‫هپذیر و رحیم است«‪.‬‬ ‫ایشان بردارید زیرا خدا توب ‌‬
‫شافعی )رحمه اللقه( گویقد‪ :‬ایقن اول عققوبت زانقی و زانیقه در‬
‫دنیاست‪ ،‬سپس این حکم از تمام زناکاران نسخ شققده‪ ،‬چققه حققر و‬
‫چه عبد و چه بکر و چه بیوه‪ ،‬و برای دو نفر آزاد مسلمان بکققر در‬
‫سورة نور آیة ‪ 2‬حدی معلوم کرده و فرموده‪:‬‬
‫( ‪èpuÏR#¨9$# ÎT#¨9$#ur (#rà$Î#ô_$$sù‬‬
‫‪) _¨@ä. 7Ïnºur $yJåk÷]ÏiB sps($ÏB ;ot$ù#y‬‬
‫)نور ‪(2 /‬‬
‫»زن و مرد زناکار هر کدام را صد تازیانه )شلق( بزنید«‪.‬‬
‫و در مقققورد آیقققة ﴿ ‪4Ó®Lym £`ßg8©ùuqtFt ßNöqyJø9$#‬‬
‫تکار‬‫‪» ﴾™÷rr& @yèøgs ª!$# £`çlm; WxÎ6y‬زنان زش ‌‬
‫را در خانه نگهدارید تا ایشان را مرگ برسد یا خدا برایشان راهی‬
‫قرار دهد« به حدیث عباده بن صامت استدلل کرده که مسققلمین‬
‫یداشتند تا اینکه آیة حدود نازل شققد‪.‬‬
‫ابتدا ایشان را در خانه نگه م ‌‬
‫پس پیغمبر ‪ r‬فرمود‪» :‬از من فراگیرید که خدا برای ایشان راهققی‬
‫‪227‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫قرار داده‪ .‬پس بکر با بکر‪ ،‬هر کدام صد تازیانه و نفی بلد‪ ،‬و بیققوه‬
‫یا بیوه صد تازیانه و سنگسار«)‪ .(1‬و در اثبات سنگسار بر زن بیققوه‬
‫استدلل کرده به حدیث ابی هریره و زید بن خالد جهنی که مردی‬
‫ذکر کرد که پسرش با زوجة مردی زنققا کققرد‪ ،‬پققس رسققول خققدا ‪r‬‬
‫یکنم به کتاب خدا«‪ ،‬پس پسققر او را‬ ‫فرمود‪» :‬بین شما قضاوت م ‌‬
‫صد تازیانه زد و یکسال تبعید نمود‪ ،‬و انیس را امر کققرد کققه صققبح‬
‫نزد آن زن برود‪ ،‬اگر اعتراف کرد‪ ،‬سنگسارش کند‪ ،‬پقس اعقتراف‬
‫کرد و او سنگسارش نمود )‪.(2‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پسر او بکر بود و آن زن دیگر بیققوه‪،‬‬
‫پس رسول خدا ‪ r‬از طرف خدای جل ثنائه حققد بکققر و بیققوه را در‬
‫زنا ذکر کرد‪ .‬و مانند این است در دللققت آنچققه عمققر گفتققه از حققد‬
‫بیوه در زنا‪.‬‬
‫و به همین اسناد شافعی در جای دیگر گوید‪ :‬پس ثابت شد صد‬
‫تازیانه و نفی بر طرفین بکر‪ ،‬و سنگسار اسققت بققر طرفیققن بیققوه‪.‬‬
‫پس اگر حکم ایشان جلد باشققد همانققا جلققد و سنگسققار از ایشققان‬
‫نسخ شده و تکرار کرده و گوید‪ :‬نزد ما این بهترین معنی است )و‬
‫الله اعلم(‪.‬‬
‫خبر داد مققا را ابققو عبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که گفت‪ :‬خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪25‬‬
‫دربارة زنان مملوکه فرموده‪:‬‬
‫( !‪sÎ*sù £`ÅÁômé& ÷bÎ*sù ú÷üs?r& #‬‬
‫‪7pt±Ås»xÿÎ/ £`Íkön=yèsù ß#óÁÏR $tB n?tã‬‬
‫‪) ÏM»oY|ÁósßJø9$# ÆÏB É>#xyèø9$#‬‬
‫)نساء ‪(25 /‬‬
‫»و چققون زنققان مملققوکه شققوهردار شققدند‪ ،‬اگققر کققار زشققتی‬
‫کردند پس عذاب )مجازات( ایشان نصف عققذابی اسققت کققه‬
‫بر زنان آزاد است«‪.‬‬

‫‪ -‬صحيح مسلم )‪ ،1316 / 3‬حديث‪ ،(1690 :‬سنن أبي داود )‪،144 /4‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث‪ ،(4415 :‬ترمذى )‪ ،4/41‬حديث‪ (1434 :‬و ترمذي فرموده‪:‬‬


‫»حسن صحيح«‪ .‬وابن ماجه )‪ ، 2/852‬حديث‪.(2550 :‬‬
‫‪ -‬متفق عليه‪] ،‬صحيح بخارى )‪ ، 2/971‬حديث‪ ، (2575 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪2‬‬

‫‪ ،3/1324‬حديث‪.[(1697 :‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪228‬‬

‫یباشققد مگققر در تازیقانه‬‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬نصققف نم ‌‬


‫یشود پنجاه عدد‪ ،‬امققا رجققم و سنگسققار‬ ‫)شلق( که صد عدد آن م ‌‬
‫کشققتن اسققت و نصققف نققدارد‪ .‬سققپس کلم را کشققانیده بققه اینکققه‬
‫احصان زن مملوکه‪ ،‬اسققلم اوسققت‪ .‬و ایققن را همانققا گفتققم بققدلیل‬
‫سنت و اجماع‪ .‬و زمانی که رسققول خققدا ‪ r‬فرمققود‪» :‬هرگققاه کنیققز‬
‫یکی از شما زنا کرد و معلوم شد باید او را تازیانه بزنققد«)‪ ،(1‬ولققی‬
‫یکنیقم بقر‬ ‫نفرمود‪ :‬محصنه باشد و یا غیر محصقنه‪ .‬مقا اسقتدلل م ‌‬
‫اینکققه قققول خققدا در آیققه کققه فرمققوده‪﴾&sÎ*sù £`ÅÁômé #!﴿ :‬‬
‫یباشد نه »إذا نکحن« و نه »إذا أعتقن«‪.‬‬ ‫بمعنای »إذا أسلمن« م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬سققخن جقامع در معنققی احصقان ایقن‬
‫است که احصان بمعنقی مصقون بقودن و مقانع داشقتن از ارتکقاب‬
‫حرام است‪ ،‬و اسلم مانع است‪ ،‬و همچنیققن آزادی مققانع اسققت‪ ،‬و‬
‫هم شوهر داشتن مانع است‪ ،‬و هر چه مانع شد احصققان اسققت‪ .‬و‬
‫همچنین حبس در خانه مانع است‪ ،‬هر مانعی احصققان اسققت‪ .‬خققدا‬
‫در سورة انبیاء آیة ‪ 80‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ç m » oY÷K¯=tæur spyè÷Y|¹ <¨qç7s9 öNà6©9‬‬
‫‪) ) /Nä3oYÅÁósçGÏ9 .`ÏiB öNä3Åù't‬انبیاء ‪/‬‬
‫‪(80‬‬
‫هپوشی آموختیم برای شققما کققه حفققظ‬‫»و به داود صنعت زر ‌‬
‫کند و مانع شود از آسیبتان«‪.‬‬
‫و در سورة حشر آیة ‪ 14‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪w öNà6tRqè=ÏG»s)ã $·èÏHsd wÎ) Îû‬‬
‫)حشر ‪(14 /‬‬ ‫‪) \è% >poY¢ÁptC‬‬
‫ههای دیققواردار‬
‫»یهود همگی با شما مقاتله نکنند مگر در قری ‌‬
‫عدار )یعنی حصاردار که مانع از حمله باشد(«‪.‬‬
‫مان ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬اول و آخر کلم این است کققه معنققی‬
‫احصان‪ ،‬عام است‪ ،‬و اینجا به معنی اسلم نه نکاح و نققه حریققت و‬
‫یکنققد‬
‫مهققا را جمقع م ‌‬
‫نه در حصار رفتن به حبس و عفاف‪ ،‬و این نا ‌‬
‫نام احصان‪.‬‬

‫‪ -‬متفق عليه ]صحيح بخارى )‪ ،2/756‬حديث‪ ، (2046 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،3/1329‬حديث‪.[(1704 :‬‬
‫‪229‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شقافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬محصقنات در آیقة سقورة نقور کقه‬


‫فرموده‪:‬‬
‫( ‪tûïÏ%©!$#ur tbqãBöt ÏM»oY|ÁósßJø9$#‬‬
‫!‪§NèO óOs9 (#qè?ù't Ïpyèt/ör'Î/ uä‬‬
‫‪#ypkà‬‬ ‫‪óOèdrßÎ=ô_$$sù‬‬ ‫‪tûüÏ Z » uKrO‬‬
‫)نور ‪(4 /‬‬ ‫‪) _Zot$ù#y‬‬
‫یدهند سپس چهققار‬ ‫»و آنان که زنان عفیفه را نسبت ناروا م ‌‬
‫یآورند پس ایشان را هشتاد تازیانه بزنید«‪.‬‬
‫گواه نم ‌‬
‫محصنات‪ :‬یعنی زنان بالغة حرة مسلمان‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ گفققت‪ :‬و حسققن بققن محمققد‬
‫گفت‪ :‬در آنچه من از او خقبر دارم و در کتقاب او ققرائت کقردم از‬
‫محمققد بققن سققفیان بققن سققعید ابققوبکر در مصققر‪ ،‬از یققونس بققن‬
‫عبدالعلی که شافعی در قول خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪24‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫( )‪àM»oY|ÁósßJø9$#ur z`ÏB Ïä!$|¡ÏiY9$# wÎ‬‬
‫‪) ) &$tB ôMs3n=tB öNà6ã Y » yJ÷r‬نساء ‪(24 /‬‬
‫»و )حرامست بر شما ازدواج با( زنان شققوهردار مگققر آنکققه‬
‫دست راست شما مالک آن باشد )کنیزان(«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬مقصود از محصنات زن شوهردار است‪ ،‬و مقصود از‬
‫)نساء ‪/‬‬ ‫( ‪) BM»oY|ÁøtèC uöxî ;M»ysÏÿ»|¡ãB‬‬
‫‪(25‬‬
‫همسققران گردنققد نققه از راه زنققا کققه در آیققة ‪ 25‬فرمققوده‪ ،‬زنققان‬
‫یباشند‪ ،‬و در همان آیه که فرموده‪:‬‬ ‫عفیفة غیر خبیثه م ‌‬
‫( ‪Íkön=yèsù ß#óÁÏR $tB n?tã ÏM»oY| `£‬‬
‫‪) ) ÁósßJø9$# ÆÏB É>#xyèø9$#‬نساء ‪(25 /‬‬
‫»بر آن کنیزانست نصف عذاب زنان شوهردار«‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی‬
‫)رحمه الله( که گفته‪ :‬خدا در سورة مائده آیة ‪:38‬‬
‫( ‪ä-Í  $ ¡¡9$#ur èps%Í  $ ¡¡9$#ur (#þqãèsÜø%‬‬
‫|‪$$sù $yJßgtÏ÷r& Lä!#ty_ $yJÎ/ $t7‬‬
‫‪) .¡x‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪230‬‬

‫)مائد ‪(38 /‬‬


‫»مققرد دزد و زن دزد را دستهاشققان را ببریققد جققزائی مقابققل‬
‫هاند«‪.‬‬
‫آنچه کسب کرد ‌‬
‫گوید‪ :‬و سنت رسققول خققدا ‪ r‬دللققت دارد کققه مققراد از قطققع در‬
‫سرقت‪ ،‬کسی است که از حرزی سرقت کند‪ ،‬و سرقت او به یک‬
‫چهارم دینار برسد نه غیر آنققان از کسقانی کقه نقام سقرقت بقه آن‬
‫چسبیده است‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای عزوجل در سورة مائده آیة ‪ 33‬فرموده‪:‬‬
‫)‪yJ¯RÎ‬‬ ‫_‪(#ätÂty‬‬ ‫‪tûïÏ%©!$# $‬‬ ‫(‬
‫‪tbqç/Í  $ ptä‬‬ ‫‪©!$#‬‬ ‫‪¼ã&s!qßuur‬‬
‫&‪tböqyèó¡tur Îû ÇÚöF{$# #·  $ |¡sù br‬‬
‫&‪(#þqè=Gs)ã ÷rr& (#þqç6¯=|Áã ÷rr‬‬
‫‪yì©Üs)è? óOÎgÏ÷r& Nßgè=ã_ör&ur‬‬
‫‪ô`ÏiB A#»n=Åz ÷rr& (#öqxÿYã ÆÏB‬‬
‫)مائده ‪(33 /‬‬ ‫‪) #$}ÇÚöF‬‬
‫»همانا جزای کسانی کققه بققا خققدا و رسققول محققاربه و جنققگ‬
‫ینماینققد ایققن‬
‫یکنند و در زمین با سعی و کوشش فسققاد م ‌‬ ‫م ‌‬
‫است که کشققته شققده یققا بققه دار آویختققه شققوند یققا دسققتها و‬
‫پاهایشان از خلف یکدیگر قطع شققده‪ ،‬یققا از سققرزمین خققود‬
‫تبعید شوند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خبر داد ما را ابراهیم از صالح مولی‬
‫توأمه از ابن عباس که دربارة قطاع الطریققق و راه زنققان )کققه بققه‬
‫یگنققاه را کشققته یققا بققا اسققلحه بققه‬
‫نها حمله نموده و مردم ب ‌‬ ‫کاروا ‌‬
‫یدهند(‪.‬‬ ‫یکشانند‪ ،‬و مانند این اعمال انجام م ‌‬ ‫یعفتی م ‌‬‫اسارت و ب ‌‬
‫یشوند و‬ ‫گوید‪ :‬هرگاه راه زنان کشتند و مال گرفتند پس کشته م ‌‬
‫یروند‪ ،‬و هرگاه کشتند و مال نگرفتند کشته گردنققد و بققه‬ ‫به دار م ‌‬
‫تهای‬ ‫دار نرونققد‪ ،‬و هرگققاه مققال گرفتنققد و کسققی را نکشققتند دس ق ‌‬
‫ایشان سپس پاهای ایشان برخلف یکدیگر قطع شققود‪) ،‬و هرگققاه‬
‫فرار کردند باید طلب شود تا یافت شوند که حد بر ایشققان جققاری‬
‫هها مردم را ترسانیده و چیققزی نگرفتققه‬ ‫گردد( و هرگاه فقط در را ‌‬
‫هاند( باید تبعید شوند‪.‬‬‫)کسی را نکشت ‌‬
‫‪231‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬قققول مققا همیققن و موافققق معنققی‬


‫کتاب الله است‪ ،‬همانا این حدود نازل شده برای مسلمان اسققت‪،‬‬
‫و اما اهل شرک را حدودی نیست جز قتل و اسیری و جزیه‪.‬‬
‫ابن عباس گفته است که‪ :‬اختلف حدود باختلف افعققال ایشققان‬
‫است )یعنی خدا در آیه امر نموده به رعققایت ترتیققب در حققدود بققر‬
‫حسب اختلف درجات فساد(‪.‬‬
‫و شافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬خقدای تعقالی در آیقة ‪ 34‬سقورة‬
‫مائده فرموده‪:‬‬
‫( &‪wÎ) úïÏ%©!$# (#qç/$s? `ÏB È@ö6s% br‬‬
‫)مائده ‪(34 /‬‬ ‫‪) (#râÏø)s? öNÍkön=tã‬‬
‫»مگر کسققانی کققه قبققل از آنکققه بققر آنققان دسققت یابیققد تققوبه‬
‫کنند«‪.‬‬
‫یشود مگر بر آنقان کقه قبققل‬ ‫یعنی‪ :‬حدودی که ذکر شد جاری م ‌‬
‫هاند‪ .‬گوید‪ :‬پس آنکه قبل از دسققت‬ ‫از دستیابی بر ایشان توبه کرد ‌‬
‫یابی بر او‪ ،‬توبه نمود‪ ،‬حد الهققی از او سققاقط اسققت‪ ،‬ولققی حقققوق‬
‫یشود‪.‬‬‫مردم از او گرفته م ‌‬
‫یشققود مگققر آنکققه بانققدازة یققک‬‫گوید‪ :‬و دست راهزنان قطققع نم ‌‬
‫چهارم دینار و بالتر گرفته باشد‪ ،‬قیاس بر سارق‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابی العباس از ربیققع کققه‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬تبعید شان اینست که دستگیر شققوند و‬
‫از شهری به شهر دیگر تبعید گردند‪ .‬پس هرگاه بققر ایشققان دسققت‬
‫یافتند‪ ،‬حدودی که لیق هر کدام است جاری گردد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬اولیاء مقتققولین بققه دسققت راهزنققان‪،‬‬
‫حق عفو ندارند زیرا خدا حدود ایشان را ذکر کرده بدون اینکققه از‬
‫اولیاء ذکر کند‪ .‬ولی در آیات قصاص ذکر کرده و در سورة اسققراء‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫آیة ‪ 33‬م ‌‬
‫‪tBur‬‬ ‫‪@ÏFè%‬‬ ‫‪$YBqè=ôàtB‬‬ ‫` ‪ôs)sù‬‬ ‫(‬
‫_‪) ™$uZù=yèy‬‬ ‫‪¾ÏmÍhÏ9uqÏ9 $Y Z » sÜù=ß‬‬
‫)اسراء ‪(33 /‬‬
‫»و هر کس مظلوم کشته شود پققس بتحقیققق بققرای ولققی او‬
‫حکومت و تسلط قرار دادیم«‪.‬‬
‫و در قتل خطا در سورة نساء آیة ‪ 92‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪232‬‬

‫‪ptÏur‬‬ ‫‪îpyJ¯=|¡B‬‬ ‫× )‪#n<Î‬‬ ‫(‬


‫) )نساء ‪/‬‬ ‫‪ƒÿ¾Ï&Î#÷dr& HwÎ) br& (#qè%£¢Át‬‬
‫‪(92‬‬
‫»و بایققد خونبهققا بققه خققانوادة مقتققول تسققلیم کنققد مگققر آنکققه‬
‫ایشان بعنوان صدقه بگذرند«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 178‬قصاص دربارة کشته شدگان را ذکققر‬
‫کرده سپس فرموده‪:‬‬
‫( «‪ô`yJsù uÅ"ãã ¼ã&s! ô`ÏB ÏmÅzr& ÖäóÓx‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪)) /7í$t6Ïo?$$sù Å$rã÷èyJø9$$Î‬بقره‬
‫‪(178‬‬
‫»و هر کس که از طققرف بققرادر ایمققانی او چیققزی عفققو شققد‬
‫پس رفتاری شایسته پیش گیرد )و گذشت بققرادر دینیققش را‬
‫جبران کند(«‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬در قتل خطا و عمد خققانواده و کسققان مقتققول را ذکققر‬
‫نموده ولی در محاربه ذکر نکرده‪ ،‬و این دلیل است بر اینکه حکققم‬
‫قتل در محاربه با حکم قتل غیر آن اختلف دارد‪ .‬والله اعلم‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی از سفیان بن عیینه از عمرو بن دینار از عمر بن اوس کققه‬
‫یشققد تققا‬
‫گفت‪ :‬چنین بققود کققه مققرد بققه گنققاه غیققر خققود مؤاخققذه م ‌‬
‫ابراهیققم ‪ u‬آمققد‪ ،‬پققس خققدای تعققالی در سققورة نجققم آیققة ‪ 37‬و ‪38‬‬
‫فرمود‪:‬‬
‫( ‪zOÏdºtö/Î)ur Ï%©!$# #®ûur ÇÌÐÈ‬‬
‫&‪wr‬‬ ‫?‪âÌs‬‬ ‫‪×ouÎ #ur‬‬ ‫‪uøÍr‬‬
‫‪) &3t÷zé‬‬
‫)نجم ‪(38-37 /‬‬
‫هبققاری بققار‬
‫»و ابراهیم که وفاکار است که بققر نققدارد هیققچ گن ‌‬
‫دیگری را«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و آنچه در آیة فوق شنیدم این است‬
‫یشققود‪ .‬و ایققن گنققاه مربققوط بققه‬
‫که احدی به گناه غیر‪ ،‬مؤاخذه نم ‌‬
‫عمل است نه مققال او‪ .‬پققس اگققر کشققت و یققا مققوجب حققدی آورد‪،‬‬
‫یزننققد‪ .‬گناهکقار بایقد بیققن‬
‫یکشند و حقد نم ‌‬
‫دیگری را به گناه او نم ‌‬
‫‪233‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫خود و خدا توبه کند زیرا خدا بندگان را بر اعمال خودشان یا ثواب‬
‫یکند‪ .‬و هم چنین جنایت در اموالشققان‪ ،‬پققس‬ ‫یدهد و یا عذاب م ‌‬
‫م ‌‬
‫جنایت احدی در مال بر مال دیگری نیست مگققر آنجققا کققه رسققول‬
‫خدا ‪ r‬جدا کرده که جنایت خطا بر عاقلة جانی اسققت‪ .‬و امققا غیققر‬
‫یتققوان گرفققت‪ ،‬و‬ ‫این‪ ،‬پس اموال کسی را بواسطة جنایت غیر نم ‌‬
‫اگر چه بر مردم در اموالشان حقوقی است از میهمانی و زکات و‬
‫غیر اینها‪ ،‬ولی از جهت جنایت نیست‪.‬‬
‫تمام شد ترجمة جلد اول‪» ،‬بحول و قوت الهی‪ ،‬وله الحمد«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬
‫از امام شافعی )رحمه الله(‬

‫)جلد دوم(‬

‫ترجمة‪:‬‬
‫سید ابوالفضل ابن الرضا‬
‫)علمة برقعی(‬
‫آنچه از شا فعی نقل شده در سَِیر و جهاد و غیر‬
‫آن‬
‫خبر داد ما را سعید بققن ابققی عمققرو از ابققی العبققاس محمققد بقن‬
‫یعقوب الصققم از ربیققع بققن سققلیمان از شققافعی )رحمققه اللققه( کققه‬
‫گوید‪ :‬خدای عزوجل در سورة ذاریات آیة ‪ 56‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)ذاریات ‪(56 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»نیافریدم جن و انس را مگر برای اینکه مرا بندگی کنند«‪.‬‬
‫شافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬خققدا خلققق را خلققق کققرد بققرای‬
‫عبادت‪ ،‬سپس بیقان کقرد کقه بهقترین خلقق پیغمقبران اوینقد‪ .‬پقس‬
‫یفرماید‪:‬‬‫خدای تعالی در سورة بقره آیة ‪ 214‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)بقره ‪(213 /‬‬
‫»مققردم همققه یققک امققت بودنققد‪ ،‬پققس خققدا پیققامبران را‬
‫مدهنده فرستاد«‪.‬‬‫تدهنده و بی ‌‬
‫بشار ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬خققدا پیققامبرانش را از برگزیققدگان قققرار داد و آنققان را‬
‫امین وحی و قائم به حجت خود در میان بندگان قققرار داد‪ ،‬سققپس‬
‫بعضققی از برگزیققدگان خققاص خققود را ذکققر کققرد‪ .‬و در سققورة آل‬
‫عمران آیة ‪ 33‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )   ‬آل عمران ‪/‬‬
‫‪(33‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪236‬‬

‫»بتحقیق خدا برگزید آدم و نوح و خاندان ابراهیققم و خانققدان‬


‫عمران را بر جهانیان«‪.‬‬
‫پس مخصوص کققرد آدم و نققوح را بققه تکققرار ذکققر مقامشققان‪ .‬و‬
‫ابراهیم را در سورة نساء آیة ‪ 125‬ذکر کرد و فرمود‪:‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪) )  ‬نساءء‬
‫‪‬‬
‫‪(125 /‬‬
‫»و خدا ابراهیم را خلیل خود گرفت«‪.‬‬
‫و در سورة مریم آیة ‪ 54‬اسققماعیل بققن ابراهیققم را ذکققر کققرد و‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)   ‬‬
‫)مریم ‪(54 /‬‬
‫»و در این کتققاب اسققماعیل را بخققاطر آر‪ ،‬زیققرا او در وعققدة‬
‫خود راستگو بود و رسولی بود خبر گیرنده و دارای شأن«‪.‬‬
‫تها بر آل ابراهیم و آل عمران نعمققت داد کققه‬
‫سپس در بین ام ‌‬
‫در سورة آل عمران آیة ‪ 33‬و ‪ 34‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) ‬‬
‫)آل عمران ‪(34-33 /‬‬
‫‪237‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»براسققتی کققه خققدا برگزیققد آدم و نققوح و خانققدان ابراهیققم و‬


‫های کققه بعققض ایشققان از‬‫خاندان عمران را بققر جهانیققان‪ .‬ذری ‌‬
‫بعض دیگر است‪ ،‬و خدا شنوا و دانا است«‪.‬‬
‫سپس برگزید محمد ‪ ‬را از بهترین خاندان ابراهیققم ‪ ،‬و خققدا‬
‫قبل از نزول قرآن کتققبی را نقازل نمققود‪ ،‬و قققرآن را بققر محمققد ‪‬‬
‫نازل کرد‪ ،‬و صفت فضیلت او و فضیلت پیروانققش را ذکققر کققرد‪ ،‬و‬
‫در سورة فتح آیة ‪ 29‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)فتح ‪(29 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»محمد رسول خداست‪ ،‬و آنانکه با اویند بققر کفققار سققخت و‬
‫یبینققی‬
‫هکنان م ‌‬‫عکنان و سققجد ‌‬‫بین خود رحیمند ایشان را رکو ‌‬
‫یجوینققد‪ ،‬نشققانة ایشققان در‬
‫که از خدا فضققل و خوشققنودی م ‌‬
‫صورتشققان از اثققر سققجود اسققت‪ ،‬ایققن اسققت وصفشققان در‬
‫توراة‪ ،‬و اما مثل ایشان در انجیل همچون زراعتی است کققه‬
‫شاخک خود را بیرون دهد پس آن را کمک دهد و محکم کنققد‬
‫تا ستبر گردد«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪238‬‬

‫و دربقققارة امقققت محمقققد ‪ ‬در سقققورة آل عمقققران آیقققة ‪110‬‬


‫یفرماید‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )  ‬آل عمران ‪(110 /‬‬
‫»شما بهترین امتی بودید که انتخاب شدید برای مردم‪ ،‬امققر‬
‫یکنید«‪.‬‬
‫به معروف و نهی از منکر م ‌‬
‫ن ایشان از امت او‪ ،‬نققه سققایر‬
‫پس آنان را فضیلت داد برای بود ِ‬
‫انبیاِء قبل‪.‬‬
‫سپس خبر داد که رحمت خود را در وقققت نبققودن رسققولن بققاز‬
‫نمود‪ ،‬و در سورة مائده آیة ‪ 19‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(19 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»ای اهل کتققاب‪ ،‬بتحقیققق رسققول مققا شققما را آمققد کققه بیققان‬
‫یکند برای شما بدوران نبودن پیغمبران‪ ،‬تققا مبققادا بگوئیققد‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫بشیر و نذیر برای ما نیامد‪ ،‬پس محقققا ً بشققیر و نققذیر بققرای‬
‫شما آمد«‪.‬‬
‫و در سورة جمعه آیة ‪ 2‬فرمود‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪239‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬‬
‫)جمعه ‪(2 /‬‬
‫یسققوادان رسققولی از‬‫»او آن خققدائی اسققت کققه در میققان ب ‌‬
‫خودشققان فرسققتاد کققه آیققات او را بققر ایشققان تلوت کنققد و‬
‫ایشان را تزکیه نماید و ایشان را کتاب و حکمققت بیققاموزد و‬
‫حقا که از پیش در گمراهی آشکار بودند«‪.‬‬
‫ایققن آیققات دللققت دارد کققه خققدا رسققولش را بققه سققوی خلققق‬
‫یسوادان‪ ،‬و ابواب رحمت خود را باز‬ ‫فرستاده برای اهل کتاب و ب ‌‬
‫نموده‪.‬‬
‫و نبوت را به آن حضرت ختم کققرد و در سققورة احققزاب آیققة ‪40‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)احزاب ‪(40 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»محمد ‪ ‬پدر هیچ یک از مردان شما نیست‪ ،‬ولیکن رسققول‬
‫خداست و ختم نموده پیامبران را«‪.‬‬
‫و خدا حکم نمود که دین اسلم بر سایر ادیان غلبه کند‪ ،‬پس در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 34‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(33 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪240‬‬

‫»آن خدا همانست که رسول خود را بققا هققدایت و دیققن حققق‬


‫فرستاد تا اینکه آن را ظاهر سازد و غققالب گردانققد بققر تمققام‬
‫ادیان‪ ،‬و اگرچه مشرکین کراهت داشته باشند«‪.‬‬
‫ابتداء نزول قرآن و آنچه بر پیغمبر ‪‬‬
‫و سپس بر مردم واجب است‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله الحافظ و ابوسققعید بققن ابققی عمققرو‪ ،‬از‬
‫ابی العباس از ربیع از شافعی )رحمه اللققه( کققه گویققد‪ :‬چققون خققدا‬
‫یخواست بققر‬ ‫رسول خود را مبعوث کرد‪ ،‬واجبات خود را چنانکه م ‌‬
‫ه﴾ )الرعد‪» (41 :‬حکم خقدا را رد‬ ‫حك ْ ِ‬
‫م ِ‬ ‫ب لِ ُ‬
‫ق َ‬
‫مع َ ّ‬
‫او نازل نمود که ﴿ل ُ‬
‫های نیست«‪ ،‬سپس آنها را بتدریج‪ ،‬و واجبی پققس از واجققبی و‬ ‫کنند ‌‬
‫وقتی غیر وقت دیگر بدنبال یکدیگر آورد‪ .‬گوید‪ :‬و گفته شده‪ :‬اول‬
‫چیزی که به او نازل شد‪ ،‬سورة علق بود که‬
‫‪     ‬‬ ‫‪       ‬‬ ‫(‬
‫)علق ‪(1 /‬‬ ‫‪)         ‬‬

‫»بخوان بنام پروردگارت که آفرید«‪.‬‬


‫سپس بر او نازل نمود آنچه را که مأمور نبود که مشرکین را به‬
‫یشققود‪ :‬جبرئیققل از جققانب خققدا بققر‬
‫آن دعوت کند‪ .‬سققپس گفتققه م ‌‬
‫محمد ‪ ‬نازل شققد کققه مشققرکین را اعلم بققه نققزول وحققی کنققد و‬
‫ایشان را دعوت کند به ایمان به آن‪ .‬پس بققر رسققول خققدا ‪ ‬کققار‬
‫بزرگ شد و از تکذیب ایشان خوف داشققت کققه مبققادا دسققتگیرش‬
‫کنند‪ .‬پس نازل شد بر او آیة ‪ 67‬سورة مائده که‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫(‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)         ‬‬
‫)مائده ‪(67 /‬‬
241 ‫احکام القرآن‬

‫ آنچه که از پروردگارت به سوی تو نققازل شققده‬،‫»ای رسول‬


‫ و خققدا‬،‫های‬
‌ ‫ و اگر نرسانی رسالت او را انجققام نققداد‬،‫برسان‬
.«‫یکند‬
‌ ‫تو را از مردم حفظ م‬
‫ پققس او آنچققه‬.‫یکند تا تو برسققانی‬
‌ ‫ تو را از کشتن حفظ م‬:‫گوید‬
‫ پققس نققازل شققد‬.‫ و به او استهزاء کردنققد‬،‫مأمور به آن شد رسانید‬
:‫ از سورة حجر که فرموده‬95 -94 ‫آیة‬
  (
  
 

)  
(95-94 / ‫)حجر‬
.‫»آشکار کن آنچه را که مأموری و از مشرکین اعقراض کققن‬
.«‫یکنیم‬
‌ ‫ما تو را از استهزاء کنندگان کفایت م‬
.‫یآورند اعلم کرد‬
‌ ‫ و خدا او را از کسانی که ایمان نم‬:‫گوید‬
:‫ فرمود‬93-90 ‫در سورة اسراء آیة‬
  (
  
  
 
   
   
  
 
  
 
 
  
 

   
   
‫احکام القرآن‬ ‫‪242‬‬

‫‪  ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)اسراء ‪(93-90 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یآوریققم مگقر آنکققه بقرای مقا‬ ‫»و گفتند‪ :‬هرگز به تو ایمان نم ‌‬
‫ک تو و برای تو باشد‬ ‫ِ‬ ‫مل‬ ‫یا‬ ‫و‬ ‫های از زمین بیرون آوری‪،‬‬ ‫چشم ‌‬
‫باغ و بوستانی از خرما و انگققور کققه در خلل آن بشققکافی و‬
‫های را‪ ،‬یا آنکه بیفکنی بر ما آسمان را چنانکه‬ ‫در آوری چشم ‌‬
‫های بطوری که آسمان پاره پاره باشققد و یققا اینکققه‬ ‫گمان برد ‌‬
‫خدا و فرشتگان را فوج فققوج در برابققر مققا بیققاوری و حاضققر‬
‫های از طل باشد و یا بققه آسققمان پققرواز‬ ‫کنی و یا برای تو خان ‌‬
‫کنی و بال روی‪ ،‬و هرگز به بال رفتنت ایمان نیاوریم تا بر ما‬
‫کتابی را که قققرائت کنیققم نققازل گردانققی‪ ،‬بگققو‪ :‬منققزه اسققت‬
‫مآور هستم«‪.‬‬ ‫پروردگارم‪ ،‬آیا مگر من جز بشری پیغا ‌‬
‫شافعی )رحمه اللقه( گویقد‪ :‬و خقدای عزوجقل نقازل کقرد بقر او‬
‫آیاتی که او را ثابت قدم و پایدار بدارد هنگققامی کققه از آزار مققردم‬
‫هاش تنگ شد‪ ،‬و در سورة حجر آیة ‪ 99-97‬فرمود‪:‬‬ ‫سین ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪243‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪         ‬‬ ‫‪       ‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪        ‬‬ ‫‪     ‬‬
‫)حجر ‪(105-103 /‬‬ ‫‪)   ‬‬
‫یگوینققد تنققگ‬
‫هات بواسطة آنچه م ‌‬ ‫یدانیم که سین ‌‬‫»البته ما م ‌‬
‫یشققود‪ ،‬پققس بققا حمققد پروردگققارت او را تسققبیح کققن و از‬
‫م ‌‬
‫سقجده کنقان بقاش و پروردگقارت را عبقادت کقن تقا وفقاتت‬
‫برسد«‪.‬‬
‫پس خدا بر او رسانیدن به ایشان و عبادت را واجب نمود‪ ،‬ولی‬
‫قتال با ایشان را واجب نکرد‪ ،‬و در آیات بسیاری او را دسققتور داد‬
‫که متعرض ایشان نشود و عزلققت هققم نکنققد‪ ،‬و بققر او نققازل نمققود‬
‫سورة کافرون را که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪       ‬‬ ‫(‬
‫‪    ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)کافرون ‪(2-1 /‬‬
‫یپرسققققتم آنچققققه را شققققما‬
‫»بگققققو‪ :‬ای کققققافران‪ ،‬مققققن نم ‌‬
‫یپرستید«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫»و دین من برای خودم و دین شما برای خودتان«‪.‬‬
‫و در سورة نور آیة ‪ 54‬فرمود‪:‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(54 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪244‬‬

‫»پس اگر اعراض کنند و روگردانند همانققا بققر رسققول اسققت‬


‫آنچه را پذیرفته و متحمل شده‪ ،‬و بر شماست آنچه متحمققل‬
‫هاید‪ ،‬و اگر او را اطاعت کنید هدایت یابید‪ ،‬و بققر رسققول‬
‫شد ‌‬
‫نیست جز رسانیدن آشکار«‪.‬‬
‫و در قرآن مکرر ذکر شده که بر رسول فقط ابلغ است‪.‬‬
‫تپرسققتان را‬
‫تهققا و ب ‌‬
‫و ایشان را امر کرد به اینکه شریکان و ب ‌‬
‫سب نکنند‪ ،‬و در سورة انعام آیة ‪ 108‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انعام ‪(108 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یخواننققد سققب نکنیققد و‬
‫»و آن کسقانی را کققه غیققر خققدا را م ‌‬
‫دشنام ندهید پس ایشان خدا را بعداوت و بققدون علققم سققب‬
‫یکنند«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫هگیری‬
‫سپس بعد از آن بر او واجب گردانید که از مشرکین کنار ‌‬
‫کند‪ ،‬و در سورة انعام آیة ‪ 68‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)انعام ‪(68 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و چققون دیققدی کسققانی را کققه دربققارة آیققات مققا سققخنان‬
‫نامناسب گویند‪ ،‬از ایشان اعراض کن تا بققه سققخنان دیگققری‬
‫غیر آن پردازند و اگر شیطان تو را در فراموشی بققرد‪ ،‬پققس‬
‫بعد از متذکر شدن با قوم ستمگر مجالست مکن«‪.‬‬
‫‪245‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و بر پیروان او نیز بیان کرد آنچققه را کققه مکلفنققد چنققانکه بققر آن‬
‫یفرماید‪:‬‬‫حضرت واجب نموده‪ ،‬و در سورة نساء آیة ‪ 140‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)نساء ‪(140 /‬‬
‫»و بتحقیق در این کتاب بر شما نازل شد که هرگاه شققنیدید‬
‫یشود‪ ،‬پس بققا ایشققان‬ ‫به آیات خدا کفر و انکار و استهزاء م ‌‬
‫ننشینید تا به سخن دیگر پردازند‪ ،‬که در صورت مجالست بقا‬
‫ایشققان شققما نیققز ماننققد ایشققان خواهیققد بققود‪ ،‬براسققتی خققدا‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫منافقین و کفار را در دوزخ جمع م ‌‬

‫اذن برای هجرت‬


‫خبر داد ما را ابوسعید از ابی العباس از ربیع که گفت‪ :‬شققافعی‬
‫)رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬مسققلمین در مکققه زمققانی کققه مققأذون بققه‬
‫هجرت نشدند مستضعف بودند‪ ،‬سپس خدا ایشقان را اذن هجققرت‬
‫یشود در ایققن‬ ‫داد و برای آنان جای خروجی قرار داد‪ ،‬پس گفته م ‌‬
‫مورد نازل شده آیة ‪ 2‬سورة طلق که فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪246‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪  ‬‬
‫)طلق ‪(2 /‬‬ ‫)‬
‫»و هر کس از خقدا بترسققد خققدا بقرای او راه بیقرون رفتنققی‬
‫یدهد«‪.‬‬
‫قرار م ‌‬
‫پس رسقول خقدا ‪ ‬ایشقان را اعلم نمقود کقه خقدا بقر ایشقان‬
‫راهی قرار داده‪ ،‬و در سورة نساء آیة ‪ 100‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)نساء ‪(100 /‬‬
‫نهققای‬
‫»هر کس کققه در راه خققدا هجققرت کنققد در زمیققن مکا ‌‬
‫ییابد«‪.‬‬
‫بسیار و وسعت م ‌‬
‫های از‬‫و ایشان را امر کرد به هجرت به بلد حبشه‪ .‬پققس طققائف ‌‬
‫ایشان به سوی حبشه هجرت کردند‪.‬‬
‫سپس اهل مققدینه وارد بققه اسققلم شققدند‪ ،‬پققس رسققول خققدا ‪‬‬
‫های را امر کرد که به سوی مدینه هجرت نمایند در حالی کققه‬ ‫طائف ‌‬
‫بر سایرین ترک هجرت حرام نبود‪.‬‬
‫و خدای تعالی اهققل هجققرت را در کتققاب خققود ذکققر کققرده‪ ،‬و در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 100‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫) توبه‪(100 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫‪247‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و پیش آهنگققان نخسققتین از مهققاجرین و انصققار و آنققان کققه‬


‫بنیکی پیرو آنان شدند خدا از ایشان خشنود و ایشان از خدا‬
‫خشنودند«‪.‬‬
‫و در سورة حشر آیة ‪ 8‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)حشر ‪(8 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»آنچه خدا عائد رسول خود نمود‪ ...‬برای فقققرای مهققاجرینی‬
‫ههای خود خارج شدند«‪.‬‬‫که از خان ‌‬
‫و در سورة نور آیة ‪ 22‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)نور ‪(22 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»صاحبان فضل و وسعت خققودداری نکننققد از دادن مققال بققه‬
‫خویشاوندان و مساکین و مهاجرین در راه خدا«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬سپس خدای تعققالی بققه رسققول خققدا‬
‫اذن داد که از مکه هجرت کند‪ ،‬پققس آن حضققرت بققه سققوی مققدینه‬
‫هجرت کرد‪ ،‬و برای کسانی که در مکه اقامت داشتند اقامت آنهققا‬
‫حرام نشد در حالی که خانة شرک بود و اگر چه کم بودند با اینکه‬
‫در فشار و فتنه بودند و به ایشان اذن جهاد نداد‪.‬‬
‫سپس خدای عزوجل اذن جهاد داد‪ .‬و پس از آن فرض و واجب‬
‫نمود که از دارالشرک هجققرت کننققد‪ .‬و محققل ایققن سققخن در جققای‬
‫دیگر است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪248‬‬

‫ابتدای اذن به جهاد‬


‫و به همین اسناد‪ ،‬شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬پققس ایشققان بققه‬
‫یکی دو جهاد مأذون شققدند‪ :‬بققه هجققرت قبققل از شققروع بققه قتققال‪،‬‬
‫سپس مأذون شدند به اینکه با مشرکین قتال کنند‪ .‬خدای عزوجل‬
‫در سورة حج آیة ‪ 39‬فرموده‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫﴿ ‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪﴾    ‬‬
‫)حج ‪(39 /‬‬
‫»به كسانى كه ]با آنان[ جنگ مىشود‪ ،‬به سبب آنكه به آنققان‬
‫ستم شده‪ ،‬اجازه ]جهققاد[ داده شققد و خققدا بققر یققاری ایشققان‬
‫تواناست«‪.‬‬
‫و برای ایشان قتال را به معنائی که در کتققاب خققود بیققان کققرده‬
‫ه آیة ‪ 191-190‬فرمود‪:‬‬ ‫مباح نمود‪ .‬پس در سورة بقر ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)بقره ‪(191-190 /‬‬
‫یکننققد )و بققه جنققگ‬
‫»در راه خدا با کسانی که با شما قتال م ‌‬
‫هانققد( قتققال نمائیققد و تعققدی مکنیققد‪ ،‬زیققرا خققدا‬
‫اقققدام نمود ‌‬
‫یکنندگان )و متجاوزان( را دوست نققدارد‪ .‬و آنققان را هققر‬ ‫تعد ‌‬
‫جققا یافتیققد بکشققید و از همانجققا کققه شققما را بیققرون راندنققد‬
‫بیرونشان کنید«‪.‬‬
‫تا آنکه فرمود‪:‬‬
‫‪249‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬بقره ‪(191 /‬‬
‫»و نزد مسجد الحرام با ایشان قتال نکنید مگر آنکه ایشققان‬
‫در آنجا با شما پیکققار کننققد‪ ،‬پققس اگققر بققا شققما پیکققار کردنققد‬
‫بکشید ایشان را که کیفر کافران چنین است«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬این آیات در حق اهل مکه نازل شققد‬
‫و ایشان در عداوت مسققلمین از دیگققران شققدیدتر بودنققد‪ ،‬پققس در‬
‫قتال ایشان آنچه را که خدای عزوجل ذکر کرده واجب شد‪.‬‬
‫یشقود کقه از قتقال بقا ایشقان نهقی شققده مگقر‬ ‫سققپس گفتقه م ‌‬
‫مادامی که ایشان اقدام به قتال کنند و )نیز( از قتال در ماه حرام‬
‫نهققی شققده اسققت‪ .‬و خققدای عزوجققل در سققورة بقققره آیققة ‪193‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪) )   ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(193‬‬
‫های‬
‫هاند( قتال کنیققد تققا فتن ‌‬
‫»با آنان )که به جنگ شما برخاست ‌‬
‫هشان از بین برود(«‪.‬‬
‫نباشد )و فتن ‌‬
‫و نزول این آیه پس از وجوب جهاد است‪ ،‬و این در محققل خققود‬
‫بیان شده است‪.‬‬

‫دستور هجرت‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه اللققه( فرمققوده‪ :‬چققون جهققاد را‬
‫خدای عزوجل بر رسول خود واجب نمود بعد از آنکه مبققاح بققود‪ .‬و‬
‫رسول خدا ‪ ‬بر مشرکین مکه سنگین شده بود که ایشققان چققون‬
‫کثرت واردین در دین خدا را دیدند بققر مسققلمین سققخت گرفتنققد و‬
‫یداشتند‪.‬‬
‫ایشان را از دین باز م ‌‬
‫احکام القرآن‬ 250

‫پس خدا دربارة کسانی از معذبین کققه از هجققرت نققاتوان بودنققد‬


:‫فرمود‬
     ﴿
...   
.(106 :‫﴾ )النحل‬
‫»جز کسی که مجبور بققه گفتققن کفققر باشققد ولققی دلققش‬
.«‫آرام به ایمان شده باشد‬
‫ به ایشقان پیغققام فرسقتاد کقه خققدا بققرای شققما‬ ‫و رسول خدا‬
‫یتوانند هجرت کننققد و‬ ‌ ‫بیرون رفتن را واجب کرده بر کسانی که م‬
‫ و دربققارة کسققانی کققه‬.‫یشققوند‬‌ ‫هرگاه هجرت نکنند به فتنه مبتل م‬
97 ‫بدون هجرت وفققات کردنققد و از هجققرت خققودداری کردنققد آیققة‬
:‫سورة نساء نازل شد که‬
  (


 
   
 
 
  
  
 
   

  
  


  

 
 
  
‫‪251‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪  ‬‬ ‫‪            ‬‬


‫‪    ‬‬ ‫‪             ‬‬
‫)نساء ‪(99-97 /‬‬ ‫‪)      ‬‬
‫»آن کسانی را که ملئکه قبض روحشان کننققد در حققالی کققه‬
‫بخود ظلم کرده باشند گویند‪ :‬شما را چه حالی بود؟ گوینققد‪:‬‬
‫ما ضعیفانی در سرزمین )کفر( بققودیم در جوابشققان گوینققد‪:‬‬
‫آیا زمین خدا وسیع نبود که در آن مهاجرت کنید‪ ،‬پقس چنیققن‬
‫کسانی جایگاهشان دوزخ است که بد بازگشتی است‪ ،‬مگققر‬
‫هشققدگان از مققردان و زنققان و اطفققالی کققه‬‫آن ضعیف شمرد ‌‬
‫حیله )و گریزی( نتوانند و راهی نیابنققد پققس امیققد اسققت کققه‬
‫خدا ایشان را عفو نماید«‪.‬‬
‫هشققدگان و ناتوانققان را‬ ‫که خدا در این آیات عققذر ضققعیف شمرد ‌‬
‫بیان نموده است‪ .‬و »عسى« امید است‪ ،‬و از خدا بمعنققی واجققب‬
‫یباشققد‪ .‬و سققنت رسققول خققدا ‪ ‬دللققت دارد بققر اینکققه فققرض‬ ‫م ‌‬
‫هجرت و مهاجرت بر کسی است که بتواند‪ ،‬و فقققط بققرای کسققی‬
‫یافتققد‪ ،‬پققس هجققرت کنققد بققه شققهری کققه‬ ‫است که به فتنة دینی م ‌‬
‫هاند‪ .‬زیرا رسول خدا ‪ ‬به قومی که در مکه‬ ‫مردم آن اسلم آورد ‌‬
‫بودند اذن ماندن در آن داد پس از آن که مسلمان شدند‪ ،‬از جمله‬
‫به عباس بن عبدالمطلب‪ ،‬زیرا خققوف از فتنققه نداشققتند‪ .‬و رسققول‬
‫خدا ‪ ‬به لشکر خقود امقر کقرد بققه مسققلمانان مکقه بگوینققد‪ :‬اگققر‬
‫هجرت کردید به شما بهرة مهاجرین خواهد رسققید‪ ،‬و اگققر ماندیققد‬
‫یکققرد کسققی را‬ ‫شما مانند سایر اعراب مسققلمانید )‪ ،(1‬و مخیققر نم ‌‬
‫مگر در آنچه حلل بود‪.‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحيح مسلم )‪ ،1356 /3‬حديث‪ ،(1731 :‬سنن ابي داود )‪،43 /2‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث‪.(2612 :‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در اصل وجوب‬
‫جهاد‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و چون مدتی از هجرت رسققول خققدا‬
‫‪ ‬گذشت‪ ،‬و خدا جماعققاتی را بققه پیققروی رسققول خققدا ‪ ‬موفققق‬
‫کرد‪ ،‬و بعققون و یققاری خققدا نیققروی بققا تعققدادی کققه قبل ً نبققود بققرای‬
‫مسلمین ایجاد شد‪ ،‬پس برای ایشان جهاد را بعد از آنکه مباح بود‬
‫واجب نمود‪ ،‬پس خدای تعالی در آیة ‪ 216‬سورة بقره فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)بقره ‪(216 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»قتال بر شما فرض شد«‪.‬‬
‫و در سورة توبه آیة ‪ 111‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪/‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫‪(111‬‬
‫»البتققه خققدا از مققؤمنین جانهایشققان و مالهایشققان را خریققد‬
‫بمقابل اینکه بهشت برای ایشان باشد«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 244‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )    ‬بقره ‪/‬‬
‫‪(244‬‬
‫»و در راه خدا قتال کنید و بدانید که خدا شنوا و داناست«‪.‬‬
‫و در سورة حج آیة ‪ 78‬فرمود‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫)حج ‪(78 /‬‬ ‫‪)   ‬‬
‫»و در راه خدا جهاد کنید آن طوری که سزاوار اوست«‪.‬‬
‫و در سورة محمد آیة ‪ 4‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪254‬‬

‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)محمد ‪(4 /‬‬
‫»پس چون با كافران برخورديد‪ ،‬گردنها ]ى شققان[ را بزنيققد‪.‬‬
‫تا هنگامى كه ]بسيارى از[ آنان را كشققتيد‪ ،‬بنققد ]اسققارت[ را‬
‫استوار داريد«‪.‬‬
‫و در سورة توبه آیة ‪ 38‬فرمود‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) )  ‬توبه ‪/‬‬
‫‪(39-38‬‬
‫»اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چققرا هنگققامى كققه بققه شققما‬
‫گفته مىشود‪» :‬به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيققد!« بققر‬
‫زمين سنگينى مىكنيد )و سستى به خققرج مىدهيققد(؟! آيققا بققه‬
‫زندگى دنيا به جاى آخرت راضققى شققدهايد؟! بققا اينكققه متققاع‬
‫زندگى دنيقا‪ ،‬در برابقر آخقرت‪ ،‬جقز انقدكى نيسققت! اگققر )بقه‬
‫سوى ميدان جهاد( حركت نكنيد‪ ،‬شما را مجققازات دردنققاكى‬
‫‪255‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫مىكند‪ ،‬و گروه ديگققرى غيققر از شققما را بققه جققاى شققما قققرار‬
‫مىدهد«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 41‬همان سوره فرمود‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪﴾     ‬‬
‫)توبه ‪(41 /‬‬
‫»)همگى به سوى ميدان جهاد( حركت كنيد سبكبار باشيد يا‬
‫سنگين بققار! و بققا امققوال و جانهققاى خققود‪ ،‬در راه خققدا جهققاد‬
‫نماييد«‪.‬‬
‫سپس ذکر نموده قومی را که در جهاد از رسول خدا ‪ ‬تخلققف‬
‫یکردند‪ ،‬و در سورة توبه آیة ‪42‬‬
‫کردند‪ ،‬کسانی که اظهار اسلم م ‌‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )   ‬توبه ‪/‬‬
‫‪‬‬
‫‪(42‬‬
‫»اگر متاع و بهرة نزدیکی و سفری آسان باشد تو را پیققروی‬
‫یکنند«‪.‬‬
‫کنند ولیکن چون سفر دور است خودداری م ‌‬
‫پس در همان آیه بیان کرد که بر ایشان جهاد است چققه نزدیققک‬
‫باشد و چه دور‪ ،‬و در آیة ‪ 120‬و ‪ 121‬همان سورة فرمود‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫)توبه ‪(121-120 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»این برای این است که به ایشان عطش و رنققج و تنگققی در‬
‫یرسققد و قققدمی بمحلققی کققه کفققار را بققه غضققب‬‫راه خدا نم ‌‬
‫یگذارند«‪.‬‬
‫یآورد نم ‌‬‫م ‌‬
‫تا آنکه فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪256‬‬

‫﴿‪  ‬‬


‫‪.﴾      ‬‬
‫»)مگققر( اینکققه خققدا ایشققان را بققه نیکققوتر از آنچققه عمققل‬
‫یکردند جزا دهد«‪ .‬و در مقابل عمققل نیکشققان دارای اجققر‬ ‫م ‌‬
‫زیادند‪.‬‬
‫یکنیم آنچه در ذهققن داریققم‪ .‬ان‬
‫یگوید‪ :‬بزودی بیان م ‌‬
‫شافعی م ‌‬
‫شاء الله‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و خدا جل ثناؤه در آیة ‪ 81‬سورة توبه فرمود‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(81 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»متخلفین از جنگ خوشند که بر خلف رسول خدا نشسققتند‬
‫و نخواستند که با مال و جان در راه خدا جهاد کنند و گفتنققد‪:‬‬
‫تتر‬
‫در گرما حرکت نکنید‪ .‬بگو‪ :‬آتققش جهنققم حرارتققش سققخ ‌‬
‫است‪ ،‬اگر بفهمند«‪.‬‬
‫و در سورة صف آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)صف ‪(4 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫‪257‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یدارد کسانی را که چون ستونی آهنین‬‫»البته خدا دوست م ‌‬


‫یکنند«‪.‬‬
‫و یکپارچه در راه او کارزار م ‌‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 75‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(75 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫یکنید«‪.‬‬
‫»چه شده شما را که در راه خدا قتال نم ‌‬
‫علوه بر آنچه در سایر آیات ذکر نموده از وجوب جهققاد و حکققم‬
‫متخلفین‪.‬‬
‫فصل ‪:‬‬
‫در بیان کسانی که‬
‫جهاد بر ایشان‬
‫واجب نیست و‬
‫کسانی که واجب‬
‫است‬
‫و بهمان اسناد شافعی )رحمه الله( فرمود‪ :‬چققون خققدای تعققالی‬
‫جهاد را در کتاب خود واجب نمود‪ ،‬و سپس بر زبان رسول خدا ‪‬‬
‫راهنمائی کرد که جهاد بر مملوک و زن بالغ و حر غیر بققالغ واجققب‬
‫نیسققت‪ .‬بققرای قققول خققدای تعققالی کققه در سققورة تققوبه آیققة ‪41‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫﴿ ‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)توبه ‪(41 /‬‬ ‫‪﴾‬‬
‫»)همگى به سوى ميدان جهاد( حركت كنيد سبكبار باشيد يا‬
‫سنگين بققار! و بققا امققوال و جانهققاى خققود‪ ،‬در راه خققدا جهققاد‬
‫نماييد«‪.‬‬
‫پس برای مملوک مالی نیست کققه بققا آن جهققاد کنققد و مجاهققدی‬
‫نیست مگر آنکه در جهاد مخارجی از مال لزم دارد‪.‬‬
‫و خدای تعالی در سورة انفال آیة ‪ 65‬به رسول خود فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)انفال ‪(65 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫کن«‪.‬‬ ‫»مؤمنین را بر قتال تحریض‬
‫کققه دللققت دارد مققردان را اراده کققرده نققه زنققان را‪ ،‬زیققرا زنققان‬
‫مؤمنات اند نه مؤمنین‪ .‬و در آیة ‪ 122‬سورة توبه فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫)‬ ‫‪ ‬‬
‫)توبه ‪(122 /‬‬
‫»و مؤمنین را توانققائی نبققوده کققه همگققی )بققه سققوی میققدان‬
‫جهاد( حرکت کنند«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 216‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)بقره ‪(216 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»قتال بر شما فرض شد«‪.‬‬
‫و تمام این آیات دلیل است که ذکور را اراده نموده است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪260‬‬

‫و خدای عزوجل چون برای ورود اذن گرفتن را امر نمققود‪ ،‬و در‬
‫سورة نور آیة ‪ 59‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(59 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و چقون اطفقال شقما بقه سقن احتلم رسقیدند )یعنقی بقالغ‬
‫شدند( باید )هنگام ورود بر شما( اذن ورود و اجققازه بگیرنققد‬
‫یگرفتند«‪.‬‬‫همچون آنان که پیش از ایشان بودند و اذن م ‌‬
‫یباشققد‪ .‬و در‬
‫پس خدا اعلم کرد که وجوب اذن برای بققالغین م ‌‬
‫سورة نساء آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫)نساء ‪(6 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و یتیمان را بیازمائید تا هنگامی که به سققن ازدواج برسققند‪،‬‬
‫پس اگر در ایشان رشد عقلی یافتید اموالشان را به ایشققان‬
‫بسپارید«‪.‬‬
‫پس برای رشد حکمی قرار نققداد مگققر پققس از بلققوغ‪ .‬بنققابراین‪،‬‬
‫دللت دارد که وجوب عمل همانا بر بالغ است‪ .‬و آنچه من در بین‬
‫یدانققم ایقن اسققت کققه سققنت همیققن را‬ ‫اهل علم مخالفی بقا آن نم ‌‬
‫یگوید‪ .‬و ذکر کرده در این موضوع حدیث ابن عمر را‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 91‬تا ‪ 93‬دربارة جهاد فرمود که‪:‬‬
261 ‫احکام القرآن‬

  (
 
  
  
 
  
 
   
 
   
   
  

 
  
 

 
   
  
  
 


  
 
 
 
  
)   
(93-91 / ‫)توبه‬
‫»بر ناتوانان و بیماران و فاقدان بودجة جهاد حققرج و گنققاهی‬
‫نیست )اگر به جهاد حاضر نشوند( در صورتی که بققرای خقدا‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪262‬‬

‫و رسول او خیرخواه باشند‪ ،‬بققر نیکوکققاران راهققی )عتققاب و‬


‫سرزنشققی( نیسققت‪ ،‬و خققدا آمرزنققدة رحیققم اسققت‪ .‬و بققاکی‬
‫نیست بر آنان که چون نزد تو آمدند برای آن کققه سوارشققان‬
‫ییققابم چیققزی را کققه شققما بققر آن حمققل کنققم‪،‬‬‫کنی گفتی‪ :‬نم ‌‬
‫برگشققتند در حققالی کققه چشمانشققان از اشققک جققاری بققود از‬
‫غصققة اینکققه نیافتنققد چیققزی را کققه انفققاق کننققد‪ .‬همانققا راه‬
‫)مؤاخذه در امقر جهققاد( بققر کسقانی اسققت کققه از تققو اجققازه‬
‫هاند کققه بققا‬
‫یخواهنققد در حققالی کققه توانگرنققد خشققنود شققد ‌‬ ‫م ‌‬
‫بازماندگان باشند‪ ،‬و خققدا بققر دلهققای ایشققان مهققر زده‪ ،‬پققس‬
‫یدانند«‪.‬‬‫ایشان نم ‌‬
‫و خدای عزوجل در سورة نور آیة ‪ 61‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نور ‪(61 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»بر کور و بر لنگ و بر بیمار باکی نیست«‪.‬‬
‫نگیققر‬
‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬و گفتققه شققده کققه اعققرج زمی ‌‬
‫است‪ ،‬اغلب عرج بمعنای لنگی در یک پا است‪.‬‬
‫و گفته شده‪ :‬آیه نازل شده در اینکه بققر ایشققان حرجققی نیسققت‬
‫که جهققاد نکننققد‪ ،‬و ایققن خققوب سققخنی اسققت‪ ،‬و احتمققال غیققر ایققن‬
‫نیست‪ ،‬و آنققان داخققل در ضققعفایند‪ .‬ولققی از وجققوب حققج و نمققاز و‬
‫یشود که مقصققود‬ ‫روزه و حدود خارج نیستند‪ .‬پس احتمال داده م ‌‬
‫این آیه هم همان حرج در جهاد باشد نه سایر واجبات‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( گویقد‪ :‬در جقائی کقه قتقال و جنقگ در آن‬
‫دور است ‪ ،‬و آن جائی است که دو شب و بالتر راه باشد‪ .‬در این‬
‫صورت بر آنکه قوی و بققدن سققالم دارد لزم نیسققت حاضققر شققود‬
‫هرگاه واجققد مرکققب و سققلح و نفقققه نباشققد‪ .‬و بققرای کسققی لزم‬
‫است که نفقه باندازة مانققدن خققود در جنققگ داشققته باشققد‪ .‬خققدای‬
‫عزوجل در سورة توبه آیة ‪ 92‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪263‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(92 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و حرجی نیست بر آنان که چون نزد تققو آمدنققد بققرای آنکققه‬
‫ایشان را سوارشققان کنققی و بفرسققتی‪ ،‬گفققتی‪ :‬وسققائلی کققه‬
‫شما را با آن حمل کنققم نققدارم آنققان برگشققتند در حققالی کققه‬
‫هانققد‬
‫چشمانشققان از اشققک جققاری بققود از انققدوه اینکققه نیافت ‌‬
‫چیزی را که خرج کنند«‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید از ابی العباس از ربیع که گفت‪ :‬شققافعی‬
‫)رحمه اللققه( گویققد‪ :‬رسققول خققدا ‪ ‬قتققال کققرد و بققا او بعضققی از‬
‫منافقین بودند که نفاقشان شناخته شده بود‪ .‬سپس روز خندق بققا‬
‫او حاضر شدند و سخنانی گفتند‪ ،‬چنانکه در سورة احزاب آیققة ‪12‬‬
‫از ایشان نقل کرده که گفتند‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)احزاب ‪(12 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»خدا و رسول او ما را وعده ندادند مگر برای مغرور کققردن‬
‫و فریب«‪.‬‬
‫های منققافقین حاضققر شققدند و‬ ‫سپس در جنگ بنی المصطلق عد ‌‬
‫سخنانی گفتند که خدا در سققورة منققافقون آیققة ‪ 8‬از آنققان حکققایت‬
‫کرده که گفتند‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)‪(1‬‬
‫)منافقون ‪(8 /‬‬
‫‪ -‬نگا‪ :‬صحيح بخاري )‪ ،1296 / 3‬حديث‪ ،(3330 :‬صحيح مسلم )‪/4‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،1998‬حديث‪.(2584 :‬‬
‫احکام القرآن‬ 264

‫لتققر را خققارج‬
‌ ‫»اگققر بققه مققدینه برگشققتیم البتققه عزیزتققر ذلی‬
.«‫یکند‬ ‌ ‫م‬
.‫و غیر این از سخنانی که خدا از نفاق ایشان حکایت کرده‬
‫ آمدنققد‬ ‫های از ایشان بققا رسققول‬ ‌ ‫ عد‬،‫سپس غزوة تبوک رسید‬
‫ پققس خققدا او را‬،‫که شب عقبه شتر او را رم دادند تا او را بکشققند‬
‫ سققپس‬.‫های از ایشان تخلف کردند‬ ‌ ‫ و عد‬،‫از شر ایشان حفظ کرد‬
‫ اخبار ایشان را به رسول‬،‫خدای عزوجل در تبوک و یا در برگشت‬
50 ‫ تقا‬46 ‫ پقس خقدا در آیقة‬،‫ و در تبوک جنگی نشقد‬،‫خود خبر داد‬
:‫سورة توبه فرمود‬
  (
 
  
 
 
 
 
 
  
  
 


 
  
 
 
 
  
 
  
 
  
 
‫‪265‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(50-46 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و اگر ایشان ارادة خروج به جهاد داشتند بدون تردید بر آن‬
‫یکردند‪ ،‬ولیکققن خققدا آمدنشققان را بققه‬ ‫ساز و برگی فراهم م ‌‬
‫جهاد مکروه دانست‪ ،‬و ایشان را بازداشققت و گفتققه شققد‪ :‬بقا‬
‫یآمدنقد جققز‬ ‫نشستگان بنشینید‪ ،‬و اگر در میان شما بیرون م ‌‬
‫یافزودند‪ ،‬و هر آینه در میان شما‬ ‫فساد و مکر برای شما نم ‌‬
‫یکردند که برایتان فتنه جویند‪ ،‬و در میان شما بنفع‬ ‫شتاب م ‌‬
‫ایشان جاسوسانی است‪ ،‬و خدا بحال ستمگران داناسققت‪ ،‬و‬
‫یکردنققد و امققور را بققرای تققو‬ ‫همانققا از پیققش فتنققه جققوئی م ‌‬
‫یساختند تا اینکه حق آمد و امر خدا آشکار شد و‬ ‫دگرگون م ‌‬
‫حال آنکه ایشان خوش نداشتند‪ ،‬و بعضی از منققافقین آناننققد‬
‫یگویند‪ :‬به من اذن بققده و مققرا بققه فتنققه میفکققن‪ .‬آگققاه‬ ‫که م ‌‬
‫هاند و محققا ً دوزخ محیقط بققه کقافرین‬ ‫باش که در فتنه افتاد ‌‬
‫است‪ ،‬و اگر نیکی به تو رسد ایشان را خوش نیاید و اگر بققه‬
‫یگویند‪ :‬ما جلوتر احتیاط خود را گرفتیم‬ ‫تو مصیبتی برسد م ‌‬
‫یگرداننققد در حققالی کققه‬ ‫ههققا نشسققتیم( و رو م ‌‬ ‫)کققه در خان ‌‬
‫خوشحالند«‪.‬‬
‫پس خدا برای رسول خود اسرار ایشققان را آشققکار کققرد و خققبر‬
‫یهققا و نشققر کققذب و اراجیققف و‬ ‫جاسوسانشققان را و فتنققه جوئ ‌‬
‫بدخواهی ایشان را بیان کرد‪ .‬پس خبر داد که خققدا حرکققت کققردن‬
‫احکام القرآن‬ 266

‫ زیرا نیت بد داشققتند زیققرا ضققرر بققر‬،‫ایشان را با تو صلح ندانست‬


.‫یداشتند‬
‌ ‫مسلمین م‬
‫ و در سورة توبه آیققة‬،‫سپس در تأکید این مطلب بیانی زیاد کرد‬
:‫ فرمود‬83 ‫ تا‬81
  (
 
 
 


 
  
  
   
   
 
 

  
  
 
   
 


  
 
 
 
  
 
 
‫‪267‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬توبه ‪(83-81 /‬‬
‫»واماندگان از جهاد در جلوس شققان بققر خلف رسققول خققدا‬
‫شادند و نخواستند که بققا مققال و جانشققان در راه خققدا جهققاد‬
‫کننققد و گفتنققد‪ :‬در گرمققا حرکققت نکنیققد‪ .‬بگققو‪ :‬آتققش دوزخ‬
‫تتر است‪ ،‬اگر بفهمند‪ .‬پس باید کم بخندنققد و‬ ‫حرارتش سخ ‌‬
‫یکردنققد‪ .‬پققس اگققر خققدا‬ ‫زیاد گریه کنند بجزای آنچه کسب م ‌‬
‫ترا به سوی گروهی از ایشان برگردانید و از تو اجازة خروج‬
‫بققه سققوی جهققاد خواسققتند بگققو‪ :‬هرگققز و ابققدا ً بققا مققن خققارج‬
‫نخواهید شد‪ ،‬و بهمراه من با دشمن قتال نخواهید کرد زیققرا‬
‫شما بققار اول بققه نشسققتن خوشققنود بودیققد پققس بنشققینید بققا‬
‫فکنندگان«‪.‬‬ ‫تخل ‌‬
‫و شافعی کلم را بسط داده است‪.‬‬
‫و بهمیققن اسققناد شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 123‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(123 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»قتال کنید با کفاری که به شما نزدیکند«‪.‬‬
‫پس جهاد با مشرکین را واجب کرده‪ ،‬سپس بیققان نمققود کققه بققه‬
‫جهققاد چققه کسققانی ابتققدا کننققد و اعلم کققرد کققه بققا کسققانی کققه‬
‫نزدیکترند‪ .‬و معقول هم همین است‪ ،‬زیرا مسلمین به جهققاد آنققان‬
‫که نزدیک باشند قویتر خواهند بود زیرا ضرر آن کققه نزدیققک اسققت‬
‫بیش از کسی است که دور باشد‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ر بیققع از‬
‫شافعی که گفت‪ :‬خدای تعالی در کتاب خود و بققر زبققان نققبی خققود‬
‫جهاد را واجب نمود‪ ،‬سپس تأکید نمود به حرکت برای جهاد‪ ،‬پققس‬
‫در سورة توبه آیة ‪ 111‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪268‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ) ‬توبه ‪(111 /‬‬
‫لهققای ایشققان را‬‫نهققای ایشققان و ما ‌‬‫»خققدا از مققؤمنین جا ‌‬
‫خریققداری نمققود بمقابققل اینکققه بهشققت بققرای ایشققان باشققد‪،‬‬
‫یشققوند‪،‬‬‫یکشند و کشققته م ‌‬ ‫یکند در راه خدا پس م ‌‬ ‫کارزار م ‌‬
‫های است ثابت بر او‪ :‬در توراة و انجیل و قرآن ‪.«...‬‬ ‫وعد ‌‬
‫و در آیة ‪ 5‬همان سوره فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)توبه ‪(5 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫ههای حرام منقضی شد بکشید مشرکین را«‪.‬‬
‫»پس چون ما ‌‬
‫و در آیة ‪ 29‬فرمود‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(29 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»کارزار کنید با آنان که ایمققان بققه خققدا و روز جققزا ندارنققد و‬
‫یداننققد و دیققن‬
‫آنچه خدا و رسول آن حققرام کققرده‪ ،‬حققرام نم ‌‬
‫یپذیرند«‪.‬‬‫حق را نم ‌‬
‫و شافعی )رحمه الله( ‌ذکر نمود حدیث ابی هریره را از رسققول‬
‫قوُلوا‪َ :‬ل‬
‫حّتى ي َ ُ‬
‫س َ‬ ‫ل أُ َ‬
‫قات ِ ُ‬
‫ل الّنا َ‬ ‫خدا ‪ ‬که فرمود‪َ» :‬ل أ ََزا ُ‬
‫‪269‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫ه = »بققا مققردم قتققال م ‌‬


‫یکنققم تققا بگوینققد‪ :‬ل إلققه ال‬ ‫إل الل ّن ُ‬
‫ه ّ‬ ‫إل َ َ‬
‫)‪(1‬‬
‫الله« ‪.‬‬
‫سپس شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خققدای تعقالی در سققورة تققوبه‬
‫آیة ‪ 39-38‬فرمود‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫قما(‬
‫‪39‬‬‫قه‪-‬شق‬‫‪38‬‬‫)توبه ك‪/‬ققه بق‬ ‫‪‬ق )‬
‫قرا هنگققامى‬ ‫‪‬‬
‫ايمان آوردهايد! چ‬ ‫»اى كسانى كه‬
‫گفته مىشود‪» :‬به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيققد!« بققر‬
‫زمين سنگينى مىكنيد )و سستى به خققرج مىدهيققد(؟! آيققا بققه‬
‫زندگى دنيا به جاى آخرت راضققى شققدهايد؟! بققا اينكققه متققاع‬
‫زندگى دنيقا‪ ،‬در برابقر آخقرت‪ ،‬جقز انقدكى نيسققت! اگققر )بقه‬
‫سوى ميدان جهاد( حركت نكنيد‪ ،‬شما را مجققازات دردنققاكى‬
‫مىكند‪ ،‬و گروه ديگققرى غيققر از شققما را بققه جققاى شققما قققرار‬
‫‪ -‬متفق عليه ]صحيح بخارى )‪ ،2/507‬حديث‪ ،(1335 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪1‬‬

‫س‪.[«...‬‬ ‫ن أ َُقات ِ َ‬
‫ل الّنا َ‬
‫َ‬
‫تأ ْ‬‫مْر ُ‬
‫ُ‬
‫‪ ،1/52‬حديث‪ (21 :‬با عبارت‪» :‬أ ِ‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪270‬‬

‫مىدهد‪ ،‬و هيچ زيانى به او نمىرسانيد و خداوند بر هققر چيققزى‬


‫تواناست!«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 41‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )  ‬توبه ‪/‬‬
‫‪(41‬‬
‫»)همگى به سوى ميدان جهاد( حركت كنيد سبكبار باشيد يا‬
‫سنگين بققار! و بققا امققوال و جانهققاى خققود‪ ،‬در راه خققدا جهققاد‬
‫نماييد‪ ،‬اين براى شما بهتر است اگر بدانيد!«‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬ایققن آیققات احتمققالت دارد کققه‬
‫یخواهد جهاد و کوچ کردن را واجب کند بر هر کس کققه طققاقت‬ ‫م ‌‬
‫دارد مانند نماز و زکات‪ ،‬پس هر کس جهاد کرد از دیگققری سققاقط‬
‫یشققود‪ .‬و احتمققال‬‫یشود‪ ،‬زیرا عمل این برای دیگری نوشته نم ‌‬ ‫نم ‌‬
‫های بقققدر کفققایت بققرای جهققاد‬
‫دارد واجب کفائی باشد که اگر عققد ‌‬
‫یشققود‪ ،‬و اگققر دیگققران حرکققت‬ ‫حرکت کردند از دیگران سققاقط م ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫نکردند گناه نکردند ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة نسققاء آیققة ‪95‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪271‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)نساء ‪/‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫‪(95‬‬
‫یکننققد‬
‫»آن عده از مؤمنین که از جهاد تقاعققد و خققودداری م ‌‬
‫باستثنای آنان که صاحب عققذر و ضققررند بققا آنققان کققه در راه‬
‫یکنند مسققاوی نیسققتند‪،‬‬ ‫نهای خود جهاد م ‌‬ ‫لها و جا ‌‬
‫خدا با ما ‌‬
‫نهای خود مجاهدنقد برتققری داده‬ ‫لها جا ‌‬
‫خدا کسانی که با ما ‌‬
‫هی نیکو داده است«‪.‬‬ ‫های‪ ،‬و همه را وعد ‌‬ ‫بر متقاعدین بدرج ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرمود‪ :‬پس متخلفین از جهاد را خدا وعدة‬
‫نیققک داده بخققاطر ایمانشققان‪ ،‬و بیققان کققرده کققه مجاهققدین برتققری‬
‫دارندزماني متخلفین گناهکارهستند در صورتی که عققدة کققافی بققه‬
‫جهاد قیققام نكققرده باشققند ‪ ،‬هرآینققه متخلفیققن بققه گنققاه تققرک جهققاد‬
‫معاقب بودند ‪ .‬اگر خدا عفو نکرده باشد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة توبه آیققة ‪122‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(122 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»مققؤمنین را توانققایی نبققوده کققه همگققی کققوچ کننققد )در راه‬
‫های کققوچ‬
‫جهققاد(‪ ،‬پققس چققرا از هققر گروهققی از ایشققان عققد ‌‬
‫یکنند تا تعلم کنند در دین«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫چکننده نیسقتند و کقوچ‬
‫پس خدا خبر داده که مسلمین همگی کو ‌‬
‫بر بعضی دون بعضی است‪ ،‬و تفقه نیز بر بعضی است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و رسول خدا ‪ ‬جنگ کرد‪ ،‬و عده ‌و‬
‫یماندنقد‪ ،‬حقتی آن‬
‫جمعی از اصحاب او با او بودند‪ ،‬و عدة دیگقر م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪272‬‬

‫که در جنگ تبوک علی بن ابققی طققالب )رضققی اللققه عنققه( بققه امققر‬
‫رسول خدا ‪ ‬نیامد‪ .‬و شافعی )رحمه الله( در ایققن مققورد کلم را‬
‫بسط داده و جهاد را نظیر تشییع جنازه و نماز بر جنازه قرار داده‬
‫که بعمل بعضققی از دیگققران سققاقط اسققت )در صققورتی کققه جهققاد‬
‫فرض کفایی باشد‪ ،‬نه فرض عین(‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالله الحافظ و ابوسعید بققن ابققی عمققرو کققه‬
‫گفتند‪ :‬حدیث کرد ما را ابو العباس الصققم از ربیقع از شقافعی کقه‬
‫گفت‪ :‬خدای عزوجل در سورة انفال آیة ‪ 1‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)انفال ‪(1 /‬‬
‫یکنند از انفال؟ بگو‪ :‬انفققال مققال خققدا و رسققول‬
‫»سؤالت م ‌‬
‫است‪ ،‬پس از خدا بترسید و میان خود اصققلح کنیققد‪ ،‬وخققدا و‬
‫رسول او را اطاعت کنید اگر ایمان دارید«‪.‬‬
‫تهای جنگ بدر مال رسول خداست آن را بققه هققر جقا‬ ‫پس غنیم ‌‬
‫که خواهد مصرف کند‪ .‬و همانا آیة ‪ 41‬انفال که فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪273‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انفال ‪(41 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و بدانید که هر چه غنیمت گرفتید پس محققا یک پنجققم آن‬
‫برای خدا است‪ ،‬و بققرای رسققول‪ ،‬و بققرای صققاحب قرابققت و‬
‫یتیمان و مساکین و راهگذر‪ ،‬اگر مؤمن به خدا هسققتید و بققه‬
‫آنچه مققا نققازل کردیققم بققر بنققدة خودمققان‪ ،‬روز فرقققان )جققدا‬
‫شدن( روزی که دو جماعت به هم رسققیدند و خققدا بققر همققه‬
‫چیز توانا است«‪.‬‬
‫نازل شد پس از بدر و چنانکه برای تو تعریف شققد رسققول خققدا‬
‫یداشققت و چهققار‬ ‫‪ ‬از هر غنیمتی پس از بدر یک پنجم آن را بر م ‌‬
‫پنجم دیگر را به آنان که در جنگ حاضر بودند از مسلمین قسققمت‬
‫یکرد مگر لباس مقتول که مخصوص قاتققل او بققود‪ ،‬پققس لبققاس‬ ‫م ‌‬
‫مقتول خارج از غنائم بود و همچنین صنفی از غنائم )یعنققی‪ ،‬آنچققه‬
‫رسول خدا ‪ ‬از غنائم قبل از تقسیم برای خود انتخاب کققرده بققر‬
‫یداشت(‪ ،‬و در آن اختلف شده و گفته شققده کققه پیغمققبر‪ ‬آن‬ ‫م ‌‬
‫یکققرد و گفتققه شققده آن را از سققهم خققود از‬ ‫را از غنققائم خققارج م ‌‬
‫یگرفت‪.‬‬ ‫خمس م ‌‬
‫و همچنین اسیران در جنگ از حکم غنائم خارج بودند که رسول‬
‫یرسققاند و‬‫خدا ‪ ‬دربارة آنان رفتاری داشت‪ ،‬بعضی را به قتققل م ‌‬
‫یگرفققت و بعضققی را بققه اسققارت مسققلمین‬ ‫از بعضققی فققدیه م ‌‬
‫یگذاشت‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و امققا واقعققه و قصققة عبققدالله بققن‬
‫جحش و ابن الحضرمی )که عبدالله را با چند نفر‪ ،‬رسول خققدا ‪‬‬
‫فرستاد برای انتقام از کفار‪ ،‬اینان در آخر جمادی الثققانی در بطققن‬
‫نخله‪ ،‬ابن الحضرمی را دیدند با قافلة تجارتی قریش‪ ،‬پققس حملققه‬
‫کردند و ابن الحضرمی را کشتند و قافله را غققارت کردنققد‪ ،‬و ایققن‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪274‬‬

‫اولین جنگ و اولین غنیمتی بود که نصیب مسلمین شد‪ ،‬ولی چون‬
‫این قضیه در اول ماه رجب که ماه حرام بود واقققع شققد در حققالی‬
‫که عبدالله بن جحش خیال کرده بود از جمادی است‪ ،‬و لذا مققورد‬
‫سؤال واقع شد و خققدا در سققورة بقققره آیققة ‪ 217‬جققواب داده()‪.(1‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬ایققن قبققل از بققدر و قبققل از نققزول آیققة‬
‫غنیمت‪ ،‬و در اولین روز مققاه حققرام بققود‪ ،‬پققس در ایققن کققار توقققف‬
‫کردند تا آیة ‪ 217‬سورة بقره نازل شد که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(217 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یکنند دربارة جنگ در ماه حرام؟ بگقو‪ :‬قتقال‬ ‫»از تو سؤال م ‌‬
‫در آن ماه )گناه( بزرگی است‪ ،‬ولی باز داشتن از راه خدا و‬
‫کفر به او و )هتک حرمققت( مسققجد الحققرام و بیققرون رانققدن‬
‫اهلققش از آن‪ ،‬نققزد خققدا )گنققاهش( بزرگققتر اسققت‪ ،‬و فتنققه‬
‫)برگرداندن دیگران از دین( از کشتن بزرگتر است«‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی از سفیان از عمرو بن دینار از ابن عباس کققه چققون نققازل‬
‫شد آیة ‪ 65‬سورة انفال که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬تفسير ابن أبي حاتم )‪ ،(442 / 7‬سيرة ابن هشام )‪.(604 / 1‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪275‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬
‫)انفال ‪(65 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»اگر از شما )مسلمین( بیست نفر صابر باشند بققر دویسققت‬
‫نفر غلبه کنند«‪.‬‬
‫پس مقرر شده بود که بیست نفر از مقابل دویسققت نفققر فققرار‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫نکنند‪ ،‬بعد خدای عزوجل آیة ‪ 66‬را نازل کرد که م ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انفال ‪(66 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»اکنون خدا از شما سختی را برداشت و بار شققما را سققبک‬
‫کرد و دانست که در شما ضققعفی اسققت‪ ،‬پققس اگققر از شققما‬
‫صد نفر صابر باشند بر دویست نفر غلبه کنند«‪.‬‬
‫و مقرر شد که صد نفر از مقابل دویست نفر فرار نکنند )‪.(1‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬چنانکه ابن عباس گفته ان شاء اللققه‬
‫ینیققازیم کققه چققون خققدا مقققرر کققرد کققه‬
‫بواسطة تنزیل از تأویققل ب ‌‬
‫بیست نفر از مقابل دویست نفر فرار نکنند‪ ،‬که یک نفر از مقابققل‬
‫ده نفر فرار نکند‪ ،‬پس خدا تخفیف داد‪ .‬پس امر بققر ایققن شققد کققه‬
‫صد نفر از مقابل دویست نفر فرار نکنند‪ ،‬یعنی یک نفققر از مقابققل‬
‫دو نفر‪ .‬و روایت کرده شافعی بسند دیگری از ابققن عبققاس کققه او‬
‫گفته‪ :‬هر کس از مقابل سه نفر فرار کنققد فققرار نکققرده‪ ،‬و اگققر از‬
‫مقابل دو نفر فرار کند فرار نموده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعققالی در سققورة انفققال آیققات‬
‫یفرماید‪:‬‬‫‪ 15‬تا ‪ 16‬م ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ -‬صحيح بخاري )‪ ،1706 /4‬حديث‪.(4375 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪276‬‬

‫‪   ‬‬


‫‪      ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪)﴾  ‬انفال‬
‫‪(16-15‬‬
‫»ای مققؤمنین‪ ،‬چققون کققافران را در جنققگ ملقققات کردیققد در‬
‫حالی که زیاد بودند و به شما رو آوردند پس بققه آنققان پشققت‬
‫نکنید‪ .‬و هر کس در آن روز )روز جنگ( جز برای بازگشت و‬
‫نگیری و ملحققق شققدن بققه گققروه‬‫آماده شدن و یا برای مکققا ‌‬
‫دیگقر از مجاهقدین بقه ایشقان پشقت کنقد‪ ،‬پقس بتحقیقق بقه‬
‫غضققب خققدا مبتل شققده و جققای او دوزخ و بققد بققاز گشققتی‬
‫است«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پس اگققر یققک نفققر از مقابققل دو نفققر‬
‫فرار کند به راسققت و چققپ‪ ،‬و بقه عقققب و جلقو‪ ،‬بققرای برگشقت و‬
‫حمله‪ ،‬و یا جای گرفتن به گروهی از مسلمین‪ ،‬کم باشند و یا زیققاد‬
‫که در حضور او باشند و یا جدای از او‪ ،‬فرق نققدارد ایققن بسققته بققه‬
‫یداند پس چنیققن کسققی از غضققب‬ ‫نیت اوست که خدای عزوجل م ‌‬
‫یترسم بققر او کققه‬ ‫الهی استثناء شده است‪ ،‬و اگر غیر این باشد م ‌‬
‫به غضب الهی دچار شود‪ ،‬مگر آنکه خدا او را عفو کند‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و اگر مشققرکین از دو مقابققل ایشققان زیققادتر باشققند‪ ،‬مققن‬
‫دوست ندارم کققه رو بگرداننققد و نققزد مققن مسققتوجب غضققب خققدا‬
‫نیستند اگر روگردان شدند‪ ،‬زیرا بیان کردیم که خدا غضب دارد بر‬
‫آن که ترک واجب او را در جهاد نمققوده‪ ،‬و ایققن غضققب در مققوردی‬
‫است که مسلمین با دو مقابل دشمن باشند و فرار کنند‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید بن ابی عمرو از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شققافعی کققه گفققت‪ :‬خققدای عزوجققل دربققارة یهودیققان بنققی النضققیر‬
‫هنگامی که رسول خدا ‪ ‬با ایشان جنگ کرد‪ ،‬در سورة حشر آیققة‬
‫‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪277‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪  ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)حشر ‪(2 /‬‬
‫ههاشقان بقرای‬ ‫»اوست خدائی که کفار اهقل کتقاب را از خان ‌‬
‫یکردید که خارج شوند و آنان‬ ‫اولین بار بیرون راند‪ ،‬گمان نم ‌‬
‫ههاشققان مققانع ایشققان از عققذاب خققدا‬
‫گمققان داشققتند کققه قلع ‌‬
‫است‪ ،‬پس امر و عذاب خدا برای ایشققان آمققد از جققائی کققه‬
‫یکردند و خدا در دلهای ایشان چنان ترسی انداخت‬ ‫گمان نم ‌‬
‫ههققای خققود را بدسققت خودشققان و بدسققت مققؤمنین‬ ‫کققه خان ‌‬
‫یکردند‪ ،‬پس ای صاحبان بصیرت‪ ،‬عبرت گیرید«‪.‬‬ ‫خراب م ‌‬
‫ههاشققان‪،‬‬‫پس خدا توصیف کرده ایشان را به خققراب کققردن خان ‌‬
‫گویا راضی اسققت‪ ،‬و رسققول خققدا ‪ ‬امققر کققرد بققه قطققع درختققان‬
‫ایشان‪ ،‬و گویا خدا به این کار راضی بود که آیة ‪ 5‬را نازل کققرده و‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪278‬‬

‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انفال ‪(5 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»آنچه از درختان خرما را که قطع کردید و یا آنکققه گذاشققتید‬
‫تا بر ریشه بپا باشد‪ ،‬پس باجازة خداست و تا فاسقان خققوار‬
‫شوند«‪.‬‬
‫پس قطع و یا ترک آن را مورد رضا و مباح کرده و قطع درخت‬
‫و ترک یعنی گذاشتن آن‪ ،‬در کتاب و سنت موجققود اسققت‪ ،‬رسققول‬
‫خدا‪ ‬قطع کرد درختان بنی النضیر را‪ ،‬و گذاشت درختان دیگری‬
‫را‪.‬‬
‫خبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع کققه‬
‫گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( دربارة کافر حربی گوید‪ :‬هرگاه اسققلم‬
‫های را به قتققل و‬‫آورد در حالی که مسلم و یا معاهد و یا امان یافت ‌‬
‫یا به جراحت رسانیده و یا مالی گرفته‪ ،‬ضامن نیست‪ ،‬مگققر اینکقه‬
‫نزد او مال شخص معینی باشد‪ ،‬و استدلل کققرده بققه قققول خققدای‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫تعالی در سورة انفال آیة ‪ 38‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)    ‬‬
‫)انفال ‪(38 /‬‬
‫»بگو به کفار‪ :‬اگققر از کفققر خققودداری کننققد‪ ،‬گذشققتة ایشققان‬
‫آمرزیده شود«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬آنچه گذشته چیزی اسققت کققه رفتققه‪،‬‬
‫مانند آیة ربا که در آیة ‪ 278‬سورة بقره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪/‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫‪(278‬‬
‫»از خدا بترسید و آنچه از ربا باقی مانده رها کنید«‪.‬‬
‫‪279‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و امر نکرده به رد آنچه گذشته‪ .‬و شافعی )رحمه اللققه( کلم را‬
‫در این مورد بسط داده‪.‬‬
‫شافعی در جای دیگر به همین اسناد در ایققن آیققه گویققد‪ :‬رسققول‬
‫خدا ‪ ‬به حکم خدا هر ربائیکه در جاهلیت بود نگرفت و احققدی را‬
‫امر نکرد کققه نسققبت بققه ربققائی کققه در جققاهلیت قبققض نمققوده‪ ،‬رد‬
‫نماید‪.‬‬
‫های کققه‬‫خبر داد مققا را ابوزکریققا بققن ابققی اسققحاق در میققان عققد ‌‬
‫گفتنققد‪ :‬خققبر داد مققا را ابوالعبققاس الصققم از ربیققع بققن سققلیمان از‬
‫شافعی از سفیان بن عیینه از عمرو بن دینار از حسن بققن محمققد‬
‫از عبیدالله بن ابی رافع که گفت‪ :‬از علی )رضی الله عنه( شنیدم‬
‫یفرمود‪ :‬رسققول خققدا ‪ ‬مققن و زبیققر و مقققداد را فرسققتاد و‬ ‫که م ‌‬
‫فرمود‪ :‬بروید تا برسید به روضة خاخ‪ ،‬آنجا زن کنیزی است که بققا‬
‫یدویدند ناگهان‬ ‫های است پس ما بیرون رفتیم و اسبان ما م ‌‬ ‫او نام ‌‬
‫آن زن را دیدیم و گفقتیم‪ :‬بیقرون بیقاور نقامه را‪ ،‬او گفقت‪ :‬بقا مقن‬
‫یافکنیم‪،‬‬ ‫ههای تو را م ‌‬ ‫های نیست‪ ،‬گفتیم‪ :‬یا بیرون آور و یا جام ‌‬ ‫نام ‌‬
‫پس نامه را از میان گیسقوان خقود بیقرون آورد‪ ،‬مقا آن را خقدمت‬
‫های از حققاطب بققن ابققی‬ ‫رسول خدا ‪ ‬آوردیققم‪ ،‬نققاگه در آن نوشققت ‌‬
‫بلتعه بود به مردی از مشرکین مکه‪ ،‬که بعضی از اخبار مربوط به‬
‫رسول خدا را اطلع داده بود‪ ،‬رسول خدا ‪ ‬فرمققود‪ :‬ای خققاطب‪،‬‬
‫این چیست؟ عرض کرد در قضاوت عجله نکنید من از خود قریش‬
‫نبودم و حلیف ایشان بقودم‪ ،‬مهقاجرین دیگقر خویشقانی دارنقد کقه‬
‫حمایت از نزدیکان ایشان بکنند‪ ،‬ولی من خویش در مکه نداشققتم‪،‬‬
‫پس دوست داشتم که بر ایشان منتی بگذارم‪ ،‬و والله این کققار را‬
‫برای شک در دین خود نکققردم و خوشققنود از کفققر نیسققتم پققس از‬
‫یگویققد‪ ،‬عمققر گفققت‪ :‬یققا‬ ‫اسلم‪ .‬رسول خققدا ‪ ‬فرمققود‪ :‬راسققت م ‌‬
‫رسققول اللققه‪ ،‬مققرا بگققذار گققردن ایققن منققافق را بزنققم‪ ،‬پیغمققبر ‪‬‬
‫یدانی شاید خدا به اهل بدر‬ ‫فرمود‪ :‬او در بدر حاضر شده و چه م ‌‬
‫توجه کرده و فرموده‪ :‬آنچه خواهید بکنید که بققرای شققما آمرزیققدم‬
‫یفرماید‪:‬‬‫)‪ .(1‬پس نازل شد آیة ‪ ،1‬سورة ممتحنه که م ‌‬

‫‪ -‬متفق عليه ]صحيح بخاري )‪ ،1557 /4‬حديث‪ ،(4025 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،167 /7‬حديث‪.[(6557 :‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪280‬‬

‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ) ‬ممتحنه ‪(1 /‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬دشمن خدا و دشمن خودتان را دوستانی قرار‬
‫ندهید که با ایشان طرح دوستی افکنید«‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید از ابی العباس از ربیع که گفت‪ :‬شققافعی‬
‫یرسقاند کقه‬‫)رحمه الله( فرمقود‪ :‬در ایقن حقدیثی کقه ذکققر شقد م ‌‬
‫نها نباید حکم کرد‪ ،‬زیرا آن نامة حاطب محتمل بوده‬ ‫بواسطة گما ‌‬
‫که برای شک در اسلم این کار را نکرده و آن را بجققا آورده بققرای‬
‫آن که خانوادة او از اذیت کفار محفوظ باشند‪ .‬و احتمال لغزشققی‬
‫تتری داشققته‪.‬‬‫از او بوده نه اعراض از اسلم‪ ،‬و احتمال معنی زش ‌‬
‫ولی قول‪ ،‬قول اوست در حمل کردن به صحت‪ .‬و شافعی )رحمه‬
‫الله( در اینجا بسط کلم داده‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسعید محمد بن موسی از ابقی العبققاس الصقم‬
‫از ربیع که گفت‪ :‬شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای عزوجققل در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 33‬فرمود‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬توبه ‪(33 /‬‬
‫»خققدا همانسققت کققه رسققول خققود را بقا هققدایت و دیققن حققق‬
‫فرستاد تا اینکه آن را بر تمام ادیان غققالب گردانققد و اگرچققه‬
‫مشرکین نخواهند«‪.‬‬
‫‪281‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدا دیققن خققود را ظققاهر سققاخت‬


‫بواسطة رسول خود بر ادیان‪ ،‬به اینکه هر کس شققنید گفققت‪ :‬ایققن‬
‫دین حق است و ادیان مخالف این دین بققر باطققل اسققت‪ .‬و ظققاهر‬
‫ساخت که تمام شرک در دو دین اسققت‪ :‬دیققن اهققل کتققاب‪ ،‬و دیققن‬
‫امیین‪ .‬پس رسول خققدا ‪ ‬بققر امییققن غلبققه کققرد تققا اینکققه ایشققان‬
‫بخواهی و نخققواهی اسققلم را پذیرفتنققد‪ ،‬و از اهققل کتققاب کشققت و‬
‫اسیر کرد تا بعضی از ایشققان دیققن را پققذیرفت و بعضققی دیگققر در‬
‫حال ذلت جزیه داد و حکم آن حضرت بر ایشققان جققاری گردیققد‪ ،‬و‬
‫این است معنای ظهور دین‪ .‬و اینجا مکرر کرده است‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع از‬
‫شافعی )رحمه الله( که گوید‪ :‬خدای عزوجل در سورة توبه آیققة ‪5‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) ‬‬
‫)توبه ‪(5 /‬‬
‫ههای حرام منقضی شققد مشققرکین را هققر جققا‬
‫»پس چون ما ‌‬
‫یافتید بکشید«‪.‬‬
‫و در سورة انفال آیة ‪ 39‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انفال ‪(39 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫های نباشد و تمققام دیققن بققرای‬
‫»و با ایشان کارزار کنید تا فتن ‌‬
‫خدا باشد ولی اگر خودداری کنند پس محقق است کققه خققدا‬
‫یکنند بیناست«‪.‬‬ ‫به آنچه م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪282‬‬

‫و در جای دیگر شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬منظور از دفع فتنققه‪،‬‬


‫دفع شرک است‪ .‬و دین تمامش یکی باشد برای خدا‪ .‬و ذکر کرده‬
‫ل أُ َ‬
‫قات ِ ُ‬
‫ل‬ ‫حدیث ابی هریره را از پیغمبر ‪ ‬کققه فرمققود‪» :‬ل َ أ ََزا ُ‬
‫ه«)‪ (1‬همققواره بققا مققردم‬ ‫إل الل ّن ُ‬
‫ه ّ‬ ‫قوُلوا‪ :‬ل َ إل َ َ‬
‫حّتى ي َ ُ‬
‫س َ‬ ‫الّنا َ‬
‫یکنم تا بگویند‪ :‬ل اله ال الله‪.‬‬ ‫قتال م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و خدای تعالی در سورة توبه آیة ‪29‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫)توبه ‪(29 /‬‬
‫یآورنققد و آنچقه‬‫»با کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت نم ‌‬
‫یداننققد و بققه دیققن حققق‬
‫خدا و رسول او حرام کرده حرام نم ‌‬
‫هاند کققارزار کنیققد‬
‫ینهند و از آنان که کتاب داده شد ‌‬
‫گردن نم ‌‬
‫تا اینکه از دست خود در حال ذلت جزیه دهند«‪.‬‬
‫و ذکر نموده حققدیث بریققده را از رسققول خققدا‪ ‬در دعققوت بققه‬
‫اسلم که فرمود‪» :‬اگر به سوی اسلم اجابت نکردند ایشان را به‬
‫جزیه دعوت کن‪ ،‬پس اگر دادند بپذیر و رهاشان کققن و اگققر نققه از‬
‫خدا یاری جو و با ایشان قتال کن«)‪.(2‬‬
‫سپس شافعی )رحمه الله( گویقد‪ :‬ایقن دو آیققه ناسققخ و مخقالف‬
‫یکدیگر نیستند‪ ،‬و همچنین هیققچ یققک از دو حققدیث ناسققخ دیگققری و‬

‫‪ -‬متفق عليه ]صحيح بخارى )‪ ،2/507‬حديث‪ ،(1335 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪1‬‬

‫س‪.[«...‬‬ ‫ن أ َُقات ِ َ‬
‫ل الّنا َ‬
‫َ‬
‫تأ ْ‬‫مْر ُ‬
‫ُ‬
‫‪ ،1/52‬حديث‪ (21 :‬به عبارت‪» :‬أ ِ‬
‫‪ -‬صحيح مسلم )‪ ،3/1357‬حديث‪ ، (1731 :‬سنن أبي داود )‪، 3/37‬‬ ‫‪2‬‬

‫حديث‪ ،(2612 :‬ترمذى )‪ ،4/22‬حديث‪ (1408 :‬وترمذي فرموده‪» :‬حسن‬


‫صحيح«‪.‬‬
‫‪283‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫مخالف با یکدیگر نیست‪ ،‬ولیکن یکققی از دو آیققه و دو حققدیث عققام‬


‫است که مراد به آن خاص است‪ ،‬و از مجملتی است که آیة دیگر‬
‫یکند‪ .‬پس امققر خققدا بققه قتققال مشققرکین تققا ایمققان‬ ‫آن را تفسیر م ‌‬
‫آورند و هم چنین حدیث ابو هریره‪ ،‬از بت پرستان و وجققوب قتققال‬
‫اهل کتاب تا جزیه دهند اگر ایمان نیاورند و هم حدیث كققه بریققده‬
‫روايت كرده دربارة بت پرسققتان‪ ،‬پققس واجققب ایققن اسققت کققه در‬
‫تپرسققتان‬ ‫حال قدرت با ایشان قتققال کنققی تققا ایمققان آورنققد و از ب ‌‬
‫جزیه قبول نشود‪ ،‬ولی واجب دربارة اهل کتاب و کسانی که قبققل‬
‫از اسلم دینی داشتند این است که با ایشان قتققال کنققی تققا جزیققه‬
‫دهند و یا اسلم آورند‪ ،‬چه عرب باشند و چه عجم‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و برای خدای تعالی کتبی اسققت کققه‬
‫قبل از قرآن نازل شده‪ ،‬معروف نزد عموم تورات و انجیل است‪،‬‬
‫و خدای عزوجل در سورة نجم آیة ‪ 37-36‬خبر داده کققه غیققر ایققن‬
‫دو نیز نازل شده و فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)نجم ‪(37-36 /‬‬
‫»آیققا خققبر داده نشققده بققه آنچققه در صققحف موسققی اسققت و‬
‫صحف ابراهیمی که وفا کرده است«‪.‬‬
‫و زبور داود را ذکر کرده‪ ،‬ولی صحف ابراهیم و یا زبور داود در‬
‫دسترس نیست‪ ،‬و در سورة شعراء آیة ‪ 196‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫)شعراء ‪(196 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫بهققای گذشققتگان‬
‫»براسققتی کققه وصققف ایققن قققرآن در کتا ‌‬
‫است«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬مجققوس را کتققابی غیققر از تققورات و‬
‫انجیل بوده و بتحقیقق کتقاب خقود را فرامقوش کردنققد و تبققدیل‪ ،‬و‬
‫رسول خدا ‪ ‬در گرفتن جزیه از ایشان اذن داده است‪.‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و قققومی از عققرب قبققل از نققزول‬
‫قرآن‪ ،‬به دین اهل کتاب بودند‪ ،‬پققس رسققول خققدا ‪ ‬از بعضققی از‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪284‬‬

‫ایشان جزیه گرفت و از جمله در جائی نام برده نققام اکیققدر دومققه‬
‫را‪ ،‬و او مردی بود از غسان و یا از کنده‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوسققعید از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی کققه‬
‫گفت‪ :‬خدای تعالی دربارة مشرکین دو حکم نمود‪ :‬پس دربارة بت‬
‫پرستان حکم نموده که مقاتله شوند تا اسلم آورند و با اهل کتاب‬
‫مقاتله شود تا جزیه دهند اگر اسلم نیاورند‪.‬‬
‫و خققدا زنققان اهققل کتقاب و طعقام ایشققان را حلل نمققوده‪ ،‬پققس‬
‫احتمال دارد که این حکم شامل تمام اهل کتاب باشد و یققا بعضققی‬
‫از ایشان باشد‪ ،‬ولی آنچه روایت شده از رسول خدا ‪ ‬که در آن‬
‫مخالفی ندانم ایققن اسققت کققه مققراد اهققل تققورات و انجیققل از بنققی‬
‫اسرائیل است نه مجوس‪ .‬و شققافعی )رحمققه اللققه( در ایققن مققورد‬
‫بسط کلم داده و فرق گذاشته بین بنی اسرائیل و کسانی از غیققر‬
‫بنی اسرائیل که قبل از اسلم به دین بنی اسققرائیل بودنققد‪ ،‬و بیققن‬
‫غیر بنی اسرائیل‪ .‬بواسطة آنکه خدا در چند جای کتاب خود نعمت‬
‫خود را بر بنی اسرائیل ذکر کرده و آنچه به ایشان داده و بققه غیققر‬
‫ایشققان نققداده از معاصققرین ایشققان‪ .‬پققس هققر کققس از غیققر بنققی‬
‫اسرائیل قبل از نقزول ققرآن بقه دیقن بنقی اسقرائیل بقوده و اهقل‬
‫هاند از ایشان جزیه گرفتققه شققود‪ ،‬ولققی زنانشققان نکققاح‬ ‫کتابی نبود ‌‬
‫نشود و ذبایح ایشان خورده نشود مانند مجوس‪ .‬زیرا خدای تعالی‬
‫برای ما حلل کرده نکاح و حلیت طعققام کسققانی را کققه کتققاب بققر‬
‫ایشان نازل شده‪ ،‬و روایتی هم در این موضوع از عمققر و علققی –‬
‫رضی الله عنهما – وارد شده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و آنچه از ابن عباس روایت شده در‬
‫حلیت ذبائح ایشان‪ ،‬و او تلوت کرده آیة ‪ 51‬سورة مائده را که‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(51 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»هقققر کقققس اهقققل کتقققاب را دوسقققت و یقققاور گیقققرد او از‬
‫ایشانست«‪.‬‬
‫)که خواسته از این آیه حرمت را استفاده کند( پس این روایققت‬
‫اگر از ابن عباس راست باشد‪ ،‬قبققول کققردن قققول عمققر و علققی ‪-‬‬
‫رضی الله عنهما – اولی و بهتر است‪ ،‬و طبق حکم عقققل اسققت و‬
‫‪285‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫امققا آیققة ﴿ ‪  ‬‬


‫‪ ﴾  ‬پققققس معنققققی آن چیققققز‬
‫دیگری است غیر مربوط به ذبایح‪.‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬اگققر صققابئون و سققامره از بنققی‬
‫اسرائیل باشقند و دیقن یهقود و نصقاری را داشقته باشقند زنانشقان‬
‫یشققود و اگرچققه در فرعققی از‬ ‫یشود و ذبحشققان خققورده م ‌‬ ‫نکاح م ‌‬
‫دین مخالف آنان باشند‪ ،‬زیرا اختلف بین ایشان در فروع است‪.‬‬
‫و امققا اگققر در اصققل دینققداری مخققالف اهققل کتققاب باشققند ذبققائح‬
‫یشود و زنانشان نکاح نگردد‪.‬‬ ‫ایشان خورده نم ‌‬
‫خبر داد ما را ابوسعید از ابی العباس از ربیع که گفت‪ :‬شققافعی‬
‫)رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة توبه آیة ‪ 29‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪))  ‬توبه‬
‫‪(29‬‬
‫»تا اینکه آنان جزیه از دست دهند در حال ذلت«‪.‬‬
‫پس خدا اذن نداده در گرفتن جزیه از آنان تققا آن کققه خودشققان‬
‫بدست خود در حال ذلت بدهند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و از مردانی از اهل علم شققنیدم کققه‬
‫یگویند‪ :‬صغار به این معنققی اسققت کققه حکققم اسققلم بققر ایشققان‬ ‫م ‌‬
‫جاری شود با اینکه اسلم را قبول ندارند و چون حکققم اسققلم بققر‬
‫هاند‪.‬‬
‫ایشان جاری گردد کوچک شمرده شد ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در آیه روشن است )و الله اعلم( که‬
‫آنان که قتال با ایشان واجب است تا جزیه دهنققد کسققانی انققد کققه‬
‫حجت بر ایشان بواسطة بالغ شدن اققامه شقده باشقد‪ ،‬پقس دیقن‬
‫خدا را رها کرده و بر دین پدران خود بمانند از اهل کتاب و روشن‬
‫هاند‪ ،‬و‬‫است که خدا با کسققانی امققر بققه قتققال کققرده کققه بقالغ شققد ‌‬
‫رسول خدا ‪ ‬نیز مانند کتاب خدا جزیه را از بالغین گرفتققه نققه از‬
‫اطفال و نه از زنان‪ .‬و بسط کلم داده است‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 28‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪286‬‬

‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )  ‬توبه ‪(28 /‬‬
‫»همانا مشرکین نجسند پس بعد از این سال نزدیک مسققجد‬
‫الحرام نشوند«‪.‬‬
‫یگفققت‪ :‬مسققجد‬ ‫گوید‪ :‬من از بعضی از اهل علققم شققنیدم کققه م ‌‬
‫الحرام حرم است‪ ،‬و از اهل تاریخ از چند نفقر شقنیدم کقه روایقت‬
‫یکردند در نامة رسول خدا ‪ ‬بوده که پس از این سقال مسقلم‬ ‫م ‌‬
‫و مشرک در حرم جمع نشوند‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی گوید‪ :‬خدا واجققب کققرده قتققال بققا غیققر‬
‫اهل کتاب را تا مسلمان شوند و قتال با اهل کتاب تا جزیه دهنققد‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 286‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪)   ‬‬
‫)بقره ‪(286 /‬‬
‫یکند مگر بقدر وسع او«‪.‬‬
‫»خدا به کسی تکلیف نم ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬اگر مسلمین عاجز شدند باکی نیست که از قتققال هققر‬
‫دو فرقه خودداری و صلح کنند‪ ،‬سپس کلم را کشققانیده تققا گفتققه‪:‬‬
‫رسول خدا ‪ ‬با اهل مکه در حدیبیه صلح کرد و صلح میانشان تققا‬
‫ده سال دوام پیدا کرد‪ .‬و در همان سفر بر او نازل شقد آیقات ‪ 1‬و‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫‪ 2‬سورة فتح که م ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)فتح ‪(2-1 /‬‬ ‫)‬
‫»حقا که ما فتح آشکاری نصیب تو کردیم تا خدا گناه متقدم‬
‫و متأخر ترا بیامرزد«‪.‬‬
‫‪287‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬ابن شققهاب گفتققه‪ :‬در اسققلم فتحققی‬
‫گتر از آن نبوده و گوید‪ :‬هنگامی کققه امققن حاصققل شققد مققردم‬
‫بزر ‌‬
‫داخل اسلم شدند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( ذکر کرده که صلح با کسانی که قدرت بققر‬
‫یدهند‪ ،‬بیشتر از چهار مققاه‬
‫قتالشان هست آن کسانی که جزیه نم ‌‬
‫نیست‪ ،‬زیرا خدای عزوجل در سورة توبه آیة ‪ 4-1‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)توبه ‪(2-1 /‬‬ ‫‪﴾....‬‬
‫»بیزاری خقدا و رسقول اوسقت بقه سقوی مشقرکینی کقه بقا‬
‫هاید‪ ،‬پس چهار ماه بققآزادی در زمیققن سققیر‬
‫ایشان پیمان بست ‌‬
‫کنید«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬چون اسلم ققوی شقد خقدای تعقالی‬
‫در مراجعت پیغمبر ‪ ‬از تبوک نازل نمود آیققة‪ ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪ .﴾...  ‬سپس شافعی )رحمه الله(‬
‫کلم را کشانیده تا اینکه گوید‪ :‬گفته شققده کققه آنققان کققه پیمققان بققا‬
‫رسول خدا ‪ ‬بسته بودند‪ ،‬قومی بودند که تا مدت غیققر معلققومی‬
‫پیمانشان بود‪ ،‬پس خدای عزوجل آن را چهار ماه قققرار داد و امققر‬
‫کرد رسول خود را که پیمانشان را تا مدتی قرار دهد و نسبت بققه‬
‫پیمانی که قبل از نزول آیات فوق بققود اگققر بققه پیمققان خققود عمققل‬
‫کردند مدتی که برایشان قرار داده شده تمام شود‪ ،‬و آن کس که‬
‫از او خوف خیانت است پیمقانش بقه سققویش افکنققده شققود‪ ،‬پقس‬
‫اجازة پیمان جدید پس از نزول این آیه و قدرت مسلمین نداد‪.‬‬
‫و بققه همققان اسققناد شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬هققر کققس از‬
‫مشرکین بود و خواست اسلم را بفهمد‪ ،‬پققس بققر امققام مسققلمین‬
‫سزاوار است که او را امان دهد تا بر او کتاب خققدا تلوت شققود و‬
‫او را به اسلمی که امیدوار دخول اوست دعوت کند‪ ،‬زیرا خدا در‬
‫سورة توبه آیة ‪ 6‬به رسول خود فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪288‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)توبه ‪(6 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و اگر یکی از مشرکین از تو پناه خواست او را پناه بده تققا‬
‫کلم خققدا را بشققنود سققپس او را بققه محققل امققن خققودش‬
‫برسان«‪.‬‬
‫که مسلمین و معاهدین آنان که در بلد اسلمند مققانع او نشققوند‬
‫یباشند )مانع او نشوند(‪.‬‬ ‫و یا مردمی که متصل به بلد اسلم م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و قول خدای عزوجل که فرمققوده‪﴿ :‬‬
‫‪» ﴾    ‬سققپس‬
‫او را به محل امن خودش برسان« یعنی )والله اعلم( امن از تو و‬
‫یا از کسانی که بققر دیققن تققو هسققتند نققه امققن از طققرف غیققر تققو و‬
‫یدهند و مطیع تو نیستند‪.‬‬‫دشمنانی که او را امان نم ‌‬
‫خبر داد ما را ابوسققعید از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی کققه‬
‫گفت‪ :‬مجموع وفاء به نذر و عهد چه به سوگند باشد و یققا بققه غیققر‬
‫سوگند‪ ،‬در قول خداست که در آیة اول سورة مائده فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫)مائده ‪.(1 /‬‬ ‫‪.﴾    ‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬به عقدها و پیمان ها وفا کنید«‪.‬‬
‫و در قول خدای تعالی در سورة دهر آیة ‪ 7‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)دهر ‪(7 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یکنند واز روزی کققه شققر آن پققرواز‬
‫»نیکوکاران به نذر وفا م ‌‬
‫یترسند«‪.‬‬‫کنان است م ‌‬
‫و بتحقیق خدای عزوجل وفای به پیمان را در کتاب خققود مکققرر‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫واجب کرده‪ ،‬از آن جمله در سورة نحل آیة ‪ 92-91‬م ‌‬
‫‪289‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪ ‬‬ ‫(‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نحل ‪(92-91 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫مها را‬
‫»و به پیمان خود وفا کنید چققون پیمققان بسققتید و قس ق ‌‬
‫پس از تأکید آن مشکنید«‪.‬‬
‫تا آنجا که فرموده‪:‬‬
‫﴿ ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪﴾‬‬
‫خدعه و مکر بین خودتان مگیرید«‪.‬‬ ‫‪‬سوگندهای خود را‬
‫»‬
‫و از آن جمله‪ ،‬در سورة رعد آیة ‪ 20‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)رعد ‪(20 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یکننققد و آن‬
‫»خردمندان کسانی اند که به پیمان خققدا وفققا م ‌‬
‫یشکنند«‪.‬‬
‫پیمان را نم ‌‬
‫و آیات دیگر که وصف کرده نیکان را به اینکه بققه عهققد و پیمققان‬
‫یکنند‪.‬‬
‫نها را نقض نم ‌‬‫یکنند و پیما ‌‬
‫وفا م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬این وسعت کلم عربست که خطاب‬
‫عام و شامل هر عقد و پیمانی است و هر بستن نققذری‪ ،‬در وقققتی‬
‫که در این عقد و نذر طاعت خدا باشد نه کار عصیان‪ .‬و اسققتدلل‬
‫کرده به اینکه رسول خدا ‪ ‬در حدیبیه با قریش مصالحه کققرد بققر‬
‫اینکه رد کند و برگرداند به سوی ایشان هر کس از ایشقان نقزد او‬
‫بیایند‪ .‬پس آیه نازل شد در حق زنی از ایشان که نزد آن حضققرت‬
‫آمد در حالی که اسلم آورده بققود‪ ،‬و در جققای دیگققر نققام آن زن را‬
‫ذکر کرده ام کلثوم بنققت عقبققه بققن ابققی معیققط‪ ،‬و آیققة ‪ 10‬سققورة‬
‫ممتحنه نازل شد که‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫﴿‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪290‬‬

‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫)ممتحنه ‪(10 /‬‬
‫»ای مققؤمنین‪ ،‬وقققتی زنققان مققؤمنه هجققرت کردنققد آنققان را‬
‫امتحان کنید خدا به ایمانشان دانققاتر اسققت‪ ،‬اگققر آنققان را بققا‬
‫ایمان یافتید بققه سققوی کفققار برمگردانیدشققان‪ ،‬نققه اینققان بققه‬
‫کافران حللند و نه کفار برای ایشان حللند و هققر چققه خققرج‬
‫کردند بدهیدشان«‪.‬‬
‫پس خدا واجب کرد که زنان را به سوی کفار برنگردانند و حال‬
‫آن که پیمان داده بودند که هر کس آمد برگردانند ولی رسول خدا‬
‫‪ ‬به امر خدا زنان را نگققه داشققت‪ .‬شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪:‬‬
‫رسول خدا ‪ ‬پیمان بست با قومی از مشرکین‪ ،‬پس خققدا سققورة‬
‫توبه را به بیزاری از آنان نازل کرد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در صلح حدیبیه و صقلح بقا مشقرکین‬
‫اطاعت خدا بود‪ ،‬یا خدا امر کرد به آنچققه عمققل کققرد و یققا خداونققد‬
‫برای او مقرر کرده که با هر کس صلح دیققد پیمققان بنققدد پققس بققه‬
‫قضققاء الهققی توکققل کردنققد‪ ،‬و هققر کققاری کردنققد در وقققت خققودش‬
‫اطاعت خدا بود‪ .‬و به همان اسناد شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و‬
‫روشققن بققود در آیققه منققع زنققان مهققاجرات از اینکققه بققه دارالکفققر‬
‫برگردانیققده شققوند و اینکققه بواسققطة اسققلم بیققن ایشققان و بیققن‬
‫شوهرانشان قطع عصمت شده‪ .‬و سنت دللت دارد بر اینکه جققدا‬
‫شدن عصققمت و محرمیققت وقققتی اسققت کققه عققدة زنققان بگققذرد و‬
‫شوهران مشرک ایشان مسلمان نشوند‪ .‬و معلوم اسققت کققه بایققد‬
‫هانققد و آن‬ ‫رد کننققد نفقققه و مخققارجی کققه از شوهرانشققان گرفت ‌‬
‫مهرهای ایشانسققت هرگقاه داده باشققند‪ .‬و معلققوم اسققت کققه مهققر‬
‫شوهرانشان به ایشان برای آنست که شوهرانشقان ممنقوع انقد و‬
‫‪291‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫مسلمین مأذون اند که آنققان را نکققاح کننققد هرگققاه مهققر ایشققان را‬
‫یتققوان ازدواج‬ ‫یشققوهر را م ‌‬‫بدهند‪ .‬زیرا اشکالی نیست که زنققان ب ‌‬
‫کرد‪ ،‬همانا اشکال در نکاح زنان شوهردار است تا وقققتی کققه خققدا‬
‫علقة با شوهرانشان را قطع کند بواسطة اسلم زنققان و گذشققتن‬
‫های که رسول خدا ‪ ‬بیان کرده‪.‬‬ ‫عد ‌‬
‫یدهققد مگققر آنکققه‬
‫پس احدی نفقة زنی را که از دستش رفته نم ‌‬
‫به زوجیت باقی باشد‪ .‬شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬خقدای عزوجققل‬
‫در سورة ممتحنه آیة ‪ 10‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪)  ‬‬
‫)ممتحنه ‪(10 /‬‬
‫»و به ازدواج زنان کافر چنگ مزنید«‪.‬‬
‫و رسول خدا‪ ‬بیان کققرده کققه بققه گذشققتن عققده حکققم عققوض‬
‫یشود و اگر پس از اسلم زن‪ ،‬مرد هم مسققلمان شققود قبققل از‬ ‫م ‌‬
‫گذشققتن عققده و یققا اسققلم زوج قبققل از اسققلم زوجققه باشققد دیگققر‬
‫اختلفی بین زوجین نیست‪.‬‬
‫و خدای تعالی در همان آیه فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)ممتحنه ‪(10 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫هانققد‬
‫هاید بخواهید و کفار آنچققه خققرج کرد ‌‬
‫»و آنچه انفاق کرد ‌‬
‫بخواهند«‪.‬‬
‫یعنی )والله اعلم( ای مققؤمنین‪ ،‬شققما مهققری کققه بققه زن کققافره‬
‫هانققد پققس بگیرنققد‪.‬‬
‫هاید بخواهید و کفار آنچه به زن مهاجره داد ‌‬
‫داد ‌‬
‫پس خدا در همان آیه فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬ممتحنه ‪(11 /‬‬
‫»و اگققر فققوت شققود و از دسققت شققما بققرود چیققزی از مهققر‬
‫زنانتان به سوی کافران پس شما تلفی کنید«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪292‬‬

‫یعنی‪) ،‬واللققه اعلققم( اگققر کفققار مهققری کققه شققما بققه زن کققافره‬
‫هاید نپرداختند شما تلفی و عقاب کنید و آن مهققری کققه بققه زن‬ ‫داد ‌‬
‫هاند به ایشان ندهید‪ .‬بعد فرموده‪:‬‬ ‫مؤمنه داد ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)ممتحنه ‪(11 /‬‬ ‫)‬
‫هانققد بماننققد آنچققه بققه آن زن‬
‫»بدهید به آنان که زنانشان رفت ‌‬
‫هاند«‪.‬‬
‫داد ‌‬
‫یشود بر صاحبان پیمققان از‬ ‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬نوشته م ‌‬
‫مشرکین که بدهند به مسلمان آنکه زنش به طرف ایشققان رفتققه‪،‬‬
‫مهری را که مسلمان داده به او رد کند‪ .‬سپس شافعی بسط کلم‬
‫در فروعات این سخن داده در قصة دخول زنان در صلح حدیبیه‪.‬‬
‫خبر داد مققا را ابوعبققدالله الحققافظ از ابققی العبققاس از ربیققع کققه‬
‫گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالى در سورة انفال آیققة‬
‫‪ 58‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬انفال ‪(58 /‬‬
‫»و البته اگر از قومی ترس خیانتی داشتی پس پیمانشان را‬
‫بطقور منصقفانه بقه سقوی ایشقان بینقداز زیقرا خقدا دوسقت‬
‫یدارد خیانتکاران را«‪.‬‬
‫نم ‌‬
‫این آیه نازل شده در پیمققان اهققل صققلح‪ ،‬بققه رسققول خققدا ‪ ‬از‬
‫ایشان چیزی و خبری رسید که دلیل بر خیققانت ایشققان بققود‪ .‬پققس‬
‫هاند وفا‬‫هرگاه چنین دللتی آمد بر اینکه آنان بجمیع آنچه عهد کرد ‌‬
‫ننامققة او را بققه طققرف او‬‫هاند بققرای زمامققدار اسققت کققه پیما ‌‬
‫نکرد ‌‬
‫بیندازد و او را به محل خودش برساند‪ ،‬سپس اگققر خواسققت بققا او‬
‫هاند‪.‬‬
‫محاربه کند مانند دیگران که صلحی نکرد ‌‬
‫‪293‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و به همان سند شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی بققه‬


‫رسول خدا دربارة اهل کتاب در سورة مائده آیة ‪ 42‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(42 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»اگر کفار اهل کتاب نزد تو برای محاکمه آمدند بین ایشققان‬
‫حکم کن و یا از ایشان اعراض کن‪ ،‬و اگر از ایشان اعققراض‬
‫کنی هیچ گونه ضرری به تو هرگز نزننققد و اگققر حکققم کققردی‬
‫پس به عدالت بین ایشان حکم کن«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬در این آیه بیققان شققده )واللقه اعلقم(‬
‫که خدای عزوجل برای رسول خود اختیار قرار داده و او را مخیققر‬
‫کرده در اینکه حکم بکند بین ایشان و یا خیر‪ ،‬اعراض کنققد‪ ،‬و اگققر‬
‫حکم کرد به عدالت حکم کند‪ ،‬حکمققی کققه خققدا بققر او نققازل کققرده‬
‫طبق قرآن‪ ،‬چنانکه در سورة مائده آیة ‪ 49‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪294‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(50-49 /‬‬
‫»و حکم کقن بیقن ایشقان بقه آنچقه خققدا نقازل نمقوده و آراء‬
‫ایشان را پیروی مکن و از ایشان دوری کن کققه مبققادا تققو را‬
‫از بعض آنچه خدا به سوی تو نازل نموده فریبت دهند‪ ،‬پققس‬
‫یخواهد ایشان را به بعضی‬ ‫اگر رو برگردانند بدان که خدا م ‌‬
‫از گناهانشان بگیرد‪ ،‬و بتحقیق که بسیاری از مردم نابکارند‪.‬‬
‫یجویند‪ ،‬و کیسققت نیکققوتر از خققدا‬‫آیا پس حکم جاهلیت را م ‌‬
‫در حکم صادر کردن برای اهل یقین«‪.‬‬
‫شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و در ایققن آیققه و آیققات قبققل خققدای‬
‫تعالی امر کرده به رسول خود که حکم کند به آنچه نازل شده نققه‬
‫آنچه هوی و هوس ایشانست‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬از کسی کققه از او خرسققندم از اهققل‬
‫یگفقققت‪ :‬در بیقققان ققققول خقققدای تعقققالی‪   ﴿ :‬‬ ‫علقققم م ‌‬
‫‪» ﴾     ‬و‬
‫حکم کن بین ایشان به آنچه خققدا نققازل نمققوده« یعنققی‪ :‬اگققر حکققم‬
‫کردی نه اینکه حتما ً بین ایشان حکم کن‪ .‬سققپس کلم را کشققانیده‬
‫تا اینکه روایتی از ابن عباس نقل کرده که او گفته‪» :‬شما چگققونه‬
‫یکنید در حالی که کتققاب شققما کققه‬ ‫از اهل کتاب از چیزی سؤال م ‌‬
‫یکنققد‬
‫خدا بر پیغمبرش نازل کرده اخبار را ذکر کرده که قققرائت م ‌‬
‫حقیقت خالصی که مخلوط به خرافات نیست‪ .‬آیا خدا شما را خبر‬
‫نداده در کتابش که آنان کتاب خققدای عزوجققل را تحریققف کققرده و‬
‫هاند و گویند‪ :‬ایققن از نققزد خداسققت‬ ‫کتابی را بدست خودشان نوشت ‌‬
‫که خریداری کنند متققاع قلیلققی را‪ .‬و خققدا در سققورة بقققره آیققة ‪79‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪295‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫( ‪  ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )  ‬بقره ‪(79 /‬‬
‫یگویند‪ :‬این از نزد خداسققت تققا بواسققطة آن متققاع کمققی‬
‫»م ‌‬
‫بدست آورند«‪.‬‬
‫آیا این علمی که برای شما آمد شما را نهی نکرده از سققؤال از‬
‫ایشان‪ ،‬ما ندیدیم مردی از آنان هرگز از شما سؤال کنند از آنچققه‬
‫به سوی شما نازل شده اسققت«)‪ .(1‬و ایققن قققول اوسققت در کتققاب‬
‫یشققود بققه‬
‫حدود‪ ،‬و به همین جواب داده در کتاب قضاء که حکم م ‌‬
‫سوگند و شققاهد‪ .‬و در آن کتققاب گویققد‪ :‬شققنیدم از کسققی کققه از او‬
‫یگفقققت‪ :‬ققققول خقققدای تعقققالی‪   ﴿ :‬‬ ‫خوشقققنودم کقققه م ‌‬
‫‪ ﴾ ‬معنققایش ایققن اسققت اگققر حکققم‬
‫کردی بمعنای قول دیگر خداسققت کققه فرمققوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪» ﴾‬پققس حکققم کققن بیققن ایشققان یققا از ایشققان‬
‫اعراض کن« پس آن جملة اول مفسر جملة اخیر است‪.‬‬
‫گویققد‪ :‬و در قققول خققدای تعققالی در سققورة مققائده آیققة ‪ 49‬کققه‬
‫فرموده‪:‬‬
‫)مائده ‪(49 /‬‬ ‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫»پس اگر رو بگردانند«‪.‬‬
‫دللت است که اگر ایشان رویگققردان شققدند حکققم بیققن ایشققان‬
‫نیست‪ ،‬و اگققر قققول خققدا کققه فرمققوده‪   ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾‬الزامی بود برای حکم بیققن ایشققان بایققد در‬
‫یگرداننققد پققس از‬‫حالی که روگردانند حکمی باشد‪ .‬زیرا آنان رو م ‌‬
‫یشود رویگردانند‪.‬‬ ‫آمدن برای حکم‪ ،‬اما اگر نیامدند گفته نم ‌‬
‫به همان اسناد از شافعی )رحمه الله( نقققل شققده کقه گویققد‪ :‬از‬
‫اهل علم به تاریخ و سققیره مخققالفی ندانسققتم کققه رسققول خققدا ‪‬‬
‫چون وارد مدینه شد قرار مصالحه گذاشت با یهود بدون جزیققه‪ ،‬و‬
‫همانا آیة‬

‫‪ -‬صحيح بخاري )‪ ،953 / 2‬حديث‪.(2539 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪296‬‬

‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪ ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(42 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫»اگر کفار اهل کتاب نزد تو برای محاکمه آمدند بین ایشققان‬
‫حکم کن و یا از ایشان اعراض کن«‪.‬‬
‫نازل شد در حق یهودی کقه بققدون اینکققه جزیقه بدهنقد مصقالحه‬
‫کرده بودند‪ ،‬و قققرار نگذاشققته بودنققد کققه حکققم رسققول بققر ایشققان‬
‫هاند‪ :‬آن آیه نازل شد دربارة دو نفری که‬ ‫جاری گردد‪ .‬و بعضی گفت ‌‬
‫زنا کرده بودند‪ .‬گوید‪ :‬گویا قول اینان صحیح باشد برای آن که خدا‬
‫در سورة مائده آیة ‪ 43‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(43 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫یدهنققد و حققال آنکققه نققزد ایشقان‬
‫»چگونه تو را حکم قققرار م ‌‬
‫یباشد«‪.‬‬ ‫تورات است که در آن حکم خدا م ‌‬
‫و گویققد‪ :‬جملققة‪    ﴿ :‬‬
‫‪» ﴾   ‬و حکم کن بین ایشان بققه آنچققه خققدا‬
‫نازل نموده«‪ ،‬و جملة‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(49 /‬‬
‫یخواهققد ایشققان را‬
‫»پققس اگققر رو بگرداننققد بققدانکه خققدا م ‌‬
‫ببعضی از گناهانشان بگیرد«‪.‬‬
‫یرساند کققه اگققر از حکققم تققو رو گرداننققد چققون طبققق رضققای‬
‫م ‌‬
‫ایشان نیست پس مجبور بر حکم تو نیستند‪ .‬و آنققانکه نققزد رسققول‬
‫خدا ‪ ‬محاکمه کردند در موضوع زن و مققردی از ایشققان بققود کققه‬
‫زنا کرده بودند از همان یهودیانی کققه بققا رسققول خققدا ‪ ‬مصققالحه‬
‫‪297‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫داشتند‪ ،‬در تورات حکم سنگسار بود ولی آنان امیققدوار بودنققد کققه‬
‫رسول خدا ‪ ‬حکمش سنگسار نباشد‪ ،‬پس رسول خققدا ‪ ‬حکققم‬
‫همان سنگسار را بیان کرد )‪ .(1‬و شافعی حدیث ابققن عمققر را ذکققر‬
‫کرده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬پس هرگاه قومی از اهققل شققرک بققا‬
‫امام مصالحه داشتند و شرط نکرده بودند که حکم امام بر ایشان‬
‫جاری شود‪ ،‬سپس برای محاکمه آمدند‪ ،‬امام مختار است که حکم‬
‫بکند و یا ترک کند‪ ،‬و اگر حکم کردن را اختیققار کققرد بایققد حکققم او‬
‫مانند حکم بین مسلمین باشقد‪ .‬پقس اگقر بعقد از رضقای بقه حکقم‬
‫قبول نکردند با ایشان محققاربه کنققد‪ .‬گویققد‪ :‬و امققام مختققار نیسققت‬
‫هانققد کققه حکققم او جققاری باشققد‪ .‬پققس‬ ‫دربارة آنان که مصققالحه کرد ‌‬
‫هرگاه آمدند دربارة اجرای حدی باید حد را اجراء کند‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و اگر بعضی قبول نکردند و طالب حققق آمققد نققزد امققام و‬
‫حق خود را مطالبه کرد بر امام لزم است کققه حققق را بققه نفققع او‬
‫بیان کند و اگر چه طرف او راضی به حکم امام نباشد‪ ،‬زیرا بیققان‬
‫ن﴾‬‫غُرو َ‬ ‫صا ِ‬‫م َ‬ ‫ه ْ‬
‫و ُ‬
‫کردیم از قققول خققدای تعققالی کققه فرمققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫یعنی ذلت است که حکم اسلم بقر ایشقان جقاری شقود‪ ،‬بقا اینکقه‬
‫راضقققی نیسقققتند و کلم را بسقققط داده در فروعقققات آن‪ .‬و گویقققا‬
‫هنگامی که کتاب جزیه را تصنیف کرد متوجه شده کققه آیققة مختققار‬
‫هاند‪ ،‬پققس از‬ ‫بودن امام نازل شده در حق آنان که مصققالحه داشققت ‌‬
‫آنچه در کتاب گفته برگشته‪ ،‬و آیه را در حق هققم پیمانققان آورده‪ ،‬و‬
‫واجب دانسته که حکم بیققن ایشققان طبققق مققا انققزل اللققه باشققد در‬
‫صورتی که نزد مسلمین مراجعه کنند‪.‬‬

‫آنچه از شا فعی نقل شده در صید و ذبایح و در طعام‬


‫و شراب‬
‫در کتاب سنن خواندم که حرملة بن یحیی از شافعی نقل کرده‬
‫که گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة مائده آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحيح بخاري )‪ ،2499 / 6‬حديث‪ ،(6433 :‬صحيح مسلم )‬ ‫‪1‬‬

‫‪.(1326 / 3‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪298‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(4 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫یکنند چه چیز برای ایشان حلل است؟ بگو‪:‬‬ ‫»از تو سؤال م ‌‬
‫آنچه پاكيزه اسقت‪ ،‬بقراى شقما حلل گرديققده‪) ،‬و نيقز صقيد(‬
‫حيوانات شكارى و سگهاى آمققوخته )و تربيققت يققافته( كققه از‬
‫آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد دادهايد‪) ،‬بر شققما‬
‫حلل است( پقس‪ ،‬از آنچقه ايققن حيوانققات بققراى شقما )صققيد‬
‫مىكنند و( نگاه مىدارند‪ ،‬بخوريد و نام خدا را بر آن ببريد«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬منطققي اسقت کقه خقدای تعقالی‬
‫هاند‪،‬‬‫هرگاه اجازه دهد در خوردن آنچه حیوانات شکاری نگه داشت ‌‬
‫یداشققتند بققرای آنچققه‬
‫همانققا ایشققان حیوانققات شققکاری را نگققاه م ‌‬
‫یتوانستند آن را بدست آورند جققز بوسققیلة‬ ‫دسترسی نداشتند و نم ‌‬
‫حیوان شکاری‪ ،‬و اگر چه نصی در کتاب خدا نازل نشده بود‪ .‬پققس‬
‫خدای تعالی در سورة مائده آیة ‪ 94‬نازل نمود که‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(94 /‬‬
‫ههای‬
‫تهای شما و نیز ‌‬
‫»خدا شما را به چیزی از صید که دس ‌‬
‫یرسد آزمایش کند«‪.‬‬‫شما به آن م ‌‬
‫و در همان سوره‪ ،‬آیة ‪ 95‬فرمود‪:‬‬
‫‪299‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(95 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»در حالی که محرم هستيد صید را مکشید«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 2‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)مائده ‪(2 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و چون از احرام خارج شدید صید کنید«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و چون خدای تعققالی امققر بققه ذبققح را‬
‫م﴾ »مگر آنچه را ذبققح نمائیققد«‪.‬‬ ‫ما ذَك ّي ْت ُ ْ‬‫ذکر کرد و فرمود‪ِ﴿ :‬إلّ َ‬
‫همانا امر به ذبح کرده در چیزی که ذبح و تذکیة آن ممکققن باشققد‪.‬‬
‫یشود‪ ،‬بیان کردم سققزاوار‬ ‫و چون آیه در حکم خدا احتمال داده م ‌‬
‫است برای اهل علم کققه بداننققد چققه حیققوانی حلل اسققت و تذکیققة‬
‫حیوانی که مقدور است مانند ذبح و یا نحر‪ ،‬و تذکیققة آنچققه مقققدور‬
‫نیست مانند آنچه کشته شود بتوسط حیوان شکاری و یا بواسققطة‬
‫سلحی‪.‬‬
‫به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( فرمققود‪ :‬سققگ تعلیققم داده‬
‫شده آن است که چون فرستادی برود و چون گرفت نگققاه دارد و‬
‫نخققورد‪ ،‬پققس ایققن عمققل را مکققرر کققرد یققاد گرفتققه و صققاحب آن‬
‫یخورد از آنچه نگاه داشته و اگر چه به قتل رساند مققادامی کققه‬ ‫م ‌‬
‫از آن چیزی نخورده باشد‪.‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و بتحقیققق گققاهی حیققوان جققوارح‬
‫یکند‪ .‬پس نامی لزم شده برای آن‬ ‫یشود زیرا مجروح م ‌‬ ‫نامیده م ‌‬
‫و مطلقا ً حلل است آنچه نگاه دارد‪.‬‬
‫به همان اسققناد شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و چققون حیوانققات‬
‫یشقود‪ ،‬پققس‬ ‫قربانی همانا خقونی اسققت کقه بقآن تقققرب جسقته م ‌‬
‫یها نزد من محبوبست‪ .‬و بعضی از مفسرین در قول‬ ‫بهترین قربان ‌‬
‫خدای عزوجل که در سورة حج آیة ‪ 32‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)حج ‪(32 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪300‬‬

‫»و آنکه شعائر الهی را بزرگ شمرد پققس آن از پرهیققز دلهققا‬


‫است«‪.‬‬
‫هاند تعظیم شعائر چققاق کققردن حیققوان قربققانی و نیکققو‬
‫ادعا کرد ‌‬
‫پرورش دادن آنست‪ ،‬و از رسول خدا ‪ ‬سؤال شد کدام قربققانی‬
‫افضققل اسقت؟ فرمقود‪» :‬هققر کققدام قیمققت بیشقتر و نققزد اهقل آن‬
‫بتر شد«)‪.(1‬‬‫مرغو ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرمود‪ :‬و عقل ناچقار اسقت کقه بدانقد هقر‬
‫چیز وقتی موجب تقرب الی الله است که گرانبها باشد‪ ،‬پققس هققر‬
‫متر باشد‪.‬‬‫چه زحمت آن بر شخص بزرگ باشد اجر آن عظی ‌‬
‫یکنققد در سققورة بقققره‬‫و خدای عزوجل در حق آنکه حج تمتققع م ‌‬
‫آیة ‪ 196‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫)بقره ‪(196 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»هر چه میسر است از قربانی بفرستید«‪.‬‬
‫ابن عباس گفته‪ :‬آن گوسفندی اسققت )‪ .(2‬و رسققول خققدا ‪ ‬بققه‬
‫یرود یققک‬ ‫اصحاب خود امر فرمود‪ :‬هر کس بعمره به سوی حج م ‌‬
‫گوسفند‪ ،‬ذبح کند‪ .‬و این کمترین چیزی بود‪ ،‬پس چون کمققترین آن‬
‫کافی باشد پس بر تو و بالتر از آن بهتر است‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬خققدای تعققالی‬
‫طعام اهل کتاب را حلل کرده‪ ،‬و طعام ایشققان بنظققر بعضققی کققه‬
‫من از قول او حفظ دارم از اهققل تفسققیر‪ :‬ذبایققح ایشققان اسققت‪ .‬و‬
‫آثار دللت دارد بر حلل بودن ذبایحشان‪ ،‬پس اگر در ذبح نامه خدا‬
‫یبرنققد ماننققد نققام‬
‫یبرند آن حلل اسققت‪ ،‬و اگققر نققام غیققر خققدا م ‌‬
‫م ‌‬
‫مسیح و یا بنام دیگر‪ ،‬حلل نیست‪.‬‬
‫یشققود‬ ‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬گاهی چیققزی مطلقققا مبققاح م ‌‬
‫ولی مقصود بعضی از آن است نه بعض دیگر‪ .‬پققس هرگققاه کسققی‬
‫گمان کند که مسلمان اگر نام خدا را نسیان کرد ذبیحة او خققورده‬
‫یشود‪ ،‬و اگر نام خدا را بققرای اسققتخفاف تققرک کققرده ذبیحققة او‬ ‫م ‌‬

‫‪ -‬متفق عليه ]صحيح بخاري )‪ ،891 /2‬حديث‪ ،(2382 :‬صحيح مسلم )‪/1‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،89‬حديث‪.[(136 :‬‬
‫‪ -‬موطأ مالك )‪ ،385 /1‬حديث‪.(862 :‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪301‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یشققود‪ ،‬و آن بققرای شققرک نیسققت‪ ،‬ولققی بققرای شققرک‬ ‫خققورده نم ‌‬


‫خورده نشود اولی است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه اللققه( گویققد‪ :‬و بتحقیققق خققدا گوشققت قربققانی را‬
‫حلل کرده مطلقًا‪ ،‬و در سورة حج آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)حج ‪(36 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»پس هرگاه )آن شتران بعد از نحر بی جان( به پهلو افتادند‬
‫از آن بخورید«‪.‬‬
‫مققا بعضققی از مسققلمین را یققافتیم کققه معتقنققد از گوشققت شققتر‬
‫یخورنققد‪.‬‬‫قربانی که به نذر باشد و یا جزاء صید و یا فداء باشد نم ‌‬
‫پس چون احتمالی در این آیه آمد ما به این احتمال تققوجه کققرده و‬
‫تمام آن را تققرک کردیققم نققه اینکققه بققر خلف قققرآن باشققد‪ ،‬ولیکققن‬
‫احتمال معقولی است که هر کس چیزی در مققال او واجققب باشققد‬
‫بققرای او سققزاوار نباشققد از آن چیققزی مققأخوذ دارد‪ ،‬پققس همچنیققن‬
‫ذبایح اهل کتاب که مورد احتمال است برای آنچه گفتیم‪.‬‬
‫به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬کسققی کققه قربققانی‬
‫مسققتحبی انجققام داده واجققب اسققت کققه اطعققام کنققد بققه بینققوای‬
‫درویش‪ ،‬زیرا خدای تعالی در سورة حج آیة ‪ 28‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)حج ‪(28 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»پس از گوشت آنهققا بخوريققد و بينققواى فقيققر را نيققز اطعققام‬
‫نماييد!«‪.‬‬
‫ودر همان سوره آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)حج ‪(36 /‬‬ ‫)‬ ‫‪‬‬
‫در اینجامترجم جملت را به خوبي درك نكققرده ولققذا جملققه گنققگ اسققت ‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫ناشر‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪302‬‬

‫»پس بخورید از آن قربانی و به سائل و راه گذر بخورانید«‪.‬‬


‫و »قانع« سائل است‪ ،‬و »معتر« زائر و مرور کنندة بدون وقت‬
‫است‪.‬‬
‫پس چون بقه یقک نفقر از آنقان اطعقام کقرد از اطعقام کننقدگان‬
‫است‪ ،‬و بقه آیقه عمققل کققرده‪ ،‬و مقن دوسقت دارم کققه ثلققث آن را‬
‫اطعام کند‪ ،‬و ثلث دیگر را هدیه بفرستد و ثلث دیگر را ذخیره کند‬
‫و هر کقاری خواسققت بکنققد‪ .‬شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬قربققانی‬
‫مصرفش در این راه است‪.‬‬
‫و در کتاب »البویطی« گویققد‪» :‬قققانع«‪ ،‬فقیققر اسققت و »معققتر«‬
‫یرسند‪.‬‬ ‫زائر که به این عطاء م ‌‬
‫به همان اسناد شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و اهل تفسیر و یا‬
‫هام از اهل تفسیر‪ ،‬در معنققی قققول خققدای‬ ‫کسی که من از او شنید ‌‬
‫تعالی در آیة ‪ 145‬سورة انعام که فرموده‪:‬‬
‫( ‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)انعام ‪(145 /‬‬
‫»بگو‪ :‬در آنچه كه به من وحى شده است ]چيققز[ حرامققى را‬
‫بر خورندهاى كه آن را بخورد‪ ،‬نمىيابم‪ .‬مگر اینکققه مققردار یققا‬
‫خون ریخته شده و یققا گوشققت خققوک باشققد‪ ،‬زیققرا آن پلیققدی‬
‫است ‪.«....‬‬
‫یخورید‪ ،‬زیرا عققرب چیزهققایی را‬ ‫یگوید‪ :‬یعنی از آنچه شما م ‌‬
‫م ‌‬
‫یدانست باعتبار اینکققه خبققائث اسققت و چیزهققایی را حلل‬‫حرام م ‌‬
‫یدانست باعتبار اینکه طیبات است‪ ،‬پس حلل شد برای ایشققان‬ ‫م ‌‬
‫یدانستند مگر آنچه از آن استثناء شده باشققد و نیققز‬
‫آنچه طیبات م ‌‬
‫آنچه خبقائث بققود بقر ایشقان حققرام شقد‪ ،‬چنقانکه خقدای تعقالی در‬
‫سورة اعراف آیة ‪ 157‬فرموده‪:‬‬
‫‪303‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) ) ‬اعراف ‪(157 /‬‬
‫یگردانققد‬
‫یگردانققد و حققرام م ‌‬
‫هها را حلل م ‌‬
‫»بر ایشان پاکیز ‌‬
‫بر ایشان خباث را«‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در‬
‫سورة مائده آیة ‪ 96‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )  ‬مائده ‪(96 /‬‬
‫»برای شما حلل شد صید دریائی و طعام آن‪ ،‬برای شققما و‬
‫برای قافله متاعی است‪ ،‬و حرام شد بققر شققما صققید صققحرا‬
‫مادامی که در لباس احرامید«‪.‬‬
‫پس دو چیز حلل بودند که حلیت یکی را اثبات کققرد و آن صققید‬
‫دریا و طعام شور او و هر چه دریا آن را بیرون اندازد در حالی که‬
‫هبرنققد‪ .‬و صققید‬
‫زنده باشد‪ ،‬متاع ایشان است که به خوردن آن بهر ‌‬
‫صحرا را که از خوردن آن بهره برنققد حققرام نمققود‪ ،‬یعنققی در حققال‬
‫احرام در کتاب خدا و سققنت رسققول چنیققن اسققت‪ ،‬و خققدا از صققید‬
‫یکند مگر آنچه را که قبل از احرام‬ ‫صحرا در حال احرام‪ ،‬حرام نم ‌‬
‫برای ایشان حلل بوده است‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در‬
‫سورة انعام آیة ‪ 119‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪304‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬
‫)انعام ‪(119 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»چه شققده شققما را کقه از آنچققه نققام خققدا بققر آن ذکقر شققده‬
‫یخورید و حال آنکه برای شما بیققان شققده آنچققه بققر شققما‬ ‫نم ‌‬
‫حرام شده مگر آنکه به آن مضطر شوید«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 173‬و سورة نحل آیة ‪ 115‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)بقره ‪ 173 /‬و نحل ‪(115 /‬‬
‫»همانا خدا بر شققما حققرام نمققوده مققردار و خققون و گوشققت‬
‫خوک و ‪.«..‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫و در توضیح آنچه حرام شده در سورة مائدة آیة ‪ 3‬م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫)مائده ‪(3 /‬‬
‫»پس هر کس مضطر شد در سال مجاعه و مققائل بققه گنققاه‬
‫نباشد همانا خدا آمرزنده و رحیم است«‪.‬‬
‫یشققود آنچققه‬ ‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬در اضققطرار حلل م ‌‬
‫حرام بوده از مردار و خون و گوشت خوک و هرچه حرام شده از‬
‫آنچه عقل را تغییققر ندهققد از خمققر‪ .‬و مضققطر آن مققردی اسققت در‬
‫جایی باشد که نه طعامی باشد و نقه چیقزی کقه سقد جقوع کنقد از‬
‫شیر و مانند آن‪ ،‬و گرسنگی او را به حدی برسانند که خوف مرگ‬
‫داشقته باشقد‪ ،‬و یقا بیمقاری و اگقر چقه از مقرگ نترسقد و یقا او را‬
‫ضعیف کند‪ ،‬و یا به او ضرر زند‪ ،‬و یققا او را علیققل کنققد‪ ،‬و یققا پیققاده‬
‫یشققود و یققا سققواره اسققت از‬ ‫اسققت از رسققیدن مقصققود نققاتوان م ‌‬
‫سوار شدن ناتوان شود‪ ،‬و یققا آنچققه بققه ایقن معنققی باشققد از ضققرر‬
‫یتواند از حققرام بخققورد و‬ ‫معلوم‪ ،‬پس هر کدام اینها به او برسد م ‌‬
‫‪305‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یا بیاشامد غیر مسکر‪ ،‬بمانند آبی که در آن میته و چیزی شبیه آن‬
‫باشد‪ ،‬واجب است که بخققورد و یققا بیاشققامد و یققا جمققع کنققد‪ .‬پققس‬
‫بنابراین‪ ،‬خوف او که قطع شد و به مقققداری از قققوه رسققید دیگققر‬
‫خودداری کند زیرا اضطرار زائل شده است‪ .‬و چقون بقه سقیری و‬
‫سیراب شدن رسید حق ندارد تجاوز کند زیرا تجاوز از آن به ضرر‬
‫نزدیکتر است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬اما کسققی کققه بیققرون شققد بققرای‬
‫سفری که در آن عصیان خداست‪ ،‬پس به هیچ حالی برای او حلل‬
‫یشود‪ ،‬زیرا خدای عزوجل حلل کرده برای مضطری که ظققالم‬ ‫نم ‌‬
‫و تجاوزگر و گناه کن نباشد‪.‬‬
‫و اگر خارج شد بعنوان عصیان‪ ،‬سپس تققوبه کققرد و ضققرورت و‬
‫اضطرار به او رسید پس از توبه‪ ،‬امید است کققه خققوردن محقرم و‬
‫شرب آن برای او جایز باشد‪.‬‬
‫و اگر بیرون رفت نه برای عصیان‪ ،‬سپس نیت عصیان کرد و به‬
‫یترسققم نتوانققد محققرم را‬ ‫اضطرار رسید و نیت او عصیان شققده م ‌‬
‫یکنم نققه‬‫مرتکب شود‪ ،‬زیرا من به نیت او در حال اضطرار نظر م ‌‬
‫قبل و بعد آن‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و دلیققل در اینکققه‬
‫یشققود‬ ‫آنچه اصل مباح بوده و بواسطة مالک شدن مالکی حرام م ‌‬
‫مگر آنکه مالک آن اذن دهد و محجور نباشد‪ ،‬این است کققه خققدای‬
‫تعالی در سورة نساء آیة ‪ 29‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )   ‬نساء ‪(29 /‬‬
‫»اموال خقود را بیقن خودتققان بقه باطققل مخوریققد مگقر آنکقه‬
‫بصورت تجارت و داد و سققتد از روی رضققایت طرفیققن شققما‬
‫باشد«‪.‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪306‬‬

‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫)نساء ‪(2 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»اموال یتیمان را به ایشان بدهید«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 4‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫)‬ ‫‪ ‬‬
‫)نساء ‪(4 /‬‬
‫»و مهریققه و صققداق زنققان را بطیققب خققاطر )و بققدون توقققع(‬
‫بعنوان پیش کشی بدهید«‪.‬‬
‫بعلوة آیات بسیاری در کتاب خدای عزوجل که از اموال مققردم‬
‫منع شده مگر با رضایت خودشان و مگر به آنچه خدا واجب کرده‬
‫باشد در کتاب خود سپس سنت رسول او ‪ ‬و حجتی به آن آمده‬
‫باشد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و اگر مردی ناچار شد و از مققرگ‬
‫یبینققم کققه بخققورد بققه‬
‫یگذشت باکی نم ‌‬ ‫ترسید سپس به طعامی م ‌‬
‫قدری که گرسنگیش بر طرف شود‪ ،‬سپس قیمققت آن را بدهققد‪ .‬و‬
‫در شرح این بسط کلم داده است‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و گفته شده از اضققطرار اسققت کقه مققردی بیمقار شققود و‬
‫مردی از اهل علم به او بگوید و یا خود او اهل علم باشد که کمتر‬
‫کسی است که از مانند این مرض خوب شود مگر آنکققه بخققورد و‬
‫یا بیاشامد فلن چیز را‪ .‬و یا گفته شود به او کققه فلن چیققز زودتققر‬
‫یکند که فلن چیز را بخوری و یا بیاشامی و او ناچار‬ ‫تو را خوب م ‌‬
‫بخورد مادامی که خمر نباشد کققه هرگققاه فلن مقققدار شققود تققو را‬
‫مست کند و یا چیزی از عقققل تققو را بققبرد از محرمققات و غیققر آن‪.‬‬
‫زیرا بردن عقل حرام است‪ ،‬و ذکر کرده حدیث عرنیین را در بول‬
‫شتر و شیر آن و اذن رسول خققدا ‪ ‬در شققرب آنهققا بققرای اصققلح‬
‫بدنشان‪.‬‬
‫به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تبارک و تعققالی‬
‫درسورة آل عمران آیة ‪ 93‬فرموده‪:‬‬
307 ‫احکام القرآن‬

   (


  
   
 
/ ‫ ) )آل عمران‬ 
(93
‫»هر طعامی بر فرزنققدان اسققرائیل حلل بققود مگققر آنچققه را‬
.«‫یعقوب قبل از نزول تورات بر خود حرام نمود‬
:‫ فرموده‬160 ‫و در سورة نساء آیة‬
  (
  
 
 
)  
(160 / ‫)نساء‬
‫ برایشان طیباتی که حلل بققود حققرام‬،‫»بسبب ستم یهودیان‬
.«‫کردیم‬
‫ خدا داناتر است طیباتی بوده کققه برایشققان حلل بققوده و‬،‫یعنی‬
:‫ سورة انعام فرمود‬146 ‫ و در آیة‬.‫حرام شده‬
      
 ﴿
     
    
  
    
  
      
    
 
    
﴾ 
(146 / ‫)انعام‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪308‬‬

‫نداری و از گقاو و‬ ‫»و بر یهودیان حرام کردیم هر حیوان نقاخ ‌‬


‫ههای آنها را جز پیهققی کققه‬ ‫گوسفند بر ایشان حرام کردیم‪ ،‬پی ‌‬
‫نهای آنهققا و یققا آنچققه‬
‫تهای آنهققا باشققد و یققا پشققگلدا ‌‬
‫بر پشق ‌‬
‫مخلققوط بققه اسققتخوان باشققد‪ ،‬ایققن حققرام کققردن کیفریسققت‬
‫بدیشان دادیم بسبب ستمشان‪ ،‬و همانا ما راستگوئیم«‪.‬‬
‫واَيا﴾ که در آیه آمده اسققت آن‬ ‫شافعی )رحمه الله( گوید‪﴿ :‬ال ْ َ‬
‫ح َ‬
‫یهائی اسققت کققه در شققکم آنهاسققت‪ .‬پققس‬ ‫یهققا و آشققامیدن ‌‬
‫خوردن ‌‬
‫همواره آنچه خدا بر بنی اسرائیل حرام کرده بققود بققر یهققود و غیققر‬
‫یهود بطور عموم بود تا آنکه خققدا محمققد ‪ ‬را مبعققوث کققرد‪ ،‬پققس‬
‫ایمان به او را واجب نمود و امر کرد به پیققروی او و اطققاعت امققر‬
‫او‪ ،‬و به خلق خود اعلم کقرد کقه اطقاعت او اطقاعت خداسقت‪ ،‬و‬
‫دین او اسلم است که ناسخ هر دینی است که قبققل از او بققوده و‬
‫قرار داد که هر کس او را درک کند و به او ایمان نیققاورد و پیققروی‬
‫او را نکند کافر است‪ ،‬پس در سورة آل عمران آیة ‪ 19‬فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫)آل عمران ‪(19 /‬‬ ‫)‬
‫»همانا دین نزد خدا اسلم است«‪.‬‬
‫و دربارة مشرکین اهل کتاب آیة ‪ 64‬سورة آل عمققران را نققازل‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫نمود که م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)آل‬ ‫‪)  ‬‬ ‫‪‬‬
‫عمران ‪(64 /‬‬
309 ‫احکام القرآن‬

‫های کققه بیققن مققا و‬ ‌ ‫ بیائید بققه سققوی کلم‬،‫ ای اهل کتاب‬:‫»بگو‬
‫بین شما مساوی باشد که جز خدا را نپرستیم و چیزی را به‬
‫او شریک نگردانیم و بعضی از ما بعضی را اربققابی جققز خققدا‬
‫ و اگر اعراض کردند بگوئید گواه باشققید بققه اینکققه مققا‬،‫نگیرد‬
.«‫مسلمان و تسلیم امر خدائیم‬
‫ و‬،‫و امر کرد به قتال آنان تا جزیه دهند اگققر مسققلمانان نشققوند‬
:‫یفرماید‬
‌ ‫ سورة اعراف که م‬157 ‫دربارة آنان نازل کرد آیة‬

  (
  
  
 
 



 
 
  
 
 
 
 
 
  
 
 

 
 
  
)  
(157 / ‫)اعراف‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪310‬‬

‫یکننققد از فرسققتادة )خققدا(‪ ،‬پیغققامبر امققی‬


‫»آنان که پیروی م ‌‬
‫ییابنققد )صققفات( او را نوشققته شققده‬ ‫)درس ناخوانققده( کققه م ‌‬
‫نزدشان در تورات و انجیل که ایشان را به کار خقوب امقر و‬
‫ههققا را و‬‫یکنققد برایشققان پاکیز ‌‬
‫یکند و حلل م ‌‬ ‫از منکر نهی م ‌‬
‫یدارد از ایشققان‬ ‫یگرداند بر ایشان خبائث را‪ ،‬و بر م ‌‬ ‫حرام م ‌‬
‫بار سنگین و بندهایی که بر ایشان بود‪ ،‬پقس آنقان کقه بققه او‬
‫ایمان آوردند و تأییدشان کنند و یاریش نمایند نققوری کققه بققه‬
‫او نازل شده پیروی کنند همانانند رستگاران«‪.‬‬
‫یدارد‪ ،‬پققس‬ ‫که این رسول بار سققنگین را از دوش ایشققان بققر م ‌‬
‫گفتققه شققده اوزار و گناهققان مققذکور در آیققه همققان محرمققات و‬
‫ممنوعاتی بود که خود ایجاد کرده بودند قبل از شرع محمققدی ‪.‬‬
‫پس باقی نماند خلق عاقلی از ابتدای بعثت محمد ‪ ‬چه کتققابی و‬
‫های از جن و انس که دعوت محمققد ‪‬‬ ‫چه بت پرستی‪ ،‬و هیچ زند ‌‬
‫به او رسیده باشد مگر آنکه حجت بر او قائم شققده و حجققت خققدا‬
‫به او رسیده که باید تابع دین او و مؤمن به پیققروی او باشقد‪ ،‬و بقه‬
‫ترک پیروی او کافر است‪ .‬و به هر مردی از آنان لزم است که به‬
‫او ایمان آورد و آنچه را خدای عزوجققل بققه زبققان پیغمققبرش حققرام‬
‫کرده حرام بداند‪ ،‬در یکی از ملل مباح بوده و یا غیر مباح‪.‬‬
‫و حلل بداند آنچه را بققر زبققان محمققد ‪ ‬حلل کققرده‪ ،‬خققواه در‬
‫یکی از ملل حرام باشد و یا نباشد‪ .‬و خدا حلل کقرده طعقام اهقل‬
‫کتققاب را کققه وصققف آن را در ذبایققح ایشقان گفققتیم و از آن چیققزی‬
‫استثناء نکرده پس جایز نیست که حرام بققدانی ذبیحققة کتققابی را و‬
‫های که حرام بوده بر اهل کتققاب قبققل از محمققد ‪ ،‬و‬ ‫نیز آن ذبیح ‌‬
‫جایز نیست که چیزی از پیه گاو و گوسفند بر حرمت بققاقی بمانققد‬
‫اگر کتابی ذبح کرد بققرای خققودش و مبققاح کققرد بققرای مسققلمان‪ .‬و‬
‫جایز نیست که چیزی از حلل برای کسی حرام باشد‪ ،‬زیرا خققدای‬
‫تعالی بطور عموم مباح کققرده نققه بطققور خصققوص‪ .‬و آیققا بققر اهققل‬
‫کتاب حرام است آنچه قبل از محمققد ‪ ‬بققر ایشققان حققرام بققود از‬
‫ههققا هرگققاه پیققروی محمققد ‪ ‬را نکردنققد؟‬ ‫ههققا و غیققر پی ‌‬
‫همیققن پی ‌‬
‫شافعی گوید‪ :‬گفته شده کقل آن حقرام اسققت بققر ایشقان تقا آنکققه‬
‫ایمان آورند‪ .‬و حال آنکققه سققزاوار نیسققت بققر ایشققان حققرام باشققد‬
‫چیزی که به دین محمد ‪ ‬نسقخ شقده هرگقاه خمقر بقرای ایشقان‬
‫‪311‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫حلل بود‪ ،‬چون بر زبان پیغمبر ما محمد ‪ ‬حرام شده بققر ایشققان‬
‫هاند‪.‬‬
‫حرام است و اگر چه داخل دین او نشد ‌‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬مشققرکین بققر‬
‫خود حرام کردند چیزهایی از اموال خودشان را که خدا بیققان کققرد‬
‫آنها بواسطة تحریققم ایشققان حققرام نیسققت‪ ،‬و ایققن ماننققد بحیققره و‬
‫یکردند در‬ ‫یکردند و آنها را ترک م ‌‬ ‫سائبه و وصیله و حام که رها م ‌‬
‫مورد شتر و گوسفند مانند عتق‪ .‬پققس شققیر آنهققا و گوشققت آنهققا و‬
‫یکردنققد کققه مققن در غیققر اینجققا آن را تفسققیر‬
‫ملک آنها را حققرام م ‌‬
‫کردم‪ .‬و خدا در سورة مائده آیة ‪ 103‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)مائده ‪(103 /‬‬
‫»خدا مشروع قرار نداده بحیره را و نه سائبه را و نه وصیله‬
‫را و نه حام را‪.«...‬‬
‫و در سورة انعام آیة ‪ 140‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)انعام ‪(140 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫نکارند آنان که از سققفاهت و نققادانی اولد خققود‬‫»بتحقیق زیا ‌‬
‫را کشتند‪ ،‬و آنچه خدا روزی ایشان نموده حرام کردند برای‬
‫افتراء بر خدا‪ ،‬بتحقیق گمراهند و هدایت یافته نیسنتد«‪.‬‬
‫یکنققد‬
‫و باز خدای عزوجل در همان سوره آیة ‪ 139-138‬ذکر م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫هاند‪ ،‬و م ‌‬
‫آنچه را که حرام کرد ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ 312

 
 
  
 
  
 
 
   
 
 
  
  
  
  
 
  
-138 / ‫ ) )انعام‬ 
(139
‫یخققورد‬‌ ‫ این چهارپایان و زراعت ممنققوع اسققت نم‬:‫»و گفتند‬
‫ و چهارپایققانی‬.‫ بگمانشققان‬،‫اینها را مگر کسی که ما بخواهیم‬
‫حرام شده پشتهایشان )یعنی سواری بر آنهققا( و چهارپایققانی‬
‫ بققزودی‬،‫یبرند برای افققتراء بققر خققدا‬
‌ ‫که نام خدا را بر آنها نم‬
‫ آنچققه در‬:‫جزا دهیم ایشان را بمقابل افققترای شققان و گفتنققد‬
‫مهای این چهارپایان است مخصوص مقردان مقا و حقرام‬ ‌ ‫شک‬
‫ و اگر آنچه در شکم حیوان مرده بود پققس‬،‫است بر زنان ما‬
‫یدهیم ایشان را بققر‬ ‌ ‫ بزودی جزا م‬،‫مرد و زن در آن شریکند‬
.«‫ زیرا خدا حکیم و داناست‬،‫سخنانشان‬
:‫ فرموده‬143 ‫و در آیة‬
      ﴿
  
   
   
 
‫‪313‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾  ‬انعام ‪(143 /‬‬
‫یگفتند(‪ :‬هشت جفقت‪ ،‬از گوسقفند دوتقا‪ ،‬و از‬‫»)مشرکین م ‌‬
‫بز دوتا )بر ما حرام است( بگو‪ :‬آیا آن دو نر حرام است و یا‬
‫دو ماده و یا آنچه در رحم آن دو ماده اسققت؟! طبققق دانققش‬
‫یگوئید« تا آخر آیة ‪.145‬‬
‫خبر دهید مرا اگر راست م ‌‬
‫پس خدای تعققالی ایشققان را اعلم کققرد کققه چیزهققائی کققه خققود‬
‫هاند بر ایشان حرام نیست‪ ،‬و فرمود‪:‬‬ ‫حرام کرد ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪  ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انعام ‪.(50 /‬‬ ‫‪.﴾‬‬
‫»بیاورید شاهدان خود را که شهادت دهند خدا اینها را حققرام‬
‫کرده و تازه اگر شهادت دادند تو شهادت مده« تا آخر آیات‪.‬‬
‫که رد کرده خرافات و محرمققات ایشققان را‪ ،‬همچققون بحیققره و‬
‫سائبه و وسیله و حام‪ ،‬و بیان کققرده کققه خداونققد ایققن چیزهققا را بققا‬
‫تحریم کردن ایشقان حقرام نکقرده اسقت‪ .‬و در اول سقورة مقائده‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(1 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یشود‬
‫»برای شما حلل است چهار پایان مگر آنچه تلوت م ‌‬
‫بر شما«‪.‬‬
‫عل َي ْك ُ ْ‬
‫م﴾ )که خدا داناتر است( يعني از مردار‪.‬‬ ‫ما ي ُت َْلى َ‬
‫﴿إ ِل ّ َ‬
‫یشود که در این باره نازل شده آیة ‪ 145‬سورة انعام‬ ‫و گفته م ‌‬
‫که فرموده‪:‬‬
‫﴿‪      ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪314‬‬

‫‪   ‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)انعام ‪(145 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫»بگققو‪ :‬در آنچققه بققه سققوی مققن وحققی شققده حرامققی کققه بققر‬
‫یبینققم مگققر مققردار و یققا خققون‬
‫خورندة طعام حرام باشققد نم ‌‬
‫ریخته شده و یا گوشت خوک باشد که آن پلیدی اسققت و یققا‬
‫حیوانی که بعنوان فسق نام غیر خدا به آن برده شده و ذبح‬
‫شده«‪.‬‬
‫و خدای تعالی در آیة ‪ 115-114‬سورة نحل فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نحل ‪(115-114 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»پس از آنچه خدا شما را روزی کرده بخورید حلل پاکیزه و‬
‫یپرسققتید‪ .‬همانققا بققر‬
‫نعمت خدا را شکر گذاریققد اگققر او را م ‌‬
‫شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه برای غیر خدا بآن‬
‫بانگ شده )نام برده شده و برای غیر خدا ذبح شققده( حققرام‬
‫است«‪.‬‬
‫و این آیه مانند آیات قبل روشن است‪.‬‬
‫شققافعی )رحمققه اللقه(‪) ،‬در روایقت حرملققه از او( گویققد‪ :‬خقدای‬
‫عزوجل در سورة مائده آیة ‪ 5‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(5 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫‪315‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و طعام اهل کتاب برای شما حلل است«‪.‬‬


‫گوید‪ :‬احتمال ذبایح و غیر ذبایح را دارد از طعام ایشققان کققه مققا‬
‫معتقدیم بر ما حرام نیست‪ ،‬پس ظرفهایشان هرگاه شسته شققود‬
‫دیگر در نفس ما چیزی نیست‪ .‬سپس کلم را بسط داده در مبققاح‬
‫یکنند‪ ،‬هرگققاه نققدانیم در‬
‫بودن طعام ایشان که در غیاب ما تهیه م ‌‬
‫آن چیز حرامی و نجسی باشد‪.‬‬
‫سپس شافعی فرموده‪ :‬در اینجا که خرید و فروش با مسلمانی‬
‫که کسب حلل و حرام دارد و بازارهایی که پول حرام در آن وارد‬
‫یشود چگونه است‪ ،‬و اگر کسی اجتناب کند و بپرهیزد ولققی بققه‬ ‫م ‌‬
‫نیت حرام ترک نکند کار نیکی است‪ ،‬زیرا برای او حلل است کققه‬
‫ترک کند چیزی را که شکی در حلیت آن ندارد‪ .‬ولیکن مققن خققوش‬
‫ندارم که بعنوان حرام آن را ترک کند که جهل به سنت و اعققراض‬
‫از آن است‪.‬‬
‫و به اسناد سابق شافعی در قول خدای تعالی در آیة ‪ 29‬سورة‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫نساء که م ‌‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )   ‬نساء ‪(29 /‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬اموال خود را بیققن خودتققان بققه باطققل نخوریققد‬
‫مگر آنکه بصورت تجارت و با رضایت طرفین باشد«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬کیفیت اموال در این جا سه قسققم احکققام دارد‪ ،‬و سققوای‬
‫آنها اکل به باطل است‪ .‬بر مرد در مال او واجبی از خققدای تعققالی‬
‫یدهد به میل‬ ‫است که سزاوار نیست در آن تصرف کند و چیزی م ‌‬
‫خودش‪ ،‬و از باطل است که بگویققد‪ :‬بگققو در دسققت مققن چققه قققدر‬
‫است؟ اگر گفتی‪ ،‬مال تو‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی گوید‪ :‬تمام آنچه حلل اسققت کققه مققرد‬
‫از مرد مسلمان بگیرد بر سه وجه است‪ :‬یکی آنچه در مال مققردم‬
‫واجب است که حق ندارد خودداری کنند از جنایات خود و جنایققات‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪316‬‬

‫بسققتگان خققود‪ ،‬و آنچققه واجققب اسققت بققر ایشققان بزکققات و نققذر و‬
‫کفارات و مانند اینها‪.‬‬
‫هاند کققه در مقابققل گرفتققن عققوض‬ ‫و دوم‪ ،‬آنچه بر خود لزم کرد ‌‬
‫شهای برای ثققواب و‬ ‫باشد از قبیل خرید و فروش و اجاره و بخش ‌‬
‫مانند اینها‪.‬‬
‫یدهند بقصد استحباب برای طلب رضای خققدا و‬ ‫و سوم‪ ،‬آنچه م ‌‬
‫ثواب او‪ ،‬و دیگر برای حمد و ثنای گیرنده‪ ،‬و هققر دو خققوب و نیکققو‬
‫است‪ .‬و ما امیدوار ثوابیم بر آن ان شاء الله‪.‬‬
‫یدهنققد غیققر از وجققوهی کققه‬ ‫سپس آنچه مرم از اموال خود را م ‌‬
‫ذکر شد به یکی از دو صورت است‪ :‬یا حق است و یا باطل‪ .‬آنچه‬
‫از باطل بدهند برای ایشان جایز نباشد نققه بققرای آنققان و نققه بققرای‬
‫گیرندگان‪ ،‬و همین است قول خدای تعالی که در سورة بقققره آیققة‬
‫‪ 188‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)بقره ‪(188 /‬‬
‫»و اموال یکدیگر را بین خودتان بققه باطققل مخوریققد و آن را‬
‫به سوی حکام نیندازید تا مقداری از امققوال مققردم را بگنققاه‬
‫یدانید )چنیققن‬
‫)مثل رشوه و مانند آن( بخورید و حال آنکه م ‌‬
‫خوردنی ناحق است(«‪.‬‬
‫پس حق از این وجوه که در قققرآن ذکققر شققده و در سققنت و در‬
‫تاریخ‪ ،‬آن است که خدا تکلیف کرده اهل دین خود را‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 60‬سورة انفال فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫( ‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪317‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انفال ‪(60 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یتوانید از قوی و اسباب‬‫»و مهیا سازید برای کفار هر چه م ‌‬
‫و اسبان مهیا که با آن بترسانید دشققمن خققدا و دشققمن خققود‬
‫را«‪.‬‬
‫هاند که قققوة مقصققود در آیققه‬
‫پس اهل علم به تفسیر گمان کرد ‌‬
‫تیراندازی است‪.‬‬
‫و خدای تبارک و تعالی در آیة ‪ 6‬سورة حشر فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪﴾     ‬‬
‫)حشر ‪(6 /‬‬
‫»و آنچه خدا از مال کفار به رسول خود عائد نمود پس شما‬
‫اسبی و شتری بر آن نتاختید«‪.‬‬
‫سپس شافعی )رحمه الله( ذکر فرمققوده حققدیث ابققی هریققره و‬
‫سپس حدیث ابن عمر را در مسابقة اسب دوانی و تیققر انققدازی و‬
‫غیره‪ ،‬سپس حلل و حرام آن را ذکر نموده است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪318‬‬

‫مها و نذرها‬ ‫آنچه از شا فعی نقل شده در قس ‌‬


‫بققه همققان اسققناد سققابق شققافعی )رحمققه اللققه( در قققول خققدای‬
‫عزوجل در سورة نور آیة ‪:22‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫﴿‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(22 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫»و صاحبان فضل و برتری و وسعت از شما خودداری نکننقد‬
‫از اینکققه بققه خویشققان و مسققاکین و مهققاجرین در راه خققدا‬
‫چیزی بدهند و باید در گذرند و عفو نمایند‪ ،‬آیا دوست نداریققد‬
‫که خدا شما را بیامرزد؟ و خدا آمرزندة رحیم است«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬این آیه نازل شده دربارة مردی که قسققم خققورد بققه مققرد‬
‫دیگری بهره ندهد‪ .‬پس خدا او را امر کرده که از قسم خود دست‬
‫بکشد و به او بهره بدهد‪ .‬امام بیهقی گوید‪ :‬آیه نازل است در حق‬
‫ابوبکر الصدیق ‪ ‬چون در قصة افک و تهمققت بققه عایشققه ‪-‬رضققی‬
‫مسققطح کققه از بسققتگان صققدیق بققود در‬ ‫الله عنها‪ ،-‬شخصققی بنققام ِ‬
‫تهمت به عایشه ‪-‬رضی اللققه عنهققا‪ -‬شققرکت داشققت‪ .‬بعققد از آنکققه‬
‫آیاتی در سورة نور نازل شد و خدای تعالی حضققرت عایشققه را از‬
‫آن تهمت تققبرئه کققرد‪ ،‬و معلققوم شققد حضققرت عایشققه پققاک بققوده‪،‬‬
‫حضرت صدیق قسم خورد که دیگر به مسطح همراهی نکند‪ ،‬زیرا‬
‫یکرد‪ ،‬پققس ایققن آیققه‬‫یکرد و به او بخشش م ‌‬ ‫قبل ً به او همراهی م ‌‬
‫نازل شد که صاحبان فضل‪ ،‬یعنی صدیق باید گذشت و عفو کنند و‬
‫هاند خودداری ننمایند و آن را ادامه دهند‬ ‫از بذل و عطائی که داشت ‌‬
‫)‪.(1‬‬
‫‪ -‬متفق عليه ]صحيح بخاري )‪ ،942 /2‬حديث‪ ،(2518 :‬صحيح مسلم )‪/4‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،2129‬حديث‪.[(2770 :‬‬
‫‪319‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و به همان اسناد ربیققع گویققد‪ :‬بققه شققافعی )رحمققه اللققه( گفتققم‪:‬‬


‫قسم لغو کدام است؟ گفت‪ :‬الله اعلم‪ ،‬اما آنچقه مقن معتققدم آن‬
‫چیزی است که از عایشه )رضققی اللققه عنهققا( روایققت شققده کققه او‬
‫گفته‪ :‬قسم لغو قول انسان است‪» :‬ل والله‪ ،‬و بلی والله« )که در‬
‫یکنند()‪.(1‬‬
‫محاورات و معاملت هر دم عرب تکرار م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬لغو در کلم عققرب کلمققی اسققت‬
‫که از دل بر نخیزد‪ ،‬و جامع لغو در خطا است‪ .‬و بققه همققان اسققناد‬
‫در جای دیگر حدیث عایشه ‪-‬رضی الله عنها‪ -‬کققه ذکققر شققد مکققرر‬
‫کرده که »بلی والله و ل والله« است‪ ،‬در جای لجاجت و غضققب و‬
‫عجله که قصد قلبی نباشد‪.‬‬
‫و عقد قسم این است که قصد کند چیزی را بجا نیاورد و یا بجا‬
‫بیاورد و قسم بخورد و اگر طبق قسم عمل نکند کفاره دارد‪ ،‬زیرا‬
‫هام خدای عزوجققل کفققارات را قققرار داده در گنققاه عمققد‪،‬‬ ‫بیان کرد ‌‬
‫مثل ً نسبت به صید در حرم در سورة مائده آیة ‪ 96‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(95 /‬‬
‫»نکشید صید را در حالی که محرمید و کسی که آن را عمدا ً‬
‫بکشققد پققس جققزائی دارد بماننققد آنچققه کشققته از چهارپایققان‪،‬‬

‫‪ -‬صحيح بخاري )‪ ،1686 /4‬حديث‪.(4337 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪320‬‬

‫یکند دو نفر عادل از شققما‪ ،‬در حققالی کققه‬ ‫بمثلیت آن حکم م ‌‬


‫آن را هققدیه و بققه کعبققه برسققاند‪ ،‬و یققا آنکققه بعنققوان کفققاره‬
‫مساکینی را اطعام کند و یا معادل آن روز گرفتن‪ ،‬این حکم‬
‫برای این است که بچشد بدی کارش را ‪.«...‬‬
‫و یا مانند اینکه در کفارة ظهار در سورة مجادله آیة ‪ 2‬فرمققوده‬
‫است‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مجادله ‪(4-2 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یگویند‪ ،‬و بتحقیق‬ ‫»وحقا که ایشان سخنی ناهنجار و دروغ م ‌‬
‫خققدا دارای گذشققت و آمرزنققده اسققت‪ .‬و آنققان کققه دربققارة‬
‫یگردنققد بققرای آنچققه‬‫یکننققد سققپس بققر م ‌‬‫زنانشققان ظهققار م ‌‬
‫های اسققت پیققش از آنکققه‬ ‫هانققد‪ ،‬وظیفققه‪ :‬آزاد کققردن بنققد ‌‬
‫گفت ‌‬
‫یکننققد‪ ،‬ایققن احکققامی اسققت کققه پنققد داده‬‫یکدیگر را مققس م ‌‬
‫یکنید آگاه است‪ ،‬پققس هققر‬ ‫یشوید به آن‪ ،‬و خدا به آنچه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪321‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫کس نیابد و واجد نباشد پس بر او روزه گرفتققن دو مققاه پققی‬


‫یکننقد پقس هقر‬ ‫در پی است پیش از آنکه یکدیگر را مقس م ‌‬
‫کس نتواند بر او اطعام شصت مسکین است«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬کافی است در کفارة قسم مققدی‬
‫از گندم مانند مد پیغمبر )که تقریبا ً یک چارک است( باشد‪ .‬و آنچه‬
‫قوت اهل هر شهر است کافی است که مدی بدهند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و کمترین چیزی از کسوه که نام‬
‫کسوه بر آن صدق می کند کافی است از عمامه و یققا زیرجققامه و‬
‫یا دامن جامه‪ ،‬و یا روسری و غیر اینهققا بققرای مققرد و زن و طفققل‪،‬‬
‫زیرا خدای عزوجل مطلق گفته است‪ ،‬و اگر خواست طعققام دهققد‬
‫جایز نیست کمتر از ده نفر باشد و همچنین کسوه بایققد ده نفققر را‬
‫بپوشاند‪ .‬و در کفارة قسم هرگاه بنده آزاد کند کافی نیسققت مگققر‬
‫آنکه بندة مؤمن را آزاد کند‪ .‬و هر نقصی داشته باشد که به عمققل‬
‫او ضرر نزند‪ ،‬ضرری که واضح باشد‪ ،‬پققس در ایققن صققورت کققافی‬
‫است‪ .‬و کلم را در شرح آن بسط داده است‪.‬‬
‫بققه همققان اسققناد سققابق شققافعی )رحمققه اللققه( در قققول خققدای‬
‫عزوجل که در سورة نحل آیة ‪ 106‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نحل ‪(6 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»کسی که بخدا کافر شود پس از ایمققانش نققه آن کققس کققه‬
‫مجبور شود و دلش به ایمان آرام شده باشد«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬خدا قول آن کس که مکره است آمرزیده و مؤاخذة دنیققا‬
‫و آخققرت را از او برداشققته اسققت‪ .‬پققس معنققایی کققه بققه فکققر مققا‬
‫یرسد این است که قول او مانند عدم است در حکم‪ ،‬و شافعی‬ ‫م ‌‬
‫)رحمه الله( تعمیم داده‪ ،‬و قولی که اختیققار کققرده ایققن اسققت کققه‬
‫یکنققد‪ ،‬بققرای آنکققه‬‫قسققم شققخص مکققره چیققزی را بققر او ثققابت نم ‌‬
‫استدلل کققرده بققه آن از کتققاب خققدا و سققنت رسققول ‪ .‬شققافعی‬
‫)رحمه الله( فرموده‪ :‬و این قول عطاء است که از مققردم خطققا و‬
‫یشود‪.‬‬
‫نسیان برداشته م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪322‬‬

‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( در حقق کسقی کقه قسققم‬


‫خورده با مققردی تکلققم نکنققد‪ ،‬پققس قاصققدی نققزد او فرسققتاده و یققا‬
‫های بقه او نوشقته‪ ،‬گویقد‪ :‬آیققا پیغقام بتوسققط قاصققد و یقا نقامه‬‫نقام ‌‬
‫شکستن قسم است یا خیر؟ دو قول است‪ .‬پققس ورع ایققن اسققت‬
‫که شکسته است‪ ،‬ولی روشن نیست‪ ،‬زیرا رسول و نققامه غیققر از‬
‫گفتن کلم است‪ ،‬و اگر چه در یک حال کلم و یا بحکم کلم باشد‪.‬‬
‫یگویققد‪ :‬شکسققته اسققت‪ ،‬دلیققل آورده کققه آن کلم‬ ‫کسققی کققه م ‌‬
‫است‪ ،‬زیرا خدای تعالی وحی و ارسال رسققول را کلم شققمرده‪ ،‬و‬
‫در آیة ‪ 51‬سورة شوری فرموده‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)شوری ‪(51 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و درخور هیچ انسانی نبوده که خدا با او سققخن گویققد مگققر‬
‫های که بققاذن‬‫های‪ ،‬و یا بفرستد فرستاد ‌‬‫بوحی و یا از پس پرد ‌‬
‫او آنچه بخواهد وحی نماید«‪.‬‬
‫و گوید‪ :‬خدای عزوجل در سورة توبه آیة ‪ 94‬به مؤمنین دربققارة‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫منافقین م ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)توبه ‪(94 /‬‬
‫»بگو‪ :‬عذرخواهی نکنید کققه هرگققز بققه شققما ایمققان نیققاوریم‪.‬‬
‫بتحقیق خدا از اخبار شما ما را خبر داده«‪.‬‬
‫که وحی به اخبار منافقین را گویا کلم منافقین شمرده است‪.‬‬
‫ه شکسققتن قسققم‬ ‫یگوید‪ :‬فرسققتادن رسققول و نققام ‌‬ ‫و کسی که م ‌‬
‫نیست‪ ،‬گوید‪ :‬زیرا کلم آدمی شققبیه کلم خققدا نیسققت‪ ،‬کلم آدمققی‬
‫یبینققی کققه اگققر مققردی از‬‫آنست که با طرف روبرو شققوی‪ ،‬آیققا نم ‌‬
‫‪323‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫مردی قهر کرد و جدا شد‪ ،‬فوق سه روز بر او حرام است‪ ،‬و اگققر‬
‫یتوانققد بققا او‬
‫به او نامه نویسد و یا قاصققد فرسققتد در حققالی کققه م ‌‬
‫سخن گوید از قهر و جدائی خارج نشده و گناهکار است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و هرگاه مردی قسققم بخققورد کققه‬
‫البته بندة خود را صد تازیانه بزند‪ ،‬پس آن صد را جمع کند و به آن‬
‫صد عدد یک مرتبه بزند‪ ،‬آیا به قسم خود عمل کرده یا خیققر؟ اگققر‬
‫احاطة علمی دارد که به آن مجموعه تمققامش بققه بققدن او رسققیده‬
‫بتحقیق نیکو کققرده‪ ،‬و بققه قسققم خققود عمققل کردهظقغ و اگققر علققم‬
‫نققدارد‪ ،‬در حکققم قسققم را نشکسققته‪ ،‬ولققی در ورع شکسققته‪ ،‬و‬
‫استدلل کرده به آیة ‪ 44‬سورة ص که فرموده‪:‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪    ‬‬ ‫(‬
‫‪             ‬‬
‫)ص ‪(44 /‬‬ ‫‪)       ‬‬
‫های از شاخة ریحققان بگیققر پققس بققا آن‬‫»و با دست خود دست ‌‬
‫بزن و قسم را مشکن«‪.‬‬
‫‪‬‬

‫نگیری که در زنا به شاخة خرمققائی کققه‬


‫و ذکر کرده خبر آن زمی ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫های صد عددی بود‪ ،‬حد زده شد ‪.‬‬ ‫مجموع ‌‬

‫آنچه از شا فعی نقل شده در قضا و شهادات‬


‫به همان اسناد سابق در قول خققدای تعققالی در سققورة حجققرات‬
‫آیة ‪ 6‬که فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫خدا به ایوب ‪ ‬دستور داد که مجموعه شاخة ریحان که صققد عققدد شققاخه‬ ‫‪‬‬

‫داشت عیالش را بزند که به قسم خود عمل کققرده باشققد بنققابراین اگققر بققه‬
‫های ریحان بزند که حاوی صد عدد باشد کافی اسققت و بققه قسققم خققود‬ ‫دست ‌‬
‫عمل کرده است‪ .‬مترجم‪.‬‬
‫‪ -‬مسند شافعي )ص ‪ ،362‬حديث‪ ،(1668 :‬سنن ابن ماجه )‪،859 / 2‬‬ ‫‪1‬‬

‫حديث‪ ،(2574 :‬مسند أحمد )‪ .(222 /5‬آلباني و شعيب أرنؤوط مي‬


‫گویند‪ :‬صحیح است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪324‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)حجرات ‪(6 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫هایققد‪ ،‬اگققر فاسقققی بققرای شققما‬
‫»ای کسانی کققه ایمققان آورد ‌‬
‫خبری آورد بتحقیق پردازید تا مبادا گروهی را بنادانی رنجققی‬
‫هاید پشیمان گردید«‪.‬‬ ‫رسانید‪ ،‬و بر آنچه کرد ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫و در سورة نساء آیة ‪ 94‬که م ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(94 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬هنگامی که در راه خدا )برای جهاد و کارزار با‬
‫دشمنان( حرکت کردید‪ ،‬پس تحقیققق کنیققد و ندانسققته کققاری‬
‫نکنید و به کسی کققه بققه شققما سققلم و اظهققار اسققلم کققرده‬
‫نگوئید که تو مؤمن نیستی«‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی امر کرده به کسی که‬
‫یگذرد قبل از آنکه کاری و اقققدامی کنققد‬
‫بر کسی از بندگان خدا م ‌‬
‫تحقیق کافی کند‪ .‬و کلم را در این مورد بسط داده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعالی در سورة آل عمران آیة‬
‫‪ 159‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫عمران ‪(159 /‬‬ ‫)آل‬ ‫‪) ‬‬
‫»و در کارها با ایشان مشورت کن«‪.‬‬
‫و در سورة شوری آیة ‪ 38‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)شوری ‪(38 /‬‬ ‫)‬ ‫‪‬‬
‫‪325‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»و امرشققان بیققن خودشققان بمشققورت اسققت )کققار مققؤمنین‬


‫مشورت است(«‪.‬‬
‫شافعی گوید‪ :‬حسن بصری گفته که رسول خدا ‪ ‬از مشققورت‬
‫ینیققاز بققود‪ ،‬ولیکقن خققدا خواسققته کققه بققرای حکققام ِ پققس از‬
‫مردم ب ‌‬
‫رسول ‪ ‬سنتی باشد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و هرگاه بر حققاکم امققری رخ داد کققه‬
‫یدهد و یا مشکل باشد‪ ،‬سزاوار این اسققت کققه‬ ‫احتمال چند وجه م ‌‬
‫مشورت کند با شخصی که بین علم و امانت جمع نموده است‪ .‬و‬
‫بسط کلم داده است‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خققدای عزوجققل در‬
‫سورة ص آیة ‪ 26‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)ص ‪(26 /‬‬
‫»ای داود‪ ،‬ما تو را جانشققین حکققام زمیققن قققرار دادیققم پققس‬
‫میان مردم بحق حکم نما«‪.‬‬
‫و دربارة حکم بین اهل کتاب در سورة مائده آیة ‪ 42‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(42 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و اگر حکم کردی پس بین ایشان بعدالت حکم کن«‪.‬‬
‫و نیز به رسول خود در آیة ‪ 49‬همان سوره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ) ‬مائده ‪(49 /‬‬
‫»و حکم کن بین ایشان طبق آنچه خقدا نقازل نمقوده و پیقرو‬
‫هواهای آنان مباش«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪326‬‬

‫و در سورة نساء آیة ‪ 58‬فرموده‪:‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪(58‬‬ ‫)نساء ‪/‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و چون بین مردم حکم نمودید بعدالت حکم نمائید«‪.‬‬
‫شافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬خققدا بققه رسققول خققود ‪ ‬اعلم‬
‫کرده که او و بر هر کس قبل از او بوده و بر مردم واجققب نمققوده‬
‫که هرگاه حکم کردند مطابق حق و بعدالت حکم کنند‪ ،‬و پیروی از‬
‫حکم نازل شده نمایند‪.‬‬
‫و در قول خدای عزوجل در سورة مائده آیة ‪:50-49‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)مائده ‪(50-49 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و از ایشان حذر کن که مبادا تو را از بعض آنچه خدا نققازل‬
‫کرده به سوی تو فریبت دهند‪ ،‬پس اگر رو بگردانند بدان که‬
‫یخواهققد ایشققان را ببعضققی از گناهانشققان بگیققرد‪ ،‬و‬
‫خققدا م ‌‬
‫بتحقیق که بسیاری از مردم نابکارند‪ .‬آیا پس حکققم جققاهلیت‬
‫یجویند‪ ،‬و کیست نیکوتر از خققدا در حکققم صققادر کققردن‬ ‫را م ‌‬
‫برای اهل یقین«‪.‬‬
‫‪327‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یشققود کققه سققهل‬‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬احتمققال داده م ‌‬


‫یشققود کققه‬
‫انگققاری ایشققان در احکامشققان بققوده و احتمققال داده م ‌‬
‫طبق هوی بوده‪ ،‬و هر کدام باشد خدا نهی نموده‪ ،‬و امر کرده کققه‬
‫حکم بین ایشان باید طبققق آنچققه بققر رسققول خققود ‪ ‬نققازل کققرده‬
‫باشد‪.‬‬
‫و به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬خققدای جققل‬
‫ثناؤه در سورة انبیاء آیة ‪ 79-78‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انبیاء ‪(79-78 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و داود و سلیمان را بیاد آر هنگامی کقه دربققارة آن زراعققت‬
‫یکردند وقققتی کققه گوسققفندان آن قققوم در آن شققبانه‬
‫حکم م ‌‬
‫چریدند و ما شاهد حکم ایشان بودیم‪ ،‬پس آن را به سلیمان‬
‫فهماندیم و هر کی را حکم و علم دادیم«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬حسن بن ابی الحسن گفته‪ :‬اگر این‬
‫هاند‪ ،‬ولیکن خدای‬
‫آیه نبود من دیده بودم که حکام به هلکت رسید ‌‬
‫تعالی ستایش کرده این را که به صواب رفته و آن را که کوشققش‬
‫نموده است‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در‬
‫سورة قیامت آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪) )   ‬قیامت ‪/‬‬
‫‪(36‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪328‬‬

‫یحسققاب و بیهققوده رهققا‬


‫یکنققد کققه ب ‌‬
‫»آیققا انسققان گمققان م ‌‬
‫یشود«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫گوید‪ :‬پس اهل علققم بققه قققرآن اختلف ندارنققد کققه »سققدی« آن‬
‫است که مورد امر و نهی نباشد‪.‬‬
‫و به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعققالی‬
‫در سورة بقره آیة ‪ 282‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫)بقره ‪(282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»چون معامله و خرید و فروش نمودیققد پققس شققاهد و گققواه‬
‫بگیرید«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬امر خدا بققه شققاهد گرفتققن در بیققع دو احتمققال دارد‪ :‬یکققی‬
‫راهنمائی و ارشادی کققه بواسققطة شققهادت بهققره بریققد و تققرک آن‬
‫مباح است و حتمی نیست که هر کس ترک کنققد عاصققی باشققد‪ .‬و‬
‫احتمال دوم آن است کققه امققر حتمققی باشققد کققه در تققرک آن گنققاه‬
‫یکنم ایقن اسققت کققه طرفیققن بیققع‬ ‫کرده باشد‪ .‬و آنچه من اختیار م ‌‬
‫شاهد گرفتن را ترک نکنند‪ .‬برای اینکه هرگاه شاهد گرفتند خقاطر‬
‫عترند‪ ،‬زیرا امر شارع اگر حتمی باشد کققه آنققان تکلیققف را اداء‬ ‫جم ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫هاند و اگر ارشادی باشد که بهرة خود را گرفت ‌‬ ‫کرد ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و هر چه خدا آن را مقرر کققرده چققه‬
‫لکننققده برکققت اسققت‪.‬‬ ‫واجب باشد و چه دللت و ارشاد‪ ،‬برای عم ‌‬
‫یبینی که شاهد گرفتن در بیع هرگققاه دللققت و ارشققاد باشققد‬ ‫آیا نم ‌‬
‫اگر طرفین و یا یکی از آنها بخواهققد سققتم کنققد دو شققاهد علیققه او‬
‫هستند و مانع از ظلم و گنقاه او هسققتند‪ ،‬و اگققر تقرک اشقهاد کننقد‬
‫مانعی از ستم نباشد‪ ،‬و اگر یکی از آنان فرامققوش کنققد مققانعی از‬
‫ستم نباشد‪ ،‬و اگر یکی از آنان فراموش کند و یا بخیالی انکار کند‬
‫یبینی کققه آن دو و‬ ‫شاهد مانع است‪ ،‬و همچنین ورثة ایشان‪ .‬آیا نم ‌‬
‫یا یکی از آنان اگر وکیل گرفت‪ ،‬پس خود او به مققردی فروخققت و‬
‫وکیل او به دیگققری فروخققت‪ ،‬و ندانسققتند کققدام یققک از دو معققامله‬
‫قبل بوده و کدام بعد؟‬
‫یشود کقه کققدام آنهقا اول بققوده و در‬ ‫اگر دو شاهد باشد ثابت م ‌‬
‫چه وقت بوده اسققت‪ .‬پقس شققهادت سقبب قطقع مظقالم و تثقبیت‬
‫‪329‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫حقوق است‪ ،‬و هر امری که از خدای تعالی باشققد و یققا از رسققول‬


‫‪ ‬خیر است که در ترک آن عوضی نیست‪.‬‬
‫یرسققد آنسققت کققه‬‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و آنچه به نظققر م ‌‬
‫امر به اشهاد در بیع ارشادی است نه حتمی‪ ،‬و خققدای عزوجققل در‬
‫سورة بقره آیة ‪ ،275‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(275 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»خدا بیع را حلل و ربا را حرام نموده«‪.‬‬
‫و دیگر اینکه خدا نفرموده‪ ،‬در بیع باید بینه و شاهد باشد‪.‬‬
‫دین )آیققة ‪ 282‬سققورة بقققره( کققه‬
‫و شافعی )رحمه الله( در آیة َ‬
‫خدا فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)بقره ‪(282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»چون معاملة دینی )و قرار وام( با یکدیگر نمودید ‪.«....‬‬
‫دین‪ ،‬یک معامله است که خدا امر کرده به شاهد گرفتققن‬ ‫گوید‪َ :‬‬
‫در آن‪ ،‬معنای آن روشن است که امر به اشققهاد بسققته بققه نظققر و‬
‫فنناك ْت ُُبوهُ﴾ »آن را‬
‫اختیقققار اسقققت نقققه حتمقققی‪ ،‬زیقققرا فرمقققوده‪َ ﴿ :‬‬
‫بنویسید«‪ ،‬و سپس در ذیل آن فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(283 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و اگر بر سفری بودید و کاتبی نیافتید پس گروی بگیرید‪ ،‬و‬
‫اگر بعضی شما بعض دیگر را امین دانست آن کس که امین‬
‫شمرده شده باید امانت او را رد کند«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪330‬‬

‫های نباشقد بقه گقرو امقر‬


‫پس چون خدا در صقورتی کقه نویسقند ‌‬
‫نمود‪ ،‬سپس ترک گرو را مباح کرد در صورتی که شققخص امیققن و‬
‫مورد اطمینان موجود باشد‪ ،‬و فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫)بقره ‪(283 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»پس اگققر بعضققی از شققما بعققض دیگققر را امیققن دانسققت )و‬
‫اطمنیان حاصل بود گروگان لزم نیست( باید امین امانت را‬
‫ادا کند«‪.‬‬
‫بنققابراین‪ ،‬دللققت دارد کققه امققر اول حتمققی نبققوده کققه تققارک آن‬
‫عاصی باشد‪ .‬سپس بقه خقبر اسقتدلل کقرده‪ ،‬و آن در جقای دیگقر‬
‫ذکر شده است‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در‬
‫سورة نساء آیة ‪ 6‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪331‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(6 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و یتیمان را بیازمائید تا هنگامی که به سققن ازدواج برسققند‪،‬‬
‫پس اگر از ایشان رشد عقلی دیدید‪ ،‬پققس امققوال ایشققان را‬
‫به ایشان رد کنید‪ ،‬و اموال ایشققان را از تققرس آن کققه مبققادا‬
‫بزرگ شوند به اسراف و شقتاب مخوریققد‪ ،‬و هقر کقس غنققی‬
‫است باید عفت جویقد )و بقه آن امقوال دسقت نزنقد(‪ ،‬و هقر‬
‫کس فقیر است باید بطققور پسققندیده مصققرف کنققد‪ ،‬و چققون‬
‫اموال ایشان را به ایشان دادید بر آنان گواه بگیریققد‪ ،‬و خققدا‬
‫برای حسابرسی کافی است«‪.‬‬
‫در این آیه‪ ،‬دو معنققی احتمققال دارد‪ :‬یکققی اینکققه امققر بققه اشققهاد‬
‫ارشادی باشد نه حتمی‪ ،‬و جملة‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)بقره ‪(283 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»خداوند برای حسابگری کافی است«‪.‬‬
‫گویا به ترک اشهاد رخصت داده‪ ،‬یعنی )والله اعلم( اگققر شققاهد‬
‫نگرفتید خدا شاهد کافی است‪ .‬احتمال دوم اینکقه ولقی یقتیم بایقد‬
‫شاهد گیرد که اگر روزی یتیم در اخذ مال انکار کققرد‪ ،‬ولققی بتوانققد‬
‫خود را از تهمت بری نماید‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( )در روایت المزنی از او در کتققاب وکققالت(‬
‫استدلل کرده به این آیه در مورد وکیل که هرگاه وکیل ادعققا کققرد‬
‫که مال موکل را به او داده و یا به کسی که موکل امققر کققرده‪ ،‬از‬
‫او بدون دلیل قبول نشود‪ ،‬زیققرا امیققن نبققوده کققه ادعققای او قبققول‬
‫شود‪ ،‬چنانکه یتیمققان امققانت ولققی را قبققول ندارنققد پققس خققدا امققر‬
‫نموده به اشهاد‪ .‬و به همیققن جهقت فقرق اسقت بیققن وکیقل و بیقن‬
‫یشود بدون اشهاد‪ .‬و در کتاب ودیعه نیققز‬ ‫امین که از امین قبول م ‌‬
‫در روایت ربیع بهمین معنی ذکر نموده است‪.‬‬
‫و بهمان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تبارک و تعققالی‬
‫در سورة نساء آیة ‪ 15‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪332‬‬

‫‪         ‬‬ ‫‪        ‬‬ ‫(‬


‫‪        ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫)نساء ‪(15 /‬‬ ‫‪)     ‬‬
‫»و آن زنققانی از شققما کققه مرتکققب فحشققاء شققوند پققس بققر‬
‫ایشان چهار نفر گواه از خودتان بگیرید«‪.‬‬
‫پس خدای تعالی در شهادت به فاحشه که زنا باشد چهار شاهد‬
‫ذکر کرده‪ ،‬پس در زنا شهادت تمام نیست مگر به چهار نفققر مققرد‬
‫نه زن‪ ،‬و در استدلل بر این بسط کلم داده است‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعققالی در سققورة طلق آیققة ‪2‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫)طلق ‪(2 /‬‬ ‫‪﴾  ‬‬
‫»پس چون )زنان مطلقه( به مدت خود رسیدند‪ ،‬یققا آنققان را‬
‫طبق عققرف بخققوبی نگققه داریققد و یققا از ایشققان بخققوبی جققدا‬
‫شوید‪ ،‬و دو نفر عادل از خودتان را شاهد گیرید«‪.‬‬
‫پس خدا در طلق و رجوع امر به اشهاد نموده و ذکر کقرده کقه‬
‫شاهد دو نفرند‪ ،‬و دللت کرده که کمققال شققهادت در طلق رجققوع‬
‫به دو شاهد است که زن نباشد‪ ،‬زیققرا شققاهدین بایققد بهققر حققال دو‬
‫مرد باشند‪.‬‬
‫و من مخالفی را از اهل علم ملقات نکققردم )واللققه اعلققم( کققه‬
‫طلق به دو اشهاد را حرام بداند و دللت دارد که اشققهاد اختیققاری‬
‫است‪ ،‬و احتمال دارد شققهادت بققه رجققوع ماننققد شققهادت بققه طلق‬
‫باشد‪ .‬سپس کلم را کشانیده تا آنکه گوید‪ :‬اختیار مققن ایققن اسققت‬
‫که در این مققورد و در غیققر آن از مققوارد کققه بققه اشققهاد امققر شققده‬
‫همان اشهاد است‪.‬‬
‫‪333‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و به همان اسناد شافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی در‬


‫دیقن اسقت‪.‬‬ ‫سقیاق آیقات ‪ 282‬و ‪ 283‬سقورة بققره کقه راجقع بقه َ‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫)بقره ‪(283-282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و شاهد بگیریققد دو شققاهد از مققردان خودتققان را‪ ،‬و اگققر دو‬
‫مققرد نبققود پققس یققک مققرد و دو زن‪ ،‬از اشخاصققی کققه مققورد‬
‫اعتماد و پسند شما باشققند‪ ،‬تققا در صققورت فراموشققی یکققی‪،‬‬
‫دیگری آن را بخاطرش آورد و متذکر شود«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تعققالی شققاهد در زنققا را چهققار‬
‫نفر‪ ،‬و شاهد زنا شهادت بر حدی است کققه مققال در آن نیسققت‪ ،‬و‬
‫شهود طلق و رجوع بر تحریم پس از حلیت است‪ ،‬و تحلیل است‬
‫بدون مال‪.‬‬
‫سپس گوید‪ :‬احدی از اهل علم را ندانستم که مخالف باشققد در‬
‫اینکه در زنا جایز نیست مگر شهادت مققردان‪ ،‬و دانسققتم کققه اکققثر‬
‫هاند‪ :‬و نه در طلق و نه در رجققوع‪ ،‬هرگققاه زوجیققن منکققر‬ ‫شان گفت ‌‬
‫هاند در وصققیت‪ .‬پققس طبققق حکققایتی‬ ‫یکدیگر باشند‪ .‬و همین را گفت ‌‬
‫که از اقوال ایشققان کققردم دللققت دارد بققر مققوافقت ظققاهر کتققاب‬
‫خدای عزوجل و سزاوارترین امققور بققه قققرآن‪ ،‬رجققوع کققردن و بققه‬
‫سوی آن رفتن است‪.‬‬
‫دیققن‬‫و در شققهود َدیققن‪ ،‬خققدای عزوجققل ذکققر کققرده زنققان را‪ ،‬و َ‬
‫یشود‪ ،‬پققس امققر خققدا‬ ‫مربوط به مال است که از مدیون گرفته م ‌‬
‫که فرق گذاشته بین احکام شهادات این است که هر جققا شققهادت‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪334‬‬

‫مالی نیست باید شاهد مرد باشد و اگققر امققر مققالی شققد‪ ،‬شققهادت‬
‫زنان با مردان جائز است‪ ،‬و در جائی است که خدا به زنان اجازه‬
‫داده‪ ،‬و اختلفی در این قول نیست‪ ،‬و غیققر ایققن جققایز نباشققدوالله‬
‫اعلم‪.‬‬
‫و به همان اسقناد شقافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬خقدای تبقارک و‬
‫تعالی در سورة نور آیة ‪ 5-4‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)نور ‪(5-4 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫یدهند و چهار گواه‬‫»و آنان که زنان عفیفه را نسبت ناروا م ‌‬
‫یآورند پس آنان را هشتاد تازیانه بزنیققد و گققواهی ایشققان‬‫نم ‌‬
‫را هیچ وقت نپذیرید و آنان خود فاسقند‪ .‬مگر آنان کققه پققس‬
‫از آن توبه و اصلح کنند«‪.‬‬
‫ن آنکه نسبت بد به زن مققؤمنه‬ ‫پس خدای تعالی امر کرده به زد ِ‬
‫داده و امققر نمققوده کققه شققهادت او پققذیرفته نشققود و او را فاسققق‬
‫نامیده‪ ،‬سپس استثنا کرده مگر آن که توبه و خود را اصلح نماید‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( روایت کققرده از عمققر بققن الخطققاب و از ابققن‬
‫عباس سپس از عطاء و طاوس و مجاهد که هرگققاه قققاذف یعنققی‬
‫تهمت زننده توبه کرده شهادت او قبول است‪ ،‬و از شعبی سققؤال‬
‫یکند و شما شققهادت او را‬ ‫کردند‪ ،‬او گفت‪ :‬خدا توبة او را قبول م ‌‬
‫یکنید؟!‬
‫قبول نم ‌‬
‫‪335‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای جل ثناؤه در‬


‫سورة اسراء آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪))  ‬اسراء‬
‫‪(36‬‬
‫»آنچه به آن علم نداری پیروی مکقن زیقرا گقوش و چشقم و‬
‫دل هر یک از اینها مسؤولند«‪.‬‬
‫و در سورة زخرف آیة ‪ 86‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(86 /‬‬ ‫)زخرف‬ ‫‪) ‬‬
‫»مگر آنکه بحق شهادت دهد در حالی که بدانند«‪.‬‬
‫و در سورة یوسف آیة ‪ ،81‬حکققایت کققرده کققه بققرادران یوسققف‬
‫شهادت خقود را سقزاوار دانسقتند‪ ،‬پقس حکقایت کقرده کقه بقزرگ‬
‫ایشان گفت‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)یوسف ‪(81 /‬‬
‫»به سوی پققدرتان برگردیققد و بگوئیققد‪ :‬ای پققدر مقا‪ ،‬فرزنققدت‬
‫یدهیم مگر به آنچه دانستیم و ما‬ ‫دزدی کرد و ما شهادت نم ‌‬
‫حافظ غیب نیستیم و به آن علمی نداریم«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬شاهد حق ندارد شهادت دهد جز بققه‬
‫یشود‪ :‬آنچققه را‬
‫آنچه دانسته است‪ ،‬و علم از سه صورت حاصل م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪336‬‬

‫یدهقد‪ ،‬و از آنچقه شققنیده‬ ‫مشاهده کرده‪ .‬پس همققانطور گقواهی م ‌‬


‫یدهققد‪ ،‬و از تققواتر اخبققار و‬‫پس طبق دیدن و شققنیدنش شققهادت م ‌‬
‫تظاهر آثقار آنچققه را کقه بقه عیققان ندیقده‪ ،‬پققس بقه همقان صققورت‬
‫شهادت دهد‪ .‬و در شرح آن بسط کلم داده‪.‬‬
‫و به همان اسناد‪ ،‬شافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده اسققت کققه در‬
‫آنچه بر مرد واجب است از قیام به شهادت‪ ،‬هرگاه شققهادت دهققد‬
‫آیاتی است‪ ،‬از جمله‪ :‬آیة ‪ 8‬سورة مائده که فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) ‬‬

‫)مائده ‪(8 /‬‬


‫مکننققدگان بققرای خققدا و‬
‫»ای کسققانی کققه ایمققان داریققد‪ ،‬قیا ‌‬
‫گواهان بعدالت باشید«‪.‬‬
‫و از جمله در سورة نساء آیة ‪ 135‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪)) ‬نساء‬
‫‪(135‬‬
‫مکنندگان بعدالت و گواهان برای خدا باشققید و اگققر چققه‬‫»قیا ‌‬
‫بر ضرر خود و یا والدین و نزدیکانتان باشد«‪.‬‬
‫و در سورة انعام آیة ‪ 152‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)انعام ‪/‬‬ ‫‪)   ‬‬
‫‪(152‬‬
‫»و هرگاه سخن گوئید پس بعدالت گوئید و اگققر چققه دربققارة‬
‫خویشان باشد«‪.‬‬
‫‪337‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و در سورة معارج آیة ‪ 33‬فرموده‪:‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫)معارج ‪(33 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫مکنندگانند«‪.‬‬
‫»و آنانکه به شهادات خود قیا ‌‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 283‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)بقره ‪(283 /‬‬
‫»و شققهادت را کتمققان مکنیققد و هققر کققس آن را کتمققان کنققد‬
‫قلبش گناهکار است )قلبی گناه آلود دارد(«‪.‬‬
‫و در آیة ‪ 2‬سورة طلق فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫)طلق ‪(2 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و شهادت را برای خدا بپا کنید«‪.‬‬
‫هام از هققر کققس‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬آنچه من حفظ کققرد ‌‬
‫هام در این آیات‪ ،‬ایققن اسققت کققه بققر شققاهد لزم‬‫از اهل علم شنید ‌‬
‫است که شهادت را ادا کند و بر او واجب است که به آن قیام کند‬
‫و اگققر چققه بققر ضققرر او و والققدین و فرزنققدان او و نزدیققک و دور و‬
‫دوست و دشقمن باشقد‪ ،‬و از احقدی کتمقان نکنقد و از احقدی منقع‬
‫ننماید‪.‬‬
‫و به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬قول خققدای تعققالی‬
‫در سورة بقره آیة ‪:282‬‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و نویسنده خودداری نکند از آنگونه کقه خقدا بقه او آمقوخته‬
‫بنویسد«‪.‬‬
‫یدهد که حتم باشد بر آن کققس کققه دعققوت بققه کتققاب‬ ‫احتمال م ‌‬
‫یشققود کققه بنویسققد و گرنققه عصققیان نمققوده‪ ،‬و احتمققال دارد کققه‬
‫م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪338‬‬

‫واجب کفائی باشد که اگققر دو نفققر نویسققنده هسققتند یکققی حاضققر‬


‫برای نوشتن شد‪ ،‬از دیگری ساقط است‪ ،‬و از گناه خارج است‪ ،‬و‬
‫یباشد‪.‬‬‫بترین معنی م ‌‬ ‫این مناس ‌‬
‫گویققد‪ :‬و قققول خققدای عزوجققل کققه در سققورة بقققره آیققة ‪282‬‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و شققاهدان هرگققاه دعققوت شققدند از حضققور و شققهادت‬
‫خودداری نکنند«‪.‬‬
‫یرود که واجب عینققی باشققد کققه هققر شققاهدی ابتققداءا ً‬
‫احتمال م ‌‬
‫دعوت شد باید اجابت کند‪ ،‬و احتمال دارد کفائی باشد که اگر چند‬
‫نفر شاهد بودنقد عقدة کقافی از ایشقان کقه بقرای شقهادت حاضقر‬
‫شدند‪ ،‬ترک دیگران بر ایشان گناه نباشد‪ ،‬و اگر همه تققرک کردنققد‬
‫بتر است‪.‬‬ ‫گناهکار باشند )والله اعلم(‪ ،‬و این معنی مناس ‌‬
‫گوید‪ :‬و اما کسی که شهادت او جلوتر بققوده بققه اینکققه شققهادت‬
‫داده و یا حقی برای مسلمانی و یا معاهققدی را گققواهی داده‪ ،‬پققس‬
‫او حق ندارد تخلف کند در جائی که برای قطعی شدن حق طلققب‬
‫شود‪.‬‬
‫و به همان اسقناد شقافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬خقدای تبقارک و‬
‫تعالی در سورة مائده آیة ‪ 106‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪)   ‬‬
‫)مائده ‪(106 /‬‬
‫»گواه بین شما چون مرگ یکی از شما برسد هنگام وصیت‬
‫دو نفر عادل از خود شما«‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 282‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪339‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و شاهد بگیرید دو شاهد از مردان خودتان را‪ ،‬واگر دو مرد‬
‫نبود پس یک مرد و دو زن‪ ،‬از اشخاص که مورد اعتماد و به‬
‫شهادت آنان خوشنودید«‪.‬‬
‫یشققود کققه‬‫گوید‪ :‬پس از ایققن آیققه و از ایققن خطققاب اسققتفاده م ‌‬
‫یباشد‪ ،‬از جهققت‬ ‫مقصود اشهاد آزادگان پسندیده شدة مسلمین م ‌‬
‫اینکه ﴿ ‪ ﴾ ‬همقان اهققل دیققن مقا‬
‫هستند نه مشرکین‪ ،‬زیرا بواسطة دین قطع دوستی شده بیققن مققا‬
‫و ایشان‪ ،‬و رجال مقصود آزادگان ماینققد نققه ممالیققک کققه در امققور‬
‫خود مغلوبند‪ ،‬و دیگققر اینکققه اهققل فسققق مققورد پسققند مققا نیسققتند‪،‬‬
‫رضای ما بر عدول است‪ ،‬و پسند بر بالغین مخاطب اسققت نققه بققا‬
‫اطفال‪ .‬و بسط کلم داده است‪.‬‬
‫به همان اسناد شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬قول خققدای عزوجققل‬
‫در سورة بقره آیة ‪:282‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)بقره ‪(282 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫و نیز قول خدای تعالی در سورة طلق آیة ‪:2‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫)طلق ‪(2 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و شاهد بگیرید دو عادل از خودتان«‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪340‬‬

‫دللت دارد بر اینکه مقصود از خود مسلمین است‪ .‬سپس کلم‬


‫یگوید‪ :‬شققهادت اهققل ذمققه جققایز‬
‫را کشانیده به اینکه‪ :‬کسی که م ‌‬
‫است‪ ،‬پس عادلترین آنان شرکش به خدا بزرگققتر و بققرای صققلیب‬
‫نتر است‪.‬‬‫خاضع تر و به کنیسه ساک ‌‬
‫پس اگر کسی بگوید‪ :‬خدای عزوجل در سققورة مققائده آیققة ‪106‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(106 /‬‬
‫»هنگام وصیت دو عادل از شما و یا دو عادل از غیر شما«‪.‬‬
‫یعنی از غیققر اهققل دیققن شققما‪ .‬شققافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪:‬‬
‫یگوید‪ :‬مقصود از غیققر‬ ‫یکند م ‌‬
‫شنیدم کسی که این آیه را تأویل م ‌‬
‫شما یعنی از مسلمین از غیر قبیلة شما!‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬و الله اعلقم ققرآن دللقت بقر همیقن‬
‫دارد‪ ،‬زیرا خدا در همان آیه فرمود‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪) )  ‬مائده ‪/‬‬
‫‪(106‬‬
‫یکنید آن دو را پس از نماز«‪.‬‬
‫»حبس م ‌‬
‫و وقت نماز بققرای مسققلمین اسققت‪ .‬و نیققز بققرای اینکققه خققدا در‬
‫یفرماید‪:‬‬‫همان آیه م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(106 /‬‬
‫‪341‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫»پس اگققر شققک داشققتید قسققم بققه خققدا خورنققد کققه بققه ایققن‬
‫یخریققم و اگققر چققه بسققود خویشققاوند‬ ‫شهادت متاع دنیا را نم ‌‬
‫باشد«‪.‬‬
‫و همانا خویشی بین مسلمین است که با رسول خققدا ‪ ‬بودنققد‬
‫از عرب‪ ،‬و یا خویشی که بین ایشققان و بققت پرسققتان بققود نققه بیققن‬
‫ایشققان و اهققل ذمققه‪ ،‬و نیققز قققول خققدای تعققالی در همققان آیققه کققه‬
‫یفرماید‪:‬‬‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(106 /‬‬ ‫)‬
‫یکنیققم کققه در آن هنگققام از‬
‫»و کتمققان شققهادت الهققی را نم ‌‬
‫گناهکاران خواهیم بود«‪.‬‬
‫پس همانا کتمان و گناه آن از کتمققان کققردن شققهادت را کسققی‬
‫یکند که از مسلمین باشد نه اهل ذمه‪.‬‬ ‫اجتناب و دوری م ‌‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( گویققد‪ :‬و بتحقیققق شققنیدم از کسققی کققه‬
‫یگفت‪ :‬این آیه منسوخ است به قول خدای تعالی که در سققورة‬ ‫م ‌‬
‫طلق آیة ‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫)طلق ‪(2 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و شاهد بگیرید دو عدل از خودتان را«‬
‫و الله اعلم‪.‬‬
‫سپس در ضمن کلم شافعی )رحمه الله( که گوید‪ :‬به او گفتم‪:‬‬
‫همانا خدا این آیه )آیة ‪ 106‬سورة مائده( را در وصققیت مسققلمانی‬
‫یدانققی؟‬
‫ذکققر کقرده‪ ،‬و آیقا در وصقیت مسقلمانی در سقفر جقایز م ‌‬
‫یدهققی؟ گفققت‪ :‬نققه‪ ،‬گفتققم‪:‬‬ ‫گفت‪ :‬نه‪ ،‬گفتم‪ :‬آیا ایشققان را قسققم م ‌‬
‫های کققه ایققن آیققه در وصققیت‬ ‫بققرای چققه و حققال آنکققه تأویققل کققرد ‌‬
‫مسلمانی است‪ ،‬گفت‪ :‬زیرا نسخ شده‪ ،‬گفتم‪ :‬اگر نسققخ شققده در‬
‫چه موضوعی نازل شده تا آخر‪.‬‬
‫شافعی از این آیه در سققبب نققزول ایققن آیققه بنققابر نقققل آنچققه از‬
‫مقاتل بن حیان و غیر او آمده‪ ،‬جواب دیگری داده‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪342‬‬

‫و این در خبری است که مققا را ابققو سققعید بقن ابققی عمقرو نقققل‬
‫کرده از ابی العباس از ربیع از شافعی که خبر داد ابو سعید معققاذ‬
‫بن موسی از جعفری از بکیر بن معروف از مقاتل بن حیان که او‬
‫گفت‪ :‬این تفسیر را گرفتم از مجاهد و حسن و ضققحاک کققه قققول‬
‫خدای تعالی‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(106 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»دو نفر عادل از خودتان و یا دو نفر دیگر از غیر خودتان«‪.‬‬
‫نازل شده هنگامی که دو مرد نصرانی از اهل دارین که یکی از‬
‫ایشان تمیمی و دیگری عدی بوده با یک نفققر از طققائفه قریققش در‬
‫سققفری تجققارتی مصققاحبت نمودنققد‪ ،‬پققس در دریققا بققه مسققافرت‬
‫پرداختند‪ .‬و با قریشققی مققالی معلققوم بققود کققه خققانوادة او دانسققته‬
‫بودند از ظروف و پوست و سیم و زر‪ ،‬پس قریشققی بیمققار شققد و‬
‫وصیت خود را به آن دو نفر نصرانی نمققود و وفققات کققرد‪ ،‬و آن دو‬
‫نفر مال او را با وصیت او گرفتند و به اولیاء آن میت دادنققد‪ ،‬ولققی‬
‫بعضی از مال او را آوردند‪ .‬خققانوادة او چققون نظققر بققه کمققی مققال‬
‫کردند گفتند‪ :‬این رفیق شما با مال زیققادی حرکققت کققرد زیققادتر از‬
‫هاید‪ ،‬آیا چیزی فروخت و یا چیزی خرید و یا بیماری‬ ‫آنچه شما آورد ‌‬
‫او طولنی شد که خرج زیادی کرد؟ گفتند‪ :‬نققه‪ ،‬گفتنققد‪ :‬پققس شققما‬
‫هاید‪ ،‬و مال را برداشتند و امر خود را نزد رسققول خققدا‬ ‫خیانت کرد ‌‬
‫‪ ‬بردند‪ .‬پس خدای تعالی نازل فرمود آیة ‪ 106‬سورة مققائده را‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫که م ‌‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪343‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪  ‬‬


‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(106 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬گواه بین شما چون مققرگ شققما برسققد هنگققام‬
‫وصیت دو نفر عادل از خود شما و یا از غیر شما است اگققر‬
‫در سفری بودید که حادثة مرگ به شما رسققید‪ ،‬اگققر در حققق‬
‫آن دو نفر بدگمان شدید بازشققان داریققد پققس از نمققاز قسققم‬
‫یخریققم و‬‫بخورند که بگویند‪ :‬به این شهادت متققاع دنیققا را نم ‌‬
‫اگر چققه بققه سققود خویشققاوند باشققد و کتمققان شققهادت الهققی‬
‫یکنیم‪ ،‬زیرا در این هنگام گنهکار خواهیم بود«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫پس چون آن دو نفر قسم خوردند رها شققدند‪ ،‬ولققی چققون جققام‬
‫مکلل پیدا شد‪ .‬آن دو نفر خدمت رسول خققدا ‪ ‬احضققار شققدند و‬
‫مؤاخذه شققدند‪ ،‬آنققان گفتنققد‪ :‬مققا اینهققا را از او در زمققان حیققات او‬
‫خریداری کرده بودیم‪ .‬از آنان شاهد و بینه خواسته شد نتوانسققتند‬
‫شاهد بیاورند‪ .‬پس آیة فوق نازل شد )‪ (1‬که‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬

‫‪ -‬سنن البيهقي الكبرى )‪ (164 /10‬و و بهمین معنی روايت شده در‬ ‫‪1‬‬

‫صحيح بخاري )‪ ،1022 /3‬حديث‪ ،(2628 :‬سنن ابي دواد )‪،331 /2‬‬
‫حديث‪ ،(3606 :‬سنن ترمذي )‪ ،259 /5‬حديث‪.(3060 :‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪344‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)مائده ‪(108-107 /‬‬
‫»هرگاه اطلع حاصل شد که آن دو استحقاق اتهام دارند دو‬
‫هتر‬‫شاهد دیگر )از اولیاء میت( جای آنان بایستند که شایسققت ‌‬
‫باشققند از کسققانی کققه اسققتحقاق برتققری دارنققد‪ ،‬و قسققم‬
‫تتر‬ ‫یخورند به خقدا کقه گقواهی مقا از گقواهی آنقان درسق ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکنیققم زیققرا در ایققن صققورت از‬
‫است و ما از حققق تجققاوز نم ‌‬
‫سققتمگران خققواهیم بققود ایققن روش بققه آوردن شققهادت بققر‬
‫صورت حقیقی آن نزدیکققتر اسققت و یققا بترسققند کققه پققس از‬
‫مهائی رد شققود و از خققدا بترسققید و‬ ‫قسققم خوردنشققان قس ق ‌‬
‫یکند«‪.‬‬
‫بشنوید و خدا قوم فاسقان را هدایت نم ‌‬
‫یعنی‪ :‬چون اطلع حاصل شد که آن دو استحقاق اتهام دارند دو‬
‫نفر از اولیاء میت قسم خوردند که آن جام و گردن بند از مال مققا‬
‫‪345‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫هایم و از سقتمگران‬ ‫است و ما که آنان را متهم کردیقم حقق داشقت ‌‬


‫نیستیم‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬هققر کققس ماننققد حققال آن دو نفققر را‬
‫داشته باشد باید آنچه در این آیه ذکققر شققده در حققق آنققان معمققول‬
‫م﴾ که در آیه آمده یعنی قسققم بیققن‬ ‫هادَةُ ب َي ْن ِك ُ ْ‬ ‫شود‪ .‬و معنای ﴿ َ‬
‫ش َ‬
‫شما چنانکه در ملعنه نیز قسققم‪ ،‬شققهادت نامیققده شققده اسققت‪ .‬و‬
‫بسققط کلم داده تققا آنکققه گویققد‪ :‬طبققق ادعققای ورثققه چققون دو نفققر‬
‫نصرانی متهم به خیانت شده قسم از آنان رد شده و کسان میققت‬
‫قسققققققم خوردنققققققد‪ ،‬و معنققققققی جملققققققة ﴿ ‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) ﴾  ‬واللقققه اعلقققم( همیقققن اسقققت‪ .‬و‬
‫معنققای ﴿ ‪ ﴾      ‬ایققن اسققت کقه‬
‫دو نفر از کسان میققت کققه قسققم خوردنققد بجققای دو نفققر نصققرانی‬
‫یشوند‪.‬‬
‫متصدی و متصرف در آن مال م ‌‬
‫امام بیهقی گوید‪ :‬طبق گفتار شققافعی و مقاتققل‪ ،‬از ابققن عبققاس‬
‫یکنققد‪ .‬و بققه همققان اسققناد‬
‫روایتی آمده که قول اینان را تصققدیق م ‌‬
‫یباشققد کققه‬‫سابق شافعی )رحمه الله( گفته است‪ :‬دلیلی در آیه م ‌‬
‫باید قسم مردم در مرافعات خود در محلی دارای عظمققت باشققد‪،‬‬
‫مانند آنکه میان کعبه و مقام ابراهیم حاضققر شققوند بققرای خققوردن‬
‫قسم‪ ،‬و نزد منبر رسول خدا ‪ ‬پس از نماز عصر‪ .‬و قققول خققدای‬
‫تعالی‪      ﴿ :‬‬
‫‪» ﴾      ‬بازشقققققان‬
‫دارید که پس از نماز به خققدا قسققم بخورنققد« را‪ ،‬مفسققرین چنیققن‬
‫هاند که پس از نماز عصر بوده‪ ،‬سپس ذکققر کققرده شققهادت دو‬ ‫گفت ‌‬
‫طرف ملعنه و غیر آن را‪.‬‬
‫و به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( فرموده که بعضققی‬
‫از اهل تفسیر گمان کرده که قول خدای تعالی در سققورة احققزاب‬
‫آیة ‪ 4‬که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)احزاب ‪(4 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫در جوف او قرار نداده«‪.‬‬ ‫»خدا برای مردی دو دل‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪346‬‬

‫یعنی برای مققرد دو پققدر در اسققلم قققرار نققداده اسققت‪ .‬شققافعی‬


‫)رحمه الله( گوید‪ :‬این مفسر استدلل کرده به سققیاق آیققه کققه در‬
‫آیة پنجم همان سوره فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬ ‫‪‬‬
‫)احزاب ‪(5 /‬‬
‫»ایشققان را نسققبت بققه پدرانشققان بخوانیققد کققه نققزد خققدا بققه‬
‫عدالت نزدیکتر است«‪.‬‬
‫یعنی‪ ،‬هر کس را نسبت به پدری که از او متولققد شققده بخوانیققد‬
‫نه اینکه فرزندخوانده را نسبت به او بدهید‪.‬‬
‫هایققم‪.‬‬
‫بیهقی گفته‪ :‬همین معنی را از مقاتل بن حیان روایت کرد ‌‬
‫و از زهری نیز روایت شده است‪.‬‬

‫آنچه از شافعی رسیده در قرعه و عتق و ولء و کتابت‬


‫و به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬خدای تبارک‬
‫و تعالی در سورة آل عمران آیة ‪ 44‬به رسول خود ‪ ‬م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬آل عمران ‪(44 /‬‬
‫مهققای‬
‫»و تققو نبققودی آن هنگققام کققه )زکریققا و دوسققتانش( قل ‌‬
‫یانداختنقد بققرای اینکقه کدامشقان مریقم را‬ ‫قرعقة خققود را م ‌‬
‫یکردند تو نبودی«‪.‬‬‫کفالت کند و هنگامی که نزاع م ‌‬
‫و نیز در سورة صافات آیات ‪ 139‬تا ‪ 141‬خدای تعالی فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪347‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪  ‬‬


‫)صافات ‪/‬‬ ‫‪) ‬‬
‫‪(141-139‬‬
‫»و محقققا ً یقونس از پیغمقبران مرسقل اسقت‪ ،‬هنگقامی کقه‬
‫فرار کرد به طرف کشتی پر شده‪ ،‬پس تیرهای قرعه افکند‬
‫هشدگان گردید«‪.‬‬
‫و او از انداخت ‌‬
‫یباشد‪ ،‬دربارة آنان کققه‬ ‫پس اصل قرعه در کتاب خدای تعالی م ‌‬
‫برای حضرت مریم ‪-‬علیها السلم‪ -‬قرعه افکندند و آنان کققه بققرای‬
‫حضرت یونس ‪ ‬قرعه انداختند‪.‬‬
‫یباشد مگر بین چند نفری که در دلیققل‬ ‫و قرعه )و الله اعلم( نم ‌‬
‫مساوی باشند‪ ،‬و آنان که بر مریم ‪ -‬علیها السلم‪ -‬قرعققه افکندنققد‬
‫همه مساوی بودند در کفالت او‪ ،‬رغبققت داشققتند و قصدشققان ایققن‬
‫بود که نزد یک نفری باشد که نسبت بققه او بیشققتر مققداری کنققد‪ ،‬و‬
‫یکققرد و روز دیگققر دیگققری‪ ،‬مققوجب‬ ‫اگر روزی یققک نفققر کفققالت م ‌‬
‫یشد‪ ،‬و اگر کفالت کننده یک نفری باشققد‪ ،‬نسققبت بققه او‬ ‫زحمت م ‌‬
‫نتر باشد و به مصلحت او نزدیکتر‪ .‬زیرا بهتر اخلق و رفتققار‬ ‫مهربا ‌‬
‫یگرفت و غذائی که برای او مفید و یا مضر بود‬ ‫او را تحت نظر م ‌‬
‫یگردید‪ ،‬و هر کس به زحمت کفققالت و مصققلحت او وارد‬ ‫متوجه م ‌‬
‫هاند که کفققالت یققک نفققر‬ ‫نبود‪ .‬و برای این عمل وجه دیگری نز گفت ‌‬
‫بققرای مسقتور بققودن و گرامقی داشققتن دخقتری مناسقبتر اسقت از‬
‫کفالت جمعی‪ .‬و جایز بود که نزد یک نفر باشد و او را کفالت کنققد‬
‫و دیگران در مخارج او شرکت کنند چنانکه اگر نزد خالة خود و یققا‬
‫یشدند‪.‬‬ ‫یبود و دیگران مؤونة او را متکفل م ‌‬ ‫مادر خود م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و آنان که طققالب کفققالت مریققم ‪-‬‬
‫یخواستند برای کفالت او نزاعی بوجود آید‬ ‫علیها السلم‪ -‬بودند نم ‌‬
‫یخواستند یکدیگر را دفع کننقد و لقذا قرعققه افکندنققد تقا آنکققه‬ ‫و نم ‌‬
‫حریص بر کفالت او بود با میل مخارج او را کفالت کنقد و دیگقران‬
‫تکلیفی نداشته باشند‪ .‬گوید‪ :‬و به هر معنی باشد قرعه لزم است‬
‫در جائی که مانند این موارد باشد‪.‬‬
‫و به همین معنی قرعه بققرای حضققرت یققونس ‪ ‬چققون کشققتی‬
‫متوقف شد و مورد حملة امواج گردید گفتند‪ :‬مققانع جریققان او چققه‬
‫باشققد؟ و علققت عققدم جریققان نیسققت مگققر آنکققه گناهکققاری در آن‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪348‬‬

‫ساکن است‪ .‬بیائید قرعه افکنیم‪ ،‬پس قرعه افکندند و قرعه بنققام‬
‫یونس‪ ‬آمد‪ .‬پس او را از کشتی بیرون انداختند‪.‬‬
‫و این نیز مانند همان معنی است که برای کفالت حضرت مریم‬
‫‪ -‬علیهققا السققلم‪ -‬افکندنققد‪ ،‬زیققرا حققالت سققاکن کشققتی در حفققظ‬
‫جانشان مساوی بود و اگر حکمی مربوط به اموال بود محتققاج بققه‬
‫های که برای کفققالت‬ ‫یشدند‪ ،‬چنانکه در قرع ‌‬ ‫های در نفوس نم ‌‬ ‫قرع ‌‬
‫مریم ‪ -‬علیها السلم‪ -‬افکندنققد‪ .‬و شققافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪:‬‬
‫های است که بر حضققرت‬ ‫قرعة پیغمبر ‪ ‬در هر موردی مانند قرع ‌‬
‫مریم افکندند‪.‬‬
‫و آن قرعه مانند اینکه آن جنققاب قرعققه افکندنققد بیققن چنققد نفققر‬
‫مملوکی که با هم آزاد شده بودند‪ ،‬پس قرعه افکند که یققک سققوم‬
‫آنان آزاد شدند‪ .‬و این قضیه در مققوردی بققود کققه آزاد کننققده یعنققی‬
‫ههائی را کققه متعلققق بققه‬ ‫مالک ایشان در بیماری خود آزاد کرد بنققد ‌‬
‫خودش و متعلق به ورثه بققود‪ ،‬و ایققن آزادی را در مققال ورثققه حققق‬
‫نداشت )‪ .(1‬پس رسول خدا ‪ ‬چنان کققرد کققه بققه همقة ورثققه حقق‬
‫های کقه بیققن‬‫ایشان برسد نه آنکققه تبعیققض شققود‪ .‬و همچنیققن قققرع ‌‬
‫زنان خود افکند که هر کدامشان در حضققر بققه قسققمت خققود نققائل‬
‫یتوانسققت همققه را همققراه بققبرد‬ ‫یشدند ولققی در سققفر چققون نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یبققرد و‬‫یآمد او را همراه م ‌‬ ‫یافکند‪ ،‬قرعه بنام هر کدام م ‌‬ ‫قرعه م ‌‬
‫یگشت به همققان‬ ‫یشد‪ .‬و چون از سفر بر م ‌‬ ‫حق دیگران ساقط م ‌‬
‫یکرد‪ ،‬و ایام سققفر را حسققاب‬ ‫قسمی که قبل از سفر بود عمل م ‌‬
‫یکرد)‪ .(2‬و همچنین در تقسیمات اموال خیبر قرعه افکنققد پققس‬ ‫نم ‌‬
‫چهار پنجم اموال خیبر را برای حاضرین قسمت کرد‪ ،‬و بققرای هققر‬
‫یشقد آن را بقه او‬ ‫کس سقهم او بقر جقزئی از آن مجتمقع معیقن م ‌‬
‫یداد که دیگران حقی در آن نداشققته باشققند‪ ،‬و او نیققز در حققق و‬ ‫م ‌‬
‫سهم دیگران منقطع باشد‪.‬‬
‫به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی‬
‫یفرماید‪:‬‬‫در سورة هود آیة ‪ 42‬م ‌‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحیح مسلم )‪ ،1288 / 3‬حدیث‪.(1668 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬بهمين معني روايت شده در صحيح بخاري )‪ ،916 /2‬حديث‪:‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ ،(2453‬سنن أبي داود )‪ ،649 /1‬حديث‪.(2138 :‬‬


‫‪349‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)هود ‪(42 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و نوح پسرش را که در کناری بود ندا کرد‪ :‬ای پسرک من‪،‬‬
‫با ما سوار شو و با کافران مباش«‪.‬‬
‫و در سورة انعام آیة ‪ 74‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)انعام ‪(74 /‬‬
‫»و ذکر کن وقتی را که ابراهیم به پدرش آزر گفت‪ :‬آیا بتهققا‬
‫های«‪.‬‬
‫را معبودها و ملجاها گرفت ‌‬
‫پس در این آیات نسققبت داده ابراهیققم ‪ ‬را بققه پققدرش و حققال‬
‫آنکه پدر او کافر بود‪ ،‬و فرزند نوح را نیز به پققدرش نسققبت داده و‬
‫حال آنکه آن پسر کافر بود‪.‬‬
‫و خدای تعالی دربارة زید بن حارثه در سورة احققزاب آیققة ‪ 5‬بققه‬
‫رسول خود ‪ ‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪) ) ‬احزاب ‪(5 /‬‬
‫هها را فرزندان پدرانشققان بخوانیققد کققه ایققن بققه‬‫»پسر خواند ‌‬
‫بتر اسققت‪ ،‬و اگققر پدرانشققان را‬ ‫عققدالت نققزد خققدا مناسقق ‌‬
‫یشناسید پس برادران دینی شما و موالی شمایند«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪350‬‬

‫و خدای تعالی در همان سوره آیة ‪ 37‬فرموده‪:‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)احزاب ‪(37 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و آن هنگام که تو به آن کسی )یعنی به زید( که خدا بققر او‬
‫یگفتی کققه زوج خققویش‬ ‫نعمت داده و تو نیز نعمتش دادی م ‌‬
‫هدار«‪.‬‬‫را برای خودت نگ ‌‬
‫پس موالی را به دو کس نسبت داده‪ ،‬یک مرتبه به پدرانشقان و‬
‫دیگر به منعققم ایشققان‪ .‬و رسققول خققدا ‪ ‬فرمققوده‪» :‬ولء برای‬
‫کسی است که آزاد کند«)‪ .(1‬پس کتاب و سققنت دللققت کردنققد‬
‫بر اینکه ولء مال کسی است که آزاد کرده باشققد‪ ،‬چنققانکه نسققب‬
‫مخصوص کسی است که ولدتی از پدرش داشته باشد‪ .‬و کلم را‬
‫بسط داده در اینکه محال است ولء را از آزاد کننده بگردانققی بققه‬
‫سوی غیر کسی که نسبت به او ثابت است‪.‬‬
‫به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( گویققد‪ :‬خققدای تعققالی‬
‫در سورة نور آیة ‪ 33‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(33 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و آنان که مملققوک شققمایند )یعنققی در جنققگ تحققت اسققارت‬
‫یجویند پس با‬ ‫یباشند و مکاتبه م ‌‬
‫هاند( و طالب کتابت م ‌‬‫آمد ‌‬
‫هاید«‪.‬‬
‫ایشان مکاتبه کنید اگر در ایشان خیری دانست ‌‬
‫شقققافعی )رحمقققه اللقققه( فرمقققوده‪ :‬جملقققة ﴿ ‪   ‬‬
‫‪ ﴾ ‬دللقققت دارد بقققر‬
‫اینکه همانقا خقدا اذن داده کقه مکقاتبه کنیقد بقا عقاقلی کقه طقالب‬

‫‪ -‬متفق عليه‪] ،‬صحيح بخاري )‪ ،174 /1‬حديث‪ ،(444 :‬صحيح مسلم )‪/2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،1141‬حديث‪.[(1504 :‬‬
‫‪351‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یخواهد‪ ،‬چه بچققه باشققد‬ ‫یفهمد و مکاتبه م ‌‬‫مکاتبه است نه آنکه نم ‌‬


‫و چه دیوانه‪.‬‬
‫و به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( نقل کرده کققه ابققن‬
‫جریج به عطاء گفت‪ :‬خیر مال است و یا صلح و یا هر دو؟ عطققاء‬
‫یبینیم خیر را جقز مقال‪ .‬پققس اگقر مقال نققدارد و مقرد‬‫گفت‪ :‬ما نم ‌‬
‫راستی باشد چطور؟ گفت‪ :‬من گمان ندارم خیر را جز همان مال‬
‫نه صلح‪ .‬و مجاهد گفته‪ :‬اگر در مملوک خیر دانسققتید یعنققی مققال‪،‬‬
‫اخلق و دین ایشان هر چه باشد‪.‬‬
‫های است کققه از خطققاب‬ ‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬خیر کلم ‌‬
‫یشود‪ .‬خدای تعققالی کققه در‬ ‫مردم با یکدیگر مراد از خیر دانسته م ‌‬
‫سورة بینه آیة ‪ 7‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) ‬‬
‫)بینه ‪(7 /‬‬
‫لهای شایسته کنند آنققان‬
‫»بتحقیق آنان که ایمان آورند و عم ‌‬
‫خود بهترین مخلوقاتند«‪.‬‬
‫یفهمیققم کققه بهققترین مققردم بایمققان اسققت و اعمققال‬
‫پققس مققا م ‌‬
‫شایسته‪ ،‬نه بمال‪.‬‬
‫و خدا در سورة حج آیة ‪ 36‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)حج ‪(36 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و شتران قربانی را برای شما از شعائر الهققی قققرار دادیققم‬
‫برای شما در آنها خیر است«‪.‬‬
‫ما فهمیدیم که مراد از خیر در این آیه نفع آخرتست نه اینکه در‬
‫شتر قربانی بر ایشان مالی باشد‪.‬‬
‫و در سورة بقره آیة ‪ 180‬فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪352‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)بقره ‪(180 /‬‬
‫ههای مققرگ یکققی از شققما‬‫»مقرر شد بر شما که چون نشققان ‌‬
‫رسید اگر خیری گذاشت وصیت نماید«‪.‬‬
‫یفهمیم که منظور از خیر در اینجا مال اسققت‪ .‬بققرای آنکققه‬ ‫ما م ‌‬
‫خدا در دنبالة آیه فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫‪) ) ‬بقره ‪(180 /‬‬
‫»وصیت برای والدین و نزدیکان است«‪.‬‬
‫یعنی وصیت به مال برای آنان است‪.‬‬
‫پس چون خدا در آیة قبل )آیة ‪ 33‬سورة نور( فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)نور ‪(33 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»اگر در ایشان خیری دانستید«‪.‬‬
‫ظاهرترین معنققای آن بنققا بققه دلئلققی کققه گفققتیم ایققن اسققت کققه‬
‫نیروئی بر کسب مال و امانت داشته باشققد‪ ،‬زیققرا گققاهی نیرومنققد‬
‫یدهققد‪ ،‬چققون امیققن‬ ‫یکنققد و مققال المکققاتبه را نم ‌‬
‫است و کسققب م ‌‬
‫نیست‪ ،‬و گاهی امین است ولی قدرت بر کسب ندارد‪ .‬و نزد مققن‬
‫جقققققایز نیسقققققت در جملقققققة ﴿ ‪ ‬‬
‫‪ ﴾  ‬جز همین معنی‪.‬‬
‫هات مالی دانستی‪ ،‬زیرا دو‬ ‫و ظاهر آیه این نیست که اگر در بند ‌‬
‫اشکال دارد‪ :‬یکی اینکه مال در او نیست بلکه نزد او است‪ ،‬یعنققی‬
‫هدار‬ ‫یتوانققد کسققب کنققد و مققالی فققائد ‌‬‫های اسققت کققه م ‌‬ ‫در او قققو ‌‬
‫بردارد‪ .‬دیگر اینکه مالی که در دست بنده باشد مال آقا او اسققت‪،‬‬
‫یتواند با او مکاتبه کنققد بققا مققال او‪ ،‬او مققالی نققدارد‪.‬‬‫پس چگونه م ‌‬
‫های‬ ‫همانا مکاتبه با او این است که پس از مکاتبه که آزاد شققد قققو ‌‬
‫یدهد‪.‬‬‫یکند و مال المکاتبه را م ‌‬ ‫دارد که کسب م ‌‬
‫‪353‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫یگوید‪ :‬خیر مال است‪ ،‬مقصود او این اسققت کققه‬ ‫و شاید آنکه م ‌‬
‫همقانطور کققه قبل ً بققرای مققولی خقود مقال کسققب م ‌‬
‫ینمققوده‪ ،‬بققاز‬
‫یتواند مالی کسب کند که خود را آزاد کند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬و چون بنده جامع شققد یعنققی هققم‬
‫قققوة کسققب دارد و هققم امققانت و دوسققت دارد کققه آقققای او بققا او‬
‫مکاتبه کند من دوست داردم که آقا مکاتبه کنققد‪ .‬ولققی آنچققه بققرای‬
‫من روشن است این است که او را مجبور بققر مکققاتبه نکنققد‪ ،‬زیققرا‬
‫یفهماند نه حتمی را‪ .‬و ایققن سققخن‬ ‫آیه ارشادی است و اباحه را م ‌‬
‫هاند‪.‬‬‫های از اهل علم از کسانی که من ملقاتشان کردم گفت ‌‬ ‫را عد ‌‬
‫و شققافعی )رحمققه اللققه( بسققط کلم داده و اسققتدلل کققرده بققه‬
‫اینکه اگر مکاتبه واجب و حتمی بود هرآینه سید او مجبققور بقود بققه‬
‫کمترین مالی که نام مکاتبه بر آن واقع شود و یا بمدت زودی باید‬
‫مکاتبه شود‪.‬‬
‫خققبر داد مققا را ابوسققعید از ابققی العبققاس از ربیققع از شققافعی از‬
‫شخص ثقه از ایوب از نافع از عبدالله بن عمر که او با بنققدة خققود‬
‫به سی و پنج هزار دینار و یا درهم مکاتبه کرد و پنج هزار آن را به‬
‫یکنم قسط آخرش بود‪.‬‬ ‫او بخشید که گمان م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬به عقیدة مقن )واللققه اعلققم( ایققن‬
‫قضیة بخشش مقداری از مال المکاتبه مانند آن است که خققدا در‬
‫سوره بقره آیة ‪ 241‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ‬‬
‫)بقره ‪(241 /‬‬
‫های دارنققد‪ ،‬و‬
‫»و زنان طلق داده شققده بطققور معققروف بهققر ‌‬
‫این حقی است بر عهدة پرهیزکاران«‪.‬‬
‫یباشققد اینجققا‬
‫های م ‌‬‫پس همچنانکه برای زنققان طلق شققده بهققر ‌‬
‫یشققود کققه‬‫های بققرای مکاتبققات اسققت‪ .‬پققس سققید او مجبققور م ‌‬ ‫بهر ‌‬
‫مقداری از مقال المکققاتبه را از او بگققذرد‪ .‬و چقون چیققزی بققرای او‬
‫گذاشت مجبور بر بیشققتر نشققود‪ .‬و چققون عبققد مکققاتب تمققام مققال‬
‫المکاتبه را پرداخققت‪ ،‬بققر سققید اسققت کققه مقققداری از آن را بققه او‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪354‬‬

‫برگرداند و از آنچه گرفته مقداری به او عطاء نمایققد‪ ،‬زیققرا خققدای‬


‫تعالی در سورة نور آیة ‪ 33‬که همان آیة مکاتبه باشد فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نور ‪(33 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»از مالی که خدا به شما داده است به مکاتبین بدهید«‪.‬‬
‫و شافعی )رحمه الله( در این مورد بسط کلم داده است‪.‬‬

‫آنچه از شا فعی رسیده در آیات متفرقه غیر از آنچه‬


‫گذشت‬
‫به همان اسناد سابق که از شافعی )رحمه الله( نقل شققده کققه‬
‫گفت‪ :‬خبر داد مرا یحیققی بققن سققلیم از ابققن جریققج از عکرمققه کققه‬
‫گفت‪ :‬وارد شدم بر ابن عبققاس‪ ،‬و او پیققش از آنکقه نابینقا شققود از‬
‫یکرد‪ ،‬گفتققم‪ :‬چققرا‬ ‫یکرد و گریه م ‌‬ ‫روی مصحف قرآن را قرائت م ‌‬
‫یشناسققی؟ گفتققم‪:‬‬ ‫َ‬
‫أیله را م ‌‬ ‫یکنی؟ فدایت شوم‪ ،‬گفت‪ :‬آیا ْ‬ ‫گریه م ‌‬
‫های است که مردمی از یهود در آن بودنققد‬ ‫ایله چیست؟ گفت‪ :‬قری ‌‬
‫یهققا‬‫ه ماه ‌‬‫)و آن قریه نزدیک دریا بود(‪ .‬پس خدای تعالی روز شققنب ‌‬
‫را بر آن مردم حرام نمققود‪ ،‬پققس مققاهی روز شققنبه دسققت جمعققی‬
‫یآمدند سفید و چاق ماننققد شققتران آبسققتن میققان آب در مقابققل‬ ‫م ‌‬
‫نهای ایشققان‪ ،‬و چققون روز غیققر شققنبه بققود آنهققا را‬ ‫بناها و ساختما ‌‬
‫ییافتند مگر بسختی و مخارج بسققیاری‪ .‬پققس بعضققی از ایشققان‬ ‫نم ‌‬
‫یها را بگیریققم و در روز غیققر‬ ‫گفتند‪ :‬ممکن است ما روز شنبه ماه ‌‬
‫های همیققن کقار را کردنقد و‬ ‫شنبه بمصقرف برسققانیم‪ ،‬پققس خقانواد ‌‬
‫یها را کباب کردنققد و همسققایگان بققوی آن را یافتنققد و گفتنققد‪:‬‬ ‫ماه ‌‬
‫یهقا چنیقن کردنقد‪ ،‬پقس دیگقران نیقز همیقن کقار را کردنقد تقا‬ ‫فلن ‌‬
‫های‬ ‫میانشان شیوع پیدا کرد‪ .‬پققس مققردم سققه فرقققه شققدند‪ :‬فققرق ‌‬
‫یطرف ماند‪ ،‬و چنققانکه در‬ ‫های ب ‌‬ ‫های نهی کرد‪ ،‬و فرق ‌‬ ‫خورد‪ ،‬و فرق ‌‬
‫سورة اعراف در قصة اصحاب السققبت آمققده‪ ،‬در آیققة ‪ 164‬فرقققة‬
‫یکردند گفتند‪:‬‬ ‫یطرف به کسانی که نهی از منکر م ‌‬ ‫ب ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪355‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬


‫)‬ ‫‪‬‬
‫)اعراف ‪(164 /‬‬
‫یکنیققد قققومی را کققه خققدا ایشققان را‬
‫»چرا موعظه و نهققی م ‌‬
‫هلک و یا عذاب خواهد کرد عذاب سختی«‪.‬‬
‫یکردنقد در جقواب‬ ‫های کقه نهقی از منکقر و مقوعظه م ‌‬ ‫پس فرق ‌‬
‫گفتنقققققد‪     ﴿ :‬‬
‫‪» ﴾  ‬برای اینکه ما‬
‫را نزد پروردگارتان عذری باشد‪ ،‬و شاید ایشان پرهیز کنند«‪ .‬پس‪،‬‬
‫یگفتند‪ :‬ما شما را از غضب خققدا و عققاب او بققر‬ ‫به اهل عصیان م ‌‬
‫یداریم مبادا شما را فرورفتن به زمین و یا سنگبارانی و یا‬ ‫حذر م ‌‬
‫بهای الهی برسققد‪ ،‬بخققدا قسققم مققا بققا شققما در یققک‬ ‫بعضی از عذا ‌‬
‫ههققا خققارج شققدند و فققردا کققه‬
‫یمققانیم‪ .‬پققس از خان ‌‬ ‫مکققان شققب نم ‌‬
‫یدهققد‪،‬‬ ‫لهققا را کوبیدنققد دیدنققد کسققی جققواب نم ‌‬‫برگشتند درب منز ‌‬
‫هها گذاشتند و کسی را بققال فرسققتادند‬ ‫پس نردبان آوردند و به خان ‌‬
‫نهققای‬ ‫که او آنها را دید و سه مرتبه گفققت‪ :‬ای بنققدگان خققدا‪ ،‬میمو ‌‬
‫دارای دم‪ ،‬سپس از دیوار پایین آمد‪ .‬سققپس درهققا را بققاز کردنققد و‬
‫نها منسوبین خود را شناختند از انسانها‪،‬‬ ‫مردم وارد شدند و میمو ‌‬
‫یآمد نزد خویش‬ ‫یشناختند‪ .‬پس میمون م ‌‬ ‫نها آنان را نم ‌‬ ‫ولی انسا ‌‬
‫یچسبانید‪،‬‬ ‫یمالید و م ‌‬ ‫نها و خود را به او م ‌‬ ‫و منسوب خود از انسا ‌‬
‫یکققرد‬‫یگفت‪ :‬تو فلن هستی؟ او به سققر اشققاره م ‌‬ ‫انسان به او م ‌‬
‫یکرد‪ .‬و میمون ماده می آمد نزد کسان خود از‬ ‫که آری‪ ،‬و گریه م ‌‬
‫از انسانها‪ ،‬انسان به او می گفت‪ :‬تو فلنه زن هستی؟ او بققا سققر‬
‫یگفت‪ :‬مققا‬ ‫اشاره می کرد که آری و گریه می کرد‪ .‬انسان به او م ‌‬
‫شما را از غضب خدا بر حققذر داشققتیم کققه مبققادا عققذاب گونققاگون‬
‫الهی به شما برسد‪ .‬ابن عباس گفت‪ :‬و بشنو که خدا در آیققة ‪165‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫سورة اعراف م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪356‬‬

‫‪) ‬‬ ‫‪‬‬


‫)اعراف ‪(165 /‬‬
‫یکردنققد و‬
‫»آن کسانی را ما نجات دادیم که از بققدی نهققی م ‌‬
‫آنان را که ستم کردند به عذاب سختی بگرفتیم بمقابل آنچه‬
‫یکردند«‪.‬‬ ‫نافرمانی م ‌‬
‫یدانیم فرقة سوم چه کردند؟ ابن عباس گفت‪ :‬چه قدر‬ ‫پس نم ‌‬
‫ما منکر دیققدیم و نهققی نکردیققم‪ .‬عکرمققه گفققت‪ :‬فققدایت شققوم آیققا‬
‫یطرف( انکار و کراهیت داشققتند‬ ‫یبینی که فرقة سوم )فرقة ب ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یگفتند‪:‬‬‫هنگامی که م ‌‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) ‬‬
‫)اعراف ‪(164 /‬‬
‫یکنید قومی را که خدا هلکشان کند و یا به‬
‫»چرا موعظه م ‌‬
‫یکند«‪.‬‬‫عذاب سختی عذابشان م ‌‬
‫پس سخن من ابن عبققاس را بققه تعجققب آورد و امققر کققرد تققا دو‬
‫عدد عبای پشمی به من بدهند‪ ،‬و آنها را به من پوشانید )‪.(1‬‬
‫به همان اسناد سابق شافعی )رحمه الله( از سققفیان از زهققری‬
‫از عروه روایت کرده که گفت‪ :‬همواره رسول خققدا ‪ ‬از سققاعت‬
‫یکرد تا خدای تعالی آیة ‪ 43‬سورة نازعققات را بققر‬ ‫قیامت سؤال م ‌‬
‫او نازل نمود که‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿ ‪     ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)نازعات ‪(43 /‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫یخواهی از ذکر آن‪ .‬به سققوی پروردگققارت انتهققای‬
‫»تو چه م ‌‬
‫آن است«‪.‬‬
‫پس رسول خدا ‪ ‬خودداری کرد )‪.(2‬‬

‫‪ -‬تفسير القرآن ‪ -‬عبد الرزاق الصنعاني )‪ ،(240 /2‬جامع البيان ‪ -‬ابن‬ ‫‪1‬‬

‫جرير الطبري )‪.(188 /13‬‬


‫‪ -‬مسند شافعي )ص ‪ ،241‬حديث‪ ،(1195 :‬مستدرك حاكم )‪،(46 /1‬‬ ‫‪2‬‬

‫مسند إسحاق بن راهويه‬


‫‪357‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫و به همان اسناد سابق‪ ،‬محمد بن عبققدالله بققن عبققدالحکم نقققل‬


‫کرده که شنیدم شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعققالی در آیققة‬
‫‪ 64‬سورة نجم که فرموده‪:‬‬
‫( ‪)  ‬‬
‫)نجم ‪(61 /‬‬
‫»)که خدا به کفققار فرمققوده( شققما )از شققنیدن قققرآن( تکققبر‬
‫هاید«‪.‬‬ ‫کرده واز غیظ‪ ،‬به خود باد کرد ‌‬
‫یخوانید و این بلغت حمیققر اسققت‪ .‬و‬ ‫یگفت‪ :‬یعنی شما آواز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫هاید‪ .‬و بققاز شققافعی )رحمققه‬
‫هاند‪ :‬شما از غضب باد کرد ‌‬ ‫بعضی گفت ‌‬
‫الله( فرمققوده‪ :‬هققر سققخنی را کققه بققه آن گققوش ندهنققد آن سققمود‬
‫است‪.‬‬
‫یفرمققود‪:‬‬‫و به همان اسناد سابق اباثور نقل کرده که شافعی م ‌‬
‫یتر در‬‫یتر و کققاف ‌‬
‫فصاحت را اگر در طاعت بققه کققار انققدازی شققاف ‌‬
‫بیان و رساتر در گفتار است‪ .‬و برای همین بود که حضرت موسی‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫‪ ‬در آیة ‪ 28-27‬سورة طه م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) )  ‬طه ‪/‬‬
‫‪(28-27‬‬
‫»خدایا‪ ،‬گره از زبانم بردار که گفتار مرا بهفمند«‪.‬‬
‫و گفت‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)قصص ‪(34 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫حتر است«‪.‬‬
‫»و برادرم هارون از من به زبان فصی ‌‬
‫زیرا موسی دانست که فصاحت در بیان رساتر است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابو عبدالرحمن السلمی گفت‪ :‬شنیدم از علی بققن‬
‫یگفققت‪ :‬شققنیدم از عبققدالمنعم بققن عمققر‬
‫ابی عمرو البلخققی کققه م ‌‬
‫یگفت‪ :‬خبر داد ما را احمد بن محمققد الملکققی از‬ ‫الصفهانی که م ‌‬
‫محمد بن اسماعیل و حسین بن زید و زعفرانی و ابو ثور که همققه‬

‫)‪ ،270 /2‬حديث‪ ،(777 :‬هيثمي مي گوید‪ :‬راویان آن راویان صحیح است‪.‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪358‬‬

‫گفتند‪ :‬ما شنیدیم از محمد بن ادریققس الشققافی )رحمققه اللققه( کققه‬


‫یگفت‪ :‬خدای عزوجل منزه نمود و قدر پیغمبرش را بققال بققرد و‬ ‫م ‌‬
‫او را علم و ادب آموخت و به او فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(58 /‬‬ ‫)فرقان‬ ‫‪) ‬‬
‫یمیرد«‪.‬‬
‫های که نم ‌‬
‫»و توکل نما بر آن خدای زند ‌‬
‫یباشققند‪،‬‬ ‫و این برای این است کققه مققردم در احققوال پراکنققده م ‌‬
‫بعضی بر خققود و یققا بققر مققال خققود و یققا بققر زراعققت خققود و یققا بققر‬
‫های که‬ ‫سلطانی و یا بر عطای مردمی توکل و اعتماد کرده به زند ‌‬
‫یمیرد‪ ،‬و یا بر چیزی که فانی است و به همین زودی از آن جققدا‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪ .‬پس خدا پیغمققبرش را منققزه نمققود و او را امققر کققرد کققه‬ ‫م ‌‬
‫یمیرد‪.‬‬‫توکل کند بر خدائی که نم ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرمود‪ :‬شب گذشققته از دو آیققه اسققتنباطی‬
‫کردم که در مقابل استنباطم دنیا و آنچه در آنست ارزشی نققدارد‪:‬‬
‫یفرماید‪:‬‬‫اول آیة ‪ 3‬سورة یونس که م ‌‬
‫( ‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) )  ‬یونس ‪(3 /‬‬
‫یکنققد و هیققچ شققفیعی نیسققت‬
‫»خدای تعالی امور را تققدبیر م ‌‬
‫مگر پس از اذن او«‪.‬‬
‫و در کتاب خدا مانند آن بسیار اسققت‪ .‬دوم‪ ،‬آیققة ‪ 255‬از سققورة‬
‫بقره‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫)بقره ‪(255 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»کیست آنکه بدون اذن او نزد او شفاعت کند«‪.‬‬
‫یمانند مگر خدا اذن دهد‪.‬‬
‫یاثر م ‌‬
‫پس شافعان بیکار و ب ‌‬
‫و در سورة هود آیة ‪ 3‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪359‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪  ‬‬


‫)هود ‪(3 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به سوی او تققوبه‬
‫و برگشت کنید تققا شققما را بهققره دهققد بهققرة نیکققی تققا زمقان‬
‫معینی«‪.‬‬
‫پس خدا وعده داده هر کسی را که توبه کنققد و طلققب آمققرزش‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫نماید بهره بدهد تا وقت مرگ‪ ،‬سپس در دنبالة آیه م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫)هود ‪(3 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و به هر صاحب فضلی خققدا فضققل و برتققری و درجققة او را‬
‫یدهد«‪.‬‬‫م ‌‬
‫یعنی در آخرت‪.‬‬
‫هکننققده نیسققتیم‪،‬‬ ‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬مققا بحقیقققت توب ‌‬
‫هکننققدگان را‪ ،‬و‬‫ولیکن علمققی اسققت کققه خققدا دانسققته حقیقققت توب ‌‬
‫همندی نیکی‪.‬‬ ‫هایم بهر ‌‬
‫همند شد ‌‬‫بتحقیق ما در این دنیا بهر ‌‬
‫به همان اسناد سابقه شافعی )رحمه اللققه( فرمققوده اسققت کققه‬
‫مابعد آیات ‪ 120‬سورة آل عمران نازل شده دربارة جنققگ احققد‪ .‬و‬
‫سورة انفال نازل شده در جنگ بدر‪ ،‬و سورة احققزاب نققازل شققده‬
‫دربارة جنگ خندق‪ ،‬و سورة حشققر نققازل شققده دربققارة یهققود بنققی‬
‫النضیر‪.‬‬
‫تهققای بققدر بققدون شققک‬ ‫شققافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬غنیم ‌‬
‫تخمیس نشد‪ ،‬و همانا آیة خمس پس از رجققوع مسققلمین از بققدر و‬
‫پس از تقسیم غنائم نازل شد‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( در قول خدای تعققالی کققه در سققورة مققائده‬
‫آیة ‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫)مائده ‪(2 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»حلل و سبک نشمرید شعائر الهی را«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬یعنی‪ ،‬شعائر خدا را حلل ندانید‪ ،‬و منظور از شققعائر‪ ،‬هققر‬
‫آنچه برای خدای عزوجل باشد از قربققانی و غیققر آن‪ .‬و مقصققود از‬
‫قول خدا که فرموده‪:‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪360‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪)  ‬‬
‫)مائده ‪(2 /‬‬
‫»و نه قاصدین بیت الحرام را«‪.‬‬
‫یآیقد و شقما آنقان را‬
‫یعنی‪ :‬کسی که به طرف مسجد الحرام م ‌‬
‫یدارید )یعنی متعرض زائران خانة خدا شدن حلل نیست(‪.‬‬ ‫باز م ‌‬
‫راوی گفت‪ :‬شافعی )رحمه الله( در معنی قول خققدای عزوجققل‬
‫که در آیة مذکور فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪) )  ‬مائده ‪(2 /‬‬
‫»دشمنی با قومی باعث نشود که شما در حق آنققان جققرم و‬
‫ظلم کنید«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬یعنی‪ ،‬بدون حق و بر خلف حقق کقاری نکنیققد‪ .‬و در ققول‬
‫خدای تعالی که در آیة ‪ 3‬سورة مائده فرموده‪:‬‬
‫( ‪) )   ‬مائده‬
‫‪(3 /‬‬
‫»مگر آنچه را تذکیه و ذبح کنید«‪.‬‬
‫گویققد‪ :‬پققس هققر چققه نققام ذبققح بققر آن واقققع شققود‪ ،‬آن‪ ،‬ذبیحققه و‬
‫گواراست‪.‬‬
‫گوید‪ :‬شافعی )رحمققه اللققه( فرمققوده‪ :‬ازلم معنققائی نققدارد جققز‬
‫همان تیرهای قرعه‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و شافعی )رحمه الله( در قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬
‫)نساء ‪(5 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»اموالتان را به سفیهان مدهید«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬مقصود از آن زنان و اطفال است‪ ،‬کققه آنچققه خققدا بققه تققو‬
‫داده به ملک ایشان مده‪ ،‬و تو ناظر بر ایشان در آن اموال باش‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و شافعی )رحمه الله( در قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪361‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مائده ‪(5 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»و ازدواج با زنان پاکدامن از اهققل کتققاب )بققرای شققما حلل‬
‫است(«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬مقصود زنان آزاد از اهل کتابست که شوهر ندارند‪.‬‬
‫و مقصقققققققققققود از جملقققققققققققة‪  ﴿ :‬‬
‫‪) ﴾  ‬نسققاء‪» (24 :‬بققا‬
‫پاکدامنی نه به زنا کاری« این است که پاکدامن و عفیف باشید نه‬
‫از راه فسق و نابکاری‪.‬‬
‫گویققد‪ :‬و شققافعی )رحمققه اللققه( در قققول خققدای عزوجققل کققه‬
‫فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(93 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»بر آنان که ایمان آورده و عمل صالح کردند گنققاهی نیسققت‬
‫در آنچه خوردند در صورتی که تقوی داشته باشند«‪.‬‬
‫گوید‪ :‬مقصود از ﴿‪» ﴾  ‬تقوی پیشه کنند« اینست کققه بققه‬
‫آنچه بر ایشان حرام است نزدیک نشدند‪.‬‬
‫گویققد‪ :‬و شققافعی )رحمققه اللققه( در قققول خققدای عزوجققل کققه‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫)مائده ‪(105 /‬‬ ‫)‬
‫»ای مؤمنین‪ ،‬به خود پردازید و از خود مراقبت کنید«‪.‬‬
‫گفته‪ :‬این آیه مانند آیة ‪ 272‬سورة بقره است که فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪(272 /‬‬ ‫)بقره‬ ‫‪) ‬‬
‫»ای پیامبر‪ ،‬هدایت ایشان بر عهدة تو نیست«‪.‬‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫و مانند آیة ‪ 140‬سورة نساء است که م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪362‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬


‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(140 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»هرگاه شنیدید که به آیات خققدا کفققران و انکققار و اسققتهزاء‬
‫یکنند پس با ایشان منشینید تا به سخنی دیگر پردازند«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫و مثل این در قرآن به عبارات دیگر نیز آمده است‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و شافعی )رحمه الله( در قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬‬
‫)نساء ‪(17 /‬‬
‫»همانا پذیرفتن توبه بر خدا برای آن کسانیسققت کققه از روی‬
‫یکنند«‪.‬‬‫یکنند و سپس بزودی توبه م ‌‬‫جهالت کار بد م ‌‬
‫هانققد‪ :‬یکققی اینکققه‬
‫گفته است که برای این آیه دو معنی ذکر کرد ‌‬
‫هر کس عصیان کقرد بتحقیقق جاهقل اسقت از تمقام خلقق‪ .‬معنقی‬
‫یکند هرگز تا بداند و تا عمل کنققد در حققالی کققه‬
‫دیگر اینکه توبه نم ‌‬
‫او نفهمیده که حرام است‪ .‬ولی معنای اول بهتر است‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و درقول خدای عزوجل در آیة ‪ 92‬سورة نساء‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)نساء ‪(92 /‬‬ ‫‪)  ‬‬
‫»و برای مؤمن امکان نداشته که بکشققد مققؤمنی را مگققر از‬
‫روی خطا«‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( گفته‪ :‬معنققی چنیققن اسققت کققه مققؤمن حققق‬
‫ندارد که برادر خود را بکشد مگر بخطا‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و در قول خدای عزوجل‪:‬‬
‫‪363‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪           ‬‬ ‫﴿‪‬‬


‫‪                 ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪.﴾         ‬‬
‫)نساء ‪(127 /‬‬
‫یطلبنققد؟ بگققو‪ :‬خققدا شققما را‬
‫»و از تو دربارة زنققان فتققوی م ‌‬
‫یدهققد و )همینطققور دربققارة( آنچقه در‬‫دربارة ایشان فتققوی م ‌‬
‫یشود در مورد یتیمان زنان«‪.‬‬ ‫این کتاب بر شما خوانده م ‌‬
‫تترین چیز در ایققن آیققه‬‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬همانا ثاب ‌‬
‫همان است که عایشه فرموده در حدیث زهری‪.‬‬
‫گوید‪ :‬و در قول خدای عزوجل در سورة مائده آیة ‪:89‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪          ‬‬ ‫( ‪   ‬‬
‫‪         ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)مائده ‪(89 /‬‬ ‫‪)         ‬‬
‫هتققان‬
‫مهای بققدون قصققد و بیهود ‌‬
‫»خداونققد شققما را بققه قسقق ‌‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫مؤاخذه نم ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬در این آیه نباید گفققت مگققر قققول‬
‫یخورد بر چیققزی کققه یقیققن دارد‬ ‫عایشه را که گفته‪ :‬مردی قسم م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫ییابد که غیر آن بقوده اسقت ‪ .‬بیهقققی گویققد‪ :‬و ایقن بققر‬
‫سپس م ‌‬
‫خلف روایت ربیع از شافعی است از قول عایشه‪ ،‬و روایققت ربیققع‬
‫حتر است‪ .‬پس این چیزی که یونس از شافعی )رحمققه اللققه(‬ ‫صحی ‌‬
‫روایت کرده از قول عایشه‪ ،‬همانا آن را عمر بن قیس از عطققا از‬
‫عائشه روایت کرده است‪ ،‬و عمققر بققن قیققس ضققعیف اسققت‪ ،‬و از‬
‫طریق دیگر روایت شده که گویا روایت منقطع است‪ ،‬یعنققی راوی‬
‫وسط ذکر نشده‪ ،‬و صحیح آنست کققه از عطققا و عققروه از عایشققه‬
‫نقل شده‪ ،‬و آن همان است که در روایت ربیع است‪ ،‬و صققحیح از‬
‫مذهب نیز همان چیزی است که اجازه شده در روایت ربیع‪.‬‬
‫قرائت کردم در کتاب سققنن روایققت حرملققه از شققافعی )رحمققه‬
‫الله( را که گفته‪ :‬خدای تعالی در آیة ‪ 8‬سورة عنکبوت فرموده‪:‬‬

‫‪ -‬معرفة السنن والثار – البيهقي )‪ ،(314 /15‬السنن الكبرى ‪-‬‬ ‫‪1‬‬

‫البيهقي )‪.(49 /10‬‬


‫احکام القرآن‬ ‫‪364‬‬

‫( ‪  ‬‬


‫‪)   ‬‬
‫)عنکبوت ‪(8 /‬‬
‫»ما سفارش کردیم انسان را که به والدین خود نیکی کند«‪.‬‬
‫و در سورة لقمان آیة ‪ 14‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪(14 /‬‬ ‫‪) ) ‬لقمان‬
‫»مرا و والدین خود را شکرگزاری کن«‪.‬‬
‫و در سورة حجرات آیة ‪ 13‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)حجرات ‪(13 /‬‬
‫هها و‬
‫»حقا ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شققما را شققعب ‌‬
‫هها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید«‪.‬‬
‫قبیل ‌‬
‫و خدایتبارک و تعالی در سورة طارق آیة ‪ 7-5‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪)) ‬طارق ‪-5 /‬‬
‫‪(7‬‬
‫»پس انسان باید نظر کند که از چه خلق شققده‪ ،‬خلققق شققده‬
‫هها«‪.‬‬
‫یآید از میان کمر و دند ‌‬
‫از آبی جهنده‪ ،‬که بیرون م ‌‬
‫شافعی )رحمه الله( گوید‪ :‬از صلب مرد و ترائب زن‪.‬‬
‫و خدای تعالی در سورة انسان آیة ‪ 2‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪  ‬‬
‫‪365‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫‪)  ‬‬


‫)انسان ‪(2 /‬‬
‫»حقا که ما انسان را از نطفة مخلوط و آمیختققه آفریققدیم و‬
‫آزمودیمش«‪.‬‬
‫گفته شده‪) :‬و الله اعلم( نطفة مرد کققه مخلققوط بققه نطفققة زن‬
‫یباشد‪ .‬شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬چیزی کققه مخلققوط شققده‪،‬‬ ‫م ‌‬
‫عرب آن را امشاج گوید‪.‬‬
‫و خدای تعالی در سورة نساء آیة ‪ 11‬فرماید‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪)    ‬‬
‫)نساء ‪(11 /‬‬
‫»برای والدین میت برای هر یک‪ ،‬یک ششم مققا تققرک اسققت‬
‫در صورتی که برای میت فرزندی باشد«‪.‬‬
‫پس خدای جل ثناؤه خبر داده کققه هققر آدمققی مخلققوق از مققرد و‬
‫زنی است‪ ،‬و مرد را پدر نامیده و زن را مادر‪.‬‬
‫و آگاه کرده که یکی از نعمتها نسبت فرزند است به پققدر خققود‪،‬‬
‫و در سورة هود آیة ‪ 71‬فرموده‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)هود ‪(71 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»پس ساره همسر ابراهیم را بشارت دادیم به اسحاق‪ ،‬و از‬
‫پی اسحاق یعقوب را«‪.‬‬
‫و در سورة مریم آیة ‪ 7‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪))  ‬مریم ‪/‬‬
‫‪(7‬‬
‫»ای زکریا‪ ،‬براستی ما تقو را بققه غلم و فرزنققدی کقه نققام او‬
‫یدهیم«‪.‬‬ ‫یحیی است بشارت م ‌‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪366‬‬

‫شافعی )رحمه الله( فرمققوده‪ :‬در احکققام الهققی بیققان شققده کققه‬
‫یباشد‪ ،‬پققس نکققاح را حلل کققرد و‬ ‫نعمت او از جهت عصیان او نم ‌‬
‫در آیة ‪ 3‬از سورة نساء فرمود‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)نساء ‪(3 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫»پس نکاح کنید آنچه را خوش آید شما را از زنان«‪.‬‬
‫و در همان آیه فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫( ‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)نساء ‪(3 /‬‬
‫یعدالتی داشتید پس به یک زن و یا یک‬‫»پس اگر خوف از ب ‌‬
‫ملک یمین اکتفا کنید«‪.‬‬
‫و زنا را حرام کرده‪ ،‬و در سورة اسراء آیة ‪ 22‬فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪/‬‬ ‫‪))   ‬اسراء‬
‫‪(32‬‬
‫»و به زنا نزدیک مشققوید زیققرا آن کققاری زشققت و بققد راهققی‬
‫است«‪.‬‬
‫علوه بر آیات دیگری که در کتاب خود ذکر کرده‪.‬‬
‫پس معقول است که ولدالزنا منسوب به زنا کننده نباشد‪ ،‬زیققرا‬
‫ما بیان کردیم کققه نعمققت او فقققط از جهققت اطققاعت اسققت نققه از‬
‫جهت معصیت‪ .‬سپس آن را بر زبققان رسققول خققود بیققان نمققوده‪ ،‬و‬
‫کلم را در شرح آن بسط داده است‪.‬‬
‫خبر داد ما را ابوعبدالرحمن‪ ،‬از علی بن عمر الحافظ در بغداد‪،‬‬
‫از عبدالله بن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بققن محمققد بققن‬
‫العباس الشافعی از پدرش‪ ،‬از پدر خود‪ ،‬از ابی محمد بن عبققدالله‬
‫یگویققد‪ :‬بیققن دو‬
‫بن محمد که گفت‪ :‬شنیدم شافعی )رحمه الله( م ‌‬
‫‪367‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫جلد مصحف نظر کردم و مراد خدا را شققناختم در جمیققع آنچققه در‬
‫آن است مگر دو حرف را کققه شققافعی ذکققر کققرد آن دو را‪ ،‬و مققن‬
‫یکی را نسیان کردم‪ .‬و دیگری قول خدای تعالی در آیة ‪ 10‬سورة‬
‫یباشد که فرموده‪:‬‬‫شمس م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪(10 /‬‬ ‫)شمس‬ ‫‪) ‬‬
‫»و محققا ً هر کس نفس را تباه کند هلک گردیده«‪.‬‬
‫پققس آن را در کلم عققرب نیققافتم‪ ،‬و بققرای مقاتققل بققن سققلیمان‬
‫قرائت کردم‪ ،‬او گفت‪ :‬لغت سققودان اسققت‪ ،‬و »دسققاها«‪ ،‬بمعنققای‬
‫یباشد‪ .‬یعنی بتحقیق هلک شد آنکه خود را اغوا کنققد‪.‬‬ ‫»أغواها« م ‌‬
‫و الله اعلم‪.‬‬
‫و در کتاب سققنن قققرائت کققردم روایققت حرملققة بقن یحیققی را از‬
‫شققافعی )رحمققه اللققه( کققه گفتققه اسققت‪ :‬خققدای تبققارک و تعققالی‬
‫فرموده‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪368‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) ) ‬ممتحنه ‪(9-8 /‬‬
‫»خققدا شققما را از نیکققی کققردن و انصققاف و عققدالت در حققق‬
‫کفاری کققه در کققار دیققن بققا شققما جنققگ نکردنققد و شققما را از‬
‫هاند‪ ،‬نهی ننموده‪ ،‬زیرا خدا منصفان و‬ ‫ههاتان خارج ننمود ‌‬ ‫خان ‌‬
‫یدارد‪ .‬خققدا شققما را فقققط نهققی‬‫تگران را دوسققت م ‌‬ ‫عققدال ‌‬
‫یکند از دوستی کسانی که در راه دین با شما قتال کردند‬ ‫م ‌‬
‫و شما را از دیارتان خارج نمودند و تظاهر و معاونت کردنققد‬
‫بر بیرون راندن شما‪ ،‬و هر کس با ایشان دوستی کنققد پققس‬
‫آنان خود ستمگرند«‪.‬‬
‫یشقود )و اللقه اعلقم( کقه‬‫شافعی )رحمقه اللقه( گویقد‪ :‬گفتقه م ‌‬
‫بعضی از مسلمین از صلة رحم با مشققرکین احسققاس گنققاه کققرد‪،‬‬
‫یکنم این وقتی بود که جهاد و قطع دوستی بین مسققلمین‬ ‫گمان م ‌‬
‫و کفار نازل شد‪ ،‬و آیة ‪ 22‬سورة مجادله نازل شد که‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)مجادله ‪(22 /‬‬ ‫‪) ‬‬
‫‪369‬‬ ‫احکام القرآن‬

‫ییابی قومی را که ایمان به خدا و قیامت داشته باشققند‬ ‫»نم ‌‬


‫بققا دشققمنان خققدا و رسققول او دوسققتی کننققد‪ ،‬و اگققر چققه آن‬
‫مخالفین خدا و رسول‪ ،‬پدران ایشان و یققا فرزندانشققان و یققا‬
‫برادرانشققان و یققا خویشاوندانشققان باشققند‪ ،‬آنققان را خققدا در‬
‫دلهایشققان ایمققان را نوشققته‪ ،‬و بققه روحققی از جققانب خققود‬
‫غهائی که از زیر آنها نهرها‬ ‫تأییدشان نموده‪ ،‬و ایشان را به با ‌‬
‫یکند«‪.‬‬
‫روان باشد داخل م ‌‬
‫پس چون ترسیدند که دوستی صلة با مال باشد آیات ‪9-8‬‬
‫سورة ممتحنه نازل شد که خدای تعالی نهی نکرده از نیکی و‬
‫عدالت دربارة کفاری که در دین با شما قتال نکرده‪ ،‬و شما را از‬
‫هها تان خارج نکرده اند‪ ،‬که به ایشان نیکی و عدالت کنید‪،‬‬ ‫خان ‌‬
‫زیرا خدا خدا عدالت کنندگان را دوست می دارد‪ .‬همانا خدا شما‬
‫را نهی می کند از نیکی با کسانی با شما قتال کرده در دین‪ ،‬و‬
‫شما را از خانه های خود خارج کردند و پشتیبانی بر بیرون راندن‬
‫شما نمودند‪ ،‬نهی کرده از دوستی با ایشان‪ ،‬و هر کس با ایشان‬
‫دوستی کند پس آنان خود ستمگرند‪.‬‬
‫شافعی )رحمه الله( فرموده‪ :‬صلة با مققال و نیکققی و عققدالت و‬
‫نرمی کلم و نامه فرستادن بحکم خدا برای غیر کسانی است کققه‬
‫از دوستی ایشان نهی شده و بر علیه مسلمین هم پشققتی نماینققد‪.‬‬
‫و این آیه مباح کرده نیکی با کسانی که علیه مسققلمین هققم پشققت‬
‫هاند و اگر چه مشرک باشند‪ ،‬و خود رسول خدا ‪ ‬بعضققی از‬ ‫نشد ‌‬
‫اسیران بدر را فداء گرفت و رها کرد‪ .‬و بتحقیق ابقوعزة الجمحقی‬
‫از کسانی بود که رسول خدا ‪ ‬بر او منققت گذاشققت)‪ ،(1‬در حققالی‬
‫که به عققداوت بققا رسققول خققدا ‪ ‬معققروف بققود‪ ،‬و مققردم را علیققه‬
‫آنحضرت تحریک می کرد‪ ،‬چه به جان و چه به مال‪ .‬و رسول خققدا‬
‫‪ ‬پس از جنگ بدر منت گذاشت بر ثمامة بن اثال در حالی که به‬
‫عداوت با آن حضرت معروف بققود‪ ،‬و بققه قتققال او اول امققر نمققود‪.‬‬
‫سپس بعد از اسارت او‪ ،‬منت بر او نهاد و او اسلم آورد‪ ،‬و قافلققة‬
‫آذوقة اهل مکه را از اهل مکه قطع کرد‪ ،‬پس اهل مکه از رسققول‬
‫خدا ‪ ‬درخواست کردند که به او اذن دهد که قافلة آذوقه را مانع‬
‫نشود‪ ،‬پس رسول خدا ‪ ‬اذن داد )‪ .(2‬و بتحقیق خدای عزوجل در‬
‫سورة انسان آیة ‪ 8‬فرموده‪:‬‬
‫‪ -‬السنن الكبرى – البيهقي )‪ ،(320 /6‬سيرة ابن هشام ‪.110 /‬‬ ‫‪1‬‬
‫احکام القرآن‬ ‫‪370‬‬

‫‪‬‬ ‫(‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)  ‬‬
‫)انسان ‪(8 /‬‬
‫»نیکوکققاران بققر دوسققتی خققدا مسققکین و یققتیم و اسققیران را‬
‫یکنند«‪.‬‬
‫اطعام طعام م ‌‬
‫در حالی که اسیران از دشمنان خدا و رسول بودند‪.‬‬
‫و به همان اسناد ربیع گوید‪ :‬از شافعی )رحمه الله( شققنیدم کققه‬
‫یبینققد‬
‫یفرمود‪ :‬هر کس از اهل عدالت گمان کنققد کققه جققن را م ‌‬‫م ‌‬
‫یدانققم‪ ،‬زیققرا خققدای عزوجققل در سققورة‬
‫من شهادت او را باطل م ‌‬
‫اعراف آیة ‪ 27‬فرموده‪:‬‬
‫( ‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪)   ‬‬
‫)اعراف ‪(27 /‬‬
‫یبینند از جائی که شما ایشان‬
‫»شیطان و قبیلة او شما را م ‌‬
‫یبینید«‪.‬‬
‫را نم ‌‬
‫مگر آنکه پیغمبر باشد‪.‬‬
‫یفرمایققد‪ :‬مققن‬
‫به همان اسققناد سققابق شققافعی )رحمققه اللققه( م ‌‬
‫کراهت دارم که به محققرم‪ ،‬صققفر گفتققه شققود‪ ،‬ولیکققن بققه محققرم‪،‬‬
‫محرم گفته شود‪ .‬و همانا کراهت داشتن من از جهققت ایققن اسققت‬
‫یکردند و به محققرم و صققفر‪ ،‬دو‬ ‫هها را شمار م ‌‬‫که اهل جاهلیت ما ‌‬
‫ینمودنققد‪ ،‬یعنققی مقاه حققرام را‬
‫یگفتند‪ .‬برای اینکه نسققئ م ‌‬‫صفر م ‌‬
‫یدادنققد و در‬
‫یدادند‪ ،‬و در سالی حققج را در مقاهی انجققام م ‌‬‫تغییر م ‌‬
‫یگفتنققد‪ :‬محققل محققرم را در ایققن سققال‬‫سال دیگر در غیر آن‪ ،‬و م ‌‬
‫خطاء نمودیم و در سالی صواب کردیم‪ .‬پققس خققدای عزوجققل آیققة‬
‫‪ 37‬از سورة توبه را نازل کرد که‬

‫‪ -‬نگا‪ :‬صحیح بخاری )‪ ،1589 /4‬حدیث‪ ،(4114 :‬صحیح مسلم )‪/3‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ ،1386‬حدیث‪.(1764 :‬‬

También podría gustarte